دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

چقدر فاشیست هستیم؟

از: دکتر رضا مرادی غیاث‌آبادی


فهرست مندرجات


فاشیسم (Fascism) بخودی‌خود یک مکتب غالی برای باورمندان بدان نیست؛ بلکه یک مکتب واسط سیاسی برای اعمال سلطه و تثبیت ایدئولوژی و حاکمیت دلخواه است.

فاشیسم تأثیرگذارترین و پرنفوذترین جنبش سیاسی اروپا در فاصله بین دو جنگ جهانی بود. مفاهیم نظریِ فاشیسم را جووانی جنتیله (Giovanni Gentile) با اقتباس و ترکیبی از نظریات پیشین وضع کرد و بنیتو موسولینی (Benito Mussolini) آنرا در سال‌های ۱۳۰۱ تا ۱۳۲۲ ایرانی (۱۹۲۲ تا ۱۹۴۳ میلادی) در ایتالیا به مرحلهٔ اجرا در آورد. این در حالی بود که اشکال دیگر فاشیسم در آلمان نازی، اسپانیای عصر فرانکو، یونان و بسیاری از دیگر کشورهای اروپای شرقی و شمالی تا اندازه‌ای به اجرا در آمد و یا به مرحلهٔ اجرا نزدیک شد. در نظریهٔ فاشیسم، ایده‌های ناسیونالیسم و نژادپرستی کنت دوگوبینو و چمبرلن، قساوت ماکیاولی، قهرمان‌پروری فردریش نیچه و محرک‌های تاریخی و اسطوره‌ای ژرژ سورل با یکدیگر ترکیب شده‌اند.

هدف سیاسی فاشیسم، استقرار و سلطه یک نظام خودکامه غیر پارلمانی و متکی به تمرکز قدرت در دولت بوده است که با برانداختن سوسیالیسم و آزادی‌های فردی همراه باشد.

فاشیسم در جوامعی آمادگی بیشتری برای استقرار و گسترش دارد که ابتذال و جهل و خرافه‌گرایی جای خرد و تعقل و شک‌‌ورزی را گرفته باشد.

در اینجا قصد بررسی مکتب فاشیسم و تاریخچه آن در میان نیست. بلکه منظور آنست که با نگاهی گذرا به روش‌ها و شیوه‌های فاشیسم برای دستیابی به قدرت، اندکی به خود و پیرامون خود توجه کنیم تا ببینیم ما و اطرافیانی که می‌شناسیم تا چه اندازه پیرو فاشیسم هستیم و بدون اینکه خود را فاشیست بدانیم، عملاً راه و روش آنان را می‌پیماییم:


[] روش‌های فاشیسم برای کسب سلطه

- باور به نظریه نژاد یا قوم برتر، توسعه مفاهیم و تعلقات نژادی. تلاش برای ترویج اختلاف‌های قومیتی و برترانگاریِ نژادی پیش از دستیابی به قدرت؛ و دست‌یازیدن به خشونت‌های نژادی و قومیتی، کشتار و قتل‌عام‌های دسته‌جمعی پس از دستیابی به قدرت.

- تبلیغات صلح‌جویانه و مبتنی بر نژاد و تبار و فرهنگ یکسان با کشورهای همسایه پیش از تصرف قدرت؛ و ادعاهای ارضی، هجوم نظامی و نسل‌کشی پس از تصرف قدرت.

- باور به یک مکتب یا ایدئولوژیِ دینی یا ناسیونالیستی. تبلیغ آن مکتب پیش از رسیدن به قدرت؛ و اصرار بر باوراندنِ آن مکتب و حذف و نابودی ناباورانِ به آن پس از رسیدن به قدرت.

- کوشش برای نفی و نادیده‌انگاشتن مخالفان و صاحبان اندیشه‌های متفاوت. تلاش برای مدارای ظاهری و گمنام کردن یا بدنام کردن آنان پیش از دستیابی به قدرت؛ و نفی خشونت‌آمیز آنان پس از دستیابی به قدرت.

- مخالفت با سوسیالیسم/ کمونیسم و لیبرالیسم به عنوان دو مظهر عدالت اقتصادی و آزادی‌های فردی. تلاش برای بدنام کردن باورمندان به آن مکتب‌ها پیش از تصاحب قدرت و حذف و نابودی آنان پس از تصاحب قدرت.

- تبلیغ روحیه مدارا و آشتی و تفاهم پیش از کسب قدرت، و بروز روحیه خشونت‌جویانه، متعصبانه و تمامیت‌خواهانه پس از کسب قدرت.

- تبلیغ و ترویج شکوه و اقتدار گذشته‌های دور و روزگاران باستان، ارتجاع و واپسگرایی. نقل داستان‌های ساختگی و روایت‌های مجعول و تاریخ‌سازی برای ایجاد غرور ملی و دینی کاذب. با این باور که توده‌های جاهل براحتی جان خود را به پای چنین اعتقاداتی نثار کنند.

- تحریک احساسات ملی یا مذهبی مردم و فریب آنان با نقل داستان‌ها و اسطوره‌ها و روایت‌های خیالی به عنوان یک پدیده واقعی. با این باور که عموم مردم برای برانگیخته شدن و همراهی کردن، نیاز به یک محرک احساسی دارند و محرک‌های قوی احساسی در واقعیت‌ها پیدا نمی‌شوند. و نیز با این باور که عموم مردم به دلیل کندذهنی، قادر به تشخیص دروغ‌ها یا اسطوره‌ها از واقعیت‌ها نیستند و تنها عده‌ای معدود چنین هوش و توانایی‌ای را دارند.

- قهرمان‌سازی و قهرمان‌پروری، ترجیحاً از یک شخصیت کهنِ دینی یا ملی یا تاریخی، با این باور که اکثر مردم نیاز به یک «شخصیت برتر» دارند تا جبران کمبودها و حقارت‌های آنان را بنماید.

- دشمن‌تراشی. با این باور که القایِ وجود تعدادی دشمنان فرضی می‌تواند موجب واهمه توده‌های فریب‌خورده از آینده‌ای مبهم و تیره‌وتار شود، و چنین تصوری را ایجاد کند که دشمنانی خطرناک قصد تملک یا نابودیِ همهٔ دارایی‌های مادی و معنوی آنها را دارند.

- کوشش برای جلب طبقات محروم، وطن‌پرستان افراطی و جوانان سرخورده و سرگردان به عنوان ابزارهای ابتدایی برای یارگیری و سازماندهی نیروها؛ و ابزارهای نهایی برای گسترش هراس در میان مخالفان و تشکیل گروه‌های فشار در قالب انجمن‌ها و تشکل‌های شبه‌فرهنگی یا شبه‌نظامی.

- تبلیغ و ترویج یک نشان یا پرچم ویژه همراه با سابقه‌تراشی تاریخی برای آن و نیز یک سرود همگانی. کوشش برای جلب احترام و قداست‌بخشی به آن نشان‌ها. با این باور که فداییان و جان‌نثاران، در زیر یک نشان یا پرچم و با همراهی یک سرود، بیشتر و بهتر تهییج می‌شوند و فداکاری می‌کنند.

- مخالفت با استقلال فکریِ فردی. همگان می‌باید همانگونه بیندیشند و عمل کنند که از یک سرچشمه واحد فرمان داده می‌شود. احترام و تکریمِ شخصیت فردی و اعطای عنوان‌ها و صفات عالی به چنین اشخاص؛ و سلب حقوق مدنی، سرکوب شخصیت فردی، توهین، تهمت، و سلب عناوین و امتیازات اجتماعی از او در صورتی که به شکل متفاوت بیندیشد.

در خود بنگریم. تا چه اندازه روحیه و اعمال فاشیستی را در خود و پیرامون خود می‌بینیم؟ روحیه و روش‌های فاشیستی که در پشت نقاب‌ها و سخنان و شعارهای زیبای ما پنهان شده‌اند و گاه خود نیز از آن بی‌خبریم.[۱]

[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله که توسط دکتر رضا مرادی غیاث‌آبادی (شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۹) برشتۀ تحرير درآمده برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهديزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- مرادی غیاث‌آبادی، رضا، چقدر فاشیست هستیم؟، وب‌سایت پژوهش‌های ایرانی



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

برگرفته از وب‌سایت پژوهش‌های ایرانی؛ برای آگاهی بیشتر بنگرید به:
    آشوری، داریوش، فرهنگ سیاسی، تهران، انتشارات مروارید، ۱۳۵۴٫
    بشریه، حسین، جامعه‌شناسی سیاسی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۹٫
    توماس، هنری، و دانالی توماس، ماجراهای جاودان در فلسفه، ترجمه احمد شهسا، چاپ هفتم، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۳٫
    قادری، حاتم، اندیشه‌های سیاسی در قرن بیستم، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۰٫
    کریژل، بلاندین، درسنامه‌های فلسفه سیاسی، ترجمه عبدالوهاب احمدی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۸۰٫
    گیبون، ادوارد، انحطاط و سقوط امپراتوری روم، ترجمه ابوالقاسم طاهری، چاپ دوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۰٫
    لیگبرت، آداردیس، جایگاه فاشیسم در تاریخ اروپا، ترجمه حشمت‌الله رضوی، انتشارات کیهان، ۱۳۷۱٫
    ناطق، ناصح، ایران از نگاه گوبینو، تهران، انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، ۱۳۶۴٫


[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]