دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۷ مهر ۴, پنجشنبه

رسانه‌های چاپی در افغانستان

رسانه‌های چاپی در افغانستان

فاضل سانچارکی

افغانستان بعد از توافق تاريخی در کنفرانس بن در ۲۰۰۱ وارد يک دور تازه سياسی شد که مهمترين مشخصه آن، مساعد شدن امکان مشارکت همگانی در امر تعيين سرنوشت سياسی خود و بيان آزادانه افکار شهروندان بود.

اگر چه اين کشور در تاريخ معاصر خود، فرصت‌هايی برای آزادی بيان داشته اما اين فرصت‌ها، چنان کوتاه و زودگذر بوده‌اند که به شکل‌گيری يک جريان فکری و با يک نهاد پايدار دموکراتيک کمک‌ نکرده‌اند. تجربه جديد سياسی اما از هرلحاظ برای مردم افغانستان آموزنده و ثمربخش است.

شرايط سياسی و قوانين نافذه جديد، مخصوصاً قانون رسانه‌های همگانی که در مقام مقايسه با قوانين رسانه‌ای کشورهای منطقه حاوی برتری‌هايی قابل توجه است، زمينه پيدايش و ظهور رسانه‌های چاپی متنوع، مستقل و کثرت‌گرا را در کشور فراهم ساخت، چنانکه در مدت کمی بعد از سقوط طالبان، دهها روزنامه، هفته‌نامه، مجله و جريده پا به عرصه وجود گذاشتند

دلايل اين تنوع وكثرت

به محض اين که دوران دراز و سياه خفقان که نفس‌ها را در سينه مردم و خاصتاً اهل قلم حبس کرده بود شکست، موجی از گفتار و نوشتار و سخن در قالب رسانه‌های چاپی پديدار شد و اين يک امر طبيعی می‌نمود. اما بايد تصريح کرد که تمام کسانی که به تأسيس رسانه‌های چاپی در افغانستان مبادرت ورزيدند، انگيزه‌های متفاوتی و از جمله بعضاً انگيزه ژورناليستی داشتند و از اين لحاظ می‌توان رسانه‌های چاپی افغانستان را به گونه زير دسته‌بندی کرد:

رسانه‌های تنظيمی و حزبى

اين رسانه‌ها شامل رسانه‌های چاپی متعلق به تنظيم‌های جهادی، گروههای چپ مائوئيستی و حلقات مرتبط با احزاب خلق و پرچم در افغانستان می‌شوند. اين جريان‌ها که در گذشته با يکديگر دشمن و در حال تنازع بوده‌اند، با استفاده از فضای مساعد جديد، به سنگرهای کاغذی روی آورده و از اين طريق، به ادامه وجود و حضور ‌سياسی خود در ميدان رقابت سياسی کشور اصرار ورزيدند.

مرور مضامين و محتويات نشريات و جرايد متعلق به اين جريانات می‌نماياند که گويا ايشان، گرم و عرق‌ريزان تفنگ‌ها را از دست هشته، قلم به دست گرفته و به جای تبادل گلوله و سرب و آتش، به رد و بدل کردن اتهامات و بد و بيراه به يکديگر مصروف‌اند.

زبان اين نشريات، بيشترينه، گزنده، تلخ و تند و پر از نيش و کنايه و بعضاً عاری از اخلاق روزنامه‌نگاری است، از ارزش‌ها و موازين آن می‌گذريم.

رسانه‌های اينجويی (سازماهای غير دولتی)

اين رسانه‌های چاپی که به کمک مالی مؤسسات، اينجوها و سفارتخانه‌های خارجی راه‌اندازی شده‌اند، مضامين سطحی و سبک داشته و مطابق پسند و رضايت‌ خاطر کمک دهندگان، به مسايل زنان و جوانان، ورزش و تبليغ کالاهای لوکس خارجی و انواع و اقسام لوازم آرايش زنانه و امثال آن می‌پردازند و متأسفانه اکثراً فاقد معيارهای روزنامه‌نگاری از حيث زبان، پرداخت و ارزش‌های روزنامه‌نگاری هستند.

رسانه‌های چاپی دولتى

رسانه‌های چاپی دولتی اهتمام اصلی‌شان نشر اخبار و گزارش‌های مقامات حکومتی و تبصره و تحليل و تفسيرهای خبری و بزرگنمايی در مورد کارکردهای مثبت حکومت و نهادهای دولتی افغانستان بوده است.

رسانه‌های آزاد يا خصوصى

اين رسانه‌ها، طيف وسيعی را تشکيل می‌دهند که البته بسيار مشکل است آن‌ها را در قالب نشريات آزاد و مستقل و غيروابسته تعريف کرد

اين رسانه‌ها توسط برخی از نهادهای جامعه مدنی، حلقات روشنفکری، روزنامه‌نگاران جوان و اشخاص و افراد علاقمند به کار روزنامه‌‌نگاری، تأسيس شده‌اند. در يک ارزيابی کلی، شماری از اين نشريات در پنج سال گذشته، تنها نقطه مثبتی که داشته‌اند، نشر منظم و پيوسته بوده است، اما چنانکه بايد، رشد کمی و کيفی نداشته‌اند.

فرض کنيد هفته‌نامه يا روزنامه‌ای ـ چه دولتی يا آزادـ ظرف پنج سال گذشته، هيچ افزايش چشمگيری در تيراژ يا شمارگان و شمار صفحاتش نداشته است. پنج سال پيش با هشت صفحه آغاز کرده و اکنون همان است و تيراژ يا شمارگانش، در آغاز سه هزار يا پنج هزار بوده و اکنون نيز همان است.

از لحاظ سبک کار و شيوه‌های روزنامه‌نگاری نيز، تحول چشم‌گيری در اين مدت پديد نيامده، ارزش‌های مسلکی ژورناليزم، اصول و معيارهای روزنامه‌نگاری هنوز کمرنگ و ضعيف است. روزنامه‌ها و جرايد از ژانرهای مختلف ژورناليستی کمتر استفاده می‌کنند، خبرها، هم کم اند و هم ضعيف، تحليل‌های خبری هم به همچنين، ژورناليزم تحقيقی هنوز در اين کشور ناشناخته است، ساير قالب‌های نوشتاری يا هيچ نيستند يا بسيار کم اند.

زبان روزنامه‌نگاری افغانستان در مقايسه با چهارسال پيش، کمی نرم و روان شده اما همچنان پيچيدگی و اغلاق و تعقيد در زبان نوشتاری رسانه‌های چاپی فراوان‌اند. مشکل اين است که نويسنده، آن چه که می‌نگارد، قبل از ديگران، خودش آن را خوب درک و دريافت و هضم نکرده است.

برخی از اين نشريات، روزنامه‌ يا هفته‌نامه، فقط مقاله‌نامه بوده‌اند، هشت صفحه ـ هشت مقاله‌ـ مقاله‌ها هم اکثراً گنگ و کلی و سردرگم. رسانه‌های چاپی افغانستان کمتر توانسته‌اند خوانندگان ثابت و علاقمند پيدا کنند، و اين به آن خاطر است که گردانندگان اين رسانه‌ها، نتوانسته‌اند ذوق و پسند خوانندگان و نوع علاقمندی آن‌ها به مسايل را درک و کار خود را بر اين اساس بگذارند. شمار قليل مشترکين و مشتريان رسانه‌های چاپی به همين نقيصه برمی‌گردد.

چرا چنين شده است؟

• روزنامه‌نگاری افغانستان، نشان از ساير عرصه‌های زندگی اين کشور يعنی اقتصاد، سياست و فرهنگ دارد و تا زمانی که در اين عرصه‌ها تحول و توسعه رخ ندهد، نمی‌توان انتظار داشت که روزنامه‌نگاری بهتر شود.

• مرحله جديد روزنامه‌‌نگاری افغانستان از صفر آغاز شده است. روزنامه‌نگاران حرفه‌ای يا قربانی حوادث جنگ شده‌اند، يا پير و زمين‌گيراند و يا جلای ‌وطن کرده‌اند. کسانی که به ميدان روزنامه‌نگاری جديد قدم گذاشته‌اند، جوانان با استعداد و فعال و با انگيزه هستند اما تجربه و دانش مسلکی اندک دارند. سطح دانش و آگاهی عمومی ژورناليستان از اوضاع حال و گذشته، تاريخ و فرهنگ و جغرافيا و تحولات علمی و فرهنگی و روزنامه‌نگاری در جهان پيشرفته بسيار اندک است.

• سطح نازل سواد عمومی، فقدان يک سيستم توزيع منظم جرايد و نشريات و عدم دسترسی شمار بيشتر مردم به رسانه‌های چاپی، باعث شده که تيراژ رسانه‌های چاپی ثابت و در سطح پايين باقی‌ بماند.

• مشکلات اقتصادی، نبودن آرامش فکری و امنيت روانی، امکان، مجال و فرصت مطالعه و رشد فرهنگ روزنامه‌خوانی در کشور را با مانع روبرو ساخته است.

• جامعه بين‌المللی به قدری که در عرصه رسانه‌های ديداری و شنيداری سرمايه‌گذاری و توجه کرده، به رسانه‌های چاپی در توجه ‌نکرده است. برای تأسيس و راه‌اندازی رسانه‌های ديداری، شنيداری و آژانس‌های خبری دهها ميليون دالر هزينه شده، اما برای رسانه‌های چاپی حتی چند ده هزار دالر هم اختصاص داده نشده است.

• کمک‌های اندکی که در اين زمينه شده، به لحاظ کم بودن، يک بار بودن و فقدان توان و انگيزه مسلکی دريافت‌کننده کمک، منجر به پاگيری يک نشريه حرفه‌ای نشده است. دولت افغانستان و به ويژه وزارت اطلاعات و فرهنگ برای رشد دانش مسلکی (حرفه ای) ژورناليزم، تشويق و حمايت از روزنامه‌نگاری جديد و ارائه برخی يارانه‌ها و امتيازات ديگر به رسانه‌های چاپی هيچ‌کاری نکرده است.

• نهادهای صنفی روزنامه‌نگاری به لحاظ اثرپذيری از شرايط سياسی و تفرق و نفاق قومی و زبانی در کشور قادر به ابتکار و تأسيس بخش‌های آموزشی و فعاليت‌های مستمر صنفی برای رشد ژورناليزم مسلکی و تقويت ارزش‌ها و افزايش شگردها و مهارت‌های روزنامه‌نگاری نشده‌اند.

در مجموع، امروز از بيش از پنجصد رسانه چاپی ثبت شده در وزارت اطلاعات و فرهنگ، شايد کمتر از پنجاه رسانه چاپی در سراسر کشور فعال باشند و کمتر از ده رسانه چاپی بتوانند حضور خود را به نظرها بکشند. البته همين شمار اندک هم در پايتخت متمرکزاند. فرض مثال، در شهری مانند مزار شريف که حکم مرکزيت بيش از ۶ ولايت کشور را دارد، اکنون هيچ‌ رسانه چاپی موجود نيست. ظرف پنج سال گذشته، دهها هفته‌نامه، روزنامه، جريده و مجله آمدند و رفتند و تنها نامی از آن‌ها در ميان اسناد وزارت اطلاعات و فرهنگ باقی مانده است. خيلی‌ها که با انگيزه تجارتی و يا سياسی به اين حرفه روی آورده‌ بودند، بعد از اين که ديدند اين حرفه نه عوايدی دارد و نه نان و آبی، آن را بوسيدند و کناری گذاشتند و به سراغ کارهای نان و آب‌دار رفتند.

اکنون، با تغيير موضع دولت افغانستان در قبال آزادی بيان و آوردن تعديلات منفی در قانون رسانه‌های همگانی در صورتی که اين تعديلات از رأی وکلای پارلمان بگذرد، آينده آزادی بيان و رسانه‌های چاپی از آن چه که اکنون هست تيره‌تر و تأسف‌بارتر خواهد بود.[*]