دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۲ مهر ۱۱, پنجشنبه

اسرائيليات‌

از: فرامرز حاج منوچهری

دائرةالمعارف بزرگ اسلامی

اسرائيليات‌

فهرست مندرجات

[قبل][بعد]


اِسْرائیلیات‌، اصطلاحى‌ در معارف‌ اسلامى‌، به‌‌ویژه‌ در زمینۀ تفسیر و علوم‌ حدیث‌، و آن‌ به‌ دسته‌ای‌ از روایات‌ و قصص‌ و مفاهیم‌ اشاره‌ دارد كه‌ نه‌ در قرآن‌ و احادیث‌ نبوی‌، بلكه‌ در تعالیم‌ امم‌ سالفه‌ به‌‌ویژه‌ بنى‌اسرائیل‌ ریشه‌ دارند و حاصل‌ جریانى‌ است‌ از داستان‌سرایی، اسطوره‌‌پردازی‌ و وجوهى‌ دیگر از تعالیم‌ غیر اصیل‌ كه‌ به‌‌ویژه‌ در سده‌های‌ نخست‌ هجری‌ توسط گروهى‌ - بیشتر از یهودیان‌ اسلام‌‌آورده‌ - صورت‌ پذیرفته‌، و به‌ حاشیۀ آموزش‌های‌ مسلمانان‌ راه‌ یافته‌ است‌.

نویسندگان‌ مسلمان‌ به‌‌هنگام‌ نقل‌ از منابع‌ پیشینیان‌، گاه‌ با استفاده‌ از تعابیر صریحى‌ چون‌ «برخى‌ از كتب‌ پیشینیان‌» یا «كتب‌ پیامبران‌» به‌ بیان‌ مطلب‌ مى‌پرداخته‌اند[۱]؛ البته‌ در مواردی‌ نیز بدون‌ ذكر سرچشمه‌، سخن‌ را به‌‌صورت‌ گفتار صحابه‌ و تابعان‌، یا به‌‌عبارت‌ دیگر به‌‌صورت‌ احادیث‌ موقوف‌ نقل‌ كرده‌اند. در مقام‌ تشخیص‌ منشأ و سرچشمه‌، باید در نظر داشت‌ كه‌ میان‌ این‌ دوگونه‌ روایات‌، تفاوتى‌ اساسى‌ وجود دارد، چه‌ تنها گونۀ نخست‌ است‌ كه‌ برگرفته‌‌شدن‌ آن‌ از روایات‌ ماقبل‌ اسلامى‌ به‌‌صراحت‌ بازگو شده‌ است‌. یافت‌ نشدن‌ ریشۀ این‌ روایات‌ در احادیث‌ نبوی‌، گرچه‌ بازدارنده‌ای‌ برای‌ یك‌ داوری‌ قطعى‌ است‌، اما با شناخت‌ شخصیت‌ راویان‌ و نیز با در دست‌ داشتن‌ نمونه‌های‌ مشابه‌ در نوشته‌های‌ یهود، مى‌توان‌ به‌ مطالعه‌ای‌ تطبیقى‌ میان‌ این‌ روایات‌ با نظایر یهودی‌ آن‌ پرداخت‌.

واژۀ اسرائیلیات‌ جمع‌ اسرائیلیه‌ و آن‌ منسوب‌ به‌ اسرائیل‌ است‌ كه‌ نامى‌ دیگر برای‌ یعقوب‌ پیامبر(ع‌) بوده‌ است‌[٢]. در جست‌‌وجو از قدیم‌ترین‌ نمونه‌های‌ كاربرد اصطلاح‌ اسرائیلیات‌، نخستین‌ نمونۀ احتمالى‌ تألیفى‌ با همین‌ عنوان‌ از وهب‌ بن‌ منبه‌ (د ۱۱۴ ق‌) است‌ و تردید از آن‌ روست‌ كه‌ در برخى‌ از منابع‌ كتاب‌ شناختی از این‌ اثر با عناوینی دیگر یاد شده‌ است‌. اگر چه‌ فهارس‌ كتاب‌ شناختی موجود، ذكری‌ از این‌ اثر به‌ میان‌ نیاورده‌اند، ولی پارۀ اقتباس‌ شده‌ از این‌ اثر توسط ونشریسى‌ با ذكر عنوان‌ كامل‌ كتاب‌، به‌ روشنی نشان‌ مى‌دهد كه‌ گویا این‌ اثر در موضوع‌ مورد بحث‌ تألیف‌ شده‌ بوده‌ است‌[٣]

از نمونه‌های‌ صریح‌ كاربرد تاریخى‌ اصطلاح‌، نخست‌ باید به‌ مسعودی‌ اشاره‌ كرد كه‌ در سدۀ ۴ ق‌، این‌ واژه‌ را به‌‌مفهوم‌ اصطلاحى‌ آن‌ و در حدی‌ وسیع‌ كه‌ روایات‌ مسیحى‌ را نیز در بر گیرد، به‌‌كار برده‌ است‌؛ او این‌ دسته‌ از روایات‌ را اخباری‌ به‌ روایت‌ اصحاب‌ حدیث‌ دانسته‌ است‌ كه‌ نه‌ مى‌توان‌ آن‌ها را قبول‌، و نه‌ رد كرد. مسعودی‌ در ادامۀ سخن‌ از اسرائیلیات‌، به‌ ذكر نمونه‌هایی از این‌ دست‌ اخبار پرداخته‌ است‌[۴]. در اوایل‌ سدۀ ٧ ق‌، یاقوت‌ حموی‌ این‌ واژه‌ را با بیانی آشكار به‌‌مفهوم‌ «كتب‌ قدیمه‌» و آثار امم‌ سالفه‌ به‌‌كار گرفته‌ است‌[۵]. با گذشت‌ حدود یك‌ سده‌، كسانی چون‌ ابن‌ تیمیه‌، و با تعریفى‌ روشن‌تر ابن‌ كثیر با ارائۀ مفهومى‌ از این‌ اصطلاح‌، هماهنگ‌ با مفهوم‌ امروزی‌ آن‌، به‌ تبیین‌ اقسام‌ روایات‌ اسرائیلیات‌ پرداخته‌، و به‌ نقد محتوایی آن‌ها دست‌ یازیده‌اند[٦].

ابن‌تیمیه‌ از نقادان‌ سدۀ ٨ ق‌، در مباحث‌ خود در اصول‌ تفسیر، با مطرح‌ كردن‌ این‌ اصل‌ كه‌ نقل‌ اسرائیلیات‌ تنها به‌‌عنوان‌ استشهاد - و نه‌ از روی‌ اعتقاد - باید باشد، این‌ دست‌ از روایات‌ را بر ٣ گونه‌ دانسته‌ است‌: گونۀ نخست‌، آن‌ بخش‌ از روایات‌ منقول‌ از منابع‌ یهود است‌ كه‌ صحت‌ آن‌ با منابع‌ اسلامى‌ از كتاب‌ و سنت‌ نبوی‌ تأیید مى‌گردد و پذیرش‌ مضمون‌ آن‌ نیز از همین‌ روست‌؛ گونۀ دیگر آن‌هایی است‌ كه‌ با منابع‌ اسلامى‌ مغایرت‌ دارد و اساساً ناپذیرفته‌ است‌؛ و در بارۀ گونۀ آخر، یعنی آنچه‌ در منابع‌ اصیل‌ اسلامى‌ از آن‌ سخنی نیامده‌ است‌، نه‌ مى‌توان‌ به‌ درستی و نه‌ به‌ نادرستی آن‌ حكم‌ كرد[٧]. مضمونی نزدیك‌ به‌ آنچه‌ یاد شد، در البدایۀ ابن‌كثیر، از عالمان‌ دیگر همان‌‌عصر نیز دیده‌ مى‌شود[٨].


[] زمینۀ تاریخى‌‌

در اوان‌ ظهور اسلام‌ با نزول‌ تدریجى‌ آیات‌ قرآنی، گروندگان‌ به‌ اسلام‌ با انبوهى‌ از مفاهیم‌ و قصص‌ در قرآن‌ كریم‌ مواجه‌ شدند كه‌ بخشى‌ از آن‌ها از تعالیم‌ مشترك‌ ادیان‌ آسمانی بود و پیش‌تر به‌‌نوعى‌ در كتب‌ عهدین‌ و دیگر كتب‌ دینی مطرح‌ شده‌ بود و یهودیان‌ و مسیحیان‌ بیش‌‌وكم‌ با آن‌ها آشنا بوده‌اند. این‌ مفاهیم‌ و قصص‌ كه‌ گاه‌ در كتب‌ یهودیان‌ با تفصیل‌ بدان‌ها پرداخته‌ شده‌ بود، در قرآن‌ كریم‌ پردازشى‌ اجمالی و گذرا داشت‌. ایجاز و گزیده‌گویی قرآن‌ كریم‌ از یك‌ سو و كنجكاوی‌ مسلمانان‌ اهل‌ كاوش‌ از سوی‌ دیگر انگیزه‌ای‌ بود تا آنان‌ در پى‌ یافتن‌ جزئیات‌ مسایل‌ و نیز پى‌ بردن‌ به‌ نكات‌ ریز برخى‌ مفاهیم‌ قرآنى‌ همچون‌ آفرینش‌، رستاخیز و نظایر آن‌، در صدد جست‌‌وجو در منابع‌ پیشینیان‌ برآیند. ابن‌خلدون‌ در مقام‌ تحلیل‌ این‌ پدیده‌، بر آن‌ است‌ كه‌ عرب‌ پیش‌ از اسلام‌ با برخورداری‌ از دانشى‌ محدود، برای‌ فراگیری‌ و فهم‌ برخى‌ پرسش‌های‌ اساسى‌ دینی، به‌ همسایگان‌ یهودی‌ و مسیحى‌ خود روی‌ مى‌آورد و پاسخگویان‌ نیز بر پایۀ دریافت‌های‌ خویش‌ از آثار دینی، پرسش‌ها را جواب‌ مى‌گفتند[۹].

در بارۀ مسیحیان‌ گفتنی است‌ كه‌ آنان‌ به‌جز برخى‌ مفاهیم‌ اساسى‌ دینی، تنها در موضوعاتى‌ چون‌ داستان‌ حضرت‌ مریم‌ و حضرت‌ عیسى‌(ع‌) و نیز داستان‌ اصحاب‌ كهف‌، مطالبی جاذب‌ برای‌ مسلمانان‌ داشته‌اند و طبیعى‌ است‌ كه‌ محافل‌ و تعالیم‌ آنان‌ در بسیاری‌ از مسایل‌، برای‌ پرسشگران‌ كششى‌ نداشته‌ است‌. از آن‌جا كه‌ یهودیان‌ بر پایۀ كتب‌ عهد عتیق‌ و دیگر منابع‌ دینی خود، در بارۀ بسیاری‌ از قصص‌ مطرح‌‌شده‌ در قرآن‌ كریم‌ و حدیث‌ نبوی‌، سابقۀ ذهنی و آشنایی تفصیلى‌ داشته‌اند و افزون‌ بر آن‌، ارتباط جمعیت‌های‌ یهودی‌ ساكن‌ در شبه‌ جزیره‌ با اعراب‌ مسلمان‌ شده‌ از گذشته‌ ارتباطى‌ نزدیك‌ بوده‌ است‌، این‌ تأثیرپذیری‌، در بارۀ یهود بیشتر مصداق‌ داشته‌ است‌.

با انتقال‌ مقر مسلمانان‌ به‌ مدینه‌ - شهری‌ كه‌ یهودیان‌ بسیاری‌ در آن‌ و همسایگى‌ آن‌ مى‌زیستند - ارتباط مسلمانان‌ با یهودیان‌ اسلام‌‌ آورده‌ و نیاورده‌ افزون‌تر گشت‌[۱٠]. بر پایۀ برخى‌ روایات‌، نسخه‌هایی از تورات‌ و كتب‌ پیشینیان‌ كه‌ در دسترس‌ مسلمانان‌ قرار گرفته‌ بود، خود یكى‌ از راه‌های‌ ورود اسرائیلیات‌ به‌ محافل‌ آنان‌ بود؛ چنان‌كه‌ ابوسلمه‌ از ابوهریره‌ نقل‌ مى‌كند كه‌ اهل‌ كتاب‌، تورات‌ را خود به‌‌عبری‌ مى‌خواندند و سپس‌ برای‌ مستمعان‌ عرب‌زبان‌ به‌ عربی ترجمه‌ مى‌كردند[۱۱]. همچنین‌ روایت‌ شده‌ كه‌ عمر صحیفه‌ای‌ را كه‌ ترجمه‌ای‌ (؟) از تورات‌ بوده‌ است‌، در اختیار داشته‌، و پیامبر اكرم‌(ص‌) از این‌ امر ابراز ناخرسندی‌ كرده‌ است‌[۱٢].

در احادیث‌ منقول‌ از پیامبر اكرم‌(ص‌) مضامینی در نهى‌ از مراجعه‌ به‌ منابع‌ اهل‌ كتاب‌ دیده‌ مى‌شود؛ در حدیثى‌ چنین‌ آمده‌ است‌ كه‌ از اهل‌ كتاب‌ پرسش‌ نكنید، چه‌ آن‌ها شما را هدایت‌ نمى‌كنند و به‌ باطل‌ رهنمون‌ مى‌شوند[۱٣]، و در حدیثى‌ دیگر چنین‌ گفته‌ شده‌ كه‌ آنچه‌ اهل‌ كتاب‌ مى‌گویند، نه‌ قبول‌ و نه‌ رد كنید[۱۴]. و چه‌ بسا كه‌ این‌گونه‌ احادیث‌ موجب‌ آن‌ شد تا در دورۀ صحابه‌ این‌ روایات‌ و قصص‌ از آن‌ ارج‌ و منزلتی كه‌ بعدها در دورۀ تابعین‌ یافت‌، برخوردار نباشد و كمتر مورد توجه‌ قرار گیرد[۱۵].

با توجه‌ به‌ آنچه‌ اكنون‌ از جریان‌های‌ دورۀ صحابه‌ در دست‌ است‌، باید در نظر داشت‌ كه‌ اگرچه‌ در پاره‌ای‌ از روایات‌ از زبان‌ ابن‌‌مسعود و ابن‌‌عباس‌، از رجوع‌ به‌ اهل‌ كتاب‌ نهى‌ شده‌ است‌[۱٦]، ولی از سوی‌ دیگر روایاتى‌ در دست‌ است‌ كه‌ ابن‌ عباس‌ و برخى‌ دیگر از مفسران‌ متقدم‌، دربارۀ تفسیر برخى‌ از آیات‌، اشكالی در پرسش‌ از یهودیان‌ اسلام‌‌آورده‌ نمى‌دیده‌اند[۱٧]. به‌هر حال‌،از منابع‌ چنین‌ بر مى‌آید كه‌ در دورۀ صحابه‌، مسلمانان‌ با برخى‌ از سنن‌ یهود كمابیش‌ آشنا بوده‌اند[۱٨]؛ نمونه‌ای‌ بارز از این‌ دست‌ تأثیرپذیری‌ها در روایات‌ صحابه‌، حكایتى‌ از تورات‌ با این‌ مضمون‌ است‌: «بركت‌ غذا با وضو ساختن‌ پیش‌ از صرف‌ آن‌ افزون‌ مى‌گردد»[۱۹] كه‌ ریشۀ آن‌ در منابع‌ یهودی‌ آشكارا دیده‌ مى‌شود[٢٠]


[] شخصیت‌های‌ مؤثر در شكل‌گیری‌ اسرائیلیات‌

توجه‌ به‌ تفصیلات‌ امم‌ پیشین‌ در بارۀ آنچه‌ در قرآن‌ كریم‌ و حدیث‌ نبوی‌ وارد شده‌ بود، در دورۀ تابعان‌ با اهمیتى‌ ویژه‌ تلقى‌ مى‌شد و به‌‌هنگام‌ بررسى‌ تاریخى‌، نام‌ چند تن‌ از مشاهیر تابعان‌ كه‌ برخى‌ از آنان‌ دارای‌ اصلى‌ یهودی‌ بوده‌، و برخى‌ تنها از منابع‌ یهودی‌ بهره‌ گرفته‌ بوده‌اند، به‌‌طور شاخص‌ به‌‌چشم‌ مى‌خورد؛ شخصیت‌هایى‌ كه‌ در جوانب‌ گوناگون‌ شكل‌گیری‌ اسرائیلیات‌، خواه‌ وارد ساختن‌ روایات‌ از منابع‌ بیگانه‌ و خواه‌ پردازش‌ آن‌ها نقش‌ مؤثری‌ را ایفا كرده‌اند.

در این‌ میان‌، شخصیت‌ ابواسحاق‌ كعب‌ بن‌ ماتع‌ حمیری‌، ملقب‌ به‌ كعب‌‌الاحبار (د ٣٢ ق‌) بسیار حائز اهمیت‌ است‌؛ وی‌ از بزرگان‌ یهود یمن‌ بود كه‌ در زمان‌ خلافت‌ ابوبكر به‌ مدینه‌ آمد و به‌ دین‌ اسلام‌ گروید. رجال‌شناسان‌ او را در طبقۀ نخست‌ تابعان‌ اهل‌ شام‌ نام‌ برده‌اند و صحابیان‌ و تابعانی چون‌ ابن‌ عباس‌، ابوهریره‌، مالك‌بن‌ابى‌عامر و عطاءبن‌ابى‌رباح‌ از او نقل‌ روایت‌ مى‌كرده‌اند[٢۱]. كعب‌ كه‌ در محافل‌ یهودیان‌ حمیر، از مرتبه‌ای‌ شاخص‌ برخوردار، و از محتوای‌ كتب‌ یهود آگاه‌ بود، پس‌ از اسلام‌ آوردن‌، در برخى‌ محافل‌ مسلمانان‌ نیز پاسخگوی‌ پرسش‌های‌ كنجكاوان‌ بود. در این‌ میان‌، تعلق‌ خاطر عمر و به‌‌ویژه‌ معاویه‌ به‌ داستان‌های‌ كعب‌ تأثیر شایانى‌ بر هموار كردن‌ راه‌، برای‌ تداول‌ روایات‌ او در میان‌ مسلمانان‌ داشت‌، تا آنجا كه‌ گاه‌ به‌ تفسیر آیاتى‌ از قرآن‌ كریم‌ نیز مى‌پرداخت‌[٢٢].

آزادی‌ كعب‌ در پردازش‌ داستان‌های‌ گوناگون‌ و نقل‌ روایات‌، بدان‌جا انجامید كه‌ برخى‌ صحابه‌ چون‌ ابن‌ عباس‌ را به‌ ستوه‌ آورد؛ از جمله‌ باید به‌ حكایتى‌ اشاره‌ كرد مبنى‌ بر این‌كه‌ كعب‌ روایتی غریب‌ دربارۀ خورشید و ماه‌ بازگو كرده‌ بود و آنگاه‌ كه‌ ابن‌ عباس‌ از مضمون‌ گفتۀ او آگاه‌ شد، وی‌ را تكذیب‌، و از بابت‌ وارد ساختن‌ آرأ یهودی‌ در تعالیم‌ اسلامى‌ سرزنش‌ كرد و با تمسك‌ به‌ آیه‌ای‌ از قرآن‌ كریم‌ و حدیثى‌ از رسول‌ اكرم‌ (ص‌)، به‌ شرح‌ دربارۀ موضوع‌ پرداخت‌. پس‌ از آن‌ چون‌ عكرمه‌ شاگرد ابن‌عباس‌، قصۀ خشم‌ او را برای‌ كعب‌ بازگو كرد، وی‌ زیركانه‌ گفتۀ خود را به‌ كتابى‌ منسوخ‌ نسبت‌ داد و سخن‌ ابن‌‌عباس‌ را تأیید كرد و به‌ استغفار پرداخت‌[٢٣].

منابع‌ روایى‌ به‌ شخصیت‌ دیگری‌ به‌‌نام‌ عبدالله‌ بن‌ سلام‌ در عهد صحابه‌ اشاره‌ دارند[٢۴] كه‌ مطابق‌ روایات‌ از یهودیانى‌ بوده‌ است‌ كه‌ در زمان‌ حضرت‌ رسول‌(ص‌) اسلام‌ آورده‌ بوده‌ است‌. بر پایۀ منابع‌ رجال‌شناختى‌ كسانى‌ چون‌ ابوهریره‌، انس‌، عطأ بن‌ یسار و دیگران‌ از او روایت‌ كرده‌اند[٢۵]. مطابق‌ روایات‌، اسلام‌ آوردن‌ وی‌ در پى‌ مجموعه‌ای‌ از پرسش‌ و پاسخ‌ها از پیامبر(ص‌) بوده‌ است‌. متن‌ این‌ پرسش‌ و پاسخ‌ در اثری‌ با عنوان‌ مسایل‌ عبدالله‌ بن‌ سلام‌ به‌‌گونه‌ای‌ گاه‌ افسانه‌وار بازتاب‌ یافته‌ است‌[٢٦]. در متن‌ یاد شده‌، در قالب‌ پاسخ‌های‌ منتسب‌ به‌‌حضرت‌ رسول‌ (ص‌)، مضامینى‌ مطرح‌ شده‌ است‌ كه‌ گاه‌ مى‌توان‌ آن‌ها را متأثر از اندیشه‌های‌ یهود دانست‌. در این‌ پاسخ‌ها حتى‌ آیه‌ای‌ از قرآن‌ كریم‌، به‌‌عنوان‌ نقلى‌ از تورات‌ توسط حضرت‌ رسول‌(ص‌) انگاشته‌ شده‌ است‌[٢٧].

پس‌ از اینان‌ باید از عبید بن‌ شریۀ جُرهُمى‌ (د ٨٦ ق‌) یاد كرد كه‌ بر اخبار پیشینیان‌ آگاهى‌ گسترده‌ای‌ داشت‌ و همین‌ امر سبب‌ گردید تا معاویه‌ او را نزد خود فرا خواند و داستان‌ سرای‌ِ خویش‌ سازد[٢٨]. آگاهى‌ عبید از تاریخ‌ قدیم‌ِ عرب‌، به‌‌ویژه‌ مردمان‌ یمن‌، به‌ حدی‌ وسیع‌ بود كه‌ مسعودی‌ در بخش‌ اخبار یمن‌ و عرب‌ عاربه‌، غالباً بر گزارش‌های‌ عبید تكیه‌ داشته‌ است‌[٢۹]. گستردگى‌ وقوف‌ ابن‌شریه‌ بر اخبار یمن‌، این‌ اندیشه‌ را تقویت‌ مى‌كند كه‌ او بخشى‌ از این‌ روایات‌ و قصص‌ را از یهودیان‌ یمن‌ برگرفته‌ است‌[٣٠].

به‌‌عنوان‌ نقطۀ عطفى‌ در رواج‌ اسرائیلیات‌ باید از وهب‌ بن‌ منبه‌ (د ح‌ ۱۱٠ ق‌) یاد كرد كه‌ اصل‌ خاندان‌ او از خراسان‌ و از ابنأ فارس‌[٣۱]، و خود زادۀ یمن‌ بود[٣٢]. او كه‌ به‌ عقیدۀ برخى‌ از پژوهشگران‌ با زبان‌های‌ عبری‌ و سریانى‌ آشنا بود[٣٣]، بسیاری‌ از مضامین‌ كتب‌ پیشینیان‌ را در محیط یمن‌ رواج‌ داد[٣۴]. او خود بارها به‌ استفاده‌ از كتب‌ پیشینیان‌، تصریح‌ داشته‌ است‌[٣۵]. روایات‌ وهب‌ در دوره‌های‌ بعد در سطحى‌ گسترده‌ در سرزمین‌های‌ دیگر رواج‌ یافت‌. این‌ داستان‌های‌ منقول‌ و پرداخته‌، سرانجام‌، وسیله‌ای‌ شد تا برخى‌ از قصاص‌ كم‌دانش‌ در محافل‌ و مساجد كسانى‌ را گرد خود فراهم‌ آورده‌، به‌ داستان‌سرایى‌ پردازند[٣٦].

گرایش‌ به‌ اخبار پیشینیان‌ كه‌ از دورۀ صحابه‌ آغاز گردیده‌ بود، با وجود كسانى‌ چون‌ عكرمه‌ و مجاهد در اواخر سدۀ نخست‌ هجری‌ تا حدودی‌ گسترده‌تر شد[٣٧].


[] اسرائیلیات‌ در جریان‌ تدوین‌

در سدۀ ٢ ق‌ با روی‌ آوردن‌ عالمان‌ اسلامى‌ به‌ تدوین‌، و پدید آمدن‌ نخستین‌ آثار مدون‌ در تفسیر، حدیث‌ و دیگر زمینه‌ها، به‌‌طور طبیعى‌ برخى‌ از این‌گونه‌ روایات‌ نیز در آثار مدون‌ جای‌ گشود. گفتنى‌ است‌ كه‌ به‌ موازات‌ گسترش‌ جریان‌ تدوین‌، در محافل‌ راویان‌ و محدثان‌ سدۀ ٣ ق‌، نیاز به‌ ذكر اسانید به‌‌عنوان‌ عاملى‌ بازدارنده‌ از رواج‌ بر ساخته‌ها بیشتر احساس‌ مى‌گردید[٣٨]. در همان‌ روزگار، برخى‌ از نقادان‌ متكلم‌ نیز همچون‌ ابراهیم‌ نظام‌ از معتزله‌ و فضل‌ بن‌ شاذان‌ از امامیه‌، در آثار خود اسناد بسیاری‌ از اخبار و احادیث‌ متداول‌، از جمله‌ روایات‌ ناظر بر اسرائیلیات‌ را به‌ نقد گرفتند[٣۹]. با این‌ حال‌، گاه‌ در مقام‌ استشهادهای‌ ذوقى‌[۴٠] یا مناسبت‌هایى‌ خاص‌[۴۱] این‌گونه‌ اخبار نقل‌ مى‌شده‌اند.

نگرشى‌ مقایسه‌ای‌ بر مقالۀ سوم‌ از الفهرست‌ ابن‌ندیم‌ دربارۀ آثار اخباریان‌ نسب‌شناس‌، نشان‌ مى‌دهد كه‌ چگونه‌ روند پرداخت‌ نویسندگان‌ مسلمان‌، حتى‌ اخباریان‌ به‌ اسرائیلیات‌، در سدۀ ٣ ق‌ نسبت‌ به‌‌عصر پیشین‌ رونق‌ خود را از دست‌ داده‌ است‌. به‌‌عنوان‌ نمونه‌ای‌ ویژه‌ و قابل‌ تأمل‌ در اواخر سدۀ ٣ ق‌، باید از كار محمد بن‌ جریر طبری‌ (د ٣۱٠ ق‌) یاد كرد كه‌ با هدف‌ گردآوری‌ مجموعه‌ای‌ گسترده‌ مشتمل‌ بر روایات‌ گوناگون‌ مرتبط با تفسیر آیات‌ قرآنى‌، پاره‌ای‌ از روایات‌ برگرفته‌ از امم‌ سالفه‌ را به‌‌مناسبت‌های‌ موضوعى‌ در تفسیر روایى‌ خود جای‌ داده‌ است‌. در توضیح‌ باید افزود كه‌ وادارندۀ طبری‌ بر درج‌ این‌گونه‌ روایات‌ در كتاب‌ تفسیر خود، وجود آن‌ها در متون‌ تفسیری‌ متقدم‌ بود كه‌ از اسرائیلیات‌ به‌‌دور نبوده‌اند. بر خلاف‌ این‌كه‌ وی‌ در كتاب‌ دیگرش‌، تاریخ‌، به‌‌تصریح‌ خود[۴٢]، بدون‌ آن‌كه‌ بر احراز درستى‌ گفتار مصرّ باشد، در بخش‌ مربوط به‌ تاریخ‌ یهود، بر نقلیات‌ آگاهان‌ از اخبار امم‌ سالفه‌ بسیار پرداخته‌ است‌[۴٣]، در كتاب‌ تفسیر كه‌ در بر دارندۀ تعالیم‌ دینى‌ است‌، از چنین‌ روشى‌ در استفاده‌ از منابع‌ غیر اسلامى‌ پیروی‌ نكرده‌ است‌.

با گسترش‌ فرهنگ‌ واعظانه‌ در مشرق‌ زمین‌ از سدۀ ۴ ق‌، زمینه‌ای‌ مساعد پیدا شد تا در آثار تألیف‌ شده‌ - كه‌ تقیدی‌ نیز به‌ ذكر اسانید روایى‌ نبوده‌ است‌ - برخى‌ از نمونه‌های‌ اسرائیلیات‌ اعم‌ از قصص‌ و مفاهیم‌، مطرح‌ گردند؛ در این‌ میان‌ از سدۀ ۴ ق‌ به‌‌ویژه‌ باید از آثار ابولیث‌ سمرقندی‌، چون‌ «بستان‌ العارفین‌»[۴۴] و تفسیر[۴۵] یاد كرد. در سدۀ ۵ ق‌ و پس‌ از آن‌ در نوشته‌هایى‌ چون‌ قصص‌ الانبیاء كسایى‌، آثاری‌ با همین‌ نام‌ از ثعلبى‌ و ربغوزی‌، و قصص‌ قرآن‌ مجید نوشتۀ ابوبكر عتیق‌ نیشابوری‌ نمونه‌هایى‌ بارز از این‌ گرایش‌ به‌ چشم‌ مى‌خورد. در مغرب‌ اسلامى‌ نیز نسخه‌های‌ كهن‌ آثار راویان‌ اسرائیلیات‌ چون‌ وهب‌ رواج‌ داشته‌، و نمونۀ آن‌ در فهرسۀ ابن‌خیر اشبیلى‌[۴٦] به‌ ثبت‌ آمده‌ است‌.

گفتنى‌ است‌ كه‌ از سدۀ ۴ ق‌، عالمان‌ مسلمان‌ به‌‌شكلى‌ مستند و مستقیم‌، در پى‌ شناخت‌ آثار دینى‌ و تاریخى‌ یهود برآمده‌، گاه‌ از متن‌ آن‌ها به‌ زبان‌ اصلى‌ و گاه‌ از ترجمه‌های‌ عربى‌ آن‌ها بهره‌ جسته‌اند؛ بدیهى‌ است‌ كه‌ این‌گونه‌ استفاده‌های‌ علمى‌ از منابع‌ یهود را نمى‌توان‌ به‌ معنى‌ وارد ساختن‌ اسرائیلیات‌ تلقى‌ كرد.از جمله‌ در همان‌ سده‌ به‌ فرمان‌ خلیفه‌ مستنصربالله‌، ترجمه‌ای‌ از كتاب‌ «تاریخ‌» اروسیوس‌ صورت‌ گرفت‌ كه‌ در آن‌ بخشى‌ مفصل‌ به‌ تاریخ‌ كهن‌ یهود اختصاص‌ داشت‌[۴٧]. با كنار هم‌ گذاردن‌ اسناد موجود از سدۀ ۴ ق‌، تصویر روشنى‌ از آشنایى‌ علمى‌ مسلمانان‌ با افكار و تعالیم‌ یهودی‌ پیش‌‌روی‌ قرار مى‌گیرد. در جست‌ و جو از میان‌ منابع‌ برجای‌ مانده‌ از سدۀ ۴ ق‌، از عالمانى‌ خبر داریم‌ كه‌ بر نوشته‌های‌ دینى‌ سلف‌، شناخت‌ و آگاهى‌ نسبتاً دقیقى‌ داشته‌اند. برای‌ نمونه‌ باید از حمزۀ اصفهانى‌ یاد كرد كه‌ در ٣٠٨ ق‌، در پى‌ آشنایى‌ با یكى‌ از علمای‌ یهود، بخش‌ مهمى‌ از اسفار دینى‌ - تاریخى‌ عهد عتیق‌ را فراگرفته‌، و فهرستى‌ از آن‌ها را به‌ دست‌ داده‌ است‌[۴٨]. ملاقات‌ مسعودی‌ با یك‌ یهودی‌ اهل‌ شوشتر در بغداد و مناظراتى‌ با وی‌، شاهدی‌ دیگر مى‌تواند بود[۴۹].

در میانۀ سدۀ ۴ ق‌، مطهر بن‌ طاهر مقدسى‌ (د ٣۵۵ ق‌) با آگاهى‌ گسترده‌ نسبت‌ به‌ اخبار و اندیشه‌های‌ یهود و آشنایى‌ به‌ زبان‌ عبری‌، به‌ بررسى‌ موارد اختلاف‌ میان‌ مسلمانان‌ و یهودیان‌ مى‌پردازد[۵٠] و دربارۀ موضوعاتى‌ چون‌ اعتقادات‌ مربوط به‌ روح‌، آراء یهود را از منابع‌ ایشان‌ نقل‌ مى‌كند[۵۱]. در اواخر همان‌ سده‌، ابن‌ ندیم‌ در مقدمۀ اثر پر ارزش‌ خود الفهرست‌[۵٢]، به‌ تقسیم‌ بندی‌ و یادكرد بسیار دقیقى‌ از آثار دینى‌ یهود پرداخته‌ است‌؛ او بجز اسفار عهد عتیق‌، از مجموعۀ مشنا مشتمل‌ بر قوانین‌ و روایات‌ شفاهى‌ یهود، و همچنین‌ تفاسیر برخى‌ از اسفار عهد عتیق‌، یاد كرده‌ است‌.

در سدۀ ۵ ق‌، بیرونى‌ عالم‌ بزرگ‌ مشرق‌، در مصاحبت‌ با عالمى‌ یهودی‌ از اهل‌ گرگان‌، به‌ نام‌ یعقوب‌ بن‌ موسى‌ تفرشى‌، از وی‌ اطلاعاتى‌ دربارۀ آراء و تواریخ‌ ایشان‌ - به‌‌ویژه‌ دربارۀ حضرت‌ موسى‌(ع‌) - كسب‌ كرده‌، و بخشى‌ از آن‌ اطلاعات‌ را در آثار خود ضبط كرده‌ است‌[۵٣] و در مغرب‌ زمین‌، ابن‌ حزم‌ در یكى‌ از رساله‌های‌ خود، به‌ ذكر ریز عقاید یهود، بر اساس‌ آراء وارد شده‌ در تلمود پرداخته‌ است‌[۵۴].


[] موضوعات‌ اسرائیلیات

‌در بررسى‌ موضوعات‌ روایاتى‌ كه‌ نمونه‌های‌ اسرائیلیات‌ تلقى‌ مى‌شوند، باید اشاره‌ كرد كه‌ در مقام‌ توضیح‌ و تفسیر برخى‌ آیات‌ و اشارات‌ قرآنى‌، یا شرح‌ برخى‌ احادیث‌، معمول‌ترین‌ شیوه‌، پرداختن‌ به‌ داستانى‌ از «امم‌ سالفه‌» بوده‌ است‌. در این‌ موارد نام‌ شخصیت‌های‌ داستان‌ گاه‌ با تعریب‌ نام‌های‌ عبری‌ و گاه‌ با جایگزین‌ كردن‌ نام‌های‌ اصلى‌ با نام‌های‌ مأنوس‌تر، تغییر مى‌یافته‌ است‌. از نظر پرداخت‌ محتوایى‌ داستان‌، تغییراتى‌ در جزئیات‌ و دست‌یابى‌ به‌ بافتى‌ هماهنگ‌تر با فرهنگ‌ اسلامى‌ امری‌ معمول‌ بوده‌ است‌؛ در همین‌ راستا بسیاری‌ از داستان‌های‌ پرداخت‌ یافته‌ در محیط جدید، برخى‌ عناصر و بخش‌های‌ مطابق‌ با تعالیم‌ اسلامى‌ و ناموافق‌ با تعالیم‌ یهود را نیز در برداشته‌، و گاه‌ داستانى‌ از امم‌ پیشین‌، با داستانى‌ قرآنى‌ به‌‌همین‌ شیوه‌ پیوند داده‌ شده‌ است‌.

در بررسى‌ نمونه‌ها، نخست‌ باید به‌ داستان‌ شعیب‌ نبى‌ (ع‌) اشاره‌ كرد. در قرآن‌ كریم‌ جز پیامبری‌ شعیب‌ در میان‌ قوم‌ مدین‌، سخنى‌ دیگر دیده‌ نمى‌شود[۵۵] و برخى‌ مفسران‌ در پى‌ گسترش‌ دادن‌ این‌ داستان‌، به‌ تطبیق‌ شعیب‌ با شخصیتی مشابه‌ در عهد عتیق‌ ، یعنى‌ یترون‌ پدر زن‌ حضرت‌ موسى‌(ع‌)[۵٦] روی‌ آورده‌اند.

یكى‌ دانستن‌ آزر یاد شده‌ در قرآن‌ كریم‌[۵٧] با تارح‌ پدر حضرت‌ ابراهیم‌(ع‌) در روایت‌ عهد عتیق‌[۵٨] نزد برخى‌ از مفسران‌ و تطبیق‌ ادریس‌ قرآنى‌ با اخنوخ‌ عهد عتیق‌[۵۹] را مى‌توان‌ به‌‌عنوان‌ نمونه‌های‌ دیگر یاد كرد. گاه‌ آمیختگى‌ داستان‌ها از همان‌ نمونۀ روایت‌ مسعودی‌ در بارۀ سرگذشت‌ ادریس‌ نبى‌ است‌ كه‌ برای‌ بسط رخدادهای‌ میان‌ او و جبار معاصرش‌ بیوراسب‌، ماجرا را در قالب‌ داستان‌ شناخته‌ شدۀ آحاب‌ و الیاس‌ جای‌ داده‌ است‌[٦٠].

زمینۀ محدودتر دیگری‌ از اسرائیلیات‌، پرداختن‌ به‌‌تفسیر مفاهیم‌ اسلامى‌ با بهره‌گیری‌ از مفاهیم‌ همانند در فرهنگ‌ امم‌ سالفه‌ و بسط و تفصیل‌ مطلب‌ بر آن‌ پایه‌ است‌. از موارد شایان‌ ذكر از این‌ دست‌، مى‌توان‌ به‌ مفاهیمى‌ مربوط به‌ عالم‌ غیب‌، مانند فرشتگانى‌ چون‌ عزازیل‌، كروبیل‌، رفائیل‌ و دومه‌، فرشتۀ موكل‌ بر ارواح‌ كفار، یاد كرد كه‌ در پاره‌ای‌ منابع‌ اسلامى‌ از آن‌ها سخن‌ رفته‌ است‌[٦۱]، اما نامى‌ از آن‌ها در متون‌ اصیل‌ اسلامى‌ به‌ میان‌ نیامده‌، و با فرشتگان‌ یاد شده‌ در متون‌ آپوكریف‌ و كتب‌ تلمودی‌ قابل‌ تطبیق‌ و مقایسه‌اند[٦٢] موضوعاتى‌ فرعى‌ دربارۀ فرشتگان‌ مقرب‌ را نیز باید به‌ این‌ زمینه‌ علاوه‌ كرد و از نمونه‌های‌ شایان‌ ذكر آن‌، حضور جبرئیل‌ به‌‌عنوان‌ فرشتۀ نجات‌‌دهندۀ پیامبران‌ و مؤمنان‌ در آزمایش‌ آتش‌ است‌ كه‌ طرح‌ آن‌ در برخى‌ منابع‌ اسلامى‌[٦٣] با نظایر آن‌ در منابع‌ تلمودی‌ جای‌ مقایسه‌ دارد[٦۴].

مفاهیمى‌ با زمینه‌های‌ گوناگون‌ چون‌ كیهان‌شناسى‌ و معادشناسى‌، همچون‌ محاط بودن‌ آسمان‌های‌ هفت‌گانه‌ در آب‌[٦۵]؛ نیز «حگیگا»، و طبقات‌ هفتگانۀ جهنم‌[٦٦]، نیز از نظر امكان‌ اقتباس‌ از امم‌ سالفه‌ درخور تأملند. همچنین‌ در روایتى‌، دود و آب‌ تؤماً مادۀ سازندۀ آسمان‌ها شناخته‌ شده‌اند كه‌ با پندار مطرح‌ شده‌ در نوشته‌های‌ مدراشى‌ قابل‌ مقایسه‌ است‌؛ چه‌ در آن‌ها لفظ عبری‌ «شمائیم‌» (آسمان‌ها) مركب‌ از ٢ واژۀ اش‌ (آتش‌) و مائیم‌ (آب‌ها) دانسته‌، و چنین‌ تصور شده‌ كه‌ آسمان‌ همچون‌ نام‌ خود از دو عنصر آتش‌ (دخان‌) و آب‌ پدید آمده‌ است‌[٦٧] دیگر از موارد جالب‌ توجه‌، بازتاب‌هایى‌ از «تابوت‌ عهد» است‌ كه‌ به‌‌اشكال‌ گوناگون‌ و با مناسبت‌های‌ متنوع‌ در برخى‌ از منابع‌ روایى‌ دیده‌ مى‌شود[٦٨].

در پایان‌ باید به‌ بسیاری‌ از دعاها و مناجات‌ها، صحیفه‌ها، اندرزها و انواع‌ گفتارهای‌ منتسب‌ به‌ پیامبران‌ بنى‌اسرائیل‌ اشاره‌ كرد كه‌ بحث‌ در بارۀ منابع‌ آن‌ها، مستلزم‌ بررسی‌های‌ تطبیقى‌ و یافتن‌ نظایر احتمالى‌ آن‌ها در فرهنگ‌ امم‌ سالفه‌ است‌[٦۹]. گفتنى‌ است‌ كه‌ برخى‌ از خاورشناسان‌، از جوانب‌ گوناگون‌ به‌ مقایسه‌ میان‌ اسرائیلیات‌ و نمونه‌های‌ آن‌ در آثار دینى‌ یهود پرداخته‌اند[٧٠].

انساب‌ فرزندان‌ نوح‌(ع‌)، آنگونه‌ كه‌ در عهد عتیق‌ مطرح‌ شده‌ است‌، البته‌ نه‌ به‌‌عنوان‌ تفكری‌ دینى‌، اما در حد بازتابى‌ مستند از احوال‌ پیشینیان‌، نه‌ تنها در میان‌ نسب‌شناسان‌ و مؤلفان‌ مسلمان‌ رواج‌ داشت‌، بلكه‌ از پذیرشى‌ نسبتاً عام‌ برخوردار بود و یكى‌ از شایع‌ترین‌ زمینه‌ها برای‌ اسطوره‌های‌ مربوط به‌ نخستین‌ سازندگان‌ شهرهای‌ مشرق‌ زمین‌، چون‌ گرگان‌، اصفهان‌ و اردبیل‌ بود[٧۱].


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- مثلاً نك: جاحظ، «البیان‌...»، ج ٢، ص ٢٣٢؛ ابن‌ قتیبه‌، المعارف‌، ص ٢۵؛ سیوطى‌، «العرف‌...»، ص ٣٨۴
[٢]- نك: ابن‌ بابویه‌، ج ۱، ص ۴۴؛ برای‌ به‌ كارگیری‌ واژۀ «اسرائیلیه‌»، به‌‌مفهوم‌ «یعقوبیه‌»، شاخه‌ای‌ از مسیحیت‌، نك: ابوالقاسم‌ حكیم‌، ص ۱٦٣؛ نیز نك: حبیبى‌، ص ۱٦٣
[٣]- ج ۱٣، ص ٣٨٢؛ نیز نك: دوری‌، ص ۱٠٧؛ دیتریش‌، ص ٢٠٢؛ GAL,S, I/101.
[۴]- مروج‌...، ج ٢، ص ٢۱٦ به‌ بعد
[۵]- نك: ادبا، ج ۱۹، ص ٢۵۹؛ نیز برای‌ كاربردی‌ مشابه‌، ذهبی، میزان‌...، ج ۴، ص ٣۵٢.
[٦]- نك: ابن‌تیمیه‌، ص ۱٠٠؛ ابن‌كثیر، ج ۱، ص ٦
[٧]- نك: ابن‌تیمیه‌، همان‌جا
[٨]- نك: ج ۱، صص ٦-٧
[۹]- نك: صص ۵۵۴-۵۵۵
[۱٠]- نك: قطان‌، صص ٣۵۴-٣۵۵
[۱۱]- ابن‌ حجر، فتح‌...، ج ٨، ص ۱٣٨، ج ۱٣، ص ۴۴٢
[۱٢]- ابن‌شاذان‌، ص ۱٦٨
[۱٣]- همان‌جا
[۱۴]- نك: احمد بن‌ حنبل‌، مسند، ج ۴، ص ۱٣٦؛ برای‌ نمونه‌های‌ دیگر، نك: صنعانی، ج ۱۱، صص ۱۱٠-۱۱۱
[۱۵]- نك: ابن‌ تیمیه‌، ص ۵٨؛ نیز ابوزهره‌، ص ۵۹٢
[۱٦]- مثلاً نك: ابن‌ عبدالبر، ج ٢،صص ۵٠-۵٣
[۱٧]- نك: ابولیث‌، «بستان‌...»، ص ۴٨؛ نیز نك: ابن‌ قیم‌، ص ۱۴۴
[۱٨]- مثلاً نك: صنعانى‌، ج ۱۱، ص ٣٦۹
[۱۹]- نك: ابولیث‌، همان‌، ص ٧٧
[٢٠]- نك: «براكوت‌»، ص ۴٦ الف
[٢۱]- نك: ابن‌ حجر، تهذیب‌...، ج ٨، صص ۴٣٨-۴٣۹
[٢٢]- نك: ابن‌ قتیبه‌، المعارف‌، ٢۵؛ مسعودی‌، مروج‌، ج٣، ص ٣۱، ج ۱، ص ۴٢٦؛ ابولیث‌، تنبیه‌...، صص ۱۹-٢٠، ۱۴۱؛ ثعلبى‌، ص ۱۴۴ به‌ بعد
[٢٣]- همو، صص ۱٨-٢۴
[٢۴]- مثلاً نك: ابن‌ اثیر، ج ٣،صص ۱٧٦-۱٧٧
[٢۵]- برای‌ شرح‌ حال‌ او، نك: ابن‌ عساكر، ص ۹٢
[٢٦]- برای‌ متن‌ اثر، نك: الاختصاص‌، ص ۴٢ به‌ بعد؛ مجلسى‌، ج ۵٧، ص ٢۴۱ به‌ بعد
[٢٧]- همو، ج ۵٧، ص ٢۵۱
[٢٨]- نك: ابن‌ ندیم‌، ص ۱٠٢؛ نیز ه. د، ابن‌ شریه‌
[٢۹]- نك: مروج‌، ج ٢، صص ٦٠-٦٢، ۱۱٣، ۱۱۴، التنبیه‌...، ص ٨٢
[٣٠]- برای‌ اسرائیلیات‌ در روایات‌ او، نك: «اخبار عبید»، صص ٣۱٣-٣۱۴، ٣۱۵، ٣٢٢، ۴۱۴ به‌ بعد
[٣۱]- نك: ه. د، ابنأ
[٣٢]- نك: ذهبى‌، سیر...، ج ۴، ص ۵۴۴ به‌ بعد؛ نیز هورویتس‌، .۵۵٣
[٣٣]- نك: دوری‌، ص ۱٠٦
[٣۴]- نك: یاقوت‌، ادبا، ج ۱۹، ص ٢۵۹؛ ذهبى‌، میزان‌، ج ۴، ص ٣۵٢
[٣۵]- نك: ابن‌ بابویه‌، ج ۱، ص ۱۱٠؛ ابن‌ قتیبه‌، المعارف‌، صص ٣٠، ۵۵، جم
[٣٦]- برای‌ اطلاعات‌ بیشتر، مثلاً نك: جاحظ، البیان‌، ج ۱، صص ٢٨۴-٢٨۵؛ ابونعیم‌، ج ٢، صص ٣٠۹-٣۱٣، جم؛ كلینى‌، ج ٧، ص ٢٦٣؛ نیز گلدسیهر، صص ۴٧۹-۴٧٨؛ جعفریان‌، ص ۱٣۹ به‌ بعد
[٣٧]- نك: بلاشر، ص ٢٢٦ به‌ بعد؛ برای‌ نقد برخى‌ از این‌ روایات‌، نك: ابن‌ جوزی‌، ج ۱، ص ۱۹٠-٢٠٣
[٣٨]- نك: مسلم‌، ج ۱، ص ۱۵؛ ترمذی‌، ج ۵، ص ٧۴٠
[٣۹]- نك: ابن‌شاذان‌، ص ۱٣ به‌ بعد؛ ابن‌ قتیبه‌، تأویل‌...، ص ٢۹، جم)
[۴٠]- مثلاً نك: جاحظ، همان‌، ج ٢ف ص ٢٣٢، البرصان‌، صص ٢٦٦-٢٦٧
[۴۱]- مثلاً نك: ابن‌ سعد، ج ۱ (۱)، صص ٢٨-٢۹
[۴٢]- ج ۱، صص ٧-٨
[۴٣]- مثلاً نك: ج ۱، ص ۴۵٧، جم
[۴۴]- مثلاً نك: صص ۱٢۹، ۱۵٨
[۴۵]- نك: ج ۱، صص ۴٨٦، ۵٦٢
[۴٦]- ص‌ ٢۹۱
[۴٧]- نك: اروسیوس‌، ص ۹۴ به‌ بعد؛ نیز بدوی‌، ص ۱٠
[۴٨]- نك: ص‌ ۵٧
[۴۹]- مسعودی‌، التنبیه‌، ص ۱۱۴
[۵٠]- ج ٢، ص ۱۱٦ به‌ بعد
[۵۱]- نك: ج ٢، صص ۱۱٦-۱۱٨
[۵٢]- ص‌ ٢۵
[۵٣]- نك: ص‌ ٢٧٦
[۵۴]- ص‌ ٦۴
[۵۵]- مثلاً اعراف‌ (٧)، آیۀ ٨۵
[۵٦]- نك: سفر خروج‌، ٣: ۱
[۵٧]- انعام‌ (٦)، آیۀ ٧۴
[۵٨]- پیدایش‌، ۱۱: ٣۱-٣٢
[۵۹]- نك: ه د، ادریس‌
[٦٠]- نك: اثبات‌...، ص ۱٧ به‌ بعد
[٦۱]- نك: ابن‌ حبیب‌، ص ٧٠؛ ابن‌ قتیبه‌، المعارف‌، ص ۱۴؛ عیاشى‌، ج ٢، ص ٣۴٣؛ سیوطى‌، الحبائك‌...، ص ٨۵
[٦٢]- نك: «كتاب‌ اخنوخ‌۱»، ۱: ۹-۱٠، ۱: ٨؛ «براكوت‌»، ب ۱٨.
[٦٣]- مثلاً راوندی‌، صص ۱٠۴-۱٠۵
[٦۴]- مثلاً «پساحیم‌»، ۱۱٨الف-ب؛ «سوطا»، ۱٠ب.
[٦۵]- نك: اسد، ص ٧٦؛ «مسایل‌...»، صص ٢۴٧-٢۴٨؛ ابن‌خزیمه‌، ص ۱٠٢؛ ابولیث‌ سمرقندی‌، «بستان‌»، ص ۱٦٢؛ بیهقى‌، ص ۴٠٢؛ قس‌: عهد عتیق‌، سفر پیدایش‌، باب‌ اول‌
[٦٦]- نك: ابن‌هشام‌، ص ٣٨، برپایۀ روایات‌ وهب‌ ابن‌ منبه‌؛ غزالى‌، ج ۴، ص ۵٣۱؛ قس‌: كوهن‌
[٦٧]- نك: مسعودی‌، مروج‌، ج ۱، ص ٣٨؛ قس‌: «حگیگا»، ۱٢الف.
[٦٨]- مثلاً نك: مسعودی‌، اثبات‌، صص ۱٦، ۵٠، ٦٢؛ سیوطى‌، «العرف‌»، صص ٣٨۱، ٣۹٢
[٦۹]- برای‌ نمونه‌ها، نك: احمد بن‌ حنبل‌، الزهد، صص ٨٦-٨٧، جم؛ عیاشى‌، ج ٢، صص ٣۴۴-٣۴۵؛ مفید، ص ۱٠۴ به‌ بعد، جم؛ مرشد بالله‌، ج ٢، ص ۱۹۵؛ ابن‌طاووس‌، ص ٣٢، جم
[٧٠]- مثلاً نك: سیدرسكى‌، ص ٣، جم؛ اشپایر، ص ٢، جم؛ گلدسیهر، صص ٨٦٨-٨٦٦؛ هلر، صص ٢٨٦-٢٨۱؛ مارگلیوث‌، صص ۴٠۵-۴٠۴؛ نیز: هورویتس‌، ص ۵۵٦، كه‌ به‌ منابع‌ مسیحى‌ نیز توجه‌ داشته‌ است‌.
[٧۱]- نك: سهمى‌، ص ۴۴؛ سمعانى‌، ج ۱، ص ۱٠٧؛ یاقوت‌، بلدان‌، ذیل‌ اصبهان‌



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

  • دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ٨، سرواژۀ «اسرائيليات‌»، مقاله شماره: ٣٣٧۹؛ برگرفته از منابع زیر:
    ابن‌ اثیر، على‌، اسدالغابة، قاهره‌، ۱٢٨٠-۱٢٨٦ ق‌؛
    ابن‌ بابویه‌، محمد، علل‌ الشرائع‌، نجف‌، ۱٣٨۵ ق‌ / ۱۹٦٦ م‌؛
    ابن‌ تیمیه‌، احمد، مقدمة فى‌ اصول‌ التفسیر، به‌ كوشش‌ عدنان‌ زرزور، كویت‌/بیروت‌، ۱٣۹٢ ق‌ / ۱۹٧٢ م‌؛
    ابن‌ جوزی‌، عبدالرحمان‌، الموضوعات‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحمان‌ محمد عثمان‌، بیروت‌، دارالفكر؛ ابن‌ حبیب‌، عبدالملك‌، التاریخ‌، به‌ كوشش‌ آگواده‌، مادرید، ۱۹۹۱ م‌؛
    ابن‌ حجر عسقلانى‌، احمد، تهذیب‌ التهذیب‌، حیدرآباد دكن‌، ۱٣٢٦ ق‌؛
    همو، فتح‌ الباری‌، قاهره‌، ۱٣۴٨ ق‌؛ ابن‌ حزم‌، على‌، «رسالة فى‌ الرد على‌ ابن‌ نغزیلۀ الیهودی‌»، رسائل‌ ابن‌ حزم‌ الاندلسى‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۹٨۱ م‌؛
    ابن‌ خزیمه‌، محمد، التوحید، به‌ كوشش‌ محمد خلیل‌ هراس‌، قاهره‌، ۱٣٨٨ ق‌؛
    ابن‌ خلدون‌، مقدمۀ، به‌ كوشش‌ سهیل‌ زكار، بیروت‌، ۱۴٠۱ ق‌ / ۱۹٨۱ م‌؛
    ابن‌ خیر اشبیلى‌، محمد، فهرسة، به‌ كوشش‌ فرانسیسكو كودرا، بغداد، ۱۹٦٣ م‌؛
    ابن‌ سعد، محمد، كتاب‌ الطبقات‌ الكبیر، به‌ كوشش‌ زاخاو و دیگران‌، لیدن‌، ۱۹٠۴-۱۹۱۵ م‌؛
    ابن‌ شاذان‌، فضل‌، الایضاح‌، بیروت‌، ۱۴٠٢ ق‌ / ۱۹٨٢ م‌؛
    ابن‌ طاووس‌، على‌، سعد السعود، نجف‌، ۱٣٦۹ ق‌؛
    ابن‌ عبدالبر، یوسف‌، جامع‌ بیان‌ العلم‌ و فضله‌، بیروت‌، دارالفكر؛
    ابن‌ عساكر، على‌، تاریخ‌ مدینة دمشق‌، عبدالله‌ بن‌ سالم‌ به‌ بعد، به‌ كوشش‌ مطاع‌ طرابیشى‌، دمشق‌، ۱۴٠٦ ق‌ / ۱۹٨٦ م‌؛
    ابن‌ قتیبه‌، عبدالله‌، تأویل‌ مختلف‌ الحدیث‌، به‌ كوشش‌ محمد زهری‌ نجار، بیروت‌، دار الجیل‌؛ همو، المعارف‌، به‌ كوشش‌ ثروت‌ عكاشه‌، قاهره‌، ۱۹٦٠ م‌؛
    ابن‌ قیم‌ جوزیه‌، محمد، الروح‌، قاهره‌، مكتبة المتنبى‌؛
    ابن‌ كثیر، البدایة؛ ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌؛
    ابن‌هشام‌، عبدالملك‌، التیجان‌، حیدرآباد دكن‌، ۱٣۴٧ ق‌؛
    ابوزهره‌، محمد، المعجزۀ الكبری‌ القرآن‌، قاهره‌، دارالفكر العربى‌؛
    ابوالقاسم‌ حكیم‌ سمرقندی‌، اسحاق‌، السواد الاعظم‌، ترجمۀ كهن‌ فارسى‌، به‌ كوشش‌ عبدالحى‌ حبیبى‌، تهران‌، ۱٣۴٨ ش‌؛
    ابولیث‌ سمرقندی‌، نصر، تفسیر القرآن‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحیم‌ احمد زقر، بغداد، ۱۴٠۵-۱۴٠٦ ق‌ / ۱۹٨۵-۱۹٨٦ م‌؛
    همو، «بستان‌ العارفین‌»، در حاشیۀ تنبیه‌ الغافلین‌ همو (هم)؛ همو، تنبیه‌ الغافلین‌، دهلى‌، كتابخانۀ اشاعة الاسلام‌؛ ابونعیم‌ اصفهانى‌، احمد، حلیۀ الاولیاء، قاهره‌، ۱٣۵٢ ق‌ / ۱۹٢٣ م‌؛
    احمد بن‌ حنبل‌، الزهد، بیروت‌، ۱۴٠٣ق‌/۱۹٨٢م‌؛ همو، مسند، قاهره‌، ۱٣۱٣ق‌؛
    «اخبار عبید»، منسوب‌ به‌ ابن‌ شریه‌، همراه‌ التیجان‌ (نك: هم، ابن‌ هشام‌)؛ الاختصاص‌، منسوب‌ به‌ شیخ‌ مفید، به‌ كوشش‌ على‌اكبر غفاری‌، قم‌، جماعة المدرسین‌؛
    اروسیوس‌، تاریخ‌ العالم‌، ترجمۀ كهن‌ عربى‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحمان‌ بدوی‌، بیروت‌، ۱۹٨٢ م‌؛
    اسد بن‌ موسى‌، الزهد، به‌ كوشش‌ خوری‌، ویسبادن‌، ۱۹٧٦ م‌؛
    بدوی‌، عبدالرحمان‌، مقدمه‌ بر تاریخ‌ العالم‌ (نك: هم، اروسیوس‌)؛
    بیرونى‌، ابوریحان‌، الا¸ثار الباقیة، به‌ كوشش‌ ادوارد زاخاو، لایپزیگ‌، ۱۹٢٣ م‌؛
    بیهقى‌، احمد، الاسماء و الصفات‌، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربى‌؛ ترمذی‌، محمد، سنن‌، به‌ كوشش‌ احمد محمد شاكر و دیگران‌، قاهره‌، ۱٣۵٧ ق‌ / ۱۹٣٨ م‌؛
    ثعلبى‌، احمد، قصص‌ الانبیاء، بیروت‌، دارالرائد العربى‌؛
    جاحظ، عمرو، البرصان‌ و العرجان‌، به‌ كوشش‌ محمد موسى‌ خولى‌، بیروت‌، ۱۴٠٧ ق‌ / ۱۹٨٧ م‌؛
    همو، البیان‌ و التبیین‌، به‌ كوشش‌ حسن‌ سندوبى‌، قاهره‌، ۱٣۵۱ ق‌ / ۱۹٣٢ م‌؛
    جعفریان‌، رسول‌، «نقش‌ قصه‌ پردازان‌ در تاریخ‌ اسلام‌»، كیهان‌ اندیشه‌، تهران‌، ۱٣٦۹ ش‌، شم ٣٠؛
    حبیبى‌، عبدالحى‌، تعلیقات‌ بر السواد الاعظم‌ (نك: هم، ابوالقاسم‌ حكیم‌)؛
    حمزۀ اصفهانى‌، تاریخ‌ سنى‌ ملوك‌ الارض‌ و الانبیاء، برلین‌، ۱٣۴٠ ق‌ / ۱۹٢٢ م‌؛
    دوری‌، عبدالعزیز، بحث‌ فى‌ نشأۀ علم‌ التاریخ‌ عند العرب‌، بیروت‌، ۱۹٨٣ م‌؛
    ذهبى‌، محمد، سیر اعلام‌ النبلاء، به‌ كوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴٠٦ ق‌ / ۱۹٨٦ م‌؛
    همو، میزان‌ الاعتدال‌، به‌ كوشش‌ على‌محمد بجاوی‌، بیروت‌، ۱٣٨٢ ق‌ / ۱۹٦٣ م‌؛
    راوندی‌، سعید، قصص‌ الانبیاء، به‌ كوشش‌ غلامرضا عرفانیان‌، مشهد، ۱۴٠۹ ق‌؛
    سمعانى‌، عبدالكریم‌، الانساب‌، به‌ كوشش‌ عبدالله‌ عمر بارودی‌، بیروت‌، ۱۴٠٨ ق‌ / ۱۹٨٨ م‌؛
    سهمى‌، حمزه‌، تاریخ‌ جرجان‌، بیروت‌، ۱۴٠٧ ق‌ / ۱۹٨٧ م‌؛
    سیوطى‌، الحبائك‌ فى‌ اخبار الملائك‌، به‌ كوشش‌ محمد سعید بن‌ بسیونى‌ زغلول‌، بیروت‌، ۱۴٠۵ ق‌ / ۱۹٨۵ م‌؛
    همو، «العرف‌ الوردی‌»، ضمن‌ مجموعۀ الامام‌ المهدی‌ عند اهل‌ السنۀ، اصفهان‌، ۱۴٠٢ ق‌؛
    صنعانى‌، عبدالرزاق‌، المصنف‌، به‌ كوشش‌ حبیب‌ الرحمان‌ اعظمى‌، بیروت‌، ۱۴٠٣ ق‌ / ۱۹٨٣ م‌؛
    طبری‌، تاریخ‌؛
    عهد عتیق‌؛
    عیاشى‌، محمد، التفسیر، به‌ كوشش‌ هاشم‌ رسولى‌ محلاتى‌، قم‌، ۱٣٨٠ ق‌؛
    غزالى‌، محمد، احیاء علوم‌ الدین‌، بیروت‌، دارالندوۀ الجدیده‌؛
    قرآن‌ كریم‌؛
    قطان‌، مناع‌، مباحث‌ فى‌ علوم‌ القرآن‌، بیروت‌، ۱۴٠٣ ق‌ / ۱۹٨٣ م‌؛
    كلینى‌، محمد، الكافى‌، به‌ كوشش‌ على‌اكبر غفاری‌، تهران‌، ۱٣۹۱ ق‌؛ مجلسى‌، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت‌، ۱۴٠٣ ق‌؛
    مرشدبالله‌، یحیى‌، الامالى‌ الخمیسیۀ، قاهره‌، ۱٣٧٦ ق‌؛
    «مسائل‌ عبدالله‌ بن‌ سلام‌»، ضمن‌ ج‌ ۵٧ بحارالانوار (نك: هم، مجلسى‌)؛
    مسعودی‌، على‌، اثبات‌ الوصیۀ، نجف‌، كتابخانۀ حیدریه‌؛ همو، التنبیه‌ و الاشراف‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، ۱٨۹۴ م‌؛
    همو، مروج‌ الذهب‌، به‌ كوشش‌ یوسف‌ اسعد داغر، بیروت‌، ۱٣٨۵ ق‌ / ۱۹٦٦ م‌؛
    مسلم‌ بن‌ حجاج‌، صحیح‌، به‌ كوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقى‌، قاهره‌، ۱۹۵۵ م‌؛
    مفید، محمد، الامالى‌، به‌ كوشش‌ غفاری‌ و استادولى‌، قم‌، ۱۴٠٣ ق‌؛
    مقدسى‌، مطهر، البدء و التاریخ‌، به‌ كوشش‌ كلمان‌ هوار، پاریس‌، ۱٨۹۹ م‌؛
    ونشریسى‌، احمد، المعیار المعرب‌، به‌ كوشش‌ محمد حجى‌، بیروت‌، ۱۴٠۱ ق‌؛ یاقوت‌، ادبا؛ همو، بلدان‌؛ و نیز:
    X Berakoth n , The Babylonian Talmud, London, 1990; Blach I re, R., Introduction au Coran, Paris, 1959;
    X Book of Enoch n, The Apocrypha and Pseudepigragha of the Old Testament, ed. R.H. Charles, London, 1973;
    Cohen, A., Everyman's Talmud, London, 1949; Dietrich, A., A review of X Studies in Arabic Literary Papyri n , Der Islam, 1959, vol. XXXIV;
    GAL,S;
    Goldziher, I., X K L mpfe um die Stellung des V ad / w im Islam n , ZDMG, 1907, vol. LXI;
    X Hagigah n, The Babylonian Talmad, London, 1990; Heller, B., X The Relation of the Aggada to Islam Legends n , Muslim World, 1934, vol. XXIV;
    Horovitz, J., X The Earliest Biographies of the Prophet and their Authors n, Islamic Culture, 1927, vol.I;
    Margoliouth, D.S., X The Use of the Apocrypha by Moslem Writers n , The Moslem World, New York, 1915, vol. V;
    X Pesa h im n , X So t ah n , The Babylonian Talmud, London, 1990; Sidersky, D., Les origines des l E gendes musulmanes..., Paris, 1933;
    Speyer,H., Die biblischen Erz L hlungen im Qoran, Darmstadt, 1961.