|
تاریخ زبان دری
نظر بهار در مورد ریشهی دری
فهرست مندرجات
.
نظر بهار در مورد ریشهی دری
محمدتقی بهار (Mohammad-Taqi Bahar) (زادهی ۱۸ آذر ۱۲۶۵ خ - درگذشتهی ۱ اردیبهشت ۱۳۳۰ م)، ملقب به ملکالشعرا و متخلص به «بهار»، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامهنگار، تاریخنگار و سیاستمدار معاصر ایرانی بود.
یحیی آرینپور در کتاب «از صبا تا نیما»، جلد دوم، صفحه ۱۲۳ در مورد ملکالشعرای بهار نوشته است: «میرزا محمدتقی متخلص به بهار روز پنجشنبه ۱۲ ربیعالاول از سال ۱۳۰۴ ه.ق در شهر مشهد بهدنیا آمد و ادبیات فارسی را نخست نزد پدرش آموخت و از هفت سالگی آغاز به سرودن شعر کرد. بهار از چهارده سالگی به اتفاق پدرش در مجامع آزادیخواهان حاضر شد و بهواسطه انس و الفتی که با افکار جدید پیدا کرده بود به مشروطه و آزادی دل بست و دو سال پس از مرگ پدرش در سال ۱۳۲۴ ه.ق که مشروطیت در کشور ایران مستقر شد و بهار بیست سال داشت در جمع مشروطهخواهان خراسان درآمد.»
بهار با دیگر شاعران روشنفکر عصر مشروطه بهخصوص میرزاده عشقی دوستی و روابط صمیمانه و نزدیکی داشت و در ۱۳۰۳، در دوره نخستوزیری رضاخان به همراه عشقی و با همکاری او، مثنوی معروف «جمهورینامه» را در مخالفت با جمهوری رضاخانی سرود. وی، در ۱۳۲۸ روزنامه نوبهار را که ناشر افکار حزب دموکرات بود، منتشر ساخت و به عضویت کمیته ایالتی این حزب درآمد. این روزنامه پس از چندی به دلیل مخالفت با حضور قوای روسیه در ایران و مخاصمه با سیاست آن دولت، به امر کنسول روس تعطیل شد. او بلافاصله روزنامه تازهبهار را تأسیس کرد. این روزنامه در محرم ۱۳۳۰ به امر وثوق الدوله، وزیر خارجه تعطیل و بهار نیز دستگیر و به تهران تبعید شد.
در بهمن ۱۳۲۴ در کابینهی قوام وزیر فرهنگ شد، اما وزارت او چند ماهی بیش طول نکشید و استعفأ داد.
بهنظر محمدتقی بهار، زبان دری زبانی است که از خراسان به دربار ساسانیان رفته است. به نقل از وی در اصل معنی کلمهی «دری» اختلافاتی وجود دارد. مثلاً برهان قاطع ذیل حرف دال مینویسد:
- گویند لغت ساکنان چند شهر بوده است که آن بلخ و بخارا و بدخشان و مرو است، و طایفهای بر آناند که مردمان درگاه کیان بدان متکلم میشدهاند و گروهی گویند که در زمان بهمن اسفندیار چون مردم از اطراف عالم به درگاه او میآمدند و زبان یکدیگر را نمیفهمیدند بهمن فرمود تا دانشمندان زبان فارسی را وضع کردند و آنرا دری نام نهادند یعنی زبانی که به درگاه پادشاهان تکلّم کنند و حکم کرد تا در ممالک به این زبان سخن گویند - و منسوب به درّه را نیز گویند همچو کبک دری و این به اعتبار خوشخوانی هم میتوان بوده باشد زیرا که بهترین لغات فارسی زبان دری است.
بر اساس این توجیهها و منابع دیگری از این دست، دو چیز را میتوان فرض کرد: یکی این که در دربار و در میان بزرگان در خانه و رجال مداین (تیسفون پایتخت ساسانیان) به این زبان سخن میگفته باشند. و دیگر آن که این زبان، زبان مردم خراسان و مشرق ایران و بلخ و بخارا و مرو بوده باشد. اجتماع این دو حالت نیز مشکلی ایجاد نمیکند و منابعی وجود دارد که هر دو وجه را تأیید میکند:
- • روایت ابنالندیم از ابنمقفع که میگوید «دری لغت شهرهای مداین است و در دربار پادشاه بدان زبان سخن میگفتند و منسوب است به مردم دربار و لغات اهل خراسان و مشرق و بلخ در آن غلبه دارد». روایت یاقوت از حمزة بن الحسن نیز مطابق روایت ابنالندیم است.
• بیشتر عبارتهای فارسیای که در کتب عربی از قول شاهنشاهان ساسانی و رجال آن دوره به شکل دقیق نقل شدهاست به زبان دری است، نه به زبان پهلوی. از آن جمله عبارتی است که جاحظ در کتاب المحاسن و الاضداد میگوید: «و وَقَّعَ عبدالله بنِ طاهر: مَنْ سَعَى رَعَى وَ مَنْ لَزمَ المنامَ رای الأحْلامَ، هذا المَغنی سِرقةٌ مِنْ توقیعاتِ انَوشَرْوان فانه یقول: هرک رَوَذ چَرَذ، و هرک خُسپَذْ خواب بینَذْ». جاحظ در کتاب التّاج نیز عباراتی از شاهنشاهان ساسانی ذکر میکند مانند «خرّم خفتار» و غیره که همه به زبان دری است.
• محمد بن جریر طبری در تاریخ طبری عبارتی از قول اسماعیل ابن عامر یکی از سرداران سپاه خراسان که مروان ابن محمد آخرین خلیفهی اموی را دنبال کرد و در مصر به او رسید، که مروان در آن جنگ کشته شد، میگوید که: «اسمعیل به خراسانیان گفت: «دهیذ یا جُوانکان!»» و جای دیگری نیز از قول همین شخص میگوید: «یا اهل خراسان مردمان خانه بیابان هستید برخیزید؟» که هردوی این عبارتها به دری است.
• ابن قتیبه در عیون الاخبار در شرح رزم «وَهْرَزْ سُوار» با حبشیان در یمن حکایتی ذکر میکند و میگوید:
«سواران ایرانی بر تیرهای خود نامها مینوشتند گاه نام شاهنشاه گاه نام خودِ سوار و گاه نام پسر و گاه نام زن - وهرز دیلمی چون با صف حبشه برابر آمد، غلام را گفت تیر از ترکش برآور و فرا من ده، غلام تیری برآورد و بهدست سوار داد که بر آن تیر نامِ زنِ وهرز نوشته بود، وهرز آن را به فال بد گرفت و با غلام گفت: تویی زن! و این فال بد به تو باز گردد! برگردان و تیری دیگر ده. غلام تیر را به جعبه درانداخت و دست بزد و تیری دیگر برآورد و بهدست خداوند داد. چون وهرز نگریست باز همان تیر بود! پس وهرز در فالی که زده بود به اندیشه رفت و ناگهان با خود آمده گفت: زنان! سپس گفت زن آن! (یعنی بزن آنرا) نیکو فالیاست این! ...»
این داستان میرساند که وهرز بهزبان دری سخن میگفته است یا نقل سخنان او را عربها از آنجا که زبان بزرگان ایران دری بوده است به همان زبان شنیده و روایت کردهاند. به این علت که در زبان پهلوی زن را «کن» میگویند و دختر را «کنیزک» ولی فعل زدن با صدای «ز» میآید و بنابراین این جناس (بین نام همسر وهرز و بن مضارع «زن») نمیتوانسته است در زبان پهلوی برقرار باشد، بلکه فقط در دری برقرار است.
از اسناد فوق و منابع دیگر میتوان نتیجه گرفت که زبان دری که خاص مردم خراسان و شرق ایران بوده است در دربار تیسفون و میان درباریان و رجال ساسانی نیز متداول بوده است. ریشهی «دری» را نیز احتمالاً باید «دَر» دانست که در زبان دوران ساسانی بهمعنای پایتخت و دربار است.
در چگونگی ورود زبان مشرق ایران به مغرب آن محمدتقی بهار عقیده دارد که شاید در عهد آزرمی و پوران و یزدگرد این زبان بههمراهی «پهلویان» یعنی اتباع فرخ هرمز پدر رستم فرخزاد که همه از مردم خراسان بودند و طبری از آنان با نام «فهلویان» نام میبرد به دربار تیسفون راه یافته است و در مدت طولانی نفوذ آن طایفه در پایتخت، این زبان در دربار ریشه دوانده است و مصادف با ورود عربها در مداین زبان دری در دربار شایع بوده است.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله شامل بخشهایی بهقلم محمدتقی بهار (درگذشته در ۱ اردیبهشت ۱۳۳۰) است که توسط مهدیزاده کابلی برای دانشنامهی آريانا ارسال شده است.
يادداشت ۲: در معنی حقیقی واژهی «دری» اختلاف است و در فرهنگها وجوه مختلف نگاشتهاند و از آنجمله آن است که:
«گویند لغت ساکنان چند شهر بوده است که آن بلخ، بخارا، بدخشان و مرو است و طایفهای بر آناند که مردمان درگاه کیان بدان متکلم میشدهاند و گروهی گویند که در زمان «بهمن اسفندیار» چون مردم از اطراف عالم به درگاه او میآمدند و زبان یکدیگر را نمیفهمیدند بهمن گفت تا دانشمندان زبان فارسی را وضع کردند و آنرا دری نام نهادند یعنی زبانی که به درگاه پادشاهان تکلم کنند و حکم کرد تا در ممالک به این زبان سخن گویند – و منسوب به دره را نیز گویند همچو کبک دری و این بهاعتبار خوشخوانی هم میتوان بوده باشد زیرا که بهترین لغات فارسی زبان دری است.» از این تقریرها و توجیههای دیگر چیزی که بتوان پذیرفت دو چیز است:
یکی آنکه در دربار و میان بزرگان در خانه و رجال مداین (تیسفون پایتخت ساسانی) به این زبان سخن میگفته باشند.
دیگر آنکه این زبان، زبان مردم خراسان، مشرق ایران، بلخ، بخارا و مرو بوده باشد و جمع بین این دو وجه نیز خالی از اشکال است و مسائلی که این دو وجه را تأیید میکند.
[▲] پینوشتها
[۱]- برگرفته از: بهار، محمدتقی. سبکشناسی، یا تاریخ تطور نثر فارسی، جلد اول. چاپ هشتم، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۴، صص ۱۹ تا ۲۴، شابک: ۹٦۴-۰۰-۰٧۲۴-۲. (ارجاع دست دوم از: ویکیپدیا، دانشنامهی آزاد).
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ ویکیپدیا، دانشنامهی آزاد