|
کیانیان
فهرست مندرجات
- واژهشناسی
- کویها در اوستا
- کیانیان در منابع پهلوی
- کیانیان در آثار دورهی اسلامی
- کیانیان از نطر خاورشناسان
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
تاریخ داستانی افغانستان حماسههای آریایی
کیانیان (به انگلیسی: Kayanian؛ همچنین: Kays یا Kayanids یا Kaianids و یا kiani) یا سلسلهی کیانی (به انگلیسی: Kayanian dynasty)، دومین سلسلهی پادشاهان آریایی است که نام آنها پیوسته با لقب «کوی» (Kavi) یعنی عنوان شاه در ایران شرقی (افغانستان امروز) همراه میآید. این شاهان شخصیتهایی هستند که افسانههای حماسی را برای نخستینبار رنگ تاریخی میدهند. بهنظر میرسد کویها پس از مهاجرت آریاها قدیمترین نظام شاهی را در خاور ایران (افغانستان امروزی) بنیاد نهادهاند.
به گفته دکتر مهرداد بهار، اسطورهشناس ایرانی، کیانیان در اوستا نام خانوادگی یک سلسلهای سلطنتی نیست، اما در عهد ادبیات میانهی ایرانی، در متنهای پهلوی، افراد این خاندان پادشاهانی شمرده میشوند که بعد از پیشدادیان به فرمانروایی ایران رسیدهاند. ولی این نطر قابل تأمل است.
در شاهنامهی فردوسی نیز خاندان کیانی پس از پیشدادیان به حکمرانی میرسد و کیقباد سر سلسلهی پادشاهانی است که به کیان موسومند و این سلسله، با مرگ اسکندر پسر دارا منقرض میشود.
▲ | واژهشناسی |
واژهی کوی که در موارد مختلف از گاثاها و یشتها به مشاهده میرسد، همان واژهای است که در زبان پهلوی به کَی یا کی با یای مجهول (Kê) و در زبان فارسی دری به کَی به فتح اول و سکون ثانی مبدل شده و در تاریخ داستانی آریاییان دستهی معینی از پادشاهان شده است که سلطنت آنان از آغاز پادشاهی قباد (کوی کَواتَ) شروغ گردید[۵] و کوی ویشتاسپ آخرین پادشاه از سلسله شاهان کیانی است که در اوستای جدید نام برده شدهاند.[٦] این عنوان در ایران شرقی (افغانستان امروزی) معنای «شاه» داشته است[٧] و به گفتهی دکتر ذبیحالله صفا، «محیط کاربرد این عنوان محققاً ایران خاوری بوده است؛ زیرا هیچیک از سلاطین ایران باختری یعنی شاهان مادی و هخامنشی هرگز در کتیبهها بهعنوان و لقب کوی خوانده نشدهاند.»[٨]
در گاثاها واژهی کوی و بهصورت جمع کویان آمده، مراد امرایی هستند که با زرتشت دشمنی میورزیدند و از دیویسنا یعنی آیینی که زرتشت آن را نسخ کرده بود، طرفداری میکردند. در یشتهایی که فهرست اسامی پادشاهان عهد پیش از زرتشت در آنها ذکر میشود، عنوان کوی جلو اسم آخرین دستهی این سلاطین قرار میگیرد.[۹]
▲ | کویها در اوستا |
در بند ۱٣٢ یشت سیزدهم و بند ٧۱ یشت نوزدهم از هشت کوی نام برده شده که عبارتند از: کیقباد (کوی کوات)، کوی اپیوه (کوی ائیپی وُهو)، کیکاوس (کوی اوسذن)، کی آرش (کوی ارشن)، کی پشین (کوی پیسینه)، کوی ویارش (کوی بیرشن)، کی سیاوش (کوی سیاورشن) و کیخسرو (کوی هئوسروه). جز سه تن از کویها در مورد بقیهی آنان در یشتها مطلبی اضافه بر نامشان نیامده است. بههر حال، با کوی هئوسروه دورهی سلاطین ماقبل دورهی زرتشت بهپایان میرسد. کوی ویشتاسپ که جداگانه و خارج از دستهی سلاطین هشتگانه که در بالا یاد شد، نام برده شده، آخرین پادشاه از سلاطینی است که در اوستای جدید یاد شدهاند.[کریستنسن، آرتور، کیانیان، صص ٢٣-٢۴ و کریستنسن، آرتور، کارنامهی شاهان، ص ۱٢]
در این میان، کیکاوس که از نیرویی برین و مینوی بهرهور بود، بر هفت کشور جهان چیره شد(بند ٣۹ یشت چهاردهم و بندهای ۴۵-۴٧ یشت پنجم) پسر او سیاوش بهدست افراسیاب و گرسیوز کشته شد(بند ٧٧ یشت نوزدهم و بند ۴٢ یشت هفدهم) افراسیاب پادشاه تورانیان بود.
حماسهی کیانیان که بازماندههای مختصری از آن در یشتها بهطور پراکنده یافت میشود، در نبرد انتفامجویانهی کیخسرو پسر سیاوش بر ضد افراسیاب و همدست او گرسیوز که سیاوش و پهلوانی دیگر بهنام اغریرث را بهخدعه کشته بودند، به اوج خود میرسد. کیخسرو سرانجام موفق میشود که آن دو بزهکار به بند کشد و انتقام پدر را بازستاند[].
در اینجا تاریخ حماسی پیش از زردشت پایان میپذیرد و این تاریخ آشکار بهدو بخش جداگانه تقسیم شده است. در بخش نخست با اساطیری سروکار داریم که دگرگونیهایی پذیرفته و صبغهی تاریخی بهخود گرفتهاند. بخش دوم داستان کیانیان میباشد که در حقیقت شرح تاریخ ایران شرقی است که با تصوّر افسانهیی پرداخته شده است. پس از آن خلایی بهچشم میخورد.
بههنگام ظهور زرتشت زمام امور در دست یک کوی نیست، بلکه با چندین کوی سروکار داریم. یکی از آنان گشتاسپ است که از زرتشت پیشتیبانی میکند و دیگران دشمنان او و مخالف آیین جدیدند. پس از گشتاسپ خلایی نو دیده میشود.[کریستنسن، آرتور، کارنامهی شاهان، صص ۱٢-۱۴]
▲ | کیانیان در منابع پهلوی |
اوستای دورهی ساسانی شامل اشارات فراوانی دربارهی کویان بوده است که میتوان خلاصهی آنها را در پوشینههای هشتم و نهم دینکرد، کتاب پهلوی قرن نهم میلادی مشاهده کرد. افزون بر این، در ادبیات دینی پهلوی غالباً به شاهان سلسلهی کیان اشاره شده است. از میان کتابهای دینی پهلوی، هنگام بحث از اساطیر و تاریخ داستانی زرتشتیان، کتاب بندهش را بیش از همهی کتابهای دیگر پهلوی نام میبرند. به گفتهی کریستنسن «در این موارد به موضوعاتی باز میخوریم که از وجود آنها در یشتها اطلاع داریم و همچنین مطالبی مییابیم که اصل آنها از نسکهای مفقود اوستا و تفاسیر آنها بوده است.»
▲ | کیانیان در آثار دورهی اسلامی |
تاریخنگاران دورهی اسلامی مانند: مسعودی، ابوالفداء، محمدجریر طبری، ابناثیر، حمزهی اصفهانی، صاحب مجملالتواریخ و آثارالباقیه و مورخان دیگر اخباری در مورد کیانیان آوردهاند که صرفنظر از اختلافات جزئی، در مجموع، تقریباً همه روایات یکسان نقل مینمایند.
در شاهنامهی فردوسی تاریخ کیانیان تقریباً ٢٧٠٠٠ بیت را شامل است. قسمتی از داستانهای که فردوسی حکایت کرده از مآخذی غیر از خوتای نامگ گرفته شده است.
▲ | کیانیان از نطر خاورشناسان |
برخی از خاورشناسان، از جمله ویندشمن و اشپیگل و دارمستتر[] در گذشته و لومل و ویکندرو دومزیل[] در زمان معاصر بر آن بوده و هستند که کیانیان و یا حداقل برخی از شاهان این سلسله به اسطوره تعلق دارند. در مقابل بسیاری دیگر از پژوهندگان، که در میانشان استادان خبره و نامی نیز دیده میشود، شاهان کیانی و معاصرانشان را شخصیتهای تاریخی انگاشتهاند. گروه اخیر خود دو دسته میشوند. عدهای چون هوزینگ و هرتل و هرتسفلد و لهمان هایت با آرایی متفاوت در بارهی شاهان نختسین این طبقه، گشتاسب کیانی را با گشتاسب پدر داریوش و کیانیان بعدی را با آخرین پادشاهان هخامنشی یکسان گرفتهاند[] و عدهای دیگر که در رأس آنها کریستنسن و برخی از شاگردان هنینگ قرار دارند بر آنند که کیان سلسلهای از امیران و شاهان ایران شرقی بودند که در دورانی پیش از تشکیل شاهنشاهی هخامنشی، در خاور ایران دولتی بزرگ و یا کنفدراسیونی از حکومتهای محلی تشکیل داده و بر ایالات شرقی ایران از مرو و هرات و بخشی از سیستان گرفته تا بلخ و سند و خوارزم حکومت میکردند.
یکسان بودن نام ویشتاسپ (= گشتاسپ) پادشاه حامی زرتشت، که وجود تاریخی او بوسیلهی «گاثاها» تأیید میشود، و ویشتاسپ پدر داریوش اول، باعث شده است که برخی از دانشمندان آندو را یکی پندارند، و برای اثبات این وحدت به براهین مختلف توسل جویند.
این مطلب را که باری نخست هرتل طرح و اثبات کرده بود، سپس هرتسفلد، از سر گرفته و همان نظر را با تفصیل بیشتر در دو مجلد از کتاب «باستانشناسی ایران» که بسال ۱۹٢۹ و ۱۹۳٠ در برلین بهنشر رسیده، آورده است.
بهعقیدهی هرتل سلسلهی پادشاهان کیان (کویان) قدیم (یعنی سلسلهیی که از کَوات آغاز و به هَئوسرَوَه ختم میشود). علیالظاهر رؤسای قبایل ایران شرقی هستند، خواه آنان را داستانی بدانیم و خواه تاریخی. از طرف دیگر، هرتسلد سعی کرده است آنان را با پادشاهان کموبیش داستانی (که هرودوت و کِتزیاس فهرست آنان را ذکر کردهاند)، و با کوروش که متشابه با «هئوسروه» است، تطبیق کند، و میگوید آنچه از داستان کَویان بعد از حذف عناصر اساطیری باقی میماند، عبارت است از داستانی که قابل انطباق بر تاریخ دِیوُ کیدس (= دیااُکُّو مؤسس سلسلهی مادی) و کوروش است، با تغییراتی که در روایت ایران شرقی «زرنگ» (= سیستان) در آن راه یافته است.
بدین ترتیب، هرتل در کتاب «هخامنشیان و کیان» گفته است که افراد اخیر سلسلهی کیان در واقع عبارت اند از خاندان هخامنشی. منشأ این حدس هرتل فرضی است که در کتاب «زمان زرتشت» آورده و گفته است که زرتشت در دورهی حکومت ویشتاسپ پدر داریوش اول زندگی میکرده است. اما هرتسفلد از این حد فراتر رفته و گفته است که نخستین پادشاهان کیان همان پادشاهان ماد بودهاند که «هرودت» و «کتزیاس» از آنان نام بردهاند و کوروش نیز همان کیخسرو است.
با آنکه نظر این دو پژوهشگر در جزئیات مغایرت دارد، ولی تصور آنان همان گمان همانندی کوی ویشتاسپ با ویشتاسپ پدر داریوش اول است که از جانب پسر شهربان (خشثروپاون = ساتراپ) ایالت «پَرثَوَ» بوده است. آرتور کریستنسن در این باره مینویسد:
- «نکتهیی که در نظر هرتسفلد و هرتل بسیار مهم و اساسی تلقی شده، تشابه «کوی ویشتاسپ» (کی گشتاسپ) با ویشتاسپ هخامنشی است که ساتراپ (شهربان = والی ایالت) پرثو بوده است. بهعقیدهی هرتسفلد این ایالت شامل زرنگ نیز بود و زرتشت پیامبر که از زادگاه خود آمده بود، بههمین ویشتاسپ توسل جسته و روی سخن وی در گاثاها بدوست. ویشتاسپ و پسرش سپنتودات دین نو را پذیرفتند و از طرفداران پرشور آن گردیدند.»[کریستنسن، آرتور، کیانیان، صص ٢-٣]
به گفتهی دکتر ذبیحالله صفا، آمیختن شاهان اوستایی کیان با پادشاهان تاریخی مادی و هخامنشی خطایی بیَّن و آشکار است چه بنابر آنچه از قراین متعدد تاریخی و نیز با تحقیق در زمان زرتشت بر میآید، پادشاهان کیان یعنی کسانی که در اوستا لقب کوی ذکر شدهاند و آخرین ایشان «کوی ویشتاسپ» است و در وجود تاریخی آنان هم نمیتوان کاملاً تردید کرد: متعلق بهعهد قدیمتر از زرتشت و عبارت بودهاند از رؤسای معروف قبایل مشرق و شمالشرق ایران [یعنی شرق سرزمینهایی آریایی] که پس از رسیدن بهمقام فرمانروایی و عظمت بهلقب «کوی» یعنی شاه ملقب میشدهاند، در صورتی که پادشاهان ماد و هخامنشی چنانکه شواهد و مدارک متعدد تاریخی ثابت میکند پادشاهان مغرب و شمالغرب و جنوب و مرکز ایران بوده و از میان آنان تنها دستهی اخیر توانستهاند بر قسمت خاوری ایران حکومت یابند و عنوان سلطنتی آنان «خشای ثی» یعنی شاه است. این گروه از لحاظ زمان هم متأخر از زرتشت هستند و این که برخی خواستهاند بزحمت ویشتاسپ پدر داریوش را همان کوی ویشتاسپ حامی زرتشت بدانند اشتباه کردهاند.
آرتور کریستنسن دلایلی بر رد سخنان هرتل و هرتسفلد آورده است، که خلاصهی سخنان او را میتوان بهصورت زیر درآورد:
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
کریستنسن، آرتور، کارنامهی شاهان، ص ۱٢
کریستنسن، آرتور، کیانیان، ص ٢٧ به بعد.
بهار، مهرداد، جستاری چند در فرهنگ ایران، ص ۹۱.
صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی در ایران، ص ۴٨۴
[۵]- همانجا، ص ۴۹۱
[٦]- کریستنسن، آرتور، کیانیان، صص ٢٣-٢۴
[٧]- همانجا، ص ۱۱
[٨]- صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی در ایران، ص ۴۹٢
[۹]- کریستنسن، آرتور، کیانیان، ص ۱۱
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□ بهار، مهرداد، جستاری چند در فرهنگ ایران، تهران: انتشارات فکر روز، ۱۳۷٦، شابک: ۹٦۴-۵٨۳٨-۷۴-٦
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها: │ اسطورهشناسی │ اساطیر آریایی │ داستانهای تاریخی افغانستان