[↑] توران اميرسليمانی
قمرالملوک اميرسليمانی (توران) فرزند عيسی مجدالسلطنه اميرسليمانی پسر مجدالدوله از رجال معروف عصر قاجار است که در روز ۱۵ بهمن ۱۲۸۳ خورشیدی در تهران ديده به جهان گشود. مادرش شمسالملوک منزهالدوله از خانواده های معروف آن عصر در تربيت او بسيار کوشا بود به طوری که توران از پنج سالگی تحت تعليم معلمين خانگی قرار گرفت و اين کار تا ده سالگی ادامه يافت تا اينکه پدر و مادرش او را برای تحصيل به دبيرستان ناموس فرستادند و توران تا سال چهارم متوسطه در اين دبيرستان به تحصيل اشتغال داشت.
در اين هنگام رضاخان که تازه به مقام وزارت جنگ رسيده بود و درصدد به دست آوردن قدرت مطلقه در کشور بود جهت کسب وجهه اجتماعی درصدد وصلت با خاندان قاجار افتاد و تصميم به ازدواج با يکی از دختران رجال قجری گرفت. جهت اين امر صورتی شامل ۱۸۰ نفر از دختران معاريف و مشاهير کشور تهيه شد. در اين ليست به طور ويژه نوشته شده بود که مجدالدوله يکی از رجال طراز اول دربار احمدشاه نوه زيبايی دارد که تحصيلکرده بوده و شايستگی همسری وزير جنگ را دارد. پس رضاخان که مترصد فرصت مناسب بود در روز عيد قربان هنگامی که کليه وزرا و رجال و معاريف مملکت جهت سلام به پيشگاه احمدشاه رفته بودند از مجدالدوله، نوه زیبایش را خواستگاری کرد.
مجدالدوله با اين پيشنهاد موافقت کرد و روز بعد خواهر و زن برادر وزير جنگ به خانه مجدالدوله رفتند و رسماً ملکه توران را برای سردار سپه خواستگاری نمودند. خانواده عروس پيشنهاد را پذيرفتند و در نتيجه روز عيد غدير مراسم عقدکنان در حالی که ملکه توران هفده سال و وزير جنگ چهل و هفت سال داشت صورت گرفت. رضاخان برای اينكه همسرانش از هم دور باشند و حسادتهای زنانه باعث بروز مشكلات ويژهای برايش نشود، خانهای جديد در حوالی چهارراه پهلوی برای ملكه توران احداث نمود.
به گواهی برخی از کسانی که به وی و دربار پهلوی نزديک بودند ملکه توران زنی زيبا و در روزگار خود در زمره زنان تحصيلکرده و تربيت يافته بود. ثمره اين ازدواج بسيار کوتاه و بدشگون برای رضاشاه پنجمين فرزندش غلامرضا بود که در سال ۱۳۰۲ خورشیدی متولد شد. از همان ابتدای ازدواج، ملکه تاجالملوک که با اين وصلت مخالف بود به مبارزه با توران پرداخت و توران که يارای مقاومت در مقابل چنين زن حيلهگر و سياستمداری را نداشت به تدريج به انزوا کشیده شد به طوری که به دليل اختلافات خانوادگی اين ازدواج پس از يک سال به طلاق انجاميد.
تاجالملوك همسر دوم رضاخان و مادر محمدرضا در كتاب "خاطرات ملكه مادر" در مورد ملكه توران ميگويد: "هيچ زنی چشم ديدن هوو را ندارد. بنابراين بنده را متهم به حسادت و اين جور حرفها نكنيد. من هم مثل همه زنها از هوو خوشم نميآيد. اما راه ديگری نداشتم و ناگزير بودم به خاطر رضايت شوهرم كوتاه بيايم و شرايط را تحمل كنم. اين دختر (توران) دماغی بسيار پرنخوت و سر پر بادی داشت. با آنكه در كمال خوشحالی و رضايت تن به ازدواج داده بود، پس از ازدواج و تولد غلامرضا بنای ناسازگاری را گذاشت و هنرش اين بود كه رضا را تحت تسلط خود درآورده و او را وادار كند تا مرا از قصر بيرون بيندازد و خودش ملكه ايران شود. رضا نتوانست اين زن خودپسند را تحمل كند و پس از تولد غلامرضا او را طلاق داد و فرستاد دنبال كارش."
ملكه توران نیز كه هنگام طلاق كمتر از بيست سال داشت از آن دوران چنين ياد ميكند: ” تمام دوران اقتدارش (رضاخان) برای من بيچارگی و نشستن و ديدن و ساختن با ناملايمات بود.“
ملکه توران پس از طلاق به مدت ۲۱ سال تا هنگام مرگ رضاخان در خرداد سال ۱۳۲۳ در ژوهانسبورگ در ميان ديوارهای قصر سلطنتی و در مجاورت خانواده پهلوی زيست و به تربيت تنها فرزندش همت گمارد. پس از مرگ رضاخان او برای بدرقه پسرش که عازم آمريکا بود به مصر مسافرت نمود و پس از مراجعت به ايران در ملک موروثی خود عليآباد مشغول فلاحت و امور خيريه گشت. او اندکی بعد با بازرگان ثروتمندی به نام ذبيحالله ملکپور ازدواج کرد.
پس از ازدواج زندگی او دچار دگرگونی گشت. او در محافل اجتماعی شرکت نمود و صاحب ثروت کلانی شد و حتی در کنار فعاليتهای اقتصادی خانواده پهلوی و ساخته شدن مهرشهر توسط شمس پهلوی در سال ۱۳۵۶ به فکر ساختن تورانشهر افتاد که اجرای طرح آن با همکاری آلمانيها پيشبينی شده بود، اما وقوع انقلاب نقشه های زیاده خواهانه آنان را برهم زد و ملکه توران با خروج از کشور در آلمان اقامت گزید.
قمرالملوک اميرسليمانی در سال ۱۳۷۴ در حالیکه ۹۱ سال سن داشت بر اثر کهولت سن در یک خانه سالمندان در حومه پاریس درگذشت.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين نوشتار وبگاه ققنوس، گاهنوشتههای يک روزنامهنگار، توسط آقای محمدحسن سليمانی (خیارجی) برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- سليمانی (خیارجی)، محمدحسن، از کاخ رضاخان تا خانه سالمندان، وبگاه ققنوس، گاهنوشتههای يک روزنامهنگار!
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ وبگاه ققنوس، گاهنوشتههای يک روزنامهنگار
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]