تاریخ مصر باستان
(آخناتون و حقایق تاریخی)
فهرست مندرجات
[تاریخ مصر]
تمدن مصر باستان، براساس سلطنت فرعونهايی که خود را فرزندان خداوند میشمردند و معتقد بودند که از طرف خدايان شفاعت يافتهاند و حمايت میشوند، از جمله بزرگترين و با شکوهترين تمدنهای باستانی بهشمار میرود[۱].
یکی از حیاتیترین دورههای مصر باستان مربوط میشود به حکومت "آمن حوتپ" چهارم یا "آخناتون" – این دوره حکومتی – تنها دورهای است که وارد مباحث مختلف دانشگاهی شده و امروزه در دانشگاههای بزرگ جهان مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. در این دوره حکومتی، برای اولین بار به باورها و اعتقادات جامعه حمله میشود و گروههای مختلف حکومتی پایههای قدرت خود را سست میبینند. کاهنان مذهبی اولین کسانی هستند که قدرت و اعتبار آنها در خطر قرار میگیرد، افراد عامی جامعه نمیتوانند خدایان و بتهای دیگرشان را فراموش کنند – این اولین شگفتی جامعهشناسی است که شکل میگیرد. مردم برای نخستین بار از عدالت گریزانند – روحانیون یک مبارزه زیرزمینی و مخفی را هدایت میکنند و بعد از فروپاشی حکومت "آخناتون" سعی میکنند تمام آثار بهجا مانده از این فرعون انقلابی را از بین ببرند – اما تاریخ مسیر خود را دارد و این مسیر را هیچکس نمیتواند عوض کند[۲].
[↑] آخناتون و حقایق تاریخی
فرعون "امن حوتپ سوم" که در سال ۱٣٧٠ پیش از میلاد در مصر سلطنت میکرد، چندان مایل به پرستش خدایان متعدد و آمون (خدای خدایان) نبود. اما آمن حوتپ از بیم کاهنان قدرتمند معبد آمون، نتوانست افکار خود را بیان کند.
در سال ۱٣۵٧ پیش از میلاد (حدود ٣۵٠٠ سال پیش) آمن حوتپ سوم در گذشت و فرزندش آمن حوتپ چهارم به سلطنت رسید. او که متاثر از افکار پدر بود، تصمیم گرفت که اعتقادات مردم مصر را اصلاح کند و دین جدیدی بر مبنای یک خدای واحد بهوجود آورد. به اعتقاد او، باید "آتن" (یعنی آفتاب) پرستیده میشد، زیرا وقتی خورشید میتابید، به زمین نور و حرارت میبخشید. پس، خورشید سرچشمه زندگانی است و با نورافشانی آن است که انسان قادر به ادامه زندگی میشود.
امن حوتپ، نام خود را "اخناتون" (بهمعنی دوستدار آفتاب) گذاشت و از مردم خواست تا دست از پرستش آمون و خدایان ریز و درشت بردارند و پس از آن، همچون او، از "آتن" پیروی کنند.
به فرمان اخناتون، مجسمههای آمون در معبدها سرنگون شدند... کاهنان معبد آمون را بیرون راندند... و شاخها را که علامت آمون بود، شکستند تا به جایش علامت دین جدید را قرار دهند.
علامت دین جدید، دایرهای به نشانه خورشید بود که از آن شعاعهایی به اطراف کشیده میشد و انتهای هر شعاع یک دست بود که چیزی شبیه صلیب را نگه میداشت. این مجموعه را به فرمان اخناتون، "صلیب حیات" نامگذاری کردند و پیروان جدید باید آن را به گردن میانداختند.
اخناتون برای آنکه بتواند سلطنت خود را حفظ کند و به دین تازه قدرت بخشد، برآن شد که که یک معبد بزرگ و با شکوه در شهر "تِبس" که پایتخت مصر آن زمان بود برای آتن بسازد.
پیروان آمون در برابر دین جدید مقاومت میکردند و حاضر نبودند آتن را بپرستند. به دستور اخناتون، هر کسی را که گمان میرفت مُرید آمون است، دستگیر میکردند و برای کار اجباری به معادن و ساخت مقبرهها میفرستادند. به همین جهت، تا چندین سال کسی جرات نداشت نام آمون را بر زبان بیاورد. اما، طرفداران آمون هم، پنهانی به دور یکدیگر جمع میشدند. رفته رفته عده آنها زیاد شد و بهجایی رسید که آشکارا آمون را خدایی حقیقی و کامل میخواندند و آتن را تحقیر میکردند. کم کم، اختلاف بین طرفداران "آتن" و "آمون" به قدری بالا گرفت که حتی پسر از پدر، برادر از برادر، شوهر از زن و دوست از دوست جدا میشد. طرفداران این دو دسته هرگاه به هم میرسیدند، جنگ در میگرفت و چندین کشته و زخمی بر جای میگذارد.
بزودی خشم طرفداران آمون شدت گرفت و ناگهان مانند طوفانی آشکار شد. و شهر تبس را به لرزه در آورد.
فرعون اخناتون از این حرکت مردم به خشم آمد. پس، شهر تبس را ترک کرد و تصمیم گرفت پایتخت دیگری، دور از شهر تبس بسازد و معبدهای بزرگ و باشکوهی برای آتن بر پای دارد. پایتخت جدید را"آفق آتن" نامگذاری کردند. اخناتون، که از مردم متنفر شده بود، کشور را به حال خود رها کرد و سرگرم آباد کردن آفق آتن و عبادت خدای خورشید شد. او که معتقد بود "با دمیدن خورشید، انسان زنده میشود و با غروب آن، میمیرد"، روزها صلیب حیات بهدست (علامت آتن)، با بدن برهنه در مقابل آفتاب مینشست تا شعاهای سوزان خورشید بر او بتابد و به وی برکت دهد. اخناتون با این کارها ضعیف شد و در بستر بیماری افتاد.
با ضعیف شدن پایههای حکومت فرعون، جنگ بین طرفداران آمون و آتن نیز شدت گرفت. پیروان آمون با حمایت کاهنان معبد به معابد آتن یورش میبردند و مجسمههای "صلیب حیات" را سرنگون میکردند، و یا معابد آتن را به آتش میکشیدند.
پس از چند جنگ وحشیانه و هولناک در شهر تبس که با آتشسوزیهای بزرگ همراه بود، سرانجام طرفداران آمون پیروز شدند و همه جا را از آثار این مذهب جدید پاک کردند.
به این ترتیب، زحمات اخناتون نتیجه نداد و با پایان یافتن دوره خدایی آتن، یک مرتبه دیگر آمون در مصر به خدایی رسید. دشمنان اخناتون نیز از فرصت استفاده کردند و با مسموم کردن او به حیاتش خاتمه دادند. شهر آفق آتن هم مانند یک شهر نفرین شده، با همان سرعتی که به وجود آمده بود، رو به ویرانی نهاد. مردم از آنجا کوچ کردند، دربار فرعون به شهر تبس منتقل شد و بزودی کاخها، معبدها، خانهها و باغها را انبوه ماسههای صحرا پر کرد.
وقتی که اخناتون با توطئه دشمنانش از میان رفت، چون فرزند پسر نداشت، با نظر کاهنان معبد آمون و بزرگان دربار، یکی از دامادهایش بهنام "تُوت" به سلطنت برگزیده شد. فرعون تُوت برای آنکه نشان دهد طرفدار آمون است، نام "تُوت عنخ آمون" (بهمعنی تصویر مجسم آمون) را بر خود نهاد و بهعنوان فرعون جدید به سلطنت مصر نشست[۳].
[↑] فرعون فراموش نشدنی
یکی از اسرار دنیای باستان در سال ١٩٢۶ در مجموعه عظیم مذهبی "کاراناک" بخشی از شهر از بین رفته "تبس" کشف شد. طی هزاران سال، کاشفان و جهانگردان در میان این خرابهها به جستجو مشغول بودند و از شگوه و جلال گذشته دور بر خود میلرزیدند، غافل از اینکه چیزی به عمد از آنان پنهان نگاه داشته شده است. یک معبد ساخته شده توسط فرعون "آمن حوتپ" چهارم که در اوایل حکمرانی وی (١٣٣۵-١٣۵٣ قبل از میلاد) قطعه قطعه شده و در درون دیوارها و پی بناهای دیگر مخفی شده بود. تخریب معبد مزبور بخشی از اقداماتی بود که هدف آن از میان بردن کلیه آثار مربوط به این پادشاه منفور میشد. یعنی بدور افکندن آنچه او را یادآور میشد و انکار وجود او از بن و ریشه – در جامعهای که زشتکاری، امری نکوهیده بود سرنوشت او، بدترین سرنوشتها بود - بهگونهای که انگار او هرگز وجود نداشته است!
قرائن مربـوط به این حـذف تاریخی طـی ٢۵ سـال و در هنـگام مرمتسـازی بناهای دیگـر توسـط باسـتانشـناسی بهنام "هنری شـوریر" صـورت گرفـت. شـوریر در حالی که مشـغول کشـف یکی از دو دروازه عظیـم در معبـد "آمـن" و نیـز زیر بنـای یک تـالار عظیـم سـتوندار بود، بیش از ٢٠ هزار قطعه سـنگ کوچک پیـدا کرد. قطعـات مزبور به اندازه یکنـواختی تراشـیده شـده بودند. تقریباً هر سـنگ به شـکل مسـتطیل در ابعاد ۵٠ x ٢۵ x ٢٢/۵ سانتیمتر بودند. برخی قطعات آثار رنگ خوردگی داشتند و بسیاری نیز با اشگال برجستهای زینت داده شده بودند – که بهنظر میرسید خود قسمتهایی از تصاویر بهمراتب بزرگتری باشند. از آنجا که اندازه قطعات سنگ سیاه بیش از سه وجب نمیشد، کارگران مصری آنها را "ثلاث" بهمعنی سه در زبان عربی نامگذاری کردند. قطعات مزبور بیشتر از سوی حفاران در "تبس" و در نقاط دیگر کشف شده بودند. اما هیچکس نتوانسته بود توضیحات قانعکنندهای پیرامون منشأ و مفهوم آنها ارائه دهد. از سوی دیگر هنری شوریر در مجموعه کاراناک بناهای در هم شکسته دیگری منقوش بهنام "آمن حوتپ" چهارم یافت. آیا از این سنگها میخواستند مثل کاشی کاریهای امروزی ما استفاده کنند؟ او نتیجه گرفت این قطعات و "ثلاث"های یافت شده قبلی، میبایست بخشی از یک معبد ویران شده باشند. وضعیت قطعات سنگی دلالت بر آن داشتند که وضعیت کنونی آنها نه ناشی از درهم کوبیده شدن و رها شدن به حال خود، بلکه از انتقال دقیق آنهاست. بسیاری از سنگها، نشان از علائم غیر قابل انکار خشم و نفرت نسبت به خانواده سلطنتی داشتند. نقوش مربوط به همسر "آمن حوتپ" ملکه "نفرتیتی" عامداً مخدوش شده بودند، برخی را طوری قرار داده بودند که تصویر ملکه به حالت وارانه بود. در خارج از این مجموعه، حفاران شوریر پایههای ٢٨ مجسمه عظیم "آمن حوتپ" چهارم، بهعلاوه بقایای متلاشی شده ٢۵ مجسمه غولپیکر دیگر را یافتند که نشان میداد پیکرهها از جای خود نقش زمین شدهاند. هدف از این خرابکاریها مخدوش کردن یکی از فراعنه سلسله هجدهم بود. یعنی "آمن حوتپ" فرزند سلالهای از شاهان جنگجو و متکبر. در سال ١۵۵٠ قبل از میلاد، بنیانگذار دودمان وی "احموز" مصر را از یوغ یک قرن تسلط یک قبیله متجاوز آسیاییتبار رها ساخت. این آغاز عصری ۵٠٠ ساله بود که به "پادشاهی نوین" مشهور است. نیاکان "آمن حوتپ" امپراطوری بیهمتا از نظر نفوذ و قدرت برپا ساختند. قلمرو پادشاهی آنان در جنوب آفریقا تا سودان – و از شرق تا سینا و غرب آسیا را در بر میگرفت. شاهان "پادشاهی نوین" ضمن وفاداری به تبار خود، "تبس" منزلگاه نیاکان خود را پایتخت مذهبی مصر قرار دادند. در ساحل رود نیل آنان معابد بزرگی ساختند، و سه کیلومتر دورتر در یک وادی متروک در حاشیه کویر گورهای سلطنتی خود را بر پا کردند و دیوارهای آن را با نقوش حجاری شده و تصاویر نقاشی شده از خود و خدایان مورد علاقه خویش مزین ساختند. اما "آمن حوتپ" چهارم راه خود را از نیاکانش جدا کرده بود. او پرستش در پرستشگاه بزرگ و عمومی خدایان مختلف را رها کرده و فقط یک خالق "رع" خدای خورشید – را که توسط "آتن" تجسم مییافت پرستش نمود. "آتن" همان صفحه مدوری بود که اشعههای حیاتبخش خورشید را ساطع میکرد. در سال پنجم حکومت خویش – این فرعون مرتد (لقبی که مردم مصر باستان به این پادشاه داده بودند) اعلام کرد که از آن به بعد نام او "آخن آتن" خواهد بود. معنی دقیق این نام مورد اختلاف است – اما روشن است که این نام معرف ارادت پادشاه نسبت به خدای جدید بود. (البته بسیار اعتقاد دارند این نام یعنی خدمتگذار آتن) علیرغم تلاشهای فراوان "آخن آتن" تکریم و پرستش "آتن" در قلوب مصریان جای نگرفت. طولی نکشید که پس از مرگ فرعون، خدایان و الهههای گذشته مجدداً مطرح گشتند – و پیروزمندانه در گورها و معابد نیاکان "آخن آتن" جای گرفتند. از قرار معلوم بهعنوان تنبیه این فرعون مرتد، کاتبان کاهن – نام "آخن آتن" را از فهرست شاهان تاریخی مصر حذف نمودند. از آنجا که اشاره به حیات او غیر قابل اجتناب بود، مورخان از او با عنوان مبهم "حکومت آن ملعون" یا دوران "آن یاغی" یاد میکردند. "آخن آتن" فرزند شاه "آمن خوتپ" سوم و همسر اصلی او ملکه "تیه" بود. در زمان تولد او "پادشاهی نوین" در اوج شکوفایی خود قرار داشت و نفوذ آن فراتر از مرزهایش گسترش یافته بود. تاریخ دقیق جلوس "آمن حوتپ" چهارم به تخت سلطنت مورد اختلاف است – اما احتمالاً این امر در حوالی سال ١٣۵٣ قبل از میلاد بهوقوع پیوست. برخی مورخان معتقدند که فرعون جدید ممکن است چندین سال بهطور مشترک با پدرش حکمرانی میکرده است. شواهد حاکی از آنند که حکومت حداقل ۴ پادشاه با هم تلاقی داشته است. این که آیا ممکن است "آمن حوتپ" سوم و چهارم برای مدت زمانی بهطور مشترک بر مصر حکمرانی میکردند یکی از بحث برانگیزترین مسایل مربوط به آن دوران محسوب میشود. حتی اگر پدر "آمن حوتپ" چهارم در قید حیات بوده باشد – وی یک شبه انقلاب مذهبی خود را انجام نداده است. با این وجود، واضع است که به غیر از خدای خورشید دیگر خدایان مصر تحت عناوین، اشکال و صور مختلف او را مجذوب نمیساختند. او بهطور فزایندهای دلبستگی خود - و بعد هم نام خود را – به خدای خورشید که او آن را "آتن" مینامید و خورشید حیاتبخش بود – معطوف داشت[۴].
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی گردآوری شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- برگرفته از: وبلاگ عجایب باستانشناسی
[۲]- فرعونی که تاریخ قادر به فراموش کردن او نیست، گردآوری: سید جلال صیادمیری، وبگاه دنیای بیجواب
[۳]- برگرفته از: وبلاگ عجایب باستانشناسی
[۴]- مصر سرزمین رازها، قسمت دوم: فرعون فراموش نشدنی، برگردان فارسی: بهداد بسیجی
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
[برگشت به بالا]