دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۲ مرداد ۱۷, پنجشنبه

هزاره‌جات

از: دانشنامه‌ی آریانا

هزاره‌جات


فهرست مندرجات

[جغرافیای افغانستان][هزاره‌ها]


هزاره‌جات (به انگلیسی: Hazarajat) که برخی از هزاره‌های مهاجر در ایران، پس از حاکمیت مجاهدین در افغانستان ترجیح می‌دادند که آن‌را هزارستان بنامند[۱]، یک اصطلاح جغرافیایی است که منطقۀ وسیع کوهستانی مرکزی افغانستان را در بر می‌گیرد و در میان کوهِ بابا و حد نهایی غربی رشته کوه هندوکش قرار دارد[٢]. اما با این وجود، حدود دقیق آن را نمی‌توان مشخص کرد[٣]. بیشتر ساکنان این منطقه، شیعه مذهب و از قوم هزاره‌ هستند که به‌گفتۀ پی. جی. میتلند، «در اصل از نژاد تاتارند»[۴].


[]نام‌های تاریخی

هزاره‌جات که در اساطیر آریایی، از آن به‌نام «سرزمین بلندتر از پرواز عقاب‌ها» یاد گردیده[۵]، توسط جغرافیانگاران عهد باستان به‌نام «پاراپامیزوس» (Paropamisus) یا «پاروپامیز» (Paropamisadae) یا «قفقاز هندوستان» (Caucasus Indicus) نام‌گذاری شده است[٦]. در منابع اَکَدی و عیلامی، نام «پاراپامیز» جایگزین نام «گنداره» شده است[٧].

سرزمین پاروپامیز در شرق بلخ، و شمال آراخوزیا واقع شده بود.

در دورۀ اسلامی، هزاره‌جات ظاهراً ولایت «غور و غورستان» یا «غرجستان» یاد می‌شده است[٨].


[]جغرافیا

هزاره‌جات در ارتفاعات مرکزی افغانستان، و در میان کوهِ بابا و حد نهایی غربی رشته کوه هندوکش قرار دارد. مرزهای آن، به‌طور تقریب، از حوضه بامیان به شمال، از سرچشمه رودخانه هلمند به جنوب، از فیروزکوه به غرب، و از گذرگاه سالنگ به شرق محصور می‌شود. در طول تاریخ مرزهای آن همواره در حال تغییر بوده و به‌طور تقریبی تعیین شده‌ است.[هزاره؛ جغرافیای تاریخی هزاره‌جات، دانشنامۀ ایرانیکا] بر اساس تقسیمات کشوری کنونی افغانستان، هزاره‌جات از ولایات مرکزی بامیان و دایکندی و بیشتر مناطق ولایات وردک، غزنی، اروزگان، سر پُل، سمنگان، غور و پروان تشکیل شده‌ است.[]

ل. تیمور خانوف دربارۀ موقعيت جغرافيايی هزاره‌جات می‌نویسد: «در سال‌هايی ۱٨٨٠-۱٨۱۹، هزاره‌ها به‌صورت كامل موقعيت هزاره‌جات را اشغال كرده و مستقل بودند. منطقه هزاره‌جات در غرب و شمال‌غرب كابل موقعيت دارد كه حدود آن تا شهرهای غرنی و قلات غلجایی و همچنان نواحی بلخ و اندراب تا هرات را احاطه می‌نمود.

    الف - حدود شرقی هزاره‌جات

    حدود شرقی هزاره‌جات از «تنگۀ كوه» در ٢٠ كيلومتری جنوب مزارشريف در امتداد «دريای ديرگز» به جنوب رفته با جنگل «بوينه» و «قره‌آق»، «كپروك»، «تنگۀ قره‌كشان»، «دندان‌شكن»، «تاثرخاب» متصل می‌شود و از تنگۀ «دندان‌شكن» به‌طرف شرق دور زده به قریۀ «هاجر» و «قشلاق لورك» و دريای «غوربند» تا قریۀ «دوآب» می‌رسد. همچنان به جنوب تا تنگۀ «كوه تنبر» و قریۀ «زایمونی» دوام یافته بعد به‌طرف غرب از طریق «باشليانگر» و «جوقول» و «گردن ديوارنيا»، «سياه خار» می‌رود و بعد به‌طرف جنوب‌شرق از قریۀ «نانگی شنبه» و تنگۀ «سرخ سنگ»، «سرخوات»، «بالقره»، «بونان»، «كارنال»، «شامولتو»، قریۀ «الله اكبر»، سپس چار فرسخ تا غرب غزنی (يک فرسخ تقريباً معادل به ٦٠۵ كيلومتر می‌باشد) و بعد در امتداد سلسله كوه و سرك از شهر غزنی تا شهر قندهار امتداد می‌يابد.

    ب - حدود جنوبی هزاره‌جات

    حدود جنوبی هزاره‌جات از مناطق مسكونی ميدان، مْقر «قلعه آسياب‌گير»، «كبام چكه». گذشته به‌طرف شمال در امتداد دريای «ناخورب»، تا «شاه مشهد»، رفته، بعد به‌طرف غرب تا «بگرام»، و «پايه كوه»، از طريق «بادام مزار»، «بند كوتل طاهری»، «مرغابی»، «چرمستان»، «ميان جوی»، «ايكلان»، «تن مرغ»، «چکالو»، «لوكورمه»، و «بند زرب»، محدود می‌گردد. همچنان به‌طرف قریۀ «زيارت حاجی» و بعد در امتداد سلسله كوه‌ها تا «دريای تكاب خور» و بعد از تنگۀ نزديك «زرد بید» گذشته به‌طرف شمال ميلان پيدا می‌كند.

    ج - حدود غربی هزاره‌جات

    حدود غربی هزاره‌جات از «بند برمه»، در نزديكی قریۀ «سياه‌لر» گذشته به‌طرف غرب می‌رود و از استحكامات قریۀ «تولك»، «ماگل»، «پولاریستان»، «سياه‌لك قلعه» می‌گذرد، از آن به بعد، حدود سرحدی از مناطق مسكونی «تكمان كوه»، «دره خان شاهينگ»، از بين قشله‌های «جنوز»، «چلچوا» و «خيرخانه» در امتداد ساحل راست «دريای مرغاب» تا ٢٠ كيلومتری بالامرغاب و از راه تنگه «بندی تركستان»، گذشته تا قريه «بوكان» می‌رسد. از اين منطقه بعد حدود شمالی هزاره‌جات شروع می‌شود

    د - حدود شمالی هزاره‌جات

    اگر به‌طرف شرق دور بزنيم، حدود شمالی هزاره‌جات از مناطق مسكونی «قلعه ولی»، «چارشينه»، «قلعه نودره»، «توكال»، «دهن دره» و «بلچراغ» شروع گردیده، از آن ناحيه به بعد حدود آن به‌طرف شمال‌شرق تا قريه‌های «كاوليان»، و «كوردی» رفته و از ٢٠ كيلومتری جنوب شهر سرپل گذشته، بعد تا حوالی قريه‌های «خواجه قورم» و «بالاقورم» و «تنگۀ كوه» می‌رسد.

هزاره‌ها قسمت عمدۀ ساكنين شهر باميان را تشكيل می‌دهند. به‌طرف شمال باميان هزاره‌ها و تاجيك‌ها مشتركاً زندگی می‌نمايند، دريای بلخاب به‌وسيلۀ ازبك‌ها و «هزاره‌ها» مشتركاً مورد استفاده قرار گرفته و در شمال دريای مذكور اكثريت را هزاره‌ها در بر می‌گيرند.» (صص ۵٧-۵۹)

همو دربارۀ مساخت هزاره‌جات می‌افزاید: «مساحت هزاره‌جات در قرن نوزده فشرده‌تر و كوچك‌تر شده رفت و بر اساس محاسبات ما كه از منابع متفرق خارجی در اين مورد گردآوری شده است، از صد تا يک‌صدوپنجا هزار كيلومترمربع تقليل داده شده است، مثلاً در سال‌های بيستم قرن نوزده، در «دره ميدان» مشتركاً هم هزاره‌ها و هم تاجيك‌ها زندگی می‌كردند، ولی در سال‌های ٧٠ قرن نوزده هزاره‌ها كاملاً در نتيجه مهاجرت افغان‌ها به آن منطقه از بين رفتند و تعداد هزاره‌ها در اواخر قرن نوزده به يك‌ونيم ميليون نفر می‌رسید. هزاره‌ها علاوه بر منطقه هزاره‌جات، در مناطق و شهرهای مانند غزنی، قندهار، ننگرهار، جنوب تركستان و پنجشير نيز زندگی می‌كند.» (ص ٦٠)



آب و هوای هزاره‌جات نظز به سایر مناطق افغانستان به سرمای زیاد معروف است؛ زمستان آن شش‌ماه طول می‌کشد؛ برف در ماه اکتبر می‌بارد و تا اواخر می باقی می‌ماند. (تاریخ ملی هزاره، ص ٦٢) پی. جی. میتلند، دربارۀ اقلیم هزاره‌جات می‌نویسد:

    آب و هوای هزاره‌جات در هنگام زمستان بسیار سرد است. فصل زمستان اکثراً چنان زود آغاز می‌شود که برف روی گیاه زنده و یا روی محصول انبار شده و خسارت زیادی به‌جای می‌گذارد. اولین برف در هزاره‌جات شمالی در اواسط ماه میزان می‌بارد که مقدار آن کم است. اما برف زیاد عموماً در ماه قوس می‌بارد که بعد از آن، در بیشتر قسمت‌های هزاره‌جات راه عبور و مرور برای چندین ماه قطع می‌گردد. در دایکندی برف ظاهراً برای مدت پنج ماه و در دیگر مناطق برای چهار ماه در روی زمین باقی می‌ماند. پس از آب شدن برف در ماه حمل - ثور برای یک یا یک‌ونیم ماه هوا بارانی می‌شود و خاک رُسی، آب زیاد جذب کرده و رفت‌وآمد یا سفر را مشکل می‌سازد، و تمام رودها از آب سیل مملو می‌گردد. در ایام تابستان و خزان هوا بسیار عالی است. (هزاره‌ها و هزارستان، ص ۱۹)




[]تاریخ

«مایکل ویتزل» (Michael Witzel)، باستان‌شناس آلمانی از دانشگاه هاروارد، بر این باور است که هزاره‌جات کنونی همان سرزمین اسطوره‌ای «ایریانا ویجه» در اوستا است که سرزمین اصلی قوم آریایی است[*].

براساس یافته‌های اخیر پروفسور بیوار، مناطق جاغوری و ارزگان که از مناطق جنوب هزاره‌جات هستند، قلب امپراتوری کوشانیان و بخشی از پادشاهی زابلستان بوده‌اند[].

در دوره پیش از اسلام، هزاره‌جات یکی از مهم‌ترین مناطق بودایی جهان بود و ویرانه‌های پایتخت باستانی شاهنشاهان کوشانی هنوز هم می‌تواند در برج چل در یکاولنگ و بامیان مشاهده شود. پس از امپراتوری کوشانی‌ها و یفتلی‌ها، مدتی، ساسانیان بر این منطقه حکمرانی کردند. اما این گزارش محرز نیست.

شاهان دورۀ اسلامی هزاره‌جات، غزنویان، غوریان و مغولان بودند. در سال ۱۲۲۰، هزاره‌جات توسط چنگیزخان مغول نابود شد. گفته می‌شود، هنگاهی که پسر چنگیزخان در بامیان کشته شد، وی از خشم دستور نابودی تمام شهر - اعم از انسان و غیرانسان - را صادر کرد و پس از آن، این منطقه، مستعمره ایلخانان و مسکن مغولان شد و «هزاره‌جات» (سرزمین هزاره‌ها) نام گرفت.

در «قاموس جغرافیایی» از قول ابوالفضل علامی دکنی، معاصر اکبرشاه مغولی، در کتاب «آیین اکبری» آمده است: «اسلاف هزاره‌ها، بقایای عساکر شهزادۀ مغول منکوخان بوده‌اند.»

پی. جی. میتلند می‌افزاید: «دربارۀ اکثر هزاره‌ها این نظر بسیار محتمل به‌نظر می‌رسد. اما این احتمال نیز وجود دارد که آنان همه در یک زمان نیامده و نه سرزمین فعلی‌شان را به یکبارگی تصرف کرده‌اند، بلکه ورودشان در مهاجرت‌های متوالی صورت گرفته است. در هر صورت، آنچه تا اندازه‌ای مسلم است، این است که مغولان اصلی که در هزاره‌جات مسکن گزیده‌اند، همه جنگجویانی بودند که زن با خود نداشتند و از مردم بومی موجود در این سرزمین زن اختیار کردند. ساکنین قبلی این سرزمین، اصلیت ایرانی (آریایی) داشتند.» (هزاره‌ها و هزارستان، ص ٢٣)

دربارۀ تاریخ هزاره‌ها اطلاعات زیادی در دسترس نیست. آنچه موجود است اطلاعات جسته و گریخته‌ای است که پیوند آن‌ها با یکدیگر کار دشوار است. به‌نوشتۀ پی. جی. میتلند، از آنان در دوران ظهیرالدین بابر، زیاد نام برده شده است؛ اما نه به‌عنوان کسانی که در جریان وقایع تأثیر مشخصی داشته باشند. باری بابر با قوای خود در ایام زمستان از سرزمین هزاره‌جات گذشت که نزدیک بود همه قوایش از بین برود. راهی را که او تعقیب می‌کرد، از طریق یکاولنگ و بامیان و از آنجا از کوتل شیبر به غوربند بود. شاه عباس کبیر یکبار در نزد رهبر دایکندی - دولت بیگ سلطان - پناه گزین شد و بعدها وقتی بر تخت سلطنت ایران کنونی تکیه زد، وی را رهبر تمام هزاره‌ها گماشت؛ ولی اقتدار او زیاد نبود. به‌علاوه، ارتقای وی به این مقام، دشمنی سایر رهبران رقیب او را برانگیخت که عواقب آن حتی برای مدت مدید دوام کرد. (هزاره‌ها و هزارستان، ص ٢٦)

به نوشتۀ پی. جی. میتلند، هزاره‌ها با نادرشاه بیعت کردند و او رهبران هر قبیله را تعیین کرد. نادرشاه همچنان ده هزار خانوادۀ دایزنگی و دایکندی را در سرحد هرات جا داد، شاید برای مقابله با قبیلۀ قدرتمند جمشیدی آن زمان. آنان اکنون هزاره‌های قلعۀ نو را تشکیل می‌دهند. (هزاره‌ها و هزارستان، ص ٢٦)

همو او می‌افزاید: «هزاره‌ها نه در استقرار سلطنت درانی سهم گرفتند و نه در جنگ‌های داخلی و نارضایتی‌هایی شرکت کردند که در دوران یک قرن گذشته افغانستان را پارچه پارچه ساخت. آنان به‌طور اصلاح‌ناپذیری با پشتون‌ها دشمنی دارند.» (هزاره‌ها و هزارستان، صص ٢٦-٢٧)

این‌که پی. جی. میتلند می‌نویسد هزاره‌ها در استقرار سلطنت درانی سهم نگرفتند، مقرون به صحت نیست زیرا میر غلام‌محمد غبار، در کتاب «افغانستان در مسیر تاریخ» می‌نویسد: «همین که نادرشاه افشار کشته شد، ... در قندهار که مرکز بین‌الاقوامی افغانستان بود، نورمحمدخان غلجایی به خان‌های غلجایی و ازبک و ابدالی و هزاره و بلوچ و تاجیک پیشنهاد کرد که جرگه‌یی تشکیل و پادشاهی انتخاب شود. این جرگه در اکتبر سال ۱٧۴٧ در عمارت «مزار شیر سرخ» در داخل قلعۀ نظامی نادرآباد برگزار گردید و نه روز دوام کرد.» و همچنین سید مهدی فرخ در کتاب «تاریخ سیاسی افغانستان» می‌نویسد، «پس از درگذشت احمدشاه درانی، وزیر شاه‌ولی‌خان، داماد خود شاهزاده سلیمان را به سلطنت برگزید. شاهزاده تیمور که در هرات حکومت می‌کرد، بعد از شنیدن این خبر، درویش‌علی‌خان هزاره را در هرات کشت و محمدشاه‌خان هزاره را به ریاست ایل هزاره منصوب کرد و حکومت هرات را به‌پسر خود شاهزاده محمود واگذار نمود و خود به‌طرف قندهار حرکت کرد.» (ص ۱٠۱)


[]مردم

بیشتر باشندگان هزاره‌جات، از قوم هزاره‌ هستند که اغلب «در اصل از نژاد تاتارند» و پیرو مذهب شیعه می‌باشند. اکثر آنان، از لحاظ ریخت‌شناسی، ویژگی‌های این نژاد را با خود دارند. دربارۀ این که هزاره‌ها چگونه به هزاره‌جات ساکن شده‌اند، روایات مختلفی بیان شده است؛ اما باور عموم بر این است که آنان بقایای مغول‌هایی هستند که به تعقیب چنگیزخان به آن‌جا رفته‌اند (هزاره‌ها و هزارستان، ص ٢٣). کاوۀ بیات، پژوهشگر ایرانی، می‌نویسد:

    هزاره‌ها در اصل اقوام مغول تباری هستند که در فاصلۀ قرن‌های ۱٣ تا ۱۵ میلادی (٧ تا ۹ هجری) از حدود کاشغر و خُتن روی به دامنه‌های جنوبی رشته کوه‌های هندوکُش نهاده و در بخش‌های شمالی و غربی رودهای هلمند و ترنک، یعنی از دامنه‌های هندوکش و کوه بابا گرفته تا هرات و اطراف هریرود سکنا گزیدند. (کاوۀ بیات، صولت‌السلطنه هزاره و شورش خراسان زمستان ۱٣٢٠، ص ۱٣)




[]اقتصاد




[]وضع اجتماعی




[]فرهنگ






[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[٢]- هزاره‌جات، از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
[٣]- پی. جی. میتلند، هزاره‌ها و هزارستان، ترجمۀ محمداکرم گیزابی، ص ۱٣
[۴]- همان‌جا، ص ۱٣
[۵]- احمدعلی کهزاد، در کتاب «تاریخ افغانستان» می‌نویسد: «در سرودهای معلوم ریگ ودا که به‌دست ما رسیده است و روی هم‌رفته در دامنه‌های جنوب هندوکش سروده شده‌اند، دورۀ را یادآوری می‌کند که آریایی‌ها از بخدی به جنوب هندوکش فرود آمده و در وادی‌ها و دره‌های دو کوه «یوپایی‌ری‌سنا» (هندوکش) و «سپیتاگوناگیری» (سپین‌غر) مستقر شدند.» (تاریخ افغانستان، ج ۱، ص ٦٠)
[٦]- کلاودیوس بطلمیوس (۸۳-۱۶۱ م.)، ریاضی‌دان، جغرافی‌دان و ستاره‌شناس که در اسکندریه مصر زندگی می‌کرد، مناطق هزاره‌جات کنونی را .«پاراپامیزوس» یاد کرده است
[٧]- »Paropamisadae«, From Wikipedia, the free encyclopedia
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]