|
منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت
(در پرتو بررسیهای لویس مورگان)
فصل اول
دورانهای ماقبل تاريخی فرهنگ
فهرست مندرجات
.
مورگان اولين فرد متخصصی بود که کوشيد تا نظم معينّی در ماقبل تاريخ انسان وارد کند؛ میتوان انتظار داشت که - مگر در صورتی که مطالب اضافی مهمی باعث لزوم تغييراتی شود - طبقهبندی او همچنین به قوّت خود باقی بماند.
او طبعاً از ميان سه دوران عمده توحش، بربريت و تمدن، به اولی و دومی و گذار آن بهسومی میپردازد. او هر يک از اين دورانها را بر حسب پيشرفتی که در توليد وسايل معاش پيدا شده به مراحل پايينی، ميانی و بالايی تقسيم میکند، زيرا همانطور که او میگويد: «کل مسأله تفوق بشر بر زمين، وابسته به مهارت وی در اين جهت بود. انسانها تنها موجوداتی هستند که میتوان گفت کنترل مطلق بر توليد خوراک پيدا کردهاند. دورانهای بزرگ پيشرفت بشريت کم و بيش بهطور مستقيم با توسعه منابع معاش يکی بوده است». تحول خانواده همزمان با آن به پيش میرود ولی چنان معيار تعيين کنندهای برای تعيين حدود دورانها بهدست نمیدهد.
▲ | توحّش |
١- مرحله پايينی. کودکی نسل بشر. بشر هنوز در موطن اوليهاش، يعنی جنگلهای مناطق حارّه و تحت حارّه زندگی میکرد و لااقل قسماً در درختان سکونت مینمود. اين امر بهتنهايی امکان ادامه حيات او را، عليرغم وجود حيوانات درنده بزرگ، بيان میکند. ميوهها، دانهها و هستهها و ريشه گياهان، غذای او بودند، بهوجود آمدن سخن ملفوظ، دستاورد اين دوران بهشمار میرود. هيچ يک از مردمانی که در طول دوران تاريخی شناخته شدند، ديگر به اين مرحله بدوی تعلق نداشتند. گرچه اين دوران ممکن است هزاران سال طول کشيده باشد، ما شواهد مستقيمی از وجود آن در دست نداريم، ولی هنگامی که اصل و نسب انسان از قلمرو حيوانی را بپذيريم، پذيرفته اين مرحله گذار غير قابل اجتناب میشود.
٢- مرحله ميانی. اين مرحله با مورد استفاده قرار دادن ماهی (و همچنین خرچنگ و صدف و حيوانات دريايی ديگر) برای خوراک و با استفاده از آتش آغاز شد. اين دو مکمل هم هستند زيرا خوراک ماهی فقط با استفاده از آتش کاملا خوردنی میشود. اما اين غذای جديد انسان را از قيد اقليم و مکان رها ساخت. انسان قادر شد که با دنبال کردن رودها و سواحل دريا، حتی در همان حالت توحش، بر قسمت اعظم سطح کره زمين گسترده شود. ابزارهای سنگی زمخت و صيقلنيافته عصر سنگی اوليه - بهاصطلاح عصر کهنسنگی Paleolithic - که کلا يا عمدتا متعلق به اين دوران بوده و در سراسر همه قارهها پراکندهاند، شواهدی بر اين مهاجرت هستند. سرزمينهايی که تازه اشغال میشدند، و نيز شوق فعال مداوم برای کشف، همراه با تسلط آنها بر هنر ساختن آتش از طريق اصطکاک، غذاهای جديدی مانند ريشهها و دانههای غذايی را در اختيار قرار داد، که در خاکستر داغ يا چالههای پخت و پز (اجاق زمينی) پخته میشدند، و حيوانات شکاری، که پس از اختراع اولين سلاحها، يعنی چماق و نيزه، گاهگاهی به رژيم غذايی اضافه میشدند. مردمان منحصرا شکارچی، آنطوری که در کتابها نمايانده میشود، يعنی مردمانی که فقط از راه شکار امرار معاش کنند، هرگز وجود نداشتهاند، زير ثمره شکار کمتر از آن بود که چنين امری را امکانپذير کند. بهنظر میرسد که بهعلت عدم اطمينان مدام در مورد منابع غذايی، آدمخواری در اين مرحله شروع شده و مدتهای مديد ادامه يافته باشد. استراليايیها و بسياری از اهالی پولینزی Polynesia تا همين امروز در اين مرحله ميانی توحش هستند.
٣- مرحله بالايی. اين مرحله با اختراع تير و کمان شروع میشود، که با استفاده از آن، حيوانات شکاری وحشی جزء غذای عادی شده، و شکار يکی از اشتغالات معمولی میگردد. کمان، کمند و تير، ابزارهای بسيار پيچيدهای هستند و اختراع آنها متضمن تجربه انباشته شده طولانی و نيروی فکری صيقليافته، و بالنتيجه همزمان با آن، آشنايی با تعداد ديگری از اختراعات میباشد. اگر ما مردمانی که گرچه با تير و کمان آشنا هستند ولی هنوز با هنر سفالگری (نقطهای که مورگان تاريخ گذار به بربريت میداند) آشنايی ندارند را مقايسه کنيم، حتی در اين مرحله ابتدايی، آغاز اسکان در دهکدهها، نوعی سيادت بر توليد وسايل معيشت را مشاهده میکنيم: ظرفها و ابزارهای چوبی، بافندگی با انگشت (بدون چرخ) با الياف ساقه گياهانه، سبد بافته شده از ساقه گياهان يا بوريا، و ابزارهای صيقليافته (نوسنگی Neolithic) در اغلب موارد نيز با استفاده از آتش و تير سنگی، قايقهايی که درون آن گود شده است ساخته شده، و در بعضی موارد از الوار و تير چوبی برای خانهسازی استفاده شده است. تمام اين پيشرفتها را فیالمثل در ميان سرخپوستان آمريکای شمال غربی میتوان مشاهده کرد که گرچه با تير و کمان آشنا هستند ولی از سفالگری چيزی نمیدانند. تير و کمان برای دوران توحش، حکم شمشير آهنين برای دوران بربريت، و اسلحه گرم برای دوران تمدن را دارد، يعنی سلاح تعيين کننده است.
▲ | بربریت |
١- مرحله پايينی. اين مرحله از تاريخ با شروع سفالگری آغاز میشود. در بسياری از موارد نشان داده شده - و احتمالا در جاهای ديگر هم چنين بوده است - که سفالگری از پوشاندن زنبيلها و ظرفهای چوبی با لايهای از سفال برای نسوز کردن آن شروع شد، به اين طريق بزودی کشف شد که سفالی که به اين ترتيب قالب گرفته است، بدون ظرف داخلی هم مفيد است.
تا اینجا ما میتوانيم جريان تحول را بهطور عام، برای يک دوران معيّن در ميان تمام مردمان، صَرفنظر از محل آنها، معتبر بدانيم. ولی با نزديک شدن بربريت، ما به نقطهای میرسيم که تفاوت در نعمات طبيعی دو قاره بزرگ شروع به ابراز وجود میکند. ويژگی مشخص دوران بربريت، اهلی کردن و دامپروری و کشت گياهان است. در اين زمان قاره شرقی، بهاصطلاح دنيای کهن، تقريبا تمام حيوانی را که برای اهلی کردن مناسب بودند، و تمام غلات قابل کشت - بجز يک مورد استثنايی - را در خود داشت؛ در حالی که قاره غربی، يعنی آمريکا فقط يک پستاندار قابل اهلی شدن يعنی لاما Llama و آن هم فقط در بخشی از جنوب، - و فقط يکی از غلات قابل کشت - گو که بهترين آن - يعنی ذرت را داشت. اثر اين شرايط طبيعی مختلف اين بود که از اين به بعد نفوس هر يک از نيمکرهها به راه خاص خود رفت، و لذا ملاکهای خطوط مرزی بين مراحل مختلف، در هر يک از اين دو مورد، متفاوت هستند.
٢- مرحله ميانی. اين مرحله در نيمکره شرقی، با اهلی کردن حيوانات شروع میشود؛ در نيمکره غربی، با پرورش گياهان خوردنی بوسيله آبياری و نيز با استفاده از خشت (گِل خشک شده در آفتاب) و سنگ برای ساختمان، آغاز میگردد.
ما از نيمکره غربی [قاره آمريکا] شروع میکنيم زيرا اين مرحله، در آنجا، تا زمان فتح اروپاييان بههمين صورت باقی مانده بود.
سرخپوستان مرحله پايينی بربريت، هنگامی که کشف شدند (و اين شامل تمام سرخپوستان شرق ميسیسيپی است)، تا درجه معيّنی به پرورش ذرت و شايد کدوی تنبل، جاليزها و ديگر محصولات باغی اشتغال داشتند و اينها يک قسمت خيلی مهم از غذای آنها را تشکيل میدادند. آنها در خانههای چوبی، در دهکدههايی که با نرده چوبی محصور بودند، زندگی میکردند. قبال شمال غرب، بهخصوص آنها که در منطقه رود کلمبيا زندگی میکردند، هنوز در مرحله بالايی توحش بهسر میبردند، و با سفالگری، و با هيچ نوع پرورش گياه آشنايی نداشتند. از جانب ديگر، کسانی که سرخپوستان پوئبلو Pueblo نيومکزيک ناميده میشدند، يعنی مکزيکیها، بوميان آمريکای مرکزی و پرو، هنگام فتح (آمريکا) در مرحله ميانی بربريت بسر میبردند. آنها در خانههايی قلعهمانند، که از خشت و سنگ ساخته شده بود، زندگی میکردند؛ باغات، مزارع ذرت و گياهان خوردنی ديگر را بهطور مصنوعی آبياری میکردند، که بر حسب محل و اقليم متفاوت بوده و منبع عمده غذايی آنها بهشمار میرفت؛ آنها حتی تعدادی از حيوانات را اهلی کرده بودند - مکزيکیها، بوقلمون و ساير پرندگان، و پرويیها، لاما را. بهعلاوه آنها با کار کردن با فلزات آشنا بودند - بهجز با آهن؛ و به همين علت بود که هنوز نمیتوانستند از استفاده از سلاحهای سنگی و ابزارهای سنگی صرفنظر کنند. فتح آمريکا توسط اسپانيا، تکامل مستقل بيشتر را متوقف کرد.
در نيمکره شرقی، مرحله ميانی بربريت با اهلی کردن حيوانات شيرده و گوشتدار شروع شد، در حالی که بهنظر ميرسد که پرورش گياهان تا آخر اين دوران ناشناخته مانده باشد. بهنظر میرسد که اهلی کردن و پرورش احشام و تشکيل گلههای بزرگ، وجه تمايز آريايیها و سامیها از باقی تودههای بربر باشد. اسمهای احشام هنوز بين اروپايیها و آسيايیهای آريايی مشترکند؛ اسمهای گياهان قابل پرورش ابدا چنين نيستند.
در مناطق مناسب، تشکيل گله منجر به شبانی شد، در ميان سامیها، در جلگههای سرسبز فرات و دجله، در ميان آريايیها در جلگههای هند، آمودريا Oxus، سيردريا Jaxartes، دان Don و دنيپر Dnieper. اهلی کردن حيوانات بايد در ابتدا در حواشی چنين مراتعی آنجام گرفته باشد. به اينگونه است برای نسلهای بعدی چنين بهنظر میرسد که مردمان شبان از نقاطی منشأ گرفتهاند که نه تنها گهواره بشريت نبود است، بلکه برای اسلاف وحشی آنها و حتی برای مردمان مرحله پايينی بربريت غير قابل سکونت بوده است. برعکس هنگامی که اين بربرهای مرحله ميانی بهزندگی شبانی روی آوردند، هيچگاه بهخاطر آنها خطور نکرد که به ميل خود جلگههای سرسبز پُر آب را رها کرده و به مناطق جنگلی که موطن اسلافشان بود برگردند. حتی هنگامی که آريايیها و سامیها بيشتر بهطرف شمال و غرب رانده شدند، سکونت در مناطق جنگلی آسيای مرکزی و اروپا را غير ممکن يافتند، تا اينکه بوسيله کشت غلات موفق شدند که احشام خود را در زمينهای کمتر مساعد تغذيه کنند و بهخصوص زمستان را در آنجا بگذرانند. تقريبا قطعی است که کشت غلات در ابتدا بهعلت ضرورتِ تهيه علوفه برای احشام بهوجود آمد، و تنها بعدها برای تغذيه انسان اهميت يافت.
گوشت و شير فراوانی که در اختيار آريايیها و سامیها بود، و بهخصوص اثر نافع اين غذاها بر رشد کودکان، شايد بتواند تکامل عاليتر اين دو نژاد را بيان کند. در حقيقت سرخپوستان پوئبلوی نيومکزيکو که منحصرا گياهخوار شدهاند، مغزی کوچکتر از سرخپوستان مرحله پايينی بربريت دارند که گوشت و ماهی بيشتری میخوردند. بههر منوال، آدمخواری در اين مرحله از بين میرود، و فقط بهصورت مناسک مذهبی - و يا چيزی که در اين مورد کاملا معادل آن است، يعنی جادو - باقی میماند.
٣- مرحله بالايی. با ذوب و تصفيه سنگ آهن شروع میشود و با اختراع نوشتن الفبايی و استفاده از آن برای نوشتههای ادبی، به مرحله تمدن میرسد. در اين مرحله که همانطور که تذکر دادهايم، فقط در نيمکره شرقی بهطور مستقل جريان يافت، از مجموع مراحل پيشين پيشرفت بيشتری در توليد بهوجود آمد. يونانيان عهد نيم-خدايان، قبايل ايتاليايی کمی از تأسيس روم، ژرمنهای عهد تاسيتوس و نورمنهای Normans زمان وايکينگها Vikings، متعلق به اين دوران میباشند.
از همه مهمتر، ما در اینجا برای اولين بار با شخم آهنی، که توسط احشام کشيده میشد، مواجه میشويم، که کشت زمين را در يک حد وسيع - زراعت - ميسر میساخت و در شرايطی که در آن زمان وجود داشت، يک ازدياد عملا نامحدود در وسايل معيشت را ممکن مینمود؛ ما همچنین در ارتباط با اين، تسطيح جنگلها و تبديل آنها به زمين زراعی و چراگاه - که باز بدون وجود تير آهنی و بيل، در يک حد وسيع غير ممکن بود - را مشاهده میکنيم. ولی همراه با اين، يک ازدياد سريع جمعيت، و تراکم آن نيز، در مناطق کوچک بهوجود آمد. قبل از زراعت زمين، تنها شرايط خيلی استثنايی میتوانستند نيم ميليون نفر را تحت يک رهبری واحد در آورند، و به احتمال زياد، چنين امری هرگز بهوقوع نپيوست.
در شعرهای هومر Homer، بهخصوص در ايلياد Iliad، ما اوج مرحله بالايی بربريت را مشاهده میکنيم. ابزار آهنی پيشرفته، دَم (آهنگری)، آسياب دستی، چرخ سفالگری، روغنکشی و شرابسازی، کار با فلزات که در حد يک هنر تکامل يافته بود، کالسکه و ارابه جنگی، کشتیسازی با الوار و تير چوبی، آغاز معماری بمثابه يک هنر، شهرهای احاله شده در ديوار با برج و بارو، حماسه هومری با تمام اساطير - اينها عمدهترين ميراثهای گذار يونانيان از بربريت به تمدن بهشمار میروند. اگر اين ما را با توصيف قيصر و حتی تاسيتوس از ژرمنها - که در آستانه آن مرحله فرهنگی قرار داشتند که يونانیهای هومری در حال عبور از آن و ارتقاء به مرحله بالاتری بودهاند - مقايسه کنيم، مشاهده خواهيم کرد که تکامل توليد در مرحله بالايی بربريت چقدر غنی بوده است.
تصويری از تحول بشريت از توحش و بربريت به ابتدای تمدن، که من در اینجا آن را به سياق مورگان طرح کردهام، باندازه کافی از نظر ويژگیهای نو - و مهمتر اين که از نظر ويژگیهای انکارناپذير - غنی است؛ انکار ناپذير، زيرا که مستقيما از توليد اخذ شده است. معهذا اينها در قياس با تصويری که در انتهای سفر ما آشکار میشود کمرنگ و حقيرند؛ فقط در اين است که قادر خواهيم بود يک منظره کامل از گذار بربريت به تمدن، و تفاوت فاحش آن دو بهدست دهيم. فعلا ما میتوانيم دورهبندی مورگان را به اين ترتيب تعميم دهيم: توحش - دورانی که در آن تصاحب محصولات طبيعی آماده برای استفاده غالب بود؛ چيزهايی که توسط انسان توليد میشدند عمدتا ابزاری بودند که اين تصاحب را تسهيل میکردند. بربريت - دورانی که در آن دامپروری و زراعت زمين بهوجود آمد، که در آنها شيوههای ازدياد بارآوری طبيعت بر اثر فعاليت انسان آموخته شد. تمدن - دورانی که انسان تکميل محصول طبيعی را فرا میگيرد؛ دوران صنعت - به مفهوم خاص کلمه - و هنر.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين کتاب توسط فردریک انگلس برشتهی تحرير درآمده و بازنويسى آن با پارهاى تغييرات، از روى ترجمه فارسى مسعود احمدزاده آنجام شده است.
يادداشت ۲: منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت رسالهای است از فریدریش انگلس به سال ۱۸۸۴. انگلس در این کتاب ماتریالیسم تاریخی را برای بررسی شکلگیری و تحولات خانواده و پدید آمدن دولت به کار میگیرد. کتاب تاقسمتی بر پایه یادداشتهای کارل مارکس بر کتاب جامعه باستان اثر لویس مورگان نوشته شده است.
ترجمه فارسی این کتاب در ایران ابتدا بهصورت خلاصهی کتاب توسط تقی ارانی در دهه ۱۳۱۰ و بعدها بهطور کامل توسط دکتر خسرو پارسا آنجام گرفته است. نکته جالب آن است که مدتها نام مترجم آن به اشتباه مسعود احمدزاده ذکر شده بود. چون این کتاب مدتها بهصورت کتاب جلد سفید کپی میشد، صفحه اول نسخه اصلی که نام مترجم را داشت گم شده بود و صفحه دوم که مترجم، کتاب را به مسعود احمدزاده تقدیم کرده بود، ناشران را به این اشتباه انداخته بود.
[▲] پینوشتها
[۱]- فصل اول: دورانهای ماقبل تاريخی فرهنگ، کتاب: منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت، نوشتهی فردریک انگلس
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ فریدریش انگلس، منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت، ترجمهی خسرو پارسا، چاپ دوم، جامی، شابک ٩٦۴-۵٦٢٠-۴۵-٧.