دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۲ مهر ۱۶, سه‌شنبه

کار ناتمام

از: اکونومیست؛ مترجم: فریدون دولتشاهی

ژنتیک و تکامل

کار ناتمام

فهرست مندرجات

[ژنتیک و تکامل][تیوری تکامل]


معجزات طبیعت همه‌جا هست: یک سوسک هنگام فرود آمدن بال‌های خود را مانند یک استاد هنر اوریگامی جمع می‌کند؛ یک برگ نیلوفر آبی آب گل‌آلود را بیرون می‌ریزد، چنان‌که گویی یک هدف است؛ یک عنکبوت تار می‌تند تا شکار خود را به‌دام اندازد، اما خود به‌نحوی از به‌دام افتادن فرار می‌کند. از آغاز عمر، مردمی که دربارۀ این چیزها فکر کرده‌اند دلایلی برای این معجزات آورده‌اند اما ۲۰۰ سال پیش در ۱۲ فوریه ۱۸۰۹، مردی متولد شد که همه این دلایل را در کتابی به‌چالش طلبید. کتابی که این چالش را عنوان کرد نیم قرن بعد در سال ۱۸۵۹ چاپ شد. این کتابی است که نظریه‌ای افراطی از جهان هستی و از همه افراطی‌تر از اصل و نسب انسان ارائه داد. این مرد چارلز رابرت داروین بود. کتاب «درباره اصل گونه‌ها» نام داشت و چالش، تیوری تکامل از طریق انتخاب طبیعی بود.

از زمان تولد داروین، جهان طبیعت به‌کلی شکل عوض کرده است. در آن‌زمان از عمر تیوری نوین اتم‌ها به‌زور شش سال می‌گذشت و عمر زمین تصور می‌رفت ۶۰۰۰ سال باشد. از اندازه جهان فراتر از راه کسی کوچک‌ترین اطلاعی نداشت و رادیواکتیو، نسبیت و تیوری کوانتوم غیر قابل تصور بودند. اما از میان همه کشفیات علم در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم - اتم‌های نامرئی، فضای لایتناهی، متغیر بودن زمان، قابلیت تغییر ماده - تنها تکامل نتوانسته است در خارج از جهان علوم مورد قبول عامه قرار گیرد. معدودی آدم عادی ادعا می‌کنند اینشتین را باور ندارند، اما خیلی‌ها به‌نظر می‌رسند به‌خود می‌بالند که به داروین معتقد نیستند. حتی برای آن‌هایی که خط فکری او را قبول دارند، اندیشه‌های او اغلب همان‌قدر دشوار به‌نظر می‌رسد که ۱۵۰ سال پیش بود.


[] منشأ مبدأ

درک اندیشه تکامل به‌وسیله انتخاب طبیعی دشوار نیست. این صرفاً به ارتباط دادن چند قضیه که بحثی درباره آن‌ها نیست نیاز دارد. این قضایا عبارتند از این‌که موجودات زنده حتی در درون یک گونه با هم تفاوت دارند، و این‌که گونه جدیدی می‌تواند گه‌گاه به‌وجود آید؛ بعضی از این تغییرات از والدین به فرزند منتقل می‌شوند؛ و این‌که افراد بیشتری از آنچه می‌تواند در یک فضای در دسترس وجود داشته باشد متولد می‌شوند (یا به‌وسیله منابع در دسترس زنده می‌مانند). نتیجه چیزی است که داروین در کتاب خود به‌عنوان یک «مبارزه برای بقا» توصیف می‌کند. ضعیف‌ترین‌ها در این مبارزه از بین می‌روند. شایسته‌ترها زنده می‌مانند. زنده‌مانده‌ها خصوصیات خود را به فرزندان منتقل می‌کنند. طی زمان این انتقال خصوصیات متفاوت به‌شکل گرفتن یک گونه جدید منجر خواهد شد. داروین نه اولین نفری بود که به این اندیشه‌های ساده پی برد و نه اولین نفری بود که آن‌ها را کنار هم گذاشت. اندیشمندانی مانند امپدوکلس، فیلسوف یونانی متولد ۴۹۰ قبل از میلاد مسیح، گفته‌اند که انتخاب طبیعی ممکن است توضیح دهد چرا جانوران به‌محیط اطراف خود عادت می‌کنند. رد اندیشه مبارزه برای بقا نیز تا الجهیز یک مسلمان عالم الهیات متولد سال ۷۷۶ میلادی در بصره دنبال شده است.

و این اندیشه دوباره در آثار تاماس هانبریک فیلسوف قرن هفدهم، و ارسموس داروین (پدر بزرگ چارلز) که در قرن هیجدهم می‌زیست، ظاهر گردیده است. پیش از آغاز قرن نوزدهم، فکر تکامل سر زبان‌ها بود. این اندیشه که گونه‌ها متغیر بودند تقریباً قبول عام یافته بود. گیاه‌شناسان می‌توانستند آن‌را در گیاهان پیوندی‌شان ببینند. اما چیزی که کم بود ساز و کار آن بود. در آغاز قرن نوزدهم ژان پاپتیست لامارک یک طبیعیدان فرانسوی فکر کرد آن‌را پیدا کرده است. او متوجه شد گونه‌ها قابل تغییرند و گفت خصلت‌ها می‌توانند به ارث برده شوند. اشتباه او این بود که فکر کرد افراد خصوصیاتی را از دست می‌دهند که در زندگی به آن‌ها نیاز ندارند و خصوصیاتی را می‌گیرند که به آن‌ها نیاز دارند و این تغییرات است که آن‌ها به فرزندان خود منتقل می‌کنند. به‌طور مثال، یک زرافه ممکن است گردن درازتری پیدا کند چون برای خوردن غذایی که سایر زرافه‌ها نمی‌توانند به آن دست یابند مفید است. فرزندان او بعد این خصلت را به ارث خواهند برد. فکر زیبایی بود اما لامارک اشتباه می‌کرد. خصلت‌های مورد نیاز نمی‌توانند به این شکل منتقل شوند.

در پایان، پاسخ نه از زیست‌شناسی، بلکه از اقتصاد به‌دست آمد.

تاماس مالتوس در سال ۱۷۹۸ «رساله‌ای درباره اصل جمعیت» را نوشت. او استدلال کرد شمار جمعیت طبیعی با یک نرخ تصاعدی افزایش می‌یابد در حالی‌که افزایش در عرضه مواد غذایی تک بعدی است. به‌عبارت دیگر، آدم‌هایی بیشتر از آنچه بتوانند احتمالاً زنده بمانند متولد می‌شوند. کتاب او چیزی را که در حقیقت یک اندیشه قدیمی بود، درست در زمان مناسب برای زیست‌شناسی به‌زبان ساده بیان کرد. داروین و آلفرد راسل والاس یک طبیعدان بریتانیایی هر دو پس از خواندن کتاب مالتوس به‌طور مستقل قطعات این چیستان را کنار هم گذاشتند و فکر تکامل با انتخاب طبیعی را در سر پروراندند.

آن‌ها هر دو چیزی را دیدند که لامارک نتوانسته بود ببیند و آن این بود که مبارزه برای بقا در یک جهان شلوغ، با برندگان و بازندگانش، نیرویی بود که بقای این را که گیاهان و حیوانات بهترین خصلت‌های خود را حفظ کنند تضمین می‌کرد. زندگی‌نامه داروین لحظه‌ای را که او به این اصل دست یافت ثبت می‌کند: «من تصادفاً داشتم برای سرگرمی کتاب مالتوس را درباره جمعیت می‌خواندم و آماده می‌شدم تا مبارزه برای بقا را بستایم... که ناگهان به‌خاطرم خطور کرد تحت این شرایط گونه‌های مناسب به این‌که حفظ شوند و گونه‌های نامناسب به این‌که نابود گردند گرایش خواهند داشت و نتیجه این گرایش شکل‌گیری گونه‌های جدید خواهد بود.


[] اولین کسی که انتخاب را متوجه می‌شود

اما معلوم می‌شود داروین و والاس اولین کسانی نبودند که قطعات این چیستان را کنار هم گذاشتند. در سال ۱۸۱۳ ویلیام چارلز ولز یک پزشک اسکاتلندی مقاله‌ای درباره نژاد به جامعه سلطنتی ارایه کرده بود که در آن انتخاب طبیعی و این‌که چرا مردم ممکن بود در آب و هوای مختلف رنگ پوست‌هایشان فرق کند توضیح داده بود و در سال ۱۸۳۱ پاتریک ماتیو یک مالک اسکاتلندی در ضمیمه کتابی درباره کشت بهترین درختان برای ساخت کشتی جنگی تعریفی از انتخاب طبیعی ارائه داد. اما داروین و والاس به یادها مانده‌اند، در حالی‌که ولز و ماتیو نمانده‌اند چون آن‌ها هر دو با نوشتن مقالاتی موضوع را آشکار ساختند. آن‌ها این مقالات را در سال ۱۸۵۸ به جامعه لینین در لندن تقدیم کردند. به‌علاوه، داروین از والاس مشهورتر است چون او در دو دهه پیش از آن‌را به‌کار پر زحمت جمع‌آوری مدرک به حمایت از این تیوری در زمینه‌های مختلف مانند جنین‌شناسی، تولید مثل مصنوعی، جغرافی، اقتصاد و زیست‌شناسی اختصاص داده بود و بنابر این توانست سال بعد کتاب «درباره مبدأ گونه‌ها از طریق انتخاب طبیعی، یا حفظ نژادهای مناسب در مبارزه برای زندگی» را با عنوان کامل کتاب به چاپ برساند.

تئوری داروین شرح داد چرا گونه‌ها خود را به‌خوبی با محیط‌شان تطبیق می‌دهند و چگونه گونه‌های جدید شکل می‌گیرند. این تیوری می‌گفت همۀ موجودات زنده از سوسک گرفته تا نیلوفر آبی به‌هم مربوط می‌شدند و این‌که همه چیز در نهایت از تبار یک جد مشترک واحد بود. این تئوری هم‌چنین نشان می‌داد جهان وسیع‌تر ممکن بود زندگی خود را مدیون انتخاب طبیعی باشد.

داروین همه این‌ها را دید و سخت به دردسر افتاد. این دردسر امروز هم ادامه دارد. یک نظرخواهی کالوپ در ایالات متحده که سال گذشته انجام شد نشان داد از ۸ درصد از مردم در سال ۱۹۸۲ اکنون تنها ۱۵ درصد با این نظریه موافقند که «انسان‌ها طی میلیون‌ها سال به‌وجود آمدند.» قبول تکامل در اطراف جهان فرق می‌کند و پرشور و حرارت ترین معتقدان به آن‌ها در ایسلند، دانمارک و سوئد هستند[۱].


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- کار ناتمام، ترجمۀ فریدون دولتشاهی، از اکونومیست.



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

شبکۀ اینترنتی آفتاب؛ برگرفته از: اکونومیست 1 2