عصر پارينه سنگى
دورههاى عصر پارينگى
فهرست مندرجات
[قبل] [بعد]
عصر پارينهسنگى حدود ۷۵۰ هزار سال پيش آغاز شده است که به ۳ دوره زیرین، ميانی و زبرین تقسيمبندى شده است. اين عصر يک دوره کاملاً فرهنگی انسانی است. ابزارهاى اين عصر، به نسبت برحسب نياز و آگاهى و اراده انسان ساخته شده است. بهسبب وجود يخبندانهاى متناوب، کم بودن دانش بشرى و عدم ارتباط بين گروههاى انسانی تحول و تکامل فرهنگ در اين دوره بهکندى صورت گرفته است.
گفته میشود که انسان در دورۀ پارينهسنگى گوشتخوار بوده و چنين استنباط میشود که گوشتخوارى پیش از پارينهسنگى آغاز شده کمکم نضج گرفته و تغييرات اساسى در وضع تغذيه انسان پديد آمده است.
نخستين ابزارى که در اين دوره مورد استفاده انسان قرار گرفته مشتهگرسنگى بود که شامل قطعه سنگى بوده که از يک طرف تيز و نوکدار و از سمت ديگر مدور و قابل نگهدارى در مشت بوده است.
با تغيير شکلهایى که در اين ابزار داده شد، انواع ابزار، مثل چکش، تبر، قيچى کاردواره از آن ساخته شده است. هر روزى که میگذشت انسان، با هوشى که داشت، از علم و دانش تازهاى برخوردار میشد و در نتيجه هرروز به اختراع تازهاى دست میيافت.
[↑] گردآوری خوراک
از ویژگیهای مهم دوره پارينهسنگى گردآورى خوراک است. خوراک اصلى او انگورهاى وحشی، گردو، بادام، ميوهها، ريشۀ گياهان، پارهاى کرمها و حشرات بوده است. انسان، بهتدريج با غذاهاى گوشتى آشنا شد و پيوستگى خود را با حيوانات افزايش داد. رام کردن حيوانات مفيد از جمله اسب و سگ از جمله نخستين ابداعات انسان در اين دوره بهحساب میآيد. بعد از آشنایى با حيوانات و شروع تدريجی دامپرورى نوبت به کشاورزى مىرسد که در آغاز جنبه سرگرمى و گذران وقت براى بانوان را داشته، ولی بهتدريج با آشکارشدن فايدهٔ آن عمدهترين سيستم معيشتی انسان و سرآغاز دوران جديدى از تهيه خوراک بهنام «عصر توليد خوراک» میگردد.
[↑] انقلابهای عمده در عصرهای مختلف
در پى تسلط بيولوژيکى انسان بر عوامل طبيعى و توليد خوراک و بهبود آن جمعيت افزايش مىيابد. بهنظر انسانشناسان و باستانشناسان هر يک از دورههاى ابزارى با انقلابات عمدهای، شبيه به آنچه که در عصر انقلاب صنعتى سدهنوزدهم اروپا اتفاق افتاده است، موجه بوده، مثلاً در عصر پارينهسنگى انسان به شکار، ماهيگيری، گردآورى انواع توت وحشی، ريشه خوراکی گياهان، بعضى از جانوران، مثل حلزون بیصدف متکى بوده است در حالیکه انسان عصر نوسنگى متکى به اراده خود بوده و توانسته است به کشف نباتات و پرورش دام بپردازد. بههمين سبب رشد جمعيت انسان در عصر نوسنگى (توليدخوراک) بهمراتب بيشتر از عصر پارينهسنگى (گردآورى خوراک) بوده است.
[↑] انسانها در اوایل دوره پلئیستوسن
در اوايل دوره پلئيستوسن انسانهایى وجود داشتند که ابزار سنگى مىساختند و گفته مىشود که بر آتش تسلط داشته و آثار و نشانههایى که در غار چکوتين، در چين، در حوالی پکن، بهدست آمده اين واقعيت را ثابت مىکند. زيرا در کنار سنگوارههاى انسان پکن بعضى از سنگها مانند کوارتز يافته شده است، همچنين استخوانهایى بهدست آمده که نشان مىدهد که با آتش بر روى آنها کار شده است.
[↑] نئاندرتالها
حدود يکصد هزار سال پيش نئاندرتالها، که گفته مىشود در مناطق نسبتاً معتدل و گرم در آسيا، اروپا و آفريقا پراکنده بودند، در جريان کشمکش و مقابله با طبيعت تکامل اجتماعى خود را آغاز کرده و آن را جايگزين تکامل طبيعى انسان نمودهاند.
[↑] کرومانیونها
حدود ۱۳ تا ۵۰ هزار سال پيش کرومانيونها پيدا شدهاند که از هر لحاظ از انسانهاى پيشين کاملتر بودند. آنها در مناطق استوائی، آفريقای شمالی، جنوب اروپا، سيبری، آسياى مرکزی، چين و جنوب شرقى آسيا زندگى مىکردند.
آنها توانستند نخستين مراکز تجمع و اسکان انسان را بهوجود آورند. گروهى از آنها از راه باب برينگ، در شمال شرقى آسيا، به قاره آمريکا کوچ کردند. عدهاى ديگر از راه آسياى جنوب شرقى بهسوى استراليا روانه شدند، که بهسبب قطع ارتباط با ديگر مناطق از جمله آسيا، اروپا و آفريقا در انزوای کامل بهسر بردند، بهگونهاى که ساليان دراز و تا زمان اکتشافات درياى اطلاع مهمى از آنها در دست نبود.
[↑] جوامع انسانی قبل از تاریخ
در دوره گردآورى خوراک اعضای کلان، که مشتمل بر گروههاى کوچک همتبار هستند، مشترکاً با يکديگر کار مىکردند، ولی بهتدريج، کار زنان از مردان جدا مىشد و نوعى تقسيم کار، که اساس آن جنسيت است، بهوجود آمد. مردان فقط بهشکار و زنان به گردآورى غذاى گياهى مىپرداختند. در اين جوامع هر کس خود را جز جداناشدنی از جامعهٔ خود مىدانست، و هيچکس براى تأمين نياز شخصى خود کار نمىکرد هرچه بود به همه تعلق داشت، از مالکيت و سود و منافع شخصى خبرى نبود اصلىترين عامل برترى افراد نسبت به يکديگر قدرت و شجاعت او در شکار و کار دستهجمعى است، که البته نتيجه عمل آنها جنبه فردى نداشته و متعلق به کلان است.
جوامع انسانی قبل از تاريخ احتمالاً شامل خانوادهٔ بزرگى بود که رئيسى داشتند. اين رئيس شجاعترين شکارچى بود. که از طريق انتخاب طبيعى شناخته مىشد. آنها با هيچ نوع حکومتى آشنایى نداشتند. زنان تمام کارها را انجام مىدادند و مردها به شکار مىرفتند. فرزندان وابستگى زيادى به مادران خود داشتند: اين موقعيت زنان سبب شد که در ميان اقوام قبل از تاريخ نسب افراد از سوى مادر شناخته شود. مردمان عصر گردآورى خوراک قاعدتاً به شکل کمون (جوامع اشتراکی) زندگى مىکردند و هر گروه از نظر اقتصادى خودکفا بود.
[↑] اصلیترین مرحله از زندگی فرهنگی انسان
انسان پيس از آنکه توانست از سنگ بهعنوان ابزار استفاده کند، با تجربه دريافت که چه سنگهایى مفيدتر هستند و کارایى بيشترى دارند. اين آگاهى بر محيطشناسى يا ابزارشناسى او افزود. بههمين سبب درک کرد چه سنگهایى در کجا يافت مىشود و چگونه مىتوان برروى آنها کار کرد و آنها را تغيير شکل داد و سرانجام آتش را کشف و آن را در اختيار گرفت. اين کشف و کنترل آتش اصلىترين مرحله از زندگى فرهنگى انسان است، زيرا او را از اسارت محيط رهایى بخشيده و زندگى سکونی او را بدل به يک زندگى پويا ساخته است.[۱]
با کشف آتش گروههاى انسانى در روى کره زمين گسترش بيشترى پيدا کردند، و از مناطق گرم مهاجرت کرده، و بهسوى سرزمينهاى معتدل و سرد کوچ کردند. آتش انسان را در فرار از سرما و رهایى از اسارت محيط طبيعى يارى داد. روشنایى آتش در شب سلطهٔ انسان را بر مناطق بيشترى سبب شد و حيوانات وحشى و خشن را از اطراف او فرارى داد. آتش سبب پختن و هضم بهتر غذا شد. مدتى بعد انسان توانست او را از جایى بهجاى ديگر منتقل کند و از تبعيت مطلق غرايز، يعنی عالم حيوانی، خارج شود و به خودسازى و زايش فرهنگى بيشترى بپردازد.
اهميت آتش در زندگى انسان به اندازهاى است که حفظ و مهار آن جز اصلى مقدسات و معتقدات انسان گرديد. حتى امروزه هم در بين بسيارى از مردم احترام به آتش رايج است و خاصيتهاى مختلفى از جمله پاککنندگى براى او قایل مىشوند.
[↑] تلاش باستانشناسان و انسانشناسان در مورد تاریخ و زمان کشف آتش
باستانشناسان و انسانشناسان موفق نشدهاند تاريخ و زمان مشخصى را براى کشف، ايجاد و مهار آتش بهدست آورند. مىگويند بدويان با به هم زدن سنگ چخماق به سنگ آهن يا پيريت (Pyrit)، و هماتيت (Haematite)، و از سایيدن دو تکه چوب، و يا بهوسيله حرارت ناشى از فشردگى هوا در نی خيزران آتش را مىساختند. اينکه چه وقت و کجا انسان موفق به توليد آتش شده، اگرچه زياد مورد توجه نباشد، ولى آنچه که بسيار اهميت دارد آن است که انسان براى نخستينبار در دوران زندگى خود مزهٔ خلاقيت و پديدآوردن را چشيده و در واقع چيزى را از نيستيى به هستى درآورده است. احساس آفرينندگى در انسان گامى بزرگ براى ساختن هرچه بيشتر و بهتر فرهنگ و زندگى او و سرآغاز يک يورش و قيام بزرگ بر عليه عوامل طبيعى و قدرت نامتناهى آن است.
بدينسان ابزارسازى و دستيابی به آتش و مهارکردن آن جهانبينى انسان را افزايش داد و او را به مشاهده و تجربه در محيط زندگى خود وادار کرد. انسان توانست منابع غذایى حيوانى و گياهى پيرامون خود را بشناسد، و بهطور کلى از چنگ حاکميت غرايز، که او را دنياى حيوانى نگهداشته بود، رها سازد.
[↑] صنعت لاشهسنگسازی
فرآيند فرهنگى مهم ديگرى که از اين تحولات نصيب انسان شد پيدايش سازمانهاى اجتماعى و ظهور روحيهٔ همکارى و تعاون است. شکار کردن حيوانات غول پيکر يا شکستن سنگهاى درشت و يا مقابله با هجوم حيوانات از توان يک نفر ساخته نبود. روياروئى با خطرات همکارى و پيوستگى افراد را طلب مىکرد که حاصل آن پيدايش روحيه فرهنگى تعاون است. کشف بقاياى بيش از دههزار ماموت در اروپا شاهد مهم پيدايش اين روحيه است، که جزء از طريق همکارى دسته جمعى و گروهى تحققپذير نبوده است. کندن ميوهٔ درختان، شکار حيوانات، و روىهم رفته تأمين غذا جزء با استفاده از ابزار و وسايل مادى امکانپذير نبوده است، از اينرو انسان بهسوى ابزارسازى و بهبود آن گام برداشته و با استفاده از لاشه سنگ و صاف و صيقل کردن آن ابزارى مفيدتر و کارآمدتر براى خود ساخته است.
باستانشناسان اين کار انسان را به صنعت لاشه سنگسازى توصيف کردهاند، آثار مربوط به لاشه سنگسازى در مناطقى مثل جنوب هندوستان، سوريه، فلسطين، سراسر آفريقا، اسپانيا، فرانسه و انگلستان بهدست آمده است.
[↑] انسانها در آخرین عصر یخبندان
در آخرين عصر يخبندان گروهى از انسانها، که از اعقاب نوع نئاندرتالها بودهاند، در اروپا استيلأ يافتند و فرهنگ آنها به نام منطقهاى که آثار آن کشف شده موسترين (Mousterian)، ناميده شد. آنها براى فرار از سرما به غارها پناه بردند. آثار زيادى از ابزار و وسايل آنها در غارها بهدست آمده است. گفته مىشود که صنعت و فن آنها دنبالهٔ صنعت لاشهسنگسازى پيشينيان بوده است. آنان مردمانى شکارچى بوده و گروهى به شکار ماموت و کرگدن مىپرداختند. آنها مردگان خود را دفن مىکردند.
دهها اسکلت نئاندرتال در فرانسه کشف شده که با مراسم خاصى دفن شدهاند. آنها قبور مردگان خود را در کنار اجاق انتخاب مىکردند و همراه آنان ابزار و غذا دفن مىنمودند.
استيلای نئاندرتالها در قارهٔ اروپا مقارن با پارينهسنگى ميانه است که با چهارمين يخبندان بزرگ و سرماى زياد همراه بوده است.
[↑] صنایع پارینهسنگی برتر
با توسعهٔ خلاقيتهاى انسان ابزارسازى و استفاده از آن براى بهبود شرايط زيست رونق و رواج بيشترى مىيابد و انسان به ابزارسازى مىپردازد. باستانشناسان اين فرآورده را صنايع پارينهسنگى برتر ناميدهاند. انسانها، در این دوره، از عاج ابزار مىساختند و توانستند تير و کمان و خدنگانداز را اختراع کنند و در شکار مهارت بيشترى بهدست آوردند. اختراع اين قبيل ابزار، و مهارت در بهکارگيرى آنها نشانهاى از رشد، توسعه سطح دانش و آگاهىهاى انسان دوره جمعآورى خوراک بوده است، که طبيعتاً راه او را بهسوى دستيابی به يک مرحله نوين انقلابى هموار ساخته است. گفته مىشود که دوره پارينهسنگى با ظهور انسان انديشمند نزديکى داشته است.
[↑] خلاقیتهای انسان عصر پارینهسنگی
انسان عصر پارينهسنگی، علاوه بر کارى بر روى ابزار و تکامل بخشيدن آن، بهخلاقيتهاى هنرى نيز دست زده است. تصاويرى که در غارها از حيوانات ترسيم شده از نظر انسانشناسى اهميت دارد. تعدادى از تصاوير حيواناتى هستند که تيرى به آنها اصابت کرده، برخى ديگر آبستن بهنظر مىرسند. آنها همچنين از گل رس مجسمه حيوانات را مىساختند و بر روى سنگ يا عاج اشکالی رسم مىکردند. روىهم رفته مطالعه تصاير بهجاى مانده از عصر پارينهسنگى نفوذ سحر و جادو را در زندگى و فرهنگ آنان نشان مىدهد.
خلاصه آنکه آثار مکشوفهٔ پارينهسنگى در مناطق مختلف قاره اروپا نشان مىدهد که همه فرهنگها يک زمان و با مشخصات واحد بهوجود نيامدهاند و هرکدام برحسب شرايط طبيعى و امکاناتى که در پيرامون آنها وجود داشته نوع و شيوه زندگى خود را انتخاب نمودهاند. به اين ترتيب، با متفاوت بودن روش زندگی، فرهنگ و سنتهاى متفاوتى نيز داشتهاند.
آثار کشف شده در مناطق مختلف چون بيانکننده نوعى فرهنگ در هر منطقه مىباشد، از اينرو بهنام همان ناحيه معروف شده و اصطلاح علمى بينالمللى پيدا کرده است. بنابراين وقتی آثارى از فرهنگ و تمدن مردمى از سرزمينهاى ديگر کشف شود که خصوصيات آن با مثلاً موسترى در فرانسه شباهت داشته باشد بهجاى قراردادن واژه جديد براى معرفی آن گفته مىشود که در عصر موسترين قرار دارد.[٢]
فرهنگ ماقبل شلى، متعلق به ۱۲۵۰۰۰ سال پيش از ميلاد است. انسانهای این دوره، آثار خود را بهطور طبيعی، بهکار بردهاند. در بين سنگهایى که بهدست آمده تعداد زيادى از آنها شبيه به دستگيرهاى است که با مشت دست انسان متناسب است و به آن مشتهسنگى گفتهاند.
[↑] فرهنگ شلى (Chllee e'ne)
تاريخ اين دوره به ۱۰۰،۰۰۰ سال پيش از ميلاد مربوط مىگردد. انسانها توانستند مشتهسنگى را ظريفتر و کوچکتر نمايند بهنحوى که در دست گرفتن و استفاده از آن آسانتر باشد.
[↑] فرهنگ آشولی (Acheulean)
تاريخ این دوره، به ۷۵۰۰۰ سال پيش مىرسد، آثار بيشترى از اين دوره در اروپا و سرزمينهاى ديگرى مثل گروئنلند، اتازونی، مکزيک، آفريقا، خاور دور و هندو چين بهدست آمده است. انسانها علاوه بر مشتهسنگى ابزارهاى ديگرى مانند چکش، سندان، دنده، سرپيکان، سرنيزه و چاقو را از سنگ ساختهاند. بهنظر مىرسد که در اين دوره صنعت بشرى فعاليت و کوشش بيشترى داشته است.
در اولور جسايلى (Olorgeasajlie)، در کشور کنيا، اقامتگاهى مربوط به انسان آشولی بهدست آمده که در زير شن پنهان بوده است، در اين محل استخوانهاى حيوانات مقتول بهدست آمده، که هنوز تبرهاى سنگى آنها را احاطه کردهاند. انسان آشول از تبرهاى سنگى براى کندن پوست و قطعهقطعه کردن حيوانات استفاده کرده است.
[↑] فرهنگ موسترى (Mousterian)
بقاياى اين دوره فرهنگی، تقريباً در تمام قارهها همراه با بقاياى انسان نئاندرتال کشف شده است. تاريخ اين دوره را به ۴۰۰۰۰ سال پيش از ميلاد مربوط مىدانند. ابزار اين دوره با دورههاى قبل بسيار متفاوت است. معمولاً از يک لايه سنگ ساخته شدهاند که تيزتر، سبکتر و خوشدستتر از مشتهسنگى است. انسان موستری براى نخستينبار در غار لوموستر (Le moustier)، واقع در دره رودخانه و زر (Vezere)، در ناحيه دوردونى (Dordogne)، فرانسه کشف گرديد. شيوه زندگى آنها غارنشينى بوده است. آنها برخلاف انسانهاى ماقبل خود، که مردگانشان را رها مىکردند. مردگان آنها را در گورى دفن مىکردهاند. همراه با مردگان خود افزارهاى سنگ چخماق را، آماده براى شکار در دنياى پس از مرگ دفن مىکردند. علاو بر اين، براى تغذيه مردگان خود در گورها غذا مىگذاشتند.
در سال ۱۸۵۶ در يک غار آهکى بهنام نئاندرتال، در نزديکى دوسلدورف آلمان، نمونه ديگرى از انسانهاى عصر موستری کشف شد و بهنام انسان نئاندرتال معروف گرديد. آنها جزء نخستين انسانهاى غارنشين روى کره زمين شهرت يافتهاند.
برخى از بوميان امروزين کره زمين، مثل بوميان استراليا، از نظر فرهنگ و تمدن شباهتهایى با فرهنگ دوره موسترى دارند.
[↑] فرهنگ و تمدن اورينياکى
۲۵۰۰۰ سال پيش از ميلاد مسيح دوره فرهنگى اروينياکى آغاز شده است. اين دوره را نخستين مرحله صنعتى پس از دوره يخبندان و سرآغاز پيدايش مدنيت انسان کرومانيون مىدانند. ابزار و وسايل انسان کاملتر شده و ابزارهاى تازهاى مثل سوزن و مصقل، که از استخوان ساخته مىشدند، به آنها افزوده گرديده است. دوره اورينياکى را آخرين دوره پارينهسنگى مىدانند. بهسخن ديگر، اين دوره را عصر پارينهسنگى جديد نيز ناميدهاند.
تغيير و تحولات بزرگى در اين دوره بهوقوع پيوسته، که مهمترين آنها پيدايش ابزارهاى جديد و متنوع است، اين ابزارها بيشتر از سنگهاى آتشزنه ساخته مىشدند، ديگرى ظهور انسان تازهاى بهنام هوموساپينس (Homo Sapience)، است. ساختن ابزارهاى تيغهاى بسيار، که از يک قطعه سنگ چخماق بهدست آمده، اساسىترين ويژگى ابزارى اين دوره محسوب مىگردد.
وجه تسميه اين دوره بهسبب کشف آثارى در غارى بهنام اورينياک، در جنوب فرانسه بوده است.
در دوره پارينهسنگى جديد سه قوم اصلى در قاره اروپا زندگى مىکردهاند که بهنامهاى اورينياک، سولوتره و ماگدالن نامگذازى شدهاند. هر يک از اين سه گروه انسانى تمدن و فرهنگ مخصوص خود را پديد آوردهاند. آثار مکشوفهٔ درون غارها نشان داده است که گاهى آنها اشتراکى زندگى مىکردهاند.
[↑] فرهنگ سولوترى (Solutrean)
آثار اين فرهنگ در فرانسه، اسپانيا، چکسلواکى و لهستان بهدست آمده و تاريخ آن را به ۲۰۰۰۰ سال پيش از ميلاد مىرسانند. انسانهای عصر سولوتری بر ابزارهاى اورينياکها ابزارهاى تازهاى مانند درفش، رنده، مته، اره، نيزه و سرنيزه افزودهاند. بر روى شاخ گوزن تصاويرى را رسم مىکردهاند. انسانهاى این عصر، احتمالاً شکارچى بودهاند، زيرا سرنيزههاى بسيار زيبایى که از سنگ چخماق ساخته شده از آنها بهدست آمده است. شگفتآورترين هنر ابزارسازى اين دوره را ساختن سوزن استخوانى مىدانند.
علت نامگذارى اين دوره به سولوتره آن است که نخستين آثار آن در محلى در نزديکى مکون (Macon) در فرانسه، کشف شده که سولوترمه نام داشته اشت. زمانیکه انسان کرومانيون به بالاترين سطح مراحل تکامل فرهنگى خود رسيد، فرهنگ جديدى را بهنام ماگدالنی پايهگذارى نمود.
[↑] فرهنگ و تمدن ماگدالنی (Magdalenian)
در محل رودخانه وزر، در فرانسه در نزديکى قصرى به نام لاماولين، جايگاهى که نمايشگر صنعت و هنر اين دوره بوده بهدست آمده است؛ از اينرو مردم و فرهنگ آنها را ماگدالنی ناميدهاند. فرهنگ اين مردم در سراسر قاره اروپا گسترش داشته و تاريخ آن متعلق به ۱۶۰۰۰ سال پيش از ميلاد است.
آنان از شاخ و استخوان و عاج براى ساختن ابزارهاى خود استفاده مىکردند و اين خود از مهمترين امتيازات اين عصر است. انسان ماگدالنی در بسيارى از موارد وارث فرهنگ اورينياکى بوده است. وجه امتياز ديگر اين دوره رشد و ترقى هنر نقاشى است. شاهکارهاى هنرى اين دوره در غار معروف به آلتاميرا (Altamira)، در اسپانيا، کشف و مورد مطالعه قرار گرفته است. عمدهترين محل زيست انسانهاى ماگدالنی فرانسه، آلمان و بلژيک بوده است؛ ولی اين بدان معنی نيست که در ديگر مناطق وجود نداشته است. انسانهاى ماگدالنی طراحان ماهرى بودهاند و از مواد اوليه خود بهنحو احسن استفاده مىکردهاند.[٣]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط الهام محمدی گردآوری شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- عصر پارينه سنگى (بخش نخست)، برگرفته از: شبکهی اینترنتی آفتاب
[٢]- عصر پارينه سنگى (بخش دوم)، پیشین
[٣]- عصر پارينه سنگى (بخش سوم)، پیشین
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ شبکهی اینترنتی آفتاب