دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۹ مهر ۲۹, پنجشنبه

مفهوم سياست

از: محمدرضا موسوی


فهرست مندرجات



[] مفهوم سياست

واژه سياست دارای معانی بسياری است برخی از آن‌ها عبارتند از حکم راندن، رياست کردن، اداره کردن، مصلحت کردن، تدبير نمودن، عدالت، داوری، تنبيه، نگهداری و حراست.[۱] در زبـان‌های اروپـايی واژه سـياسـت (politics) از کلمـه يونانـی پولـيس (polis) به‌معنی شهر گرفته شده است. از نظر ارسطو، شهر موضوع علم سياست بود.[٢] در تعريف سياست انديشمندان بر نکات گوناگونی انگشت تاکيد نهاده‌اند. برخی از انديشمندان به غايتی که به‌نظر آن‌ها سياست بايد در پيش بگيرد توجه کرده‌اند و بر آن اساس سياست را تعريف کرده‌اند. به‌عنوان مثال يکی از علمای دينی مسلمان معتقد است که سياست ازديدگاه اسلام عبارت است از مديريت حيات انسان‌ها چه در حالت فردی و چه در حالت اجتماعی برای وصول به عالی‌ترين هدف‌های مادی و معنوی.[٣] برخی ديگر از پژوهشگران مفهوم‌های دولت (state) يا حکومت (Government) را در سياست مهم دانسته‌اند و همين امر در تعريف آن‌ها از علم سياست بازتاب يافته است. به‌عنوان مثال گفته شده است که علم سياست را می‌توان به‌عنوان علم دولت يا به‌عنوان رشته‌ای از علوم اجتماعی که مربوط به تئوری، سازمان‌ها، حکومت و اعمال دولت است تعريف نمود.[۴] برخی نيز در تعريف سياست قدرت را معفوم اساسی دانسته‌اند. به‌عنوان مثال گفته شده است؛ سياست علمی است که همه شکل‌های رابطه قدرت را در مکان و زمان‌های گوناگون بر می‌رسد و جهت و چگونگی اعمال اين قدرت را می‌نماياند.[۵] يکی از متفکران علم سياست معاصر نيز چنين می‌گويد: سياست تماما يا در پی حفظ قدرت يا افزايش قدرت و يا در پی نمايش قدرت است.[٦] در انتقاد از ديدگاه مبتنی بر تقليل سياست به مبارزه بر سر قدرت به‌درستی گفته شده است که سياست دارای وجوه مختلفی است و صرفا در مبارزه برای کسب قدرت خلاصه نمی‌شود و اگر بنا باشد که جامعه مورد مطالعه از وضع جنگ همه عليه همه فراتر برود مسلماً سياست چيزی بالاتر از مبارزه برای کسب قدرت است.[٧] زيرا اگر وضع جنگ همه عليه همه حاکم شود به‌طور منطقی هرگونه زندگی منسجم غير عاقلانه و بی‌معنی خواهد بود. علاوه بر اين، تاريخ صحت چنين ادعايی را اثبات نمی‌کند. بر اين اساس ضمن اينکه نمی‌توان گفت که دنيای سياست عاری از رقابت برای قدرت است در عين حال منحصر دانستن سياست به‌رقابت برای قدرت پذيرفتنی نيست. بسياری از مظاهر عالی تمدن در جوامع سياسی متجلی شده‌اند. اين نکته نيز شايان ذکر است که چنين ادعايی بعد برتر آدمی يعنی ناطق بودن او را انکار می‌کند.[٨] با توجه به‌همين نکته است که به‌نظر برخی از سياست‌شناسان نبرد يکی از هدف‌های سياست است. آن‌ها برای برآوردن نيازمندی‌های همگانی و آسايش مردم را در جامعه پس از پيروزی در نبرد، هدف ديگر آن می‌دانند.[۹] به‌هر تقدير، پاره‌ای از متفکران سياسی به‌درستی برای سياست ابعاد مختلف قائل شده‌اند "جوهر سياست، طبيعت خاص و معنی حقيقی آن اين است که هميشه و همه جا ذوجنبتين است. تصوير ژانوس، خدای دو چهره مظهر حقيقی دولت است؛ زيرا ژرف‌ترين واقعيت سياسی را بيان می‌کند. دولت و به‌صورت وسيع تر قدرت سازمان يافته در يک جامعه هميشه و همه جا در عين حال که ابزار تسلط برخی از طبقات بر طبقات ديگر است و طبقات مسلط به سود خود و به زيان طبقات زير سلطه از آن استفاده می‌کنند، وسيله‌ای است برای تامين نوعی نظم اجتماعی و نوعی همگونی عليه افراد اجتماع و در جهت مصلحت عمومی. سهم اين يا آن عامل بر حسب ادوار، موقعيت‌ها و کشورها تغيير می‌کند ولی هميشه اين دو با يکديگر همزيستی دارند."[۱٠] به‌طور کلی اين مطلب که سياست دارای ابعاد مختلف است و به‌تعبير يکی از صاحب‌نظران موضوع سياست به امر واحدی منحصر نمی‌شود،[۱۱] قابل انکار نيست. لذا در تعريف سياست بايد اين نکته مدنظر قرار گيرد. ذيلا به دو نمونه از تعريف‌هايی که در آن‌ها تلاش شده است به نکته مزبور توجه گردد اشاره می‌کنيم: "سياست رابطه ويژه‌ای است از يک سو ميان افراد و از سوی ديگر ميان افراد و گروه‌هايی که صرف‌نظر از هدف نهايی آن، در آن درجه‌ای از عناصر قدرت، زور و سلطه با اهداف غيرشخصی و به‌نام جامعه حاکم باشد. حداقل اين اهداف از يک‌طرف برقراری نظم سياسی است و از طرف ديگر کنترل قدرت‌طلبی و منازعه."[۱٢] سياست رهبری صلح‌آميز يا غيرآمير روابط ميان افراد، گروه‌ها و احزاب و کارهای حکومتی در داخل يک کشور و رقابت ميان دولت با دولت‌های ديگر در عرصه جهانی است.[۱٣][۱۴]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- لوئيس، برنارد، زبان سياسی اسلام، مترجم غلامرضا بهروز لک، ص ٢٧.
[۲]- طاهری، ابوالقاسم، اصول علم سياسی، ص ۹.
[۳]- جعفری، محمدتقی، فلسفه دين، تدوين عبدالله نصری، ص ٢۵٣.
[۴]- کلايمروودی، کارلتون، آشنايی با سياست، مترجم بهرام ملکوتی، ص ٣٠.
[۵]- ابوالحمد، عبدالحميد، مبانی سياست، ص ٢۹.
[۶]- فرهنگ رجايی، سياست چيست و چگونه تعريف می‌شود؟، ص ۱۵.
[٧]- اسپريگن، توماس، فهم نظريه‌های سياسی، ترجمه فرهنگ رجايی، ص ۱٠.
[۸]- رجايی، فرهنگ، همان، ص ۱٨٧.
[۹]- ابوالحمد، همان، ص ٢٣.
[۱٠]- دوورژه، موريس، اصول علم سياست، ترجمه ابوالفضل قاضی، ص ۹.
[۱۱]- ونيسنت، اندرو، نظريه‌های دولت، مترجم حسين بشريه، ص ٢٢.
[۱۲]- رجائی، فرهنگ همان، ص ۱٨۹.
[۱۳]- عالم، عبدالرحمن، بنيادهای علم سياست، ص ٢٢.
[۱۴]- محمدرضا موسوی، مفهوم سياست، روزنامه رسالت، شماره ۵۹۱٣ به تاريخ ٢۵/۴/۱٣٨۵، صفحه ۱٧ (انديشه سياسی)



[] سرچشمه‌ها

روزنامه رسالت، شماره ۵۹۱٣ به تاريخ ٢۵/۴/۱٣٨۵، صفحه ۱٧ (انديشه سياسی)


[برگشت به بالا]