دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۷ مهر ۲, سه‌شنبه

محمود طرزی

محمود طرزی
پيشنهاد: در مورد محمود طرزی قبلاً مقاله‌ای توسط جناب پروفسور عبدالرسول رهين نگارش شده است. اين مقاله حذف يا با مقاله جناب استاد رهين ادغام شود. {مهدی خراسانی - ۰۳ مهر ۱۳٨٧}

محمود طرزی، فرزند سردار غلام محمد طرزی در اول ربیع الثانی سال 1282 هجری قمری برابر با دوم سنبله ی 1244 هجری شمسی(=24 اگست 1865 میلادی) در شهر غزنی پا به عرصه‌ی وجود گذاشت. سردار غلام‌محمد طرزی، فرزند سردار رحمدل‌خان و نوة سردار پاینده محمدخان بارکزایی بود. فرزندان و نوه‌های سردار پاینده محمدخان که سلسله حکمروایی طایفة محمدزایی را در افغانستان بنا نهادند، در مجموع بیش از 142 سال در این سرزمین حکومت کردند و در طول حاکمیت آنان، افغانستان گرفتار اغتشاش و جنگ‌های خونین میان سرداران محمدزایی بر سر قدرت بود.

سردار غلام‌محمد طرزی، پدر محمود طرزی چهرة سیاسی و ادبی به شمار می‌رفت که شعر می‌سرود و محافل شعر خوانی برگزار می‌کرد. او به سبک هندی شعر می‌گفت و شیفته‌ی بیدل دهلوی بود. از غلام‌محمد طرزی چند اثر از جمله دیوان شعر به یادگار مانده است که دیوانش تاکنون دو بار به چاپ رسیده است.

غلام‌محمد طرزی با به قدرت رسیدن عبدالرحمان‌خان، به اتهام همراهی با رقیب او سردار محمدایوب‌خان، نخست زندانی و سپس به هند تبعید شد. در این تبعید غلام‌محمد را خانواده و پسرش محمود که شانزده سال داشت همراهی می‌کردند. اعضای خانواده طرزی در هفدهم جنوری 1882 وارد کویته شد و پس از مدتی اقامت در هند آن روز، در ماه مارچ 1885 از بندر کراچی عازم کشور عثمانی گردیدند. آن ها نخست به بغداد رفتند و سپس راهی دمشق شده و در آنجا رحل اقامت افگندند.

محمود طرزی، در دمشق، زبان‌ها عربی و ترکی را فراگرفته و با زبان فرانسوی نیز آشنایی پیدا کرد. وی در زمینه‌های اجتماعی، ادبی و سیاسی به مطالعه پرداخت و تحت تأثیر جریان‌های فکری و سیاسی آن روز ترکیه، شخصیت و افکار او شکل گرفت. طرزی در دمشق در امور دولتی (دولت عثمانی) نیز خدمت می‌کرد.

محمود طرزی، قبل از مرگ عبدالرحمان‌خان با فرستادن ترجمه کتاب «تلخیص حقوق بین الدول» نوشته حسن فهمی، نویسنده مشهور ترک در آن زمان، با او رابطه برقرار نموده و زمینة بازگشت به وطن را فراهم ساخت. وی بعد از مرگ عبدالرحمان برای تسلیت گفتن به حبیب الله خان در ماه مارچ 1902 به افغانستان برگشت و سرانجام به درخواست حبیب الله خان خانوادة خود را از دمشق به کابل منتقل کرد و در کشور ماندگار شد. پس از ماندگاری محمود طرزی در افغانستان، دو دختر او با دو فرزند حبیب‌الله خان ازدواج کردند. ثریا، همسر سردار امان‌الله‌خان و خیریه، همسر سردار عنایت‌الله‌خان دختران محمود طرزی بودند.

طرزی با انتشار سراج‌الاخبار افغانیه، در واقع جنبش مشروطیت دوم را پایه‌گذاری کرد. جنبشی که سرانجام منجر به ترور امیر حبیب‌الله‌خان و به قدرت رسیدن امان‌الله‌خان شد. محمود طرزی با روی کار آمدن امان‌الله‌خان به مقام وزارت خارجه افغانستان منسوب شد و متن نهایی قرارداد صلح با هیأت انگلیسی را در تاریخ 22 نوامبر 1921 امضا کرد.

به موجب این قرارداد که در 14 ماده ترتیب شده بود، دولت بریتانیا استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت و دولت افغانستان هم به معاهده‌ی خط مرزی دیورند عملاً تن در داد. محمود طرزی سرانجام از تندروی‌های امان‌الله‌خان، دست پروردة خویش به تنگ آمد و چون نصیحت‌هایش بر او اثر نکرد، از مقام وزارت خارجه استعفا داد و به جای او غلام‌صدیق‌خان(1) مقرر شد. طرزی به عنوان سفیر افغانستان به فرانسه فرستاده شد و در دوران قیام ملای لنگ دوباره به مقام وزارت خارجه گماشته شد، لیکن بار دیگر استعفا داد.

طرزی همزمان با سقوط دولت امان الله خان در سال 1308، نخست به ایران رفت و از آنجا عازم ترکیه شد و در شهر استانبول اقامت داشت، تا این که در روز سوم عقرب 1312 (22 نوامبر 1933) در اثر مرض سرطان جگر در سن 68 سالگی چشم از جهان بست.

محمود طرزی، مانند هر شخصیت دیگری موافقان و مخالفانی دارد که برخی او را ستوده و برخی دیگر مذمت کرده اند. سرسخت‌ترین مخالف او نادرخان بود که او را «ملعون»(2) خوانده بود و شاید تحت تأثیر تبلیغات نادر و برادرانش بود که مهدی فرخ سفیر وقت ایران در کابل درباره او چنین سخن گفته است: «محمودخان طرزی روحاً و به واسطه‌ی کبر سن، شخصی است تنبل و عیاش و دایم‌السکر، ولی با تجربه و متین و مآل اندیش است. در امور مذهبی به کلی بی‌علاقه و اول کسی است که در افغانستان با خانواده خود عکس برداشته و با حجاب مخالفت نموده و افراد خانواده‌ی طرزی هم همین رویه را تعقیب می‌نمایند.»(3)

محمود طرزی، مانند امان‌الله‌خان مورد انتقاد و خشم مخالفان رژیم لائیک حاکم قرار گرفت، چنانچه مردم ننگرهار که قیام کرده بودند، در 14 نوامبر 1938 (= عقرب 1307)، در مذاکره با هیأت دولت امان‌الله در پیشنهاد 21 فقره ای شان خواستار عزل امان‌الله و اخراج محمود طرزی از افغانستان شدند(4)

اما آقای محمد کاظم آهنگ، که از روشنفکران چپگرا و لائیک به شمار می رود، مرحوم محمود طرزی را این گونه ستایش می‌کند: «محمود طرزی نه تنها منحیث یک ملیت خواه، پی آزادی کشورش بود بلکه او از موجودیت استعمارگران غرب در سرزمین‌های شرقی و مخصوصاً آسیا نیز راضی نبود. وی در اخبار خود بار نخست جمله «آسیا باید از آسیا بیان باشد» را عنوان قرار داده می‌نویسد که چرا غربی‌ها سرزمین‌های آسیایی را مورد تاخت و تاز خود قرار می‌دهند، در حالی که این سرزمین از آسیاییان است ... محمود طرزی بود که زیر عنوان «حی علی‌الفلاح» آزادی افغانستان را اعلان می‌نماید.»(5)

به دور از هرگونه حب و بغض باید گفت که شخصیت محمود طرزی را طرز فکر و رفتار او ترسیم می‌کند. طرز فکر طرزی در نوشته‌های او به به خصوص در سراج‌الاخبار افغانیه انعکاس یافته که دارای سه مشخصه می‌باشد:

1- ناسیونالیزم
2- مبارزه با استعمار انگلیس
3- ترویج فرهنگ و تمدن غربی

محمود طرزی تحت تأثیر حاکمان لائیک ترکیه و ایران (آتاتورک و رضا شاه) به تبلیغ و ایجاد ناسیونالیسم پرداخت، با این تفاوت که ناسیونالیسم ترک‌ها و ایرانی‌ها بیشتر ملی بود و ناسیونالیسم محمود طرزی بیشتر قومی. محمود طرزی آشکارا قوم حاکم پشتون را ملت افغانستان و زبان محلی آن‌ها را زبان ملی عنوان کرد. وی در سال 1914 در این رابطه نوشت:

«ما را ملت افغان و خاک پاک عزیز ما را افغانستان می‌گویند. چنانچه عادات، اطوار، اخلاق مخصوص داریم، زبان مخصوص را نیز مالک می‌باشیم که آن زبان را «افغانی» [=پشتو] می‌گویند. این زبان را مانند حرز جان باید محافظه کنیم! در ترقی و اصلاح آن جداً کوشش ورزیم. تنها مردمان افغانی زبان [پشتو زبان] نی، بلکه همه افراد اقوام مختلفه افغانستان را واجب است که زبان افغانی وطنی ملتی خود را یاد بگیرند. در مکتب‌های ما اهمترین آموزش‌ها، باید تحصیل زبان افغانی باشد.»(6)

به نظر می‌رسد که محمود طرزی و همفکران او در آن زمان و زمان‌های بعدی تاکنون در تعریف ملت و ناسیونالیسم دچار اشتباه ویرانگر و جبران‌ناپذیری شده باشند. آن‌ها تنها به عنصر اکثریت قومی تکیه کردند و به عنصر فرهنگی، تاریخی و تمدنی توجه نکردند. به همین دلیل افغانستان امروز گرفتار بحران هویت فرهنگی، تاریخی و حتی ملی است. معماران ناسیونالیسم قومی در افغانستان از ابتدا تاکنون گرفتار این توهم هستند که در ایران قوم فارس(= پارس) اکثریت هستند و به همین دلیل زبان فارسی و فرهنگ خود را بر تمام مردم ایران تحمیل کرده‌اند و در ترکیه و سایر کشورها نیز زبان و فرهنگ قوم اکثریت حاکم است. در حالی که در ایران زبان و فرهنگ پارسی را فارس‌ها تحمیل نکرده‌اند و حکام ایران در طی بیش از 500 سال اخیر به جز دوره‌ی کوتاه پهلوی‌ها اغلب ترک‌ها بوده‌اند و در حال حاضر نیز بسیاری از مناصب مهم کشوری و لشکری در ایران از بالاترین سطح تا بدنه ی نظام در اختیار ترک‌ها و سایر اقوام ایرانی غیر فارس قرار دارد. در سرزمین افغانستان نیز زبان فارسی بیشتر در دوره حاکمیت غزنوی‌ها و تیموری‌ها که ترک‌تبار بودند شکوفا شد.

در رابطه با مبارزه با استعمار انگلیس، بدون شک محمود طرزی از پیشتازان فکری و سیاسی این مبارزه در افغانستان به شمار می‌رود. همان طوری که گفته شد او نه تنها افغانستان را برای افغان‌ها، بلکه آسیا را برای آسیایی‌ها می‌خواست.

و اما در رابطه با ترویج فرهنگ غربی به نام «فرهنگ جدید»، به نظر می‌رسد که مرحوم طرزی و همفکران او، مانند مسأله‌ی ناسیونالیزم افغانی گرفتار اشتباه زیانباری شده باشند. او به طور شایسته بین خرافات و تحجر مذهبی که ریشه در فرهنگ‌ها و سنت‌های محلی دارد نه اسلام، تفکیک قائل نشده و بی‌باکانه برخی احکام شرعی و مطلق ملاها و روحانیون را به نحوی به استهزا گرفته و مرد سؤال قرار داده است.

به طور نمونه محمود طرزی در رابطه با غسل جنابت که از لحاظ شرعی برای هر مسلمانی واجب است، مانند افراد غیر مذهبی و مخالف دین، کسانی را که این غسل را به جا می‌آورند به استهزاء گرفته و می‌گوید که «ملایان و روحانیان مغز این گونه آدمان را شستشو داده‌اند!»(7) طرزی محتلم‌شدن شخصی به نام «سدو» در زندان را در خواب و غسل جنابت او را با گناه کردن ربط داده و می‌گوید: «او در نتیجة رؤیایی که ناشی از نیاز درونی‌اش می‌گردید [دچار] انزال منی که در آن هیچ گناهی از او سر نزده است، می‌گردد.»(8)

بسیار تعجب آور است که محمود طرزی نداند که امر به غسل جنابت برای ادای نماز و خواندن قرآن کریم، امر ملا نیست، امر شارع مقدس اسلام است، و نیز نداند که در شرایط اضطرار مانند ترس از مریضی یا مشکلات وخطرهای دیگر، مسلمان می‌تواند به جای غسل، تیمم کند. این مسائل ابتدایی است که هر مسلمان مؤمن به خدا، اعم از با سواد و بی‌سواد آن را می‌داند، اما مرحوم طرزی آگاهانه یا ناآگاهانه به آن توجه نمی‌کند.

مسألة بی‌حجابی همسر و دختران طرزی از دیگر دلایل بی‌توجهی او به احکام شرعی به شمار می‌رود و در کل برداشت‌ها و باورهای طرزی از اسلام نشان می‌دهد که او از جنس بیدارگران و مبارزان ضد استعماری چون سید جمال‌الدین و اقبال لاهوری نبوده و به لائیک‌هایی چون آتاتورک و رضاشاه نزدیک بوده است.

با وجود همه لغزش‌ها، محمود طرزی همان طوری که مهدی فرخ گفته است شخصیت متین، مآل‌اندیش و پرکاری بود که در نهضت مشروطة دوم و استقلال افغانستان نقش مهمی ایفا کرد.

مرحوم محمود طرزی بیش از 500 مقاله در سراج‌الاخبار افغانیه و 31 کتاب و رساله منثور و منظوم به زبان فارسی منتشر کرده است. مهمترین آثار او به این شرح اند:

1- سیاحت در سه قطعه روی زمین
2- از هر دهن سخنی و از هر چمن سمنی
3- جغرافیای منظوم افغانستان
4- جغرافیه ادب در فن و یا محمودنامه در نظم
5- روضه حکم
6- سیاحت به دورا دور زمین در 80 روز (ترجمه)
7- جزیره ی پنهان (ترجمه)
8- سیاحت در جو هوا (ترجمه)
9- جنگ روس و جاپان در پنج جلد (ترجمه)
10- اخلاقیات (ترجمه)

پی نوشت:

1- اخبار هفته، شماره 21، 28ثور 1368.
2- مقاله «طرزی و سراج‌الاخبار»، نوشته صدیق رهپو طرزی، برگرفته از سایت پیام آفتاب.
3- فرخ، سید مهدی، کرسی‌نشینان کابل، ناشر: مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، چاپ نخست، تابستان 1370، ص89.
4- حق شناس، دسایس و جنایات روس در افغانستان، چاپ دوم، ثور سال 1368، پاکستان، ص129.
5- آهنگ، محمدکاظم، سیر ژورنالیزم در افغانستان، نشر انجمن تاریخ و ادب افغانستان اکادمی، کابل سال 1349، 77-79.
6- موسوی، سید عسکر، هزاره‌های افغانستان، ناشر: انتشارات مؤسسه فرهنگی هنری نقش سیمرغ، چاپ اول، زمستان 1379، تهران، ص 210-211.
7- مقاله «طرزی و سراج‌الاخبار»، نوشته صدیق رهپو طرزی، سایت پیام آفتاب.
8- همان منبع[*]


پی‌نوشت‌ها
__________________________________________
[۱]-


جُستارهای وابسته
__________________________________________


منابع
__________________________________________


پيوند به بیرون
__________________________________________



<گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>