دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۴, پنجشنبه

هشتم ثور؛ زمان بازاندیشی و نقد خویشتن

از: حسیب عمار

هشتم ثور؛ زمان بازاندیشی و نقد خویشتن

(گفتگو با حفیظ منصور)


فهرست مندرجات

[روزهای تاریخ افغانستان][هشت ثور ١٣٧١]


در بیستمین سالروز هشت ثور، پیروزی مجاهدین افغانستان، توجه جوانانی که وابستگی به جریان‌های چپ یا راست ندارند، بیشتربه نتایج این روز است تا مقدمات آن. بیش از نیمی از جمعیت افغانستان، کمتر از ۲۵ سن دارند و در آخرین سال‌های حکومت دکتر نجیب‌الله، که با راکت‌باران شهر کابل همراه بود، یا در نخستین سال‌های جنگ خونین ویرانگر داخلی به‌دنیا آمده‌اند.

این نسل، کشته‌شدن ده‌ها هزار نفر و ویرانی بخش بزرگی از شهر کابل را به‌چشم خود دیده، جنگ داخلی، فقر و آوارگی را با تمام تلخی‌هایش چشیده و لمس کرده است.

از این منظر، هشت ثور برای این‌ها تفاوتی با هفت ثور ندارد و هر دو رویداد، دو روز سیاه پی در پی در تاریخ معاصر افغانستان است.

اما در این میان، مجاهدین و هوادران‌شان، روایت دیگری از رویدادهای پس از پیروزی خود دارند. آن‌ها معتقدند که منتقدین این موضوع را نادیده می‌گیرند که هشت ثور پیامد مستقیم هفت ثور بود.

به بیان دیگر، اگر کودتای چیگرایان در هفت ثور سال ۱۳۵۷ خورشیدی با حمایت اتحاد شوروی برعلیه جمهوری محمد داوود خان و پس از آن، اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ روی نمی‌داد، شاید این همه خون‌ریزی و ویرانی و آوارگی هم اتفاق نمی‌افتاد.

مجاهدین، قیام خود را، به‌پا خاستن ملت افغانستان برای دفاع از وطن و دین، وایستادگی در برابر کشتار و اشغال‌گری می‌دانند و باور دارند که مردم افغانستان با «جهاد»شان، جهان را از بلای کمونیسم و یک رژیم تمامیت خواه نجات دادند.

کودتای هفت ثور، به عقیده آن‌ها، اقدام شمار معدودی از نظامیان و روشنفکران چپ‌گرایِ الهام گرفته از افکار لنین و مارکس بود، که از حمایت مردمی برخوردار نبود و با باورها و سنت‌های ملت افغانستان همخوانی نداشت. بنابراین آن‌ها، یک‌سان شمردن این دو رویداد (پیروزی مجاهدین و پیروزی کودتای چپ‌گرایان) را، جفا در حق مبارزات مردم افغانستان می‌دانند.

با این حال، آنچه از اعمال در حافظه ها می‌ماند، نتیجه آن است. از زمان پیروزی مجاهدین در هشت ثور ۱۳۷۱ خورشیدی تا به امروز، این پرسش همیشه در ذهن منتقدان مطرح بوده است که چگونه سردمداران جهاد، «آرمان‌های ملت مظلوم»، «مجاهدین جان برکف» و «شهدای گلگون کفن» را فدای منافع شخصی، قومی و حزبی و قدرت‌طلبی خود کردند؟

به بهانه سالروز پیروزی مجاهدین، خواستم پاسخ برخی از این انتقادها را از حفیظ منصور، نویسنده و عضو کمیته اجرایی حزب جمعیت اسلامی افغانستان بگیرم. حزب جمعیت اسلامی به‌رهبری برهان‌الدین ربانی و سرفرماندهی احمدشاه مسعود، سهم عمده‌ای در پیروزی مجاهدین داشت و از گروه‌های اصلیِ درگیر در جنگ‌های داخلی بود.


[] فقدان اندیشه اصیل و برنامه سازندگی

حفیظ منصور در یک نگاه انتقادی به هر دو جریان، اسلامگرا و چپ‌گرایی افغانستان، معتقد است که «با انقلابی‌گری، اقدامات نظامی و توسل به‌زور برای ایجاد تغییر در جامعه، نمی‌توان یک نظام پایدار و باثبات برقرار کرد و باید اصلاح‌طلبی جایگزین انقلابی‌گری شود».

او می‌گوید از نگاه فکری هر دو جریان، فاقد بنیان اصیل اندیشه‌ای بودند و افکارشان تحت تاثیر جریان‌های چپی و اسلامگرا در خارج بود. این دو جریان حتی نتوانستند این افکار وارداتی را بازتولید کنند و با شرایط موجود در افغانستان وفق دهند.

به باور حفیظ منصور، زمان آن رسیده است که اسلامگرایان و چپگرایان افغان، دور از تعصبات ایدئولوژیک، برای غنا بخشیدن به تفکر سیاسی در افغانستان، به بازاندیشی تجربه خود و نقد خویشتن بپردازند.

او در مورد این‌که چرا پس از سرنگونی حکومت دکتر نجیب‌الله، مجاهدین به‌جان هم افتادند، می‌گوید: «مجاهدین بیشتر به فکر براندازی بودند تا سازندگی، پس از براندازی. تصورشان این بود که پس از خروج روس‌ها و سقوط حکومت دکتر نجیب، مشکلات خود به‌خود حل خواهد شد، و حکومت‌داری نیز آسان خواهد بود. این تصور، نوعی ساده‌اندیشی و خلط مبحث است».


[] دخالت‌پذیری افغان‌ها و آرمانی بودن گفتگو با دکتر نجیب

حفیظ منصور ضمن تأکید بر این‌که عوامل خارجی نقش مهمی در وقوع جنگ داخلی و تداوم بی‌ثباتی در افغانستان داشت، این را رد می‌کند که همه ملامتی به‌دوش کشورهای خارجی انداخته شود.

این عضو حزب جمعیت اسلامی افغانستان می‌گوید «چرا اصلاً باید افغان‌ها مداخله‌پذیر و آسیب‌پذیر باشند؟». به باور او، «واقعیت این است که بسیاری‌ها در داخل افغانستان، چه از چپ‌گراها یا اسلام‌گراها، با دنبال‌کردن منافع خود، زمینه مداخله خارجی را فراهم کردند و [هنوز هم] می‌کنند».

این در حالی است که به‌عقیده منصور، «خارجی‌ها در بسیاری از دیگر کشورها نیز تلاش کرده‌اند که دخالت کنند، اما هوشمندی سیاستمداران آن کشورها، در بسیاری موارد، مانع چنین دخالت‌هایی شده است».

یکی از ا نتقادهایی که به مجاهدین می‌شود این است که اگر آن‌ها از خود انعطاف‌پذیری نشان می‌دادند و بر سر طرح «آشتی ملی» دکتر نجیب‌الله، با حکومت وی وارد گفتگو می‌شدند تا یک راه حل سیاسی به‌دست می‌آمد، شاید از بسیاری از ویرانی‌ها، کشتارها و مصایبی که در بیست سال گذشته، افغانستان گریبانگیر آن بود، جلوگیری می‌شد.

اما حفیظ منصور می‌گوید: «در آن‌زمان، گفتگو با حکومت دکتر نجیب‌الله، بیشتر آرمانی و روشنفکرانه بود تا یک طرح عملی. چرا که کنار آمدن با این حکومت به‌معنای سازش با خون بیش از یک میلیون افغان، جهاد مردم افغانستان، فراموش کردن میلیون‌ها آواره و هزاران زندانی بود که حکومت او آن‌ها را شکنجه می‌کرد. در چنین وضعیتی، هیچ رهبر جهادی جرات حمایت از روند گفتگو با دکتر نجیب را به‌خود نمی‌داد».

این نویسنده در عین حال می‌گوید اشتباه اسلام‌گراها در این بود که نتوانستند با داوود خان کنار آیند. این کار به‌عقیده او، در آن‌زمان - دهه ۱۳۵۰ خورشیدی - بیشتر عملی به‌نظر می‌رسید، تا گفتگو با دکتر نجیب‌الله در اواسط دهه ۱۳۶۰ خورشیدی: «اگر سران مجاهدین، به‌جای رفتن به پاکستان و راه‌اندازی قیام مسلحانه بر ضد رژیم وی (داوود خان)، به فعالیت‌های خود در افغانستان ادامه می‌دادند و برخی مشکلات را در داخل متحمل می‌شدند، این شاید به جلوگیری از بسیاری از مشکلات کمک می‌کرد».


[] ‌فقدان تعریف روشن از روابط بین‌الملل

حفیط منصور، در همین راستا، اشتباه دیگر مجاهدین را در این می‌بیند که آن‌ها وقتی وارد کابل شدند، تعریف روشنی از روابط بین‌الملل نداشتند و فکر می‌کردند، داشتن رابطه با کشورهای خارجی به‌معنای وابستگی به آن‌ها است.

هم‌چنین به‌باور او، مجاهدین فاقد یک تحلیل عملی و واقعی از وضعیت سیاسی - استراتژیک حاکم بر جهان در آن‌زمان بودند و باور داشتند که غرب پس از فروپاشی اتحاد شوروی و سقوط حکومت دکتر نجیب‌الله، به کمک‌های خود ادامه خواهد داد.

منصور در اخیر می‌افزاید: اکنون که ۳۴ سال از کودتای هفت ثور گذشته است، ‌«هنوز تعریف روشنی از نظام بین‌المللی و منافع ملی در افغانستان وجود ندارد که بر اساس آن سیاستگذاری‌های داخلی صورت گیرد و حکومت و اپوزیسیون، در تعیین خطوط مشترک ملی، سهم گیرند. هنوز افغان‌ها جایگاه خود را در نظام بین‌المللی به‌درستی نشناخته‌اند».[۱]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- حسیب عمار، حفیظ منصور: زمان بازاندیشی و نقد خویشتن است، بخش فارسی بی بی سی: سه شنبه ٠۱ مه ٢٠۱٢ - ۱٢ اردیبهشت ۱٣۹۱



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

بخش فارسی بی بی سی