دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

آریا به روایت احمدعلی کهزاد

از: احمدعلی کهزاد

آریا

(کتلۀ باختری هندواروپایی مدنیت ویدی)


فهرست مندرجات




[] آریا

با نگارشات فصل اول روی هم رفته اینقدر معلوم شد که خاک آریانا با وضعیت مساعد ساختمان و موقعیت طبیعی خود مسکون و دارای مدنیت بزرگ بوده و این خود ثابت می‌کند که چندین هزار سال بیشتر ازین قابل رهایش بشر بود. با وضعیت موجود، هنوز به‌صورت عمومی و دقیق اظهار نظریه نمی‌توان کرد که باشندگان ۴-۵ هزار ق.م کشور ما و هزاران سال پیشتر ازین از نقطه نظر عرق و تیپ نژادی که بودند؟ آیا همین آریاها بودند که مراتب اولیۀ حیات قبل‌التواریخ را سپری می‌کردند؟ این نظریه‌ای است که عقیده ویدشناسان هند و جمعی از دانشمندان غربی سر می‌خورد زیرا علمای هندی باختر و سایر حصص آریانا و پنجاب را مسکن اصلی و اولی آریاها می‌دانند و این طور هم نظریه دارند که از ٢٠ هزار سال پیش که مصادف به اولین ظهور ظروف تیکری در مصر و به بعضی عقیده‌ها شروع دورۀ کلکولی تیک در آن دیار می‌باشد، آریاها مراتب اولیۀ حیات قبل‌التواریخ خود را در اینجا می‌گذرانیدند؟ جمعی از علمای غربی هم که موضوع زبان‌های کتلۀ باختری و شعب هندی و ایرانی آن را مطالعه می‌کنند به‌وجود زبان مادری آریایی در حدود ٨ هزار ق.م در باختر و حوالی قریب آن قایل می‌باشند. ازین‌ها استنباط می‌شود که باختر کانون اولیه و اصلی آریا به‌معنی جامع عنصر هندواروپایی یا اقلاً مرکز اولی آریانا به‌معنی کتلۀ باختری بود. صورت دومی این است که باشندگان کشور ما در دوره‌هایی که بالا ذکر شد مربوط کدام عرق دیگر بودند و پیش ازین که آریاها در باختر ظهور کنند. کسان دیگری که از نقطۀ نظر عرق با ایشان فرق داشتند، در اینجا زندگانی می‌کردند. این‌ها مسایلی است که تحقیق می‌خواهد و هنوز یکطرفه و قطعی در اطراف آن‌ها چیزی نمی‌توان گفت. تا جایی که از روی قدمت "وید" و "اوستا" و مخصوصاً از روی هم‌آهنگی این دو مآخذ قدیم در ترسیم داستان‌ها که از زمانه‌های خود آن‌ها خیلی‌ها قدیم‌تر بوده معلوم می‌شود، احتمال پیدا می‌کند که آریاها باشندۀ اصلی این سرزمین باشند. یا اقلاً همین "کتلۀ باختری" که اصطلاح اسم آریا از روی روایات تاریخی و ادب مخصوص آن‌ها است در دوره‌های بسیار قدیمی که اشاره نمودیم از عنصر هندواروپایی جدا شده و مراحل حیات دورۀ "کلکولی تیک" خود را درینجا سپری نموده باشد. بهرحال این قضایا در روشنایی تحقیقات جدید روزی حل خواهد شد و اینجا حتی‌المقدور از نزدیکی به مسایلی که هنوز تاریک است خودداری کرده عمومیات مسایل نژاد هندواروپایی را که درین یک و نیم صد سال یکطرفه و قطعی حل نشده به سرعت مطالعه می‌کنیم.

به‌اصطلاح عام اروپایی "آرین" به‌معنی جامع، دسته‌یی از اقوامی را در بر می‌گیرد که زبان آن‌ها به هم قرابت دارد و تمام اروپا و حصه‌یی از آسیای قریب را اشغال کرده‌اند. این معنی کاملاً اصطلاحی است و ثبوت و مورد استعمال تاریخی ندارد.

به‌معنی کوچک‌تر اسم "آریا" مخصوص شاخۀ از عنصر هندواروپایی است که بین گنگا و سواحل خزر افتاده و باشندگان افغانستان و فارس و حصۀ از شمال غرب هند را در بر می‌گیرد و پسان‌ها خواهیم دید که این دسته را "کتلۀ باختری" می‌خوانند. این معنی اصطلاحی و فرضی و وضعی نیست بلکه سراسر جنبۀ تاریخی دارد و دو مأخذی که از آریاهای کتلۀ باختری مانده یعنی مجموعه سرودهای ویدی و اوستا کلمۀ فوق را به‌صورت "آریا" و "ایریا" در مورد خود استعمال کرده‌اند و در قدیم‌ترین دوره‌های ادبی ما معمول و مروج بود. گذشته از دو مأخذ "وید" و "اوستا" مورخین کلاسیک یونانی در مملکت ما از قومی به‌نام "اری وا" (Arioi) و از خاک‌هایی به‌نام "آریا" (Aria = حوزۀ هری‌رود) و آریانا (Ariana = افغانستان قدیم) یاد کرده‌اند و این‌ها هر کدام مدارک دقیق و صحیح تاریخی است که راجع به انتساب آریاها درین سرزمین در دست است و دیگران فاقد آنند و نشان می‌دهد که همان کلمۀ که به تعبیر اروپایی به‌معنی جامع به اقوامی نسبت می‌شد که در زبان شباهت به هم دارند و به‌صورت اصطلاحی و فرضی در مورد آن‌ها تطبیق می‌شود در مورد اهالی و خاک کشور ما با سوابق و شواهد تاریخی استعمال می‌شد و هیچ کس ازین امر انکار نمی‌تواند [کند].[۱]

خوشبختانه خود اروپایی‌ها هم معنی کلمۀ (آریا) را به‌صورت وضعی و جامعی که ذکر شد، گذاشته و برای اقوامی که منحیث شباهت زبان به این کلمه یاد می‌گردیدند، اسم ترکیبی "هندواروپایی"، "هندوژرمن" را به میان آوردند و به این صورت آریا مجدداً به معنی قدیمی و تاریخی خود برگشت.

پیشتر گفتیم که موضوع "آریا" و "آریایی" اصلاً و اساساً در اثر تفصیل قرابت‌هایی به میان آمد که در زبان‌های دسته‌ژیی از ملل به مشاهده رسیده و این مسنله در جمله بزرگترین کشفیات عصر ما است که با خود یک سلسله مسایل خیلی مهم و دلچسب دیگر را روی‌کار آورده است.

در مـنـاصــفـۀ دوم قـرن ۱٨ مـیـلادی یـک نـفـر مـبـلـغ فـرانـســوی "انـگـتـیـل دوپــرون" (Anguetil - Duperon) در سال ۱٧٦۱ به هند آمده، اوستا را نزد پارسی‌های هند مطالعه کرد و در ۱٧٧۱ م اولین ترجمۀ آن را به محیط اروپا عرضه داشت.

مجامـع علـمی ملتـفـت شــدنـد کـه زبـان کـتـاب مـذکـور یعـنـی "زنـد" بـا ســانســـگـریـت شـــبـاهـت دارد. یـک نـفــر از مبـلـغــیـن دیـگـــر فــرانـســـوی "کــوردو" (Coeurdoux) در ۱٧٦٧ مکتـوبـی بـه آکادمـی ادبیات و حفظ آثار فرانسه نوشته و بار اول موضوع شباهت بین کلمات سانسکریت، یونانی و لاتین را وانمود کرد. در سال ۱٧٦٨ مستر ویلیم جونز (William Jones) در خطابه‌یی که در انجمن آسیایی کلکته ایراد نمود، نظریه قرابت زبان‌های سانسکریت و یونانی و لاتینی، حتی جرمنی و سلتی را در میان نهاد.

این مطالعات ادامه یافت و چون در اوایل قرن ۱۹ موضوع قرابت السنه اقوام هندواروپایی با دلایل علمی ثابت شد، طبیعی این نتیجه به میان آمد که اقوام مذکور از یک نژاد بوده و در اصل و مبدأ به هم اشتراک داشتند. به این ترتیب موضوع تجسس خانه اصلی و اولی آریایی طرف توجه علما قرار گرفت. از آن وقت تا حال تقریباً یک و نیم صد سال است که جمعی از علمای ملل مختلف درین زمینه مطالعه و اظهار نظریه می‌کنند و هرکس از پهلویی مطالعات خود را شروع کرده و با اقامه پاره دلایل کانون اولیه آریا را در نقاط مختلف مثل شمال اروپا، اسکاندنیاویا، قنلند، جرمنی، حوزۀ دانیوب، شمال بحیره اسود، جنوب روسیه، شبه جزیرۀ بالقان، بین اورال و التایی، آسیای مرکزی، سایبریا، پنجاب و غیره معین کرده‌اند که محض تذکار آن و نظریات و اسمای علما به جلدهای ضخیم پوره نمی‌شود. بنابراین ازین همه جروبحث‌ها یک قلم صرف نظر نموده، به اولین نظریه عمومی که مهم‌ترین و موثق‌ترین همه می‌باشد و دو منبع بزرگ آریا (سرود ویدی و اوستا) آن را تأیید می‌کند مراجعه می‌کنم. در اولین وهله‌یی که موضوع آریا را قرابت السنه اقوام هندواروپایی به میان آورد، عقیده اولی و عمومی برین قرار گرفت که سرزمین اولیه آریایی در دامنه‌های شمال هندوکش عبارت از حوزۀ اکسوس یا صفحات باختر است. بزرگترین طرفدار این نظریه ماکس مولر[٢] (Mas Mauller) و فرانسوا لنور مانت[٣] (Francoi Lenormant) بود.

بالا اشاره کردیم که درین یک و نیم صد سال راجع به تعیین مهد اولیه و اصلی آریایی مطالعات زیاد شده و نظریات گوناگونی به میان آمده و با تحقیقات آینده مهد اولیۀ آریا هر جا معین شود، مسئله‌ی که همه در آن متفق اند و متفق خواهند بود و با هر نظریه‌یی که تا حال به میان آمده موافقت کامل دارد و تازه‌ترین تجسسات آن را تأیید می‌کند، این است که باختر کانون و مهد کتلۀ آریایی است که در افغانستان و هند و فارس منتشر شده‌اند. اگر غیر از یک کانون اولیه به کانون‌های فرعی دیگری قایل شوند و فرضاً باختر آن کانون اولیه نباشد، بدون چون و چرا کانون فرعی آریایی، آریایی‌های افغانستان و هند و فارس خواهد بود و برای آن‌ها مهد و کانون اصلی هم به‌شمار می‌رود. بنابر آن از جر و بحث‌های بی‌مورد و در هم و بر هم که بیش از یک نظریۀ شخصی ارزشی ندارد، صرف نظر کرده، مستقیماً به استناد موثق‌ترین ماخذ آریایی متذکر می‌شویم که اوستا یگانه کتابی است که اسم گرفته و به‌صورت واضح مهد اولیه شاخۀ از اقوام هندواروپایی یعنی "کتلۀ باختری" را که خود را "آریا" خوانده‌اند، در "ایریانا ویجه" قرار داده است. این مطلب کمی باریکی دارد و شرح می‌خواهد. درین شبهه‌یی نیست که اقوام هندواروپایی از یک نقطه واحد منشعب شده و در خاک‌های آسیا و اروپا پراکنده گردیده‌اند. این نقطۀ واحد هر نامی داشته و هر جایی که بوده، بوده ولی آریایی‌های باختری زمانی که دارای ماخذ ادبی و مذهبی شدند، خاطره قدیم را اسم و صفت و موقعیت معینی داده‌اند که از روی آب و هوا و ممیزات جغرافیایی و تشخیص بعضی رودخانه‌های آن می‌توان آن را بین حوزۀ علیای سر دریا و اکسوس قرار داد.


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- صفحۀ ۹ کتاب "آریاها" تألیف ژورژپواسن. Les Aryana, Par Georges Poisson
[۲]- Lectutes on the science og languages 1861-64
[۳]- Manuel d'hisstoire aneienne de l'Orent 1869



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

احمدعلی کهزاد، تاریخ افغانستان، استوکهولم - سویدن: بنیاد فرهنگی کهزاد، میزان ۱۳٨۱ خ، ج ۱، صص ۳۳-۳٧


[برگشت به بالا]