دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۲ مهر ۲۰, شنبه

جهنم (دوزخ)

از: دانشنامه‌ی آریانا

دوزخ


فهرست مندرجات
واژه‌های قرآنمعاد

جهنم (به فارسی دوزخ؛ به عبری: גהנום یا גהנם یعنی: Gei’ Hinno؛ به یونانی: γέεννα؛ به انگلیسی: ‎Gehenna یا Gehinnom و یا Hell؛ به آلمانی: Geenna یا Hölle)، در کتاب مقدس یهودی و مسیحی و قرآن مسلمانان، جای گناهکاران است[۱]. از دیدگاه اسلامی، بهشت و جهنم، دو مکان برای مکافات و مجازات مردگان در قیامت، موضوع اساسی یکی از اصل‌های دین اسلام یعنی اصل معاد (زندگی پس از مرگ) است[٢].


ریشه‌شناسی

در زبان اوستایی واژه‌ی «جهنم« به شکل «گَئِثانَنی» (gaeθānani) آمده است که ریشه در زبان کهن سانسکریت دارد[٣]. اما «جهنم»، که گه‌گاه به‌صورت «جهنم دره» در زبان فارسی متداول است، دره‌ای در اورشلیم است[۴].

در دوره‌ی باستان، بیرون از شهر اورشلیم، مکانی بود که دو دره اصلی را دربر می‌گرفت[۵]. تنخ (کتاب مقدس عبری) یکی از آن‌ها را «درهٔ پسرِ هینوم» (The Valley of the Son of Hinnom) می‌نامد که واژهٔ جهنم مسلمانان ماخوذ از آن است[٦].

تنخ آن‌جا را جایگاه رانده‌شدگان بنی‌اسرائیل و پیروان ایزد بعل و خدایان کنعانی، مانند مولوخ، می‌داند که فرزندان خویش را برای آتش قربانی می‌کردند[٧].

کتاب ارمیا (۱۹: ۵-٦) آن را دره سلاخ‌ها گفته‌ است. زمانی نیز در آن آشغال می‌سوزاندند. «جهنا» در کتاب‌های آسمانی یهودیت و مسیحیت و اسلام، مکان سرانجام گناهکاران است. واژهٔ «جهنا» را نباید با کلمهٔ «خنثای شئول»[٨] یا «هادس» به‌معنای دنیای مردگان یکی دانست، امری که در ترجمهٔ انگلیسیِ معروفِ کتاب‌مقدس به‌نام «کتاب مقدس شاه جیمز»[۹] صورت گرفت و هردوی آن‌ها را با واژهٔ انگلوساکسونی جهنم (Hell) یکسان دانست[۱٠].

واژهٔ انگلیسی «جهنا» (Gehenna) بیانی است از «گِ. اِننا» (γέεννα = Ge'enna) یونانی در عهد جدید، رونوشتی آوایی از «گی‌هننآی» زبان آرامی (ܓܗܢܐ = Gēhannā) برابر با «گِ. هین‌نوم» (Ge Hinnom) عبری که برگردان گفتاری آن «دره هینوم» است[۱۱].

در عهد عتیق برگردان «گِی بِن هینوم»، «درهٔ پسران هینوم» است و در تلمود آن را «גהנם» (Gehinnam) نوشته‌اند[۱٢].

در زبان عربی حرف گ به ج تغییر می‌یابد و در نتیجه واژه‌ی «گِهینُّم» (Gehennom) را «جهنم» می‌خوانند. دره‌ی پسر هنوم، پس از یک دوران حدود هزار ساله به جهنم جاودان تبدیل می‌شود و در انتظار کفار و گناهکاران شعله می‌کشد![۱٣] بنابراین، در قرآن نیز جهنم جایی پر از شکنجه برای گناهکاران و کافران و برابر با واژه‌ی «Hell» است[۱۴].


گیتاشناسی

از لحاظ جغرافیایی، هنوز هم مکان واقعی «درهٔ هینوم» مورد گفتگو است[۱۵]. تفسیرهای کهن جای آن را زیر دیوار جنوبی اورشلیم باستانی گفته‌اند، که از پای «کوه صهیون» به‌سوی شرق کشیده شده است، و از دره «تیروپائون» (Tyropoeon) تا دره «کدرون» می‌گذرد[۱٦].

با این همه، دره‌ی «تیروپائون» دیگر با «دره هینوم» مرتبط نیست، زیرا در دوره آحاز[۱٧] و منشه (پسر حزقیال نبی) دره‌ی «تیروپائون» این‌سوی دیوار بود و کودکان را آن‌سوی دیوار قربانی می‌کردند. اسمیت (۱۹۰۷)، دالمن (۱۹۳۰)، بیلی (۱۹۸۶)، و واتسون (۱۹۹۲)، بر اساس اطلاعات یوشع نبی - که هینوم از شرق تا غرب گسترده و بیرون از دیوار بوده‌ است - وادی «ار ربابی» را «درهٔ هینوم» دانسته‌اند. مطابق نوشته‌های یوشع دره از «عین‌روجیل» (En-rogel) آغاز می‌شده‌ است. اگر «بئرایوب» امروزی همان «عین‌روجیل» باشد، پس وادی‌ «ار ربابی» که از آن آغاز می‌شده همان هینوم است[۱٨].

این گزاره، سیزده بار و در یازده آیه از کتاب مقدس نگارش شاه‌جیمز به‌گونه‌های «دره هینوم»، «دره پسر هینوم»، یا «دره فرزندان هینوم» آمده‌ است. در اسطوره‌های بعدی کتاب مقدس، آن‌را «جهان زیرین زمین»[۱۹] و یا «جهان زیرین دریاها»[٢٠] گفته‌اند. در حالی‌که، در واقع، «دره هینوم» در پای «کوه صهیون» است[٢۱].


تاریخچه

کهن‌ترین پیشینه‌ی جهنم در تاریخ ادیان، در آیین زرتشت است[٢٢]. از ۱۸۰۰ سال پیش از مسیح، دین زرتشت سخن روز قیامت را مطرح کرده و آتشگاهی را توصیف می‌کند که انسان‌های نیک آتش آن را چون شیر و عسل؛ و انسان‌های پلید آن را چون آهن گداخته بر جان خود احساس می‌نمایند. روح مرده سه روز در کنار جسد می‌ماند و سحر گاهان روز چهارم به‌سوی پل چینوت در قله‌ی کوه البرز (بلخ) روان می‌شود. در آن‌جا دادگاهی در حضور ایزدان سروش، رشن و اشتاد و با نظارت ایندرا و میترا برگزار می‌گردد و با ترازو به کارهای نیک و زشت او رسیدگی می‌شود تا بتوان دید کدامین کفه ترازو سنگین‌تر است. سپس انسان نیک‌سرشت از راهی نورانی به‌سوی پردیس (بهشت)، و انسان گناهکار به دره‌ای پرتاب می‌شود و دیوها او را از آن‌جا به دوزخ می‌رانند[٢٣].

ریشه‌ی مشرکانه‌ی اعتقاد به‌جهنم (دوزخ آتشین) را می‌توان در میان مصریان باستان یافت. در کتاب «آم‌توئات» که نگارش آن به ۱٣٧۵ پیش از میلاد، باز می‌گردد، آمده است: «برخی با سر به داخل حفره‌ای مملو از آتش انداخته خواهند شد، و... از آن راه گریزی نخواهد ماند»[٢۴].

همچنین، پلوتارک، مورخ و فیلسوف یونانی (۴٦-۱٢٠ میلادی)، بر این باور بود که برخی انسان‌ها در عالَم پایین به‌سر می‌برند و «وقتی شکنجه‌های خوف‌آمیز و تنبیه‌های خفت‌بار و جانفرسا را متحمل می‌شوند با تمام وجود نعره می‌کشند و زجّه می‌زنند».[٢۵]

بعدها، برخی فرقه‌های یهودی نیز این تعلیم را پذیرفتند. یوسفوس تاریخ‌نویس که بین سال‌های ٣٧ تا ۱٠٠ میلادی می‌زیست، توضیح می‌دهد که اعضای یکی از فرقه‌های یهودی به‌نام «اسین» معتقد بود که «انسان دارای روحی نامیراست که تا ابد به حیات خود ادامه می‌دهد.» او در ادامه می‌گوید: «اعتقادات این فرقه به اعتقادات یونانیان شباهت داشت... آنان معتقد بودند که نصیب ارواح بدکاران مکانی است تاریک و مخوف که در آن تا ابد مجازات می‌شوند.»[٢٦]

آغاز این آموزه در مسیحیت، به اناجیل می‌رسد. عیسی گفت: «اگر چشمت گناه کند، آن را درآور؛ چون بهتر است یک چشم داشته باشی و وارد ملکوت خدا شوی تا این‌که دو چشم داشته باشی و آتش جهنم را ببینی، جایی که کرم‌های بدن‌خوار هرگز نمی‌میرند و آتش، هیچ‌گاه خاموش نمی‌شود.»[٢٧]

در قرن دوم میلادی، در یکی از کتاب‌های آپوکریفای (غیر معتبر) به‌نام «مکاشفه‌ی پطرُس» چنین نوشته شده بود: «آتشی خاموش نشدنی برای بدکاران فراهم است.» در جای دیگر این کتاب آمده است: «عزرائیل، فرشته‌ی غضب، مردان و زنان را در حالی که نیمی از بدن‌شان مشتعل است به مکانی تاریک یعنی جهنم آدمیان می‌اندازد. در آن‌جا فرشته‌ی غضب آنان را متنبه می‌سازد.» در همان دوران، نویسنده‌ای به‌نام تئوفراستوس اهل انطاکیه از نبیه‌ای به‌نام سِبیل در مورد تنبیه شریران چنین نقل قول می‌کند: «آتشی سوزنده بر شما خواهد ریخت و همه روزه در آتش خواهید سوخت.» این سخنان در میان سخنانی است که تئوفراستوس آن‌را «حقیقت محض، عادلانه و مفید برای همه‌ی مردمان» خوانده است[٢٨].

در حدود ٦٢۱ میلادی، محمد، پیامبر اسلام، این آموزه‌ها را از منابع مختلف، به‌صورت شفاهی دریافت کرده و ظاهراً آن‌را به‌عنوان سخن خدا در قرآن بیان داشته است[٢۹].

در قرون وسطی، از این عقیده برای اِعمال خشونت بهره گرفته می‌شد. چنان‌که مری اول، ملکه‌ی انگلیس (۱۵۵٣-۱۵۵٨ م) که به‌دلیل سوزاندن نزدیک به ٣٠٠ پروتستان به «مری خونخوار» شهرت یافت، چنین گفته است: «اگر قرار است روح مرتدان تا ابد در آتش جهنم سوزانده شود، کاری شایسته‌تر از این نیست که نیز با اقتدار به‌غضب الهی ایشان را بر زمین بسوزانم.»

با این وجود، در سال‌های اخیر عقیده‌ای در خصوص جهنم پدید آمده و برخی از فرقه‌های مذهبی در تعلیم جهنم تجدیدنظر کرده‌اند. برای مثال در سال ۱۹۹۵ میلادی، هیئت تعلیمی کلیسای انگلیس در مورد این تعلیم چنین گفته است: «جهنم عذاب ابدی نیست. بلکه تصمیم نهایی و تغییرناپدیر کسانی است که خود را چنان از خدا دور کرده‌اند که به‌عدم موجودیت‌شان می‌انجامد.»[٣٠]


در عهد قدیم

در پنچ کتاب تورات (اسفار پنجگانه)، اعتقاد به جهنم وجود ندارد. گروهی، باور یهودیان به جهنم را تحت تأثیر تلاقی اندیشه‌های یهودی - پارسی، در ایام اسارت بابلی می‌دانند. علی‌رغم ابهام در منشأ این آموزه، حتی قدیمی‌ترین ارجاع تاریخی برای «دره هینوم» (جهنم این‌جهانی)، کتاب یوشع (۱۵: ۸ و ۱۸: ٦) است، آن‌جا که مرزهای قبیله‌ای را بیان می‌کند.

مرجع دیگر تاریخی، دوران پادشاهی آحاز حاکم یهودیه است که بنا بر کتاب دوم تواریخ (۲۸: ۳) پسرانش را قربانی کرد. از آن‌جا که پسر مشروع او - از دختر کاهن اعظم حزقیا - جانشین پادشاهی‌اش بود، شاید بتوان گفت فرزندان کشته‌شدهٔ او حرام‌زاده و از زنان ثبت‌نشدهٔ کافر و معشوقه‌هایش بوده‌اند. در کتاب دوم رسولان (۳۳: ۶)، همین رفتار فرزندسوزی برای نوهٔ آحاز به‌نام منشه نیز ثبت شده‌ است. تنها این نکته باقی می‌ماند که آیا عبارت «فرزندانش را به آتش افکند» تنها مراسمی عادی بوده و یا همان آیین مرسوم قربانی فرزندان بوده‌ است.

واژهٔ «جهنا» (جهنم)، در کتاب اشعیا ثبت نشده است؛ اما او از «مکانی سوزان» (۳۰: ۳۳)، که شاید همان «توفِت» یا «قربانگاه» (Topheth) باشد، یاد می‌کند که ارتش آشوریان باید در آن نابود شوند و سرود پایانی اشعیا نیز دربارهٔ همان نبرد یا جنگی مانند آن است (۶۶: ۲۴)، «جایی که کِرم‌ها هرگز نمی‌میرند» که از زبان عیسی و در اشاره به «جهنا» در کتاب متی (۹: ۴۴-۹: ۴۶ و ۹: ۴۸) آمده‌ است.

در دوران یوشیا، فرمانی از کتاب ارمیا آمده است که باید همه نیایشگاه‌های توفت ویران شوند تا این رسم پایان پذیرد (ارمیا ۳۲-۷:۳۱ و ۳۲: ۳۵). گفته می‌شود که شاه یوشیا برای جلوگیری از قربانی‌کردن کودکان در زیارتگاه مولوخ در توفت، آن‌جا را نابود ساخت (دوم رسولان ۲۳: ۱۰). با این‌که یوشیا به این کردار پایان داد، ارمیای نبی پیش‌گویی نمود که خودِ اورشلیم مانند جهنا و توفت خواهد شد (۶-۱۹:۲ و ۱۴-۱۹:۱۱).

آخرین مرجع جغرافیایی صریح کتاب نحمیا (۱۱: ۳۰) می‌باشد که از جهنم این‌جهان سخن می‌گوید: «تبعیدیان بازگشته از بابِل که از بئرشبع تا هینوم اردو زده بودند».

اعتقاد به رستاخیز مردگان، یکی از اصول دین و ایمان یهود است و انکار آن، گناهی بزرگ محسوب می‌شود. «کسی که به رستاخیز مردگان معتقد نباشد و آن را انکار کند، از رستاخیز سهمی نخواهد داشت و زنده نخواهد شد. (سنهدرین، ۹۵ الف.)

یکی از نکات مورد اختلاف فرسیان و صادوقیان، همین ایمان به رستاخیز مردگان بود؛ صادوقیان معتقد بودند که با مردن جسم، روح نیز معدوم می‌شود و مرگ پایان موجودیت انسان است؛ پس پاداش و مجازات هم نیست. علت انکار صادوقیان این بود که در اسفار پنجگانه ذکری از این موضوع نیست و فقط در تورات شفاهی که مورد قبول آن‌ها نیست، آمده است. شومرونی‌ها (سامره‌ای‌ها) هم منکر اعتقاد به رستاخیز مردگان بودند و می‌گفتند: «در تورات دلیل رستاخیز مردگان نیست.»

با این حال، علمای یهود، این نظر را که در اسفار پنجگانه ذکری از رستاخیز مردگان نیامده است، به‌شدت رد کرده و در تلمود گفته‌اند: «هیچ قسمتی از تورات (کتبی) نیست که به اعتقاد رستاخیز مردگان دلالت نکند. لکن ما صلاحیت نداریم که آن را بدین معنی تفسیر کنیم.» (سیفره دواریم، ٣٠٦، ص ۱٣٢ الف).

به‌طور مثال: «و شما به خداوند خدای خود ملحق شده‌اید، همگی‌تان امروز زنده هستید (تثنیه، ۴: ۴). در تفسیر این آیه آمده است: «حتی در روزی که اهل جهان مرده‌اند، شما زنده خواهید بود؛ یعنی همان‌طور که امروز زنده‌اید، در جهان آینده نیز همگی شما زنده و برپا خواهید بود. (سنهدرین، ۹٠ ب)

در آیه‌ی دیگر تثنیه آمده: «من می‌میرانم و زنده می‌کنم (تثنیه، ٣۹: ٣٢) در تفسیر این آیه چنین می‌گویند: «به قرینه‌ی فراز بعد که می‌گوید: «من مجروح کرده‌ام و خودم شفا خواهم داد»، می‌فهمیم این مرده و زنده‌شدن هم برای یک نفر است نه این‌که خدا یکی را بمیراند و دیگری را به‌رسم معمول دنیا زنده کند.»

علی‌رغم این‌که اگر تفسیر این آیه‌ها، دال بر رستاخیز مردگان دانسته شود، بازهم نشانه‌ی از بهشت و جهنم در جهان پس از مرگ در تورات وجود ندارد. اما در تفسیرهای یهودی آمده است که «خداوند، نیکوکاران و بدکاران اسرائیل را داوری خواهد کرد؛ به نیکوکاران اجازه خواهد داد که داخل بهشت شوند و بدکاران را به دوزخ خواهد فرستاد و با نشان‌دادن جای خالی در بهشت و جهنم به دو گروه، با آن‌ها اتمام حجت خواهد کرد.» چنان‌که در حگیگا (۱۵ الف)، آمده است: «خداوند بدکاران را در مقابل نیکوکاران و دوزخ را در مقابل بهشت آفریده است. هر انسانی دو سهم در جهان آینده دارد، یکی در بهشت و یکی در دوزخ؛ آن‌کس که شایسته و نیکوکار است، سهم خویش و سهم هم‌نوع بدکار خود را در بهشت وارث می‌شود و آن‌کس که مجرم و بدکار است، قسمت خویش و قسمت هم‌نوع نیکوکار خود را در دوزخ به‌میراث می‌برد.»

ترجمه‌های تفسیری تَنَخ که به زبان آرامی باستان بر جای مانده‌ است، واژه «جِهنُم» (Gehinnom) را به تکرار در آیات مربوط به آخرت، روز جزا و عاقبت بدکاران آورده‌ است. همچنین شاید افزون بر آن، معانی عبارت «مرگ دوم» نیز آمده باشد – مانند آنچه در بند پایانی کتاب اشعیا آمده‌ است - اما نگارش‌های عبری هیچ‌یک از دو عبارت جِهنُم و مرگ دوم را ثبت نکرده‌اند، در حالی‌که «ترگوم‌ها» هر دوی آن‌ها را آورده‌اند. در این باب ترگوم‌ها هم‌راستای انجیل مرقس هستند که جهنا را برای توصیف جنازه‌ها به «جایی که کِرم‌ها هرگز نمی‌میرند» به‌سخنان اشعیا افزوده‌اند.

به‌جز «ترگوم‌ها» در کتاب‌های اسفار مشکوک، طومارهای دریای مرده، دروغ‌نامیده‌ها و آثار فیلون اسکندرانی با کمبود ارجاع مستقیم از جهنا مواجه هستیم. تاریخ یوسفوس فلاویوس آن‌جا که از اورشلیم ستایش می‌کند به شنوندگان رومی از تاریخ دره هینوم چیزی نمی‌گوید. از آیین مرسوم و ثبت‌شده در تفسیرهای مسیحی نیز نمی‌گوید که در زمان پادشاهی روم آتش‌ها پیوسته روشن بودند و دره آشغالدانی شهر شده بود و جسد جنایتکاران و مردار جانوران را آن‌جا می‌انداختند. دروازه جنوب‌غربی اورشلیم که مشرف بر دره بود «دروازهٔ دره» نام داشت.

در کتاب‌های یهودی مانند میشنا، رساله اووت، توسفتا، تلمود تصویر جهنا مکرر به‌عنوان مکانی برای نابودی گناهکاران آمده‌ است. جهنا جایی مانند برزخ بیان شده که تبه‌کاران به آن‌جا برده می‌شوند تا زجر بکشند و سزای گناهان خویش بیابند. نوشته شده بیشترین زمانی که می‌شود گناه‌کار را در جهنا نگه داشت یک‌سال است، به‌جز پنج تن که برای همیشه در آن‌جا خواهند ماند.

واژه‌ی جهنا در اعتقادات مذهبی یهودیان و جدا از تاریخ خونبار آن، کنایه‌ای از «جهنم» یا هر جای همانند آن برای به کیفر رساندن در زندگی پس از مرگ است. دیدگاه سنتی‌ای که از پشتهٔ آشغال‌سوزان در دره هینوم و در جنوب اورشلیم به باور جهنای سوزانِ آخرت می‌رسد، منسوب است به تفسیر داوود قیمحی بر سرود ۲۷: ۱۳ (نزدیک ۱۲۰۰ پس از زایش مسیح). او بیان داشت آتش در آن دره نفرت‌آمیز ِ سوزان همیشه زبانه می‌کشد تا پلشتی مردارهای پرتاب شده در آن را پاک نماید. با این وجود، هرمان استراک و پاول بیلِربِک بیان داشتند نه در دوره بین‌العهدین[] و نه در منابع خاخام‌ها هیچ گواه باستان‌شناسانه یا نوشتاری در پذیرش این ادعا یافت نشده‌ است.

«جهنا: جای‌نگاری جهنم» نوشته لوید آر. بِیلی نیز از سال ۱۹۸۶ چنین دیدگاهی دارد.

با این همه گواه‌هایی است که شانهٔ جنوب‌غربی این دره (کِتِف هینوم) جایی برای گوراندن بوده و مشتمل بر اتاق‌های بسیار برای خاک‌سپاری که نسل‌ها و خانواده‌های آنان از سده‌های هفتم تا پنجم پیش از مسیح بارها آن‌ها به‌همین منظور به‌کار برده‌اند. کاربرد این جایگاه برای گوراندن تا نخستین سده‌های پیش از زایش و پس از آن پابرجا بوده‌ است.

در سال هفتاد میلادی و با آمدن لژیون دهم امپراتوری روم این‌جا نه تنها جایگاهی برای گوراندن که جایی برای خاکسترکردن درگذشتگان نیز بوده‌ است، زیرا آنان تنها دستهٔ شناخته‌شده هستند که در آن‌جا مردگان را خاکستر کرده‌اند. از آن زمان، این جایگاه در باور یهودی نفرین‌شده و نابودگاه خوانده شد. با این همه، در باور یهودی این دره دروازه‌ای رو به دریاچه‌ای از آتش گدازان داشته‌ است.

سرانجام، باید گفت واژهٔ عبری جِهنُم نامی نمادین در یهودیت برای جایگاه پالایش روان مردگان گناهکار شد.

چرخهٔ پالایش یا جزا در بیشتر منبع‌های یهودی ۱۲ ماه‌ است که شبات (سبت‌ها) شکنجه‌ای در کار نیست. روان پس از پالایش به جهان دیگر (آخرت) (Olam Ha-Ba) فرازیافته و یا اگر بسیار گنه‌کار باشد نابود می‌گردد.


در عهد جدید

در انجیل‌های هم‌نوا (اناجیل سینوپتیک = متی، مرقس و لوقا) عیسی ۱۱ بار واژهٔ جهنا را در برابر ملکوت سلطنت خداوند[] به‌کار می‌برد (مرقس ۹: ۴۳-۴۸). این‌جا همان جایی است که هم روان و هم تن نابود می‌شوند (متی ۱۰: ۲۸) در «آتشی خاموش ناشدنی» (مرقس ۹: ۴۳). همچنین جهنا در نامه یعقوب ۳: ۶ نیز آمده‌ است، آن‌جا که می‌گوید «زبان هم آتش است! در میان تمام اعضای بدن ما زبان دنیایی از شرارت است که همه وجود ما را آلوده می‌سازد و دوران زندگی را به جهنا مبدل می‌کند».

عهد جدید از هادس (برزخ) به‌عنوان مقصد موقت مردگان یاد می‌کند. هادس به‌عنوان مکانی جدا از روز جزای جهنای نفرین‌شده مصور شده‌ است. مکاشفه یوحنا هادس را دریاچهٔ آتش می‌خواند (مکاشفات ۲۰: ۱۴). گفته می‌شود که هادس یا مکان موقت مردگان سرانجام نابود شده و تبدیل به دریایی گداخته می‌شود که معادلی برای جهنا یا جهنم برای نجات‌نیافتگان است. یعنی هر کس پس از این جهان بمیرد برای بررسی حسابش به مکان موقتی به‌نام هادس فرستاده نخواهد شد. نسخه‌ی انجیل شاه جیمز، تنها برگردان انگلیسی امروزی است که «شئول»، «هادس»، و «جهنا» را به «جهنم» (Hell) ترجمه کرده‌ است. نسخه‌های جدید بین‌المللی (The New International Version) و ترجمه‌زندهٔ نو (New Living Translation)، انجیل استاندارد آمریکایی جدید (New American Standard Bible) همگی Hell را تنها برای جهنا بکار برده‌اند. کاربرد جهنا در مسیحیت بسیار تحت تاثیر کاربرد جهنا و هادس در زبان‌های عبری و یونانی قرار گرفته‌ است.

ترجمه زنده نو، که تنها مختص پیروان شاهدان یهوه است، با نویسه‌گردانی جهنا و هادس را از هم جدا می‌کند و واژه‌ی «Hell» به‌جای جهنا (متی ۲۲: ۵) و هادس (اعمال رسولان ۳۱: ۲) به‌کار نمی‌برد. اما بسیاری از ترجمه‌های امروزی جهنا را جایی برای کیفر ابدی و به‌نام جهنم دانسته‌اند.


در قرآن

در اسلام دوزخ (Hell) را جهنم می‌نامند که آشکارا برگرفته از جهنا است. قرآن ۷۷ ارجاع به جهنم داده‌ است، اما هیچ اشاره‌ای به هادس نکرده‌ است.[*]

در معنای واژه‌ی «جهنَّم» میان ارباب لغت و مفسّران گفتگو بسیار است، برخی آن را به‌معنای «آتش»، و بعضی آن را به‌معنای «عمیق و ژرف» دانسته‌اند، در لسان العرب آمده «جِهِنَّام» به‌معنای عمق زیاد است، و بنابراین، «بئرٌ جَهَنَّم و جِهِنّام» به‌معنای چاه عمیق آمده است. در همان كتاب از برخی نقل شده كه این واژه در اصل عبرانی است و «كهِنّام» بوده است، و عربی آن به‌صورت جهنم ذكر شده، (و به‌همین دلیل از الفاظ مالاینصرف است، چرا كه هم معرفه و هم عجمی است).

جمعی آن را در اصل از واژه‌ی عبری «جهینون» دانسته‌اند[] و عده‌ای آن را عربی می‌دانند (و علت مالاینصرف بودن آن را تأنیث و تعریف ذكر كرده‌اند). بعضی نیز آن را از ریشه‌ی فارسی دانسته‌اند.

به‌هر حال، ریشه‌ی آن هر چه بوده باشد (عربی، فارسی، یا عبرانی) این واژه در قرآن نامی است برای مکانی كه مملو از انواع عذاب‌ها و كانون قهر و غضب الهی است، و دارای درجات و مراتب مختلف است.


[] يادداشت‌ها


يادداشت ٢: «جهنم» شکل عربی شده‌ی واژه‌ی «گِهینُّم» (Gehinnom) در زبان عبری است — زبان ِ کهن‌تر و از همان شاخه‌ی زبان‌های سامی در منطقه‌ی بین‌النهرین — و به‌معنای: «دره‌ی پسر هینّوم» (Valley of the Son of Hinnom).
این دره در شهر بيت‌المقدس، و در جنوب کوه صهیون واقع است، که در زمان‌های قدیم محل سوزاندن زباله‌های شهر بوده. بعدها، افراد آن منطقه، بر اساس اعتقاد خود، جنازه‌ی کسانی را که از رستگاری ناامید شده بودند، مثل آدم‌هایی را که دست به‌خودکشی می‌زدند، در این مکان می‌سوزاندند.
اما اتفاق‌های دیگری هم در این منطقه رخ می‌داد. محل عبادت آن‌دسته از قوم بنی‌اسرائیل‌هایی بود که به دین‌های کنعانی و فنیقی ایمان داشتند و پیکره‌هایی از خداهای آن‌ها را - مانند، «مولوچ» (Molech) و «بعل» (Ba’al) - در این دره ساخته بوده و عبادت می‌کردند. ولی اندک اندک، نادانی قوت گرفت و منجر به پی‌آمدهای دهشناکی شد، و آن‌ها در آن مکان، قربانی کردن را شروع کردند، و روزی، شخصی به‌نام «هینّوم» (Hinnom)، فرزند خود را در آن‌جا قربانی کرد، و از آن پس، آن نقطه را «دره‌ی پسر هینّوم» (Gey Ben-Hinnom / ĝ-ben-hinnōm / valley of the son of Hinnom) نامیدند. بعدها، واژه‌ی «پسر» (ben) نیز از آن کم شد، و به «گِهینُُّم» [دره‌ی هینّوم] (Gehinnom) کوتاه شد.
این‌که در ابتدا، آن دره، برای مردم، محلی برای از بین بردن زباله‌های خود بوده، و بعد، از روی خرافات و نادانی، آن‌را به عبادت‌گاه و قربان‌گاه تبدیل کرده‌اند؛ یا این‌که، بر عکس، از عبادت‌گاهی به زباله‌دانی پیشرفت کرده، خیلی آشکار نیست، و بسته به گمان و بینش تاریخ‌نگاران دارد. اما، شاید نکته مهم این باشد که کل این ماجراها، بعد از سلیمان و داوودِ قصه‌های سامی‌ها شروع می‌شود که مربوط به‌سه هزار سال پیش اند، و می‌توان منشأ «گِهینُّم» را در زبان پارسی کهن یافت. چرا که بسیاری از واژگان و آئین‌های زبان و فرهنگ آریایی، در دوران‌های بعدی، به زبان و فرهنگ ِ مردم منطقه‌های دیگر از جمله یونانی و عبری راه پیدا کرد.
واژه‌ی اوستایی «گَئِثانَنی» (gaeθānani) که در زبان ِ کهن ِ سانسکریت هم با کمی دگرگونی ِ آوایی وجود دارد، در بر گیرنده‌ی ریشه‌ی واژگانی مانند «گیتی»، «کیهان» و «جهان»، و به‌معنای «جهان‌های زیرین» است که به باور آریایی‌ها به‌هفت طبقه‌بودن دنیای مردگان اشاره دارد که مکانی است سرد - که خود انعکاس‌دهنده‌ی ذهنیت آریایی‌های باستان است که با توجه به موقعیت جغرافیایی زندگی خود، زمستان و سرما را سخت و عذاب‌آور می‌دانستند، بر خلاف قوم‌های سامی و اسرائیلی که از گرمای سوزان رنج می‌بردند.
به‌هرحال، «جهنم»، که گه‌گاه به‌صورت «جهنم دره» در زبان فارسی متداول است، دره‌ای در اورشلیم است که در حال حاضر یکی از مراکز گردش‌گری آن شهر محسوب می‌شود. حتی افرادی در آن قربان‌گاه روزگاران قدیم، دراز می‌کشند تا تصویری از نادانی ِ جنایت‌کارانه‌ی پیشینیان را بازسازی کنند. (جهنم در تاریخ، از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد)
يادداشت ۳: در کتاب مقدس، آیا جهنم با نام‌های مختلف یاد شده است؟ برخی بر این باور هستند که نام‌های جهنم در کتاب مقدس، عبارت اند از: «شئول» (sheol) (یونس، ٢: ٢)، «اودن» (avaddon به‌معنای فنا و نابودی) (مزامیر، ۱٢: ٨٨)، «شحت» (shahat به‌معنای فساد و هلاکت) (مزامیر، ۱٠: ۱٦)، «بور شائون» (bor shaon به‌معنای چاه هلاکت) (مزامیر، ٢: ۴٠)، «طیط هیاوون» (tit hayaven به‌معنای گل لجن) (مزامیر، ٢: ۴٠)، «صلماوت» (tzalmavet به‌معنای سایه مرگ) (مزامیر، ۱٠: ۱٠٧)، «ارص هتحتیت» (eretz hatahtit) به‌معنای زمین یا جهان زیرین که فقط در تورات منقول است و در بقیه کتاب مقدس یاد نشده است؛ و نام‌های دیگر مانند: «گه‌هینوم» (guehinnom) به‌معنای دره‌های (gue) عمیق که همه به‌خاطر فساد اخلاق و شهوت رانی (hinnom) به آن فرو می‌افتند؛ و «توفت» (tophet) (اشعیأ، ٣٣: ٣٠).
در تفاسیر کتاب مقدس، جهنم، هفت طبقه دارد و هر چه انسان شریر، بدکارتر باشد، به‌همان نسبت جان او در طبقه پایین‌تری خواهد بود: «شئول»، «اودون»، «گهینوم» (gehinnom) ، «دوما» (dumah ؛ به‌معنای زمین سکوت و خاموشی) (مزامیر، ۱٧: ۱۱۵)، «صلماوت» (سایه مرگ)، «ارص تحتیت» (زمین زیرین)، ارص نشیا (eretz neshiah) (سرزمین نسیان و فراموشی) (مزامیر، ۱٣: ٨٨ و میدرارش تهیلیم مربوط به آیه ٧ از مزمور ۱۱ ص ۵۱ الف).


[] پيوست‌ها





[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-دوم تواریخ ۲۸: ۳، ۳۳: ٦؛ ارمیا ۷: ۳۱، ۱۹: ۲-٦؛ دوم پادشاهان ۲۳: ۱۰
[٨]- شئول معادل یهودی کلمه یونانی هادس است.
[۹]- کتاب مقدسی که به‌دستور جیمز اول به انگلیسی ترجمه شد و از معتبرترین کتاب‌های مقدس قلمداد می‌شود.
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]- نام یازدهمین پادشاه یهود، پسر یوثام و پدر حزقیا. این کلمه را آخار هم نوشته‌اند.
[۱٨]-
[۱۹]- یوحنا ۲: ۷
[٢٠]- ایوب ۲۶: ۵
[٢۱]-
[٢٢]-
[٢٣]-Alice K. Turner, The History of Hell. Hale, London 1995, ISBN 0-7090-5688-5
Veronica Ions, Die Welt der Mythologie. tosa, Wien 2001, ISBN 3-85492-224-8
Herbert Vorgrimler, Geschichte der Hölle. Fink, München 1994, ISBN 3-7705-2848-4
[٢۴]- جهنم واقعاً به چه معناست؟، «تاریخچه‌ای اجمالی در خصوص اعتقاد به جهنم»، برج دیده‌بانی، شماره‌ی ۱ دسامیر ٢٠٠٨ (آذر ۱٣٨٧)، ص ٦
[٢۵]- همان‌جا
[٢٦]- همان‌جا
[٢٧]- مرقس ۹: ۴٧-۴٨ (ترجمه‌ی تفسیری)
[٢٨]- جهنم واقعاً به چه معناست؟، پیشین
[٢۹]-
[٣٠]- جهنم واقعاً به چه معناست؟، پیشین


[] جُستارهای وابسته






[] سرچشمه‌ها







[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها:دین‌شناسیاسطوره‌شناسیآخرت‌شناسی