[↑] حماسه آفرینش بابل
بهنظر میرسد که حماسه آفرینش، به خلاف حماسه گیلگمش، خارج از بینالنهرین تقریباً ناشناخته بوده و کتیبههای آن که در سلطان تپه، نینوا، کیش و بابل پیدا شده است، فرق اندکی با یکدیگر دارند.[۱] در روایت سومری دومین اسطورﮤ پایهای، یعنی اسطورﮤ آفرینش، کارهای آفرینش بهوسیله خدایان مختلفی انجام میگیرد، که از این میان انلیل و انکی دو چهرﮤ اصلی در کار آفرینش هستند. اما در بابل، اسطورﮤ آفرینش است که اهمیت اساسی پیدا میکند، زیرا با جشن بزرگ سال نو بابلی یعنی اکیتو[٢] همراه گشت و بهصورت دعا و نیایش همگانی در شعر یا سرودی بهنام "انوما الیش" تجسم یافت. علت این نامگذاری این است که شعر یا سرود نام برده با واژههای انوما الیش به معنی "به زمانی که در آن بالا"[٣] آغاز میشود. در شکل کنونی اسطوره، خدای بابلی مردوک نقش اساسی را بازی میکند. این مردوک است که تیامات[۴] را شکست میدهد، الواح سرنوشت را به دست میآورد … هفت لوحی که حاوی این اسطورهاند در جریان حفاریهایی که بریتانیاییها در نینوا کردند، کشف شدهاند و بخشهایی از آنها در سال ۱۸۷۶ بهوسیله جرج اسمیت ترجمه و منتشر شده است.[۵]
خلاصه این اسطوره در روایت بابلی آن بدین شرح است:
- این حماسه از روزگاری بسیار کهن آغاز میشود، هنگامی که آسمانهای بالای سرمان هنوز نامی نداشتند و زمین زیر پایمان هم هنوز نامی نداشت، ...
و فقط دو خدا وجود دارد، آپسو که نمایندهی آبهای ازلی زیرزمین است و تیه مت که مظهر دریاست (اقیانوس آب شور)[٦]. چهره شخصیت یافتۀ دریا بود و بهگونهای عنصری زنانه نمایانده میشد که جهان را زاد.[٧]از پیوند این دو، خدایان در وجود آمدند. از آمیزش این آبها نخست مومو[٨] (آشوب امواج)، سپس زوجی ماراژدهاوش: لحم[۹] و لحامو[۱٠] پدید آمدند که به نوبه خویش انشار[۱۱] (اصل نرینگی)، جهان آسمانی و کیشار[۱٢] (اصل مادینگی)،جهان زمینی، را زادند. ایزدان بزرگ از همین انشار و کیشار پدید آمدند که عبارت بودند از: آنو[۱٣] (یعنی آسمان)، ائا (یعنی زمین- و آب – خدا)، و ایزدان دیگرکه شامل ایگیگیها[۱۴]ی مسکون در آسمان، و آنوناکیها[۱۵]ی پراکنده بر روی زمین و جهان زیرین بودند.[۱٦]
ائا (مرد – خدا) آنگاه مردوک که قهرمان اسطوره در شکل بابلی آن است را در وجود میآورد. اما پیش از تولد مردوک به شرح نخستین مناقشه میان خدایان اولیه و خدایانی که در وجودند برمی خوریم. تیامات و آپسو از سر و صدای خدایان جوانتر آشفته میشوند، و با مومّو وزیر آپسو برای نابودی آنان به مشاوره مینشیند. تیامات مایل به نابودی فرزندان خود نیست، اما آپسو و مومّو نقشهای طرح میکنند، نیت آنان برخدایان دیگر آشکار میگردد و هراسان میشوند. اما ائا که همه آگاه است برای مقابله با این دسیسه نقشهای میچیند، وی آپسو را با افسون به خواب کرده، او را به قتل میرساند، مومّو را در بند میکند و از بینی او طناب میگذراند. آنگاه ائا حجرۀ مقدس خویش را بنا میکند و آن را آپسو مینامد، و در آرامش عمیقی به استراحت میپردازد. در این حجره تولد مردوک صورت میگیرد، و بهدنبال آن شرحی از زیبایی و نیروی عظیم او میآید. لوح نخستین با شرح آمادگی برای مناقشه تازهای مان خدایان نخستین و خدایان جوانتر به پایان میرسد. فرزندان دیگر تیامات، او را بهخاطر خاموش ماندنش به هنگام نابودی آپسو سرزنش میکنند و موفق میشوند او را برانگیزانند تا برای نابودی آنو و همدستانش اقداماتی بنماید. زن - خدای تیامات کینگو اولین فرزند خود را رهبر حمله قرار میدهد، او را مسلح میکند، و الواح سرنوشت را در اختیار او میگذارد. تیامات آنگاه گروهی هیولا در وجود میآورد، همچون کژدم-مرد Scorpion-man اسب-مرد Centaur که نقش آنها را بر مهرها و سنگهای مرزنمای بابلی میبینیم. تیامات، کینگو را در رأس این گروه قرار میدهد تا انتقام آپسو را بگیرد.[۱٧]
لوح دوم به شرح عکسالعمل مجمع خدایان پس از دریافت خبر حمله قریبالوقوع میپردازد. انشار مشوش میشود. وی نخست پیروزی پیشین ائا را بر آپسو به او یادآوری میکند و به او پیشنهاد میکند با همان شیوه با تیامات برخورد نماید، اما ائا یا از رفتن سر باز میزند و یا ناموفق میماند، در اینجا متن قطع میشود و مشخص نیست بر ائا چه میگذرد. از سوی مجمع خدایان به آنو اختیار داده میشود تا به نزد تیامات، او را از تصمیم خویش منصرف نماید، و او نیز ناموفق باز میگردد. آنگاه انشار در مجمع خدایان پیشنهاد میکند که این وظیفه را باید بر عهده پهلوان نیرومند مردوک گذاشت. ائا پدر مردوک به او پند میدهد که آن وظیفه را بپذیرد، و مردوک با این شرط میپذیرد که در مجمع خدایان به او قدرت کامل و مساوی داده شود، و کلام او تعیین کننده بیتغییر سرنوشت باشد. لوح دوم در اینجا پایان مییابد.[۱٨]
لوح سوم پس از بیان مختصری از رئوس تصمیم خدایان، با یک جشن بهپایان میرسد.
لوح چهارم با برتخت نشستن مردوک بهعنوان پادشاه و در اختیار گرفتن نشان سلطنتی آغاز میشود. مردوک، تیامات را به نبردی تن به تن میخواند و تور خود را برای گرفتنش میاندازد. دیوانی که یاوران تیامات هستند در تور مردوک گرفتار میآیند و دربند میشوند. آنگاه مردوک الواح سرنوشت را از کینگو میگیرد و آنها را بر سینه خویش میبندد، و با این کار در میان خدایان صاحب قدرت عالیه میشود. اقدام بعدی مردوک دوپاره کردن بدن تیامات است. مردوک نیمی از بدن تیامات را در بالا بهعنوان آسمان قرار میدهد و آن را با ستونهایی ثابت نگاه میدارد، نگاهبانانی را نیز مأمور میکنـد تا نگذارنـد آبهای تیـامات بگریـزند. آنگاه مـردوک، اشــاررا[۱۹] ماوای خدایان بزرگ را بنا میکند. الگوی او همان ماوای آپسو، شناخته ائا است و سبب میشود آنو و انلیل و ائا مکان خود را در آن اشغال نمایند. لوح چهارم در اینجا به پایان میرسد.[٢٠]
لوح پنجم رسالهای نجومی است که جایگاه ستارگان، درازای سالها، تقسیمات و نشانههای منطقه البروج و زایش ماه، زیورو آرایهی شبانگاه را شرح میدهد. همه این تقسیمات و کارها را مردوک انجام داده بود. این لوح ناقصترین قسمت شعر است بهدلیل اینکه بسیار آسیب دیده است.[٢۱] همانطور که بیان شد در این لوح مردوک بهعنوان برقرارکنندۀ گردش سال و ترتیب ماهها بوسیله تغییرات ماه نمایاده میشود. همچنین مردوک سه “راه” آسمانی را برقرار میکند، راه انلیل در آسمانهای شمالی، راه آنو در سمت الراس[٢٢] و راه ائا در جنوب. سیاره مشتری را به مسولیت انتظام آسمانی بر میگمارد.[٢٣]
لوح ششم به شرح آفرینش انسان میپردازد. مردوک نیت خود را برای آفرینش انسان به منظور خدمتگذاری خدایان اعلام میدارد. با راهنمایی ائا تصمیم گرفته میشود که سردسته شورشیان یعنی کینگو بمیرد تا از خون او نوع انسان سرشته بشود. از این رو، کینگو به قتل میرسد، و از خون او انسان برای خدمت به خدایان آفریده میشود تا آنان را آزاد نماید، بهعبارت دیگر، تا وظیفههای جسمانی مربوط به آیین معبد را انجام دهد و خوراک خدایان را فراهم آورد. آنگاه خدایان معبد مردوک یعنی همان معبد بزرگ اساگیل[٢۴] که دارای زیگورات است و در بابل قرار دارد را میآفرینند.[٢۵] این لوح با ذکر اسامی مختلف مردوک به پایان میرسد. ظاهراً بهنظر میآید که این لوح، آخرین لوح شعر بوده است. اما در نسخهای که بهدست ما رسیده است لوح دیگری هم آمده است که یکسر به شمارش و اسامی پنجاه گانة مردوک اختصاص دارد.[٢٦] مردوک پس از آنکه بدین گونه آسمان و زمین را ساخت، به خمیر کردن زمین با خون خود پرداخت تا بنی آدم را برای خدمت خدایان بسازد. روایتهای بابلی، در جزئیات آفرینش انسان، با یکدیگر اختلاف دارد، ولی همه در این مطلب یک کلامند که خدا انسان را از تکهای گل رس ساخت.[٢٧]
[↑] پینوشتها
[۱]-هادی، سهراب، شناخت اسطورههای ملل، نشر تندیس، چاپ اول، ص ۲۳۵
[۲]- Akitu
[۳]- When on high
[۴]- Tiamat
[۵]- هنری هوک، ساموئل، اساطیر خاورمیانه، مترجمان: علیاصغر بهرامی، فرنگیس مزداپور، ص ۵۴
[۶]- شناخت اسطورههای ملل، ص ۲۳۵
[٧]- ژیران، ف، لاکوئه، ک، دلاپورت، ل، فرهنگ اساطیر آشور و بابل، ترجمه ابوالقاسم اسماعیلپور، انتشارات فکر روز، چاپ اول، ص ۵۹
[۸]- Mummu
[۹]- Lakhmu
[۱٠]- Lakhamu
[۱۱]- Anshar
[۱۲]- Kishar
[۱۳]- Anu
[۱۴]- Igigi (ایزدان آسمانی)
[۱۵]- Anunnakie (ایزدان مناطق پست)
[۱۶]- فرهنگ اساطیر آشور و بابل، ص ۵۹
[۱٧]- اساطیر خاورمیانه، صص ۵۶ و ۵۷
[۱۸]- همان ص ۵۷
[۱۹]- Esharra
[٢٠]- اساطیر خاورمیانه، ص ۵۸
[٢۱]- گریمال، پیر، اسطورههای خاورمیانه، ترجمه مجتبی عبدالله نژاد، ص ۴۳
[٢۲]- Zenith
[٢۳]- اساطیر خاورمیانه، ص ۵۹
[٢۴]- Esagila
[٢۵]- اساطیر خاورمیانه، ص ۵۹
[٢۶]- اسطورههای خاورمیانه، ص ۴۵
[٢٧]- تاریخ تمدن، ص ۲۸۰
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ 1 2 3