|
خاطراتی از آخرين ديدار با ببرک کارمل
فهرست مندرجات
.
ببرک کارمل، پيرمردی فرسوده
بَبرَک کارمِل سیاستمدار افغان، نظریهپرداز مارکسیست-لنِنیست و از اعضای کمیته مرکزی و دبیر کل دفتر سیاسی حزب دمکراتیک خلق افغانستان و رهبر جناح پرچم این حزب بود. وی ریاستجمهوری افغانستان را در دهه ۱۹۸۰ میلادی بر عهده داشت.
آخرين ديدارم با ببرک کارمل بهسال ۱۹۹۵ برمیگردد که آن را بهخوبی بهخاطر دارم.
در شهر کوچک حيرتان در شمال افغانستان به ديدار او رفته بودم. اکنون سه سال بود که مجاهدين در افغانستان حکومت میکردند و کشور را به ويرانهای تبديل کرده بودند. کشور در تب و تاب بود اما کارمل به فراموشی فرو رفته بود.
وقتی در برابر رئيس جمهور پيشين قرار گرفتم ابتدا او را نشناختم. پيرمردی فرسوده و درهم شکسته در برابرم ظاهر شد که بيماری سرطان بر زندگی او چنگ انداخته بود. در سالهای پيش بيش از ده بار در کاخ ارگ پای صحبت او نشسته بودم. او در جنگ سرد بهعنوان يکی از مهرههای مهم بلوک شرق، اعتبار زيادی داشت. در آن ديدارها با شور و هيجان و اعتماد به نفس بیپايان از اهداف و نقشههای خود حرف میزد.
کارمل از ديدار من شگفتزده است. چهرهی گرفتهاش باز میشود و مثل ياری گمشده در آغوشم میگيرد. فکر میکنم تنها روزنامهنگاری بودم که در آن روزهای تيره و تار بهسراغش رفته بودم. همه ترکش کرده بودند. ديگر نه از پزشکان مخصوص روس خبر بود و نه از صدها فرمانده و ژنرالی که روزگاری احاطهاش کرده بودند. او همه چيزش را از دست داده و با خفت و خواری به اين شهر دورافتاده تبعيد شده است.
اتحاد جماهير شوروی تا آنجا که توانست از او بهرهبرداری کرد، اما امروز که او مطرود شده، حتی از دادن ويزای سفر به او خودداری میکند. او اجازه ندارد برای معالجه و ديدار خانوادهاش به روسيه سفر کند.
در مصاحبههايم با کارمل، در سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۶ هميشه ويکتور پتروويچ پليچکا سرمشاور شوروی را کنار او میديدم. او در ظاهر در برابر کارمل سر خم میکرد، اما بهواقع بر او فرمان میراند، و از طريق او بر سراسر کشور افغانستان حکومت میکرد.
در سال ۱۹۹۱ حدود يک سال قبل از سقوط دولت نجيبالله در کابل برای مصاحبه به ديدار کارمل (چپ) رفته بودم
دوران زمامداری کارمل بههمان نحوی پايان يافت که آغاز گشته بود: با اراده و دخالت مستقيم شوروی. روزی در اواسط سال ۱۹۸۶ ويکتور پليچکا بههمراه دو عضو هيئت سياسی «حزب دموکراتيک خلق افغانستان» به نزد کامل رفتند و از او خواستند که استعفای خود را امضا کند. کارمل میدانست که اگر مقاومت کند به سرنوشت حفيظالله امين، رئيس جمهور قبل دچار میشود که در سال ۱۹۷۹ به اشاره روسها کشته شد.
بهياد دارم که در سال ۱۹۹۱ حدود يک سال قبل از سقوط دولت نجيبالله در کابل برای مصاحبه به ديدار کارمل رفته بودم. او تازه از تبعيد در مسکو به افغانستان برگشته بود. شوروی در آخرين مرحله پيش از سقوطش بود. کارمل ديگر آن مريد وفادار برای اربابان سابق نبود. او اينک از سياستهای «شيطانی» روسها به شدت انتقاد میکرد. از نياز به آزادی و از ضرورت دفاع از استقلال ميهنش سخن میگفت. عده زيادی از افسران عالیرتبه ارتش افغانستان گرد او جمع شده بودند. برخی از آنها در سرنگونی دولت نجيبالله در سال ۱۹۹۲ نقش داشتند.
▲ | پايان کار زمامدار طردشده |
برگرديم به حيرتان سال ۱۹۹۵. کارمل از دست مجاهدين جان سالم به در برده بود، اما از نظر سياسی ديگر زنده نبود. مرد در هم شکستهای که درحيرتان در برابرم نشسته بود، هيچ نقش و اهميت سياسی نداشت. او فقط يک خاطره تلخ بود که مقدر بود دير يا زود فراموش شود.
موقع خداحافظی با لحنی خسته و دردآلود، از تنها حاصل عمر خود چنين ياد کرد: «بزرگترين درسی که در زندگی گرفتم اين بود که هيچ کشوری نمیتواند به اتکای نيروی خارجی به آزادی و استقلال و پيشرفت دست يابد. بايد به اراده مردم احترام گذاشت و از استقلال کشور دفاع کرد. هر ملتی بايد روی پای خود بیايستد.»
آيا اين درس برای کسی که از صحنه سياسی رانده شده، مهر «مزدور و خائن» بر پيشانیاش خورده و حالا در آستانهی مرگ قرار گرفته بود، میتوانست فايدهای داشته باشد؟
در سال ۱۹۹۵ پس از سقوط اتحاد شوروی سرانجام کارمل موفق شد ويزا بگيرد و به مسکو برود. سال بعد همانجا درگذشت. جسد او را به افغانستان بردند و در همان حيرتان بهخاک سپردند. اما هنگامی که طالبان در در سال ۱۹۹۸ حيرتان را تصرف کردند، به سراغ مقبره بتونی او رفتند و آن را منفجر کردند. مجاهدين بقايای جسد او را از زير خاک بيرون کشيدند و به تماشا گذاشتند. بدين ترتيب سياستمدار نگونبختی که هميشه از آبادی و سعادت ميهنش صحبت میکرد، و خود باعث ويرانی آن شده بود، در دل گور نيز آرامش نيافت[۱].
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدی خراسانی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- برگرفته از گزارش مصطفی دانش، خاطراتی از آخرين ديدار با ببرک کارمل، سايت بیبیسی (سهشنبه ۲۱ دسامبر ۲۰۰۴ - ۱ دی ۱۳۸۳)
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت بیبیسی