- ادبیات روسیه
- ادبیات شوروی
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[روسیه] [تاریخ روسیه]
[↑] ادبیات روسیه
نخستین ساکنان ثبت شده روسیه اسلاوهای شرقی شعبهای از نژاد هندواروپایی هستند که در اطراف رود دانوب زندگی میکردند. در قرن نهم میلادی مراکز حکومتی کییف و نووگوراد بودند. در سال ۹٨٨ و قبل از آنکه مردم روسیه توسط ولادیمیر کبیر به آیین ارتدوکس شرقی بگروند، به پرستش ارواح نیاکان و نیروهای طبیعی مشغول بودند. با ورود مسیحیت کتابهای مذهبی بهزبان اسلاوونیک جنوبی نیز به این سرزمین وارد شد. که خود این الفبا نیز مطابق روایات در سال ٨۵۵ توسط قدیس سریل که به رسول اسلاوها معروف است از تلفیق الفبای یونانی، آرامی قطبی و چند حرف ابداعی خودش اختراع شده بود. و این نخستین الفبای روسی است که پس از گذشت زمان بهصورت زبان ادبی و محاورهای درآمده است.
ولادیمیر کبیر و جانشینانش طرفدار دانشاندوزی و نسخهبرداری کتابها و تاسیس مدارس بودند و البته عمده مدارس، مدارس تربیت روحانیون بود و کتابهایی که استناخ میشدند، بیشتر کتابهای مذهبی بودند.
حمله مغولها در سال ۱٢۳٨ میلادی به سرتاسر روسیه باعث ویران شدن بسیاری از شهرها شد. کییف نیز از جمله این شهرها بود که پس از ویرانی آن تحصیلکردگان رو بهجانب شمال و عملاً مسکو گذاشتند، بدین ترتیب این شهر بهصورت مرکز تمدن روسیه در آمد.
تاتارها به مدت ٢ قرن بر مردم حکومت کردند تا سرانجام در سال ۱۴٨٠ توسط شاهزاده ایوان سوم بساطشان برچیده شد. او کسی بود که برای اولینبار حکومت یکپارچه همراه با استبداد را حاکم گرداند. روسیه تقریباً دویست سال از دنیا عقب بود و تا قرن هفدهم از رنسانس تاثیر نپذیرفته بود.
در سال ۱٦٨٢ با به سلطنت رسیدن پطر کبیر، غربیسازی و تشویق بهغربی شدن آغاز شد و بویژه از تمدن آلمان و فرانسه تاثیر پذیرفتند. اعزام دانشجو و آوردن مربی آغاز میشود و این روند تا زمان الیزابت (یلیزاویتا) و کاترین دوم (یکاترینا) پیگیری میشود.
با وجود اینکه پطر و جانشینانش به دنبال پیشرفتهای فرهنگی بودند بر مردم ظلم و ستم روا میداشتند و تحصیلات و فرهنگ به اشراف و ثروتمندان محدود بود و برای مردم عادی تعلیم و تربیتی وجود نداشت.
اما در قرن هجدهم تفکرات آزادیخواهی با وجود سانسورها به مطبوعات راه یافت و در همین زمانها بود که الکساندر رادیشف سفرنامهای از سنت پطربورگ به مسکو را منتشر کرد و در آن به روشنگریهایی در مورد حکومت دیکتاتوری و بردهداری پرداخت که همین کتاب باعث تبعیدش بهسیبری شد و اولین قربانی اصلاحات در روسیه است.
شکست ناپلئون به بیداری ملی کمک میکند، تا حدی که نارضایتیها سبب کودتای نافرجام افسران ارتش پس از مرگ الکساندر اول شد که البته توسط نیکلای اول در هم کوبیده شد. انقلابیون به سرعت سرکوب شدند، نیکلای اول بعد از شکست دادن انقلابیون حکومت دیکتاتوری شدیدی را حاکم گرداند. چیزی که روشن است تا پیش از قرن نوزدهم هیچ اشرافی که بتوان آن را در ادبیات جهان مطرح دانست در روسیه خلق نشده بود. کهنترین کتابهای باقی مانده انجیلها هستند. چیز دیگری که از گذشته باقی مانده بود سرودها و ترانههای مذهبی و غیر مذهبی بودند که سینه به سینه منتقل میشدند.
آثار غیر مذهبی شامل ۳ گروه هستند:
الف) ترانههای خرمنبرداری، ترانههای عاشقانه، سرودهای عزاداری، جادوگری، چیستانها
ب) روایات نیمه تاریخی که با افسانهها آمیختهاند
ج) رمانسهای منثور آهنگین
یکی از این داستانها که قدیمیترین شاهکار مکتوب ادبیات روسیه شناخته میشود، سپاه ایگور است که داستان هجوم ناکام سپاه شاهزاده نووگوراد را بر پولووتسیهای بیگانه در سال ۱۱٨۵ را بیان میکند.
در زمان حکومت مغولها تا شروع سلطنت پطر آثار ادبی قابل توجهی خلق نشد. از این زمان تعدادی ادعیه مذهبی، کتابهای آموزنده اخلاقی و زندگی قدیسین و نامههایی بهجا مانده است. در سال ۱٦٨۱ کشیشی بهنام آواکوم بهجرم بدعت در آتش سوزانده میشود، او زندگینامه خود را نوشته بود که این اولین اتوبیوگرافی موجود در زبان روسی است.
در اوایل قرن ۱٦ بر پایه مناسک کلیسا درامهایی بهوجود آمدند که در حد نمایشنامههای ناقص بود. درامهای بعدی روسی تقلیدی از درامهای آلمانی بودند که بوسیله گروههای تئاتر دوره گرد به روسیه آورده شده بود. در سال ۱٦٧٧ یک دسته از رمانسهای شوالیهگری از لهستانی ترجمه شد که در پیشرفت داستانهای منثور بسیار مهم بود. پطر کبیر بانی رنسانس در روسیه بود. و پس از آن بود که روسها شروع به تقلید از دانش کلاسیک یونان و روم و نئوکلاسیکهای فرانسوی کردند و ارتباط با اروپايیان باعث تقلید شیوههای آنها در ادبیات شد.
کم کم انواع بابهای ادبی در ادبیات روسیه گشوده شد، نمایشنامههایی به تقلید از آثار کورنی و راسین نگاشته شد و حماسهها و تراژدیها، مراثی و چکامهها، حکایات، اشعار اجتماعی و آثار طنز آمیز با رعایت قواعد بوالو بهصورت گسترده انتشار یافتند. حتی آثاری که برای تجلیل از پطر نوشته میشدند، به تقلید از ستایش نامههایی بودند که از لوئی چهارم تالیف شده و بههمین دلیل (تقلید) هیچ کدام از این آثار ارزش ادبی چندانی نداشتند.
تعداد اندکی از نویسندگان قرن هجدهم سزاوار آن هستند که از خود و آثارشان نامی برده شود. "آنتیوخ دمیتریویچ کانتمیر" که هجونامههایی برضد تعصبات کهن مذهبی و سبکسریهای جدید مینوشت. "واسیلی کیریلوویچ ترتیاکوفسکی" که اشعار ضعیفی سرود و ترجمههای زیادی از فرانسه انجام داد، اما بیشتر شهرتش بخاطر تدوین نظریات نئوکلاسیکها درباره شعر بهزبان روسی بود. "میخائیل واسیلیویچ لامانوسوف" بنیانگذار واقعی ادبیات جدید روسی بود و قصاید باشکوهی در قالب نظم نو بهزبان اسلاونیک سرود و بهاین ترتیب زبان روسی را غنا بخشید. "الکساندر پطروویچ سوماروکوف" نویسنده طنزنامهها، حکایات و نقدهای ادبی است. او نویسنده نخستین درام کامل روسی یعنی تراژدی خورف استوار است. گاوریل رومانوویچ در ژاپن که اصل و نسب تاتاری داشت در کار خود تا مقام منشیگری کاترین دوم پیشرفت کرد، شهرت او بخاطر غزلیات، سرودهای مذهبی و چکامههایش است. "دنیس ایوانوویچ فونویزین" شهرتش را مدیون دو کمدیاش است. سه نویسنده دیگر بودند که شیفته الهامات قلبی بودند، "نیکلای میخائیلوویچ کارامازین"، "واسیلی آندریوویچ ژوکوفسکی" و "ایوان آندرئیوویچ کریلف" بودند. فاصله بین سال ۱٨٢٠ که اولین اثر پوشکین منتشر شد و تا سال ۱٨٨۳ که تورگینف از دنیا رفت، عصر طلایی ادبیات روسی نامگذاری شده است. دو دهه نخست این دوره رمانتیسم خوانده میشود که در همین سالها پوشکین و لرمانتوف اشعارشان را سرودند. در سال ۱٨۴٠ کم کم واقعگرایی جایگزین رمانتیسم شد، حتی برخی از آخرین آثار پوشکین رگههای واقعگرایی را نمایش میداد. ظهور گوگول و انتشار اولین اثرش در ۱٨۴٢ شروع واقعگرایی در ادبیات روسیه بود و همین سالها بود که گوگول، تورگینف، داستایفسکی و تالستوی ادبیات روسیه را در ادبیات جهان مطرح کردند. واقعگرایی در ادبیات روسی به همدلی با رنج کشیدگان میپرداخت و بخاطر همین خصیصه از نوع فرانسوی آن متمایز است. پر ارزشترین آثار ادبی عصر طلائی روسی شامل رمانها و اشعار غنایی است هرچند بسیاری از داستانهای کوتاه، خاطرات و نمایشنامههای این دوره نیز بسیار ارزشمند است. در قرن نوزدهم بغیر از اشعار پوشکین و لرمانتوف فقط آثاری میانمایه باقی مانده است. "الکسی واسیلیوچ کالتسف" در رقابت با پوشکین اشعاری سرود اما بیشتر شهرتش بابت ترانههای عامیانه تصنعی او است. "فئودور ایوانوویچ توتچف" شاعر غنایی این عصر است که اشعاری با مضامین فلسفی و درباره طبیعت دارد. "الکسی کنستانتینوویچ تالستوی" بزرگترین شاعر طنز و هجو روس است. "آفاناسی آفاناسیویچ فت" مدافع ناب و نخستین شاعر پارناسیان فرانسوی و بیانگر اعتقاد هنر برای هنر بود و بالاخره میرسیم به "الکساندر سرگیویچ پوشکین" که به "بایرون روسیه" مشهور است. پوشکین بزرگترین سراینده منظومههای داستانی در ادبیات روسیه است.
داستانهای پوشکین سراسر عشقهای پرشور است. داستانها حال و هوای شرقی دارند، زنان داستانها زیبا و افسرده و مردان شهوانی و ناکام تصویر میشوند. پوشکین اشعارش را در هواخواهی از آزادی و لیبرالیسم سروده است اما بهترین اشعارش درباره عشق و طبیعتند و نمایشنامههای او درام واقعی نیستند، بلکه کما بیش بررسیهای کوتاهی از شخصیت و موقعیت دراماتیک شناخته میشوند. مهمترین اثر نمایشی پوشکین "بوریس گادونوف" نام دارد که یک تراژدی تاریخی در قالب شعر آزاد است. این اثر نخستین گامی است که در زمینه تراژدی رمانتیک روسی برداشته شده است.
عظمت و اهمیت شعر پوشکین در زبان روسی تا به حدی است که برخی صاحب نظرات معتقدند "زبان روسی به پوشکین به مراتب بیشتر مدیون است تا زبان انگلیسی به شکسپیر" و در آخر اینکه پوشکین شاعر مردمی ملت روسیه است.
"میخائیل یوریویچ لرمانتوف" شاعری بود که تحت تاثیر شیلر، بایرون و شلی قرار داشت. شاعری بود دارای روح عصیان و طغیان بر ضد استبداد، بر ضد هرگونه محدودیت آزادی فردی و برضد زشتی بیمایگی و بیهودگی زندگی. او در سال ۱٨۳٧ در مرگ پوشکین منظومهای تند و آتشین سرود که باعث شد به قفقاز تبعید شود. لرمانتوف در رمان قهرمان دوران فرا رمانتیسم به سوی واقعگرایی طنزآمیز گرایش پیدا کرده است.
بهترین آثار رمان نویس مهم روسیه گوگول آمیزهای عجیب و شگفتیآور از ژرفترین احساسات همدردی، واقعگرایی زنده و طنزپردازی نشاطآور است. او از یک سو با شخصیتهای داستانهایش همدردی میکند، از طرف دیگر به آنها میخندد. او همه چیز را با دیدی رمانتیک، هیولاوار یا مسخ شده میبیند، شخصیتهای داستانهایش علیرغم حقیقی بودن مانند آدمکها هستند. او نویسندهای اصلاحطلب است اما نه انقلابی، نویسنده قابل اهمیت دیگر روسیه "ایوان سرگیویچ تورگینف" است که در داستانها و رمانهایش اغلب شرح واقعگرایانه زندگی مردم را با وصف غنايی طبیعت درهم میآمیزد. شیوه برخوردش با آدمهای داستان تقریباً عینی است و بهندرت پرده از روح آنها کنار میزند. او در آفریدن قهرمانان زن استاد است و بیشتر مردان داستانهایش یا از زنان فروترند یا به آنها وابسته؛ تورگینف در برخی از آثارش طبقه متوسط را بهعنوان نیروی رهایی بخش بالقوه کشور دانسته است، عمده شهرت تورگینف بر داستانهای کوتاه و رمانهایش استوار است. دیگر نویسنده بزرگ روس "فئودور میخائیلوویچ داستایفسکی" در ابتدا تحت تاثیر گوگول و در آمیزش احساس همدردی با طبیعتگرایی توانا بود، اما بهتدریج از سایه گوگول خارج شد. رمانهای دوره آخرش از جنبه روانشناسی ژرفتر و از لحاظ عاطفی قویتر از رمانهای پیشین او هستند. او در شاهکار خود "برادران کارامازوف" ناکامیها، زشتیها، پستیها و بویژه بیماریهای روحی را با چیره دستی تشریح کرده و از پوشیدهترین مظاهر روح انسان پرده بر میدارد، اما با این وجود رمانهای داستایفسکی بیش از حد بیمارگونه، سرشار از درد و امور غیر عادی و خلاف قاعده است. همدردی صمیمانه با آزردگان، اندیشههای ژرف، عشق به همه زندگان و دلبستگی صمیمانه به مذهب، محسناتی هستند که رمانهای او را در شمار مدارک بزرگ انسانیت و مسیحیت جای دادهاند و در میان تمام استادان داستاننویسی روسیه و جهان داستایفسکی روحانیترین است.
دیگر داستاننویس بزرگ روسیه، "لـِف نیکلایویچ تالستوی" است. او همواره وجدانی بسیار زنده و فعال داشت. او همواره با کم مایگی ریاکاری و غربزدگی مخالف بود. تولستوی برخلاف داستایفسکی بهرعایت نکات دستوری در هنگام نوشتن پایبند بود. شیوه او بازکاوی روح انسانی و تشریح کامل عوالم نفسانی است. تالستوی با آفرینش حماسه ملی روسیه "جنگ و صلح" تصویریگیرا و عظیم با غنایی شگفتانگیز از زندگی روسها در اوایل سده نوزدهم ترسیم میکند. توانایی تالستوی در مقام یک کاوشگر و تحلیلگر زندگی و دردهای اجتماعی قابل انکار نیست و بعد از روسو هیچ نویسندهای نتوانسته همپای تالستوی وجدان بشری را بهخود آورد.
از اوایل دهه ۱٨۴٠ شکاف فکری میان اسلاو دوستان که به محافظهکاری، نسبت گروی مذهبی و ملیتگرایی اعتقاد داشتند و غربزدگان که به لیبرالیسم، دینزدایی و دوستی بیشتر با فرهنگ بیگانه معتقد بودند، کم کم عمیقتر شد. سرانجام یکی از اعضای سازمانی تندرو بهنام "اداره ملت" در سال ۱٨٨۱ الکساندر دوم را بهقتل رساند. دوره سلطنت الکساندر سوم نسبتاً آرام بود اما در اواخر قرن - نوزدهم جنبشهای انقلابی و نارضایتیها کم کم شروع شدند که همین مبارزات در نهایت به انقلاب سوسیالیستی انجامید.
در فاصله سالهای ۱٨٨۳ و ۱۹۱٧ دو گرایش ادبی جریان داشت. یک گروه که شعار آنها مسئولیت اجتماعی و شیوههای مبتنی بر واقعگرایی و طبیعتگرایی است که راه رمان نویسان و نمایشنامه پردازان عصر طلایی را ادامه میدادند، گروه دوم به گرایش نوخواهی مشهور هستند که در مسیر زیباییشناسی و نمادگرایی پیش میروند.
از گروه اول، "ولادیمیر گلاکتیونوویچ کورولنکو" نویسنده آزادیخواه و روزنامهنگار است که داستانهایش بیانگر همدردی او با ستمدیدگان است.
دیگر نویسنده گروه اول "آنتون پاولوویچ چخوف" میباشد. او همانند گوگول حس شوخ طبعی شگفتآوری دارد که با درک عمیق مصیبت زندگی همراه است. نخستین داستانهایش با آنکه طرحهایی شاد و خندهآور هستند اما از نظر قدرت ادراک فوقالعاده هستند و پس از آن در یک دوره تمام نوشتههایش حزنانگیز و دردناکند و باز دوباره بارقه امید همزمان با تغییر وضع کشور بر دل آثارش تابید. او با اینکه راه درمان را نمیداند، اما دردها را بهخوبی میشناسد و چشم به انقلاب آینده میدوزد. چخوف مفسر برجسته زمانه و سرزمین خویش است. "ماکسیم گورکی" دیگر نویسنده برجسته تاریخ روسیه است، سهم گورکی در ادبیات روس این است که او به کشف دنیای تازهای در عالم مردم فرودست و مطرودشدگان اجتماعی دست یافت. آنچه میخواست بگوید آن بود که آوارگان و ولگردان بیسروپا چنان روح زیبایی دارند که نباید از یاد بشریت بروند.
آثار گورکی از در به دری و سیهروزی جوانی او و ایمان به نیروی مردم و خوشبینی به آینده و عشق به زندگی الهام گرفته است و در عین حال با روح انقلابی و رمانتیک او عجین است.
علاوه بر تمام هوشمندی و ظرافتها نکات غیرقابل باوری هم در داستانهای گورکی هست، آدمهای بیسروپایی که بیش از اندازه زیرک و آگاهند.
[↑] ادبیات شوروی
پس از ثبات اتحاد جماهیر شوروی، ادبیات بیشتر به ستایش رژیم تازه و شرح داستانهای انقلابی و توصیف تلاش و مبارزه مردم و بیان امید به آینده اختصاص یافت. از سال ۱۹۱٧ تمام مظاهر ادبی تحت سانسور شدید بودند و بهطور کلی شکل تبلیغاتی و تعلیمی داشتند در مجموع آثار خلق شده در زمان شوروی نتوانستند در ادبیات جهان جایگاهی احراز کنند.
از همان آغاز انقلاب شعر ابزار افزایش و ایجاد امید و شور و حرارت شد و باعث اوج گرفتن احساسات و هیجانات انقلابیون شد و مضمونهای عمده زندگی طبقه کارگر، تجربیات و رویدادهای روستایی و شور و شوق بریدن از گذشته و برقراری نظامی نو بود. چهرههای برجسته این جربان "سرگئی یسنین" شاعر روستاها و "ولادیمیر مایاکوفسکی" که از ادبیات بهعنوان حربه اجتماعی استفاده میکرد، هستند و بهدلیل استفاده از واژهها و عبارات جاری در شعر روسی توانست با تودههای مردم ارتباط برقرار کند.
از شاعرانی که از قلم خود در جهت دلخوشی نظام حاکم استفاده نکردند، میتوان از "باریس پاسترناک" و "آنا آخماتوا" نام برد که باریس پاسترناک به سبب نوشتن دکتر ژیواگو برنده جایزه نوبل شد.
بهطور کلی رمان و داستان کوتاه در مسیر همان گرایشهایی پیش رفتهاند که شعر پیموده است و نویسندگانی چون "یوگنی زامیاتین"، "ایزاک بابل"، "الکسی تالستوی" و "الکساندرویچ شولوخوف" را میتوان نام برد.
در زمان شوروی در زمینه طنز آثار قابل مطرح کردن وجود ندارد، اما برخی قطعات شاد و خندهدار هستند که جنبه تعلیمی دارند.
طنزنویسان نیز در جهت هجو سرمایهداری میکوشیدند و همینطور مطالبی در تمسخر هرگونه سرمایهداری، مانند داستانی که یادگار سفری به آمریکا و به هجو این کشور پرداخته است. بزرگترین فکاهی نویس اتحاد شوروی "میخائیل میخائیلویچ زوشچنکو" است که با داستانها و طرحهای کوتاهش سبب تمسخر فساد کمونیستی، تشریفات اداری، علم و نظایر آن میپردازد، آثار او در مطبوعات کمونیستی مورد حمله قرار گرفت و خود او هم در سال ۱۹۴٦ از ادبیات شوروی "پاکسازی" شد.
از سالهای ۳٠ تا ٧٠ قرن بیستم، برخی از نویسندگان به مبارزه با رئالیسم سوسیالیستی برخاستند و بین آنها میتوان به نویسندگان صاحب نامی مانند "آلكساندر سولژنیتسین" و "باریس پاسترناک"، شاعرانی مانند "یوگنی یفتوشنكو" و "یوسیف برودسكی "اشاره نمود. دیگران مانند "میخاییل شولوخوف" راه دیگری به غیر از كنار آمدن با سسیتسم ندیدند. شاعران بزرگی مانند "ولادیمیر مایاكوفسكی" و "سرگی یسنین" راهی بهغیر از خودكشی نیافتند.
آنان که زنده ماندند یا جلای وطن کردند و یا آثارشان چاپ نشد. داستانهای كوتاه "ایوان بونین" و رمانهای "ولادیمیر نابوكوف"، آثار "باریس پاسترناک" و "میخاییل بولگاكوف" و شعرهای "آنا آخماتووا" از این دست هستند.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله توسط رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در فدراسیون روسیه، خبرگزاری "ریا نووستی" روسیه تهیه شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- تاریخ ادبیات در روسیه، خبرگزاری "ریا نووستی" روسیه
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ خبرگزاری "ریا نووستی" روسیه
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]