دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

جهان‌بینی در آیین مزدیسنا

از: فرید شولیزاده

جهان‌بینی در آیین مزدیسنا

فهرست مندرجات

[جهان‌بینی][آیین مزدیسنا]



[] جهان‌بینی در آیین مزدیسنا

هگل در کتاب «درس‌هايی درباره فلسفه مکتب» می‌گويد: آيين زرتشت در برابر شمشير عرب شکست خورد و نه در برابر ايدئولوژی اسلام. شايد نيازی به تذکر هم نباشد که در سرکوبی آيين مانوی نيز شمشير بی‌رحم مسيحيت و اسلام متفقا به‌کار افتادند.

آيين زرتشتی ايران نخستين آيينی بود که بعدی در جهان داشت زيرا خواست خدای آن٬ اهورامزدا، اين است که فروغ هرچه دورتر و بيشتر گسترش يابد. در آيين کهن ايرانی هر اصل اخلاقی نتيجه‌ی منطقی قانون تکامل بر اساس پيکار دائمی خير و شر و روشنايی با تاريکی است و در چنين رويارويی آدمی به‌جای اينکه مانند ديگر مذاهب مواظب باشد اصول اخلاقی را به‌صورت اوامری آسمانی بی‌چون و چرا بپذيرد و خودش حق دخالتی در آن‌ها نداشته باشد٬ خود در قلمرو انديشه و تشخيص خويش نقش تعيين‌کننده دارد و گويی مقام والايی در برابر آفريدگار خود در حد يک همکار و نه يک بنده پيدا کرده است.

زرتشت سراسر جهان را ميدان نبرد روشنايی٬ زندگی٬ راستی٬ آبادانی و تندرستی از يک سو و تاريکی و مرگ و دروغ و ويرانی و بيماری از سوی ديگر می‌شمارد و در پندار او تا هنگامی که اين نبرد با پيروزی اهورامزدا بر اهريمن به پايان نرسيده است همه آدميان در اين پيکار سهيم اند و وظيفه دارند که آگاهانه در مسير خير و بر عليه شر٬ اهورامزدا را ياری دهند. در برابر زرتشت آدمی در گزينش خوب و بد مختار است و در اين راستا مقامی چندان ارجمند دارد که نيکی گفتار و پندار و کردارش برای پيروزی روشنی بر تاريکی ضرورتی بنيادين پيدا می‌کند. بر خلاف مذاهب سامی که بدن را خوار و دنيا را بی‌مقدار می‌شمارند٬‌ در آيين مزديسنا هر فردی اين رسالت را بر عهده دارد که نيرومند و کوشا و سازنده و آفريننده باشد.

در برداشت ايدئولوژيک آيين زرتشتی٬ فرد انسانی وجودی مجازی نيست که تنها به رستگاری خويش بينديشد. با اين منطق که اگر فرايض مذهبی خويش را به‌طور کامل انجام دهد شايسته آن بهشتی می‌شود که بدون دخالت او ساخته شده بلکه او همکار الزامی پروردگار خود در طريق هدايت جهان در مسير روشنايی است و از چنين ديدگاهی حکم سرباز يا کارگری را دارد که در راه تحقق يک طرح بسيار بزرگ کار می‌کند. نه تنها برای زندگی شخصی خودش بلکه برای همه جهان آفرينش و در پيکاری همه‌جانبه برای پيروزی نهايی فروغ بر تاريکی و زندگی بر مرگ.

با چنين برداشت بنيادی برای نخستين‌بار در تاريخ مذاهب جهان٬‌ اصولی مطرح می‌شود که در هيچ آيين ديگری سابقه ندارد و تکرار هم نشده است. اين آزادی تشخيص و آزادی انتخاب تقريبا در سراسر سرودهای مينوی اشو زرتشت در گاتاها منعکس است:

    «سخن‌ها را بشنويد و با انديشه روشن در آن بنگريد و راهی را که بايد در پيش گيريد برای خود برگزينيد. از آن دو مينوی همزادی که در آغاز آفرينش در انديشه و رفتار پديدار شدند٬ يکی نيکی را می‌نماياند و ديگری بدی را٬ و ميان اين دو٬ دانا راستی را بر می‌گزيند و نادان دروغ را." (هات ۳۰، بند دوم و سوم)

    "ای مزدا هنگامی که برای ما تن و خرد آفريدی و به تن ما جان دادی و توانايی گفتار و کردار٬ از ما خواستی که راه خويش را آزادانه برگزينيم و به‌دلخواه خود به‌راستی يا کژی رويم.» (هات ۳۱، بند ۱۱)

خود زرتشت نيز مدعی شناخت حقيقت از راه وحی نمی‌شود بلکه آن را زاده‌ی انديشه و ادراک خويش می‌شناسد:

    «ای مزدا هنگامی که تو را با نيروی انديشه شناختم٬ دريافتم که تو سرآغاز و سرانجام هستی و آن سرچشمه انديشه نيکی که به آدميان آزادی گزينش داده‌ای تا راه راستين خويش را برگزينند.» (هات ۳۱، بند ۸ و ۹)

کسی که راه فروغ را در اين انتخاب بر می‌گزيند از آن پس دوست و ياور اهورامزدا ست و نه بنده‌ی بی‌اختيار و سر به فرمان او. اين ويژگی در بند ديگری از همين ‌هات منعکس شده است: «اهورامزدا با خداوندی و سروری خود رسايی و جاودانگی و راستی و شهرياری و پاکمنشی را به کسی ارزانی می‌دارد که در انديشه و کردار دوست او باشد. ياور ارجمند اهورا کسی است که گفتار و کردارش نشان از راستی و نکويی داشته باشد.» (هات ۳۱، بندهای ۲۱ و ۲۲)

اين انديشه تفکيک بنيادی خير و شر و آزادی آدمی در گزينش يکی از آن‌ها را به‌خوبی در زندگی بر مبنای مکتب مزديسنا نشان می‌دهد. بر خلاف اعراب و ديگر اقوام سامی که رابطه‌ی آن‌ها با خداوند همواره يک نوع احترام آميخته با ترس و نگرانی است٬ عرفای ايرانی رابطه‌ای را بر اساس عشق و محبت با پروردگار خود پی‌ريزی کرده‌اند و با او با چنان صفا و صميميتی سخن گفته‌اند که گويی با معشوق خود سخن می‌رانند. (با سيری در گات‌ها به‌راحتی می‌توان به‌عمق اين انديشه در تفکرات پيامبر اهورايی ايران پی برد. بر فروهر پاکش درود می‌فرستيم)

خدای بزرگ دانا٬ پروردگار هستی‌بخش٬‌ اهورامزدا را بايد با ديدی عاشقانه و عارفانه نگريست نه با نگاهی تنگ نظرانه‌ی انديشه‌هايی که معتقدند خدا تمام کائنات و زمين و خورشيد و مشتی ستاره را در شش هزار سال پيش آفريده بلکه او گرداننده نظامی اشايی سرسام‌آوری است که ميلياردها کهکشان را با ميلياردها خورشيد آن‌ها از ميلياردها سال پيش در گردش دارد. اين خدا نه آن خدايی است که جايی در آسمان بر تخت خود بر دوش چند مَلِک مقرب نشسته باشد و آن خدايی که آدميان زمين را به شکل شخص خود ساخته و پرداخته باشد و نه آن خدايی است که هر چند يک بار از کار خود پشيمان می‌شود يا گفته‌ی خود را پس می‌گيرد برای آنکه گفته‌ی بهتری را در جای آن بگذارد!! پروردگار اهورامزدا نه قومی برگزيده دارد و نه سرزمينی را در برابر چند آلت ختنه شده به کسانی بخشيده و نه با زبان‌های خاص برای کسانی وحی می‌فرسد و نه گروهی از آفريدگان خويش را مامور کشتار گروهی ديگر می‌کند و نه خودش شبانه چند هزار نفر از بندگانش (فرزندان مصريان) را سر می‌برد و نه بابت خطايی که خودش برای اين بندگان خواسته است آن‌ها را به آتش و مار و عقرب جهانی ديگر روانه می‌کند. او کوهی به‌نام کائنات را برای ذره‌ای به‌نام زمين ما نيافريده بلکه او جوهر راستی و سرمنشأ حقيقت و نيکی است. او مبدأ نور و آغاز و پايان اين نظام هدفمند اشايی است. او برتر و پاک‌تر از آن است که ما وی را درگير مسائل فرومايه زندگی چند انسان گمراه بکنيم. او اهوراست و حقيقت راستی.[۱]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- شولیزاده، فرید، جهان‌بینی در آیین مزدیسنا، هفته‌نامۀ اشو زرتشت



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

هفته‌نامۀ اشو زرتشت