محمدعاقل بیرنگ کوهدامنی (زادۀ ۱۳۳۰ خ - درگذشتۀ ۱۳۸٦ خ)، یکی از شاعران نامدار معاصر افغانستان بود.
[↑] زندگینامه
محمدعاقل بیرنگ کوهدامنی، در سال ۱۳۳۰ خورشیدی در شکردرهی کوهدامن، ناحیهای در شمال کابل زاده شد. نخستین کار دیوانی او در مدیریت فلکلور (ادبیات عانیانه) و ادب ریاست کلتور (فرهنگ) وقت بود، پس از آن به کتابداری در کتابخانهٔ عامه شهر کابل پرداخت. در سال ۱۳۴۹ عهدهدار کتابخانهٔ وزارت پلان (وزارت برنامه) گردید، در سال ۱۳۵۲ با استفاده از یک بورس تحصیلی دولتی در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی عازم ایران شد. در سال ۱۳۵۶ سند لیسانس را از دانگشاه تهران بهدست آورد و برای فوقلیسانس در همان دانشگاه ثبت نام کرد. اما بهعلت تغییر وضع سیاسی ایران و تعطیلی دانشگاه تهران در پایان سال ۱۳۵۷ به افغانستان بازگشت. در سال ۱۳۶۰ در دانشکدهٔ زبان و ادبیات دانشگاه کابل (پوهنتون کابل) بهعنوان استاد استخدام شد. دو سال در مسکو غرض ویراستاری کتابهای درسی دانشگاه کابل که در شوروی سابق چاپ میشد، بهکار پرداخت و با فرهنگستان علوم تاجیکستان و اتحادیهٔ نویسندگان آن کشور نیز در زمینههای ادبی همکاری نمود.
بیرنگ کوهدامنی از سال ۱۳۸۹ میلادی تا سال ۱۹۹۵ در تاجیکستان ماند و نشریهٔ "پیوند" را به خط فارسی در آنجا پایهگذاری کرد و مدیر مسوول آن نشریه شد. وی از سال ۱۹۹۵ تا زمانی که درگذشت با همسر و پنج فرزندش در لندن زندگی میکرد.
بیرنگ کوهدامنی، سه شنبه شب ۲۰ قوس ۱۳۸۶ خورشیدی (۱۱ دسامبر ۲۰۰۷ میلادی) در لندن درگذشت.
[↑] آثار
از بیرنگ کوهدامنی چندین دفتر شعر به چاپ رسیده است؛ از جمله: "سلام بر شقایق"، "طلوع سبز شگفتن"، "تلخترین فصل خدا" و "من ناله مینویسم". بیرنگ شاعر عصیان بود و عاشق زبان و ادب فارسی؛ بیشتر اشعار او در مجلات ایرانی نيز منتشر میشد. نمونهی از شعر او:
- خانه در دنیا ندارم، هست دنیا خانهام
آسمان ریزد فر، ویران کنی گر خانهام
گریهداری در گلو، از درد غربت خستهیی
یک نفس بگذار سر، ای نازنین! بر شانهام
غم نبود گر گرفتی دانه و آب مرا
بیمروت، بیخدا، برباد داد لانهام
بود خونین چون پرم هر گوشه و کنج قفس
آخرش با زهرآلودی تو آب و دانهام
خوانمت افسانه و در خواب شیرین میروی
دیده بگشا! تلخ باشد، قصهام، افسانهام
بعد عمری در دیار مرگبار دیگران
همچنان تحقیر گشته، بیوطن بیگانهام
آسمان بیرحم آمد جام سبزش سرنگون
میزند بر سنگ، شیشهام پیمانهام
از تبار ناصرم[۱]، آوارهام، تبعیدیام
صبحدم در بلخ و شب در ساحل فرغانهام
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[٣٠]
[٣۱]
[٣٢]
[٣٣]
[٣۴]
[٣۵]
[٣٦]
[٣٧]
[٣٨]
[٣۹]
[۴٠]
[۴۱]
[۴٢]
[۴٣]
[۴۴]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- در اینجا، منظور شاعر، از ناصر خسرو بلخی است.
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[۳٠]-
[۳۱]-
[۳۲]-
[۳۳]-
[۳۴]-
[۳۵]-
[۳۶]-
[۳٧]-
[۳۸]-
[۳۹]-
[۴٠]-
[۴۱]-
[۴۲]-
[۴۳]-
[۴۴]-
[۴۵]-
[۴۶]-
[۴٧]-
[۴۸]-
[۴۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]