|
هندواروپايی
فهرست مندرجات
- واژهشناسی
- پیشینهی تاریخی
- خاستگاه هندواروپایی
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
انسانشناسی زبانشناسی
هندواروپايی (به انگلیسی: Indo-European، با تلفظ آمریکایی: Indo-European)، اصطلاحی تازه، فرضی و ساختگی است که به مردمی ناشناخته و زبانی که به آن سخن میگفتند، اطلاق میشود[۱]. با وجود این، این قوم و بهویژه زبان آنان مدتها است که میان مردمشناسان و زبانشناسان با این نام پذیرفته شده است، و حتی در مجامع آکادميک يک اصطلاح علمی پنداشته میشود[٢]، اما در جزئیات آن اختلاف فراوان است[٣].
نامِِ هندواروپایی به این دلیل برایِ این قوم و زبانِ فرضی آنان برگزیده شد که پس از مهاجرتهای بزرگ خود، در سرزمینهایی از هند تا اروپا سُکنا گزیدند[۴].
▲ | واژهشناسی |
واژهی «هندواروپايی»، ساخته و پرداخته شدهی خاورشناسان بهویژه زبانشناسان غربی است[۵]، که بر مردمی ناشناختهی پیشاآریایی و گروهی از زبانهای خویشاوند فرضی که از هند تا به اروپا گسترده شدهاند، نامگذاری شده است[٦]. دکتر بهرام فرهوشی مینویسد: «این نژاد را از آنرو هندواروپایی نامیدهاند که امروز از اسپانیا و پرتقال در اروپا تا ایران و افغانستان و پاکستان و هند در آسیا گسترده شده است»[٧]
این اصطلاح تازه، نخستینبار، توسط فرانتس پوپ آلمانی وضع شد. پيش از آن اصطلاحاتی چون «هندوژرمنی»، «هندوهيتی» و یا «آریایی» بهكار میرفت[٨] اما اکنون واژهی «هندواروپایی» جایگزین آنها شده است؛ زیرا اصطلاحات اول و دوم ناقص بودند و اصطلاح سوم از زمرهی اطلاق جز به کل بود؛ یعنی اقوام آریایی جزئی از هندواروپاییزبانان بودند و بهسخن دیگر آریاییان را میتوان هندواروپایی خواند، اما همهی هندواروپاییان را نمیتوان آریایی دانست[۹]. با این حال، سبب این نامگذاری آن بود که به پندار این دسته از خاورشناسان غربی، اقوام متعدد هندواروپايی، تا هزاره سوم پيش از ميلاد به نوعی از وحدت نسبی زبانی برخوردار بودند[۱٠]. ریچارد نلسون فرای، زبانشناس معروف آمریکایی، مینویسد:
- با آنکه زبان هندواروپایی که در دست است ساختگی است و بهدست زبانشناسان جعل شده است، باز از قواعد و اصولی در زبانهای مشتق شده یا فرزندان هندواروپایی او وجود دارد فراتر رفته است. این زبان را باید چنین توصیف کرد که وسیلهای است برای بیان بهترین توجیه جهت هرگونه انحراف یا تغییری که در فرزندان و خانوادهی زبان هندواروپایی دیده شده است...
با وجود اشکالات بسیاری که در بهکاربردن روشهای زبانشناسی مقایسهای هست و با آنکه زبان هندواروپایی که در دست داریم فرضی و ساختگی است و زبانی است که مردمی ناشناخته با آن سخن میگفتند که وضع اجتماعی و دین ایشان نیز بر ما روشن نیست ناچاریم براساس این پایهی فرضی ساختمانی را پی گذاری کنیم از آن رو که پایهی بهتری در دسترس نداریم.[۱۱]
▲ | پیشینهی تاریخی |
تا سدهی نوزدهم میلادی کسی از وجود خانوادهی زبانهای هندواروپایی باخبر نبود تا اینکه سر ویلیام جونز (Sir William Jones)، زبانشناس و خاورشناس انگلیسی، این خانوادهی زبانی را کشف کرد. وی در سال ۱٧٨٦ میلادی اعلام کرد: «سانسکریت و یونانی و لاتینی از اصلی که شاید اکنون وجود ندارد، منشعب شدهاند ... و امکان دارد که زبانهای آلمانی و سلتی و فارسی از همان اصلی منشعب شده باشند که سانسکریت از آن منشعب شده است.»[۱٢]، چنانکه به گفتهی دکتر علیمحمد حقشناس «سِر ویلیام جونز در سال ۱۷۸٦ در انجمن سلطنتی مطالعات آسیایی در کلکته خطابهای مشهور ایراد نمود که نقطهیِ عطف در زبانشناسیِ تاریخی بهشمار میرود.» او بخشی از این خطابه را در کتاب «تاریخ مختصر زبانشناسی» چنین ترجمه کرده است:
- زبان سانسکریت پیشینهی باستانیاش هر چه باشد ساختاری شگفتانگیز دارد، کمال یافتهتر از یونانی است، سترگتر از لاتین است و ظریفتر از هر دوی آنهاست؛ با این همه هر دو، چه به لحاظ ریشههای فعل و چه به لحاظ صیغههای دستوری، شباهتی و قرابتی بسیار نزدیکتر و قویتر از آن دارد که زادهی بخت و اتفاق بتواند بوده باشد؛ شباهتی چندان نزدیک و چنان قوی که هیچ لغتشناس تاریخی نمیتواند به سنجش و آزمون سانسکریت و یونانی و لاتین بپردازد و آنگاه بدین نکته باور نیاورد که این هر سه میباید از سرچشمهای یگانه نشات گرفته باشند؛ سرچشمههای یگانه که شاید دیگر اکنون در وجود نباشد. دلیلی دیگر هم هست. هرچند نه بدان محکمی که بر اساس آن میتوان چنین فرض کرد که زبانهای گوتیک و سِلتی و فارسی نیز خاستگاهی یگانه با سانسکریت دارند.[۱٣]
تأکید جونز بر خویشاوندی زبانهای سانسکریت، لاتین، یونانی و زبانهای ژرمنی، سِلتی و پارسی، روش تازهای را در مطالعات زبانشناسی پدید آورد. عبارتِ «سرچشمههای یگانه که شاید دیگر اکنون در وجود نباشد» جرقّهای بنیادین بود که مشعلی تابناک در غارِ «تا آن زمان تاریکِ» زبانشناسیِ تاریخی برافروخت. معیارهایی علمی توسعه یافت که بر پایهیِ آنها، زبانها در خانوادههایی زبانی گنجانده میشدند و در این خانوادهها، بسته به میزان همانندیها، نسبتهایی دور یا نزدیک باهم مییافتند. بر این اساس خانوادههایِ زبانیِ بسیاری در جهان شناسایی گردیدند. امّا «سرچشمهیِ یگانه»یِ زبانهایی که جونز بدانها پرداخته زبانی است که «هندواروپایی» نام گرفت. این بدان معناست که خانوادهیِ زبانهایِ هندواروپایی تنها یکی از خانوادههایِ زبانی جهان است. هیچ اثر نوشتاری از این زبان در دست نیست؛ امّا بر پایهیِ اصول دانش زبانشناسی تاریخی آن را با مطابقت دادنِ زبانهایِ کهنِ و نو این خانواده بازسازی نمودند.[۱۴]
با این حال، مطالعات زبانشناسی روی زبانهای هندواروپايی، از حدود ۱۵٠ سال پيش در اروپا و بهويژه در آلمان آغاز شد[۱۵]. اصطلاح «هندواروپایی» را نخستینبار فرانتس پوپ آلمانی در قرن ۱۹ میلادی بهکار برد[۱٦]. وی برای اولینبار متوجه خویشاوندی زبانها گشت و دستور تطبیقی زبانهای هندواروپایی را بهوجود آورد و نخستینبار توسط همین بررسی معلوم شد که عدهای از ملتها با همدیگر خویشاوندی زبانی دارند؛ ولی البته خویشاوندی زبانی ممکن است نتواند به تنهایی ملاک کار باشد، زیرا ممکن است زبان قومی بر اثر شکست از قومی غالب که زبان دیگری دارد تغییر کند؛ بنابراین، ملاکهای دیگری هم لازم است تا بهطور یقین بتوان تبار اقوام مختلف را تعیین کرد.[۱٧] ریچارد نلسون فرای مینویسد:
- تصور کنید که همهی شواهدی که از روم قدیم داریم اعم از زبان لاتینی و تاریخ و آثار باستانی و مانند اینها بهجای نمانده بود و تنها مأخذ ما برای پی بردن بهزبان لاتینی همان دسته زبانهایی باشد که امروزه به زبانهایی شناخته میشوند، آنهم بههمین صورت کنونی، در چنین صورتی آیا کسی میتوانست پی ببرد به اینکه میهن اصلی زبانهای مشتق از لاتینی بخش کوچکی بود در مغرب ایتالیای مرکزی؟ زبانی که از زبانهای رومانی و فرانسوی و ایتالیایی و اسپانیایی و پرتقالی ساخته شده باشد تا چه حد ممکن است به زبان لاتینی شبیه باشد؟ دشواریهایی که ما در ساختن زبان اصلی هندواروپاییان داریم از فرضیهی بالا هم بیشتر است. با این همه زبانشناسان چنین کاری کردهاند. با در نظر گرفتن قواعد تغییرات صوتشناسی زبانی ساختند که در زبانشناسی تطبیقی بهعنوان زبان هندواروپایی خوب بهجا مینشیند و جا میافتد زیرا در این مورد تنها محک درستی کار ما همین است که مانند علوم طبیعی ببینیم آنچه را که ساختهایم در آزمایش درست از آب در میآید یا نه. این زبان ساخته شده چندینبار بهمعرض امتحان درآمد و با کشف زبانهایی نظیر زبان حتی یا ختی که از زبانهای باستانی هندواروپایی است آزمایش شد و آشکار گشت که نظم بهکار رفته در ساختن زبان مزبور درست بوده و اندک انحرافهایی هم که در آن بود با این مقایسهها اصلاح شد و در نتیجهی این کامیابی دانشمندان رشتههای دیگر همچون تاریخ هنر و مقایسهی مذاهب نیز کوشیدند تا از زبانشناسی سرمشق بگیرند و آن را در روش تحقیق راهنمای خویش سازند. این شیوهی کار تنها با پیشرفت آرام و درست مبتنی بر واقعیات آنچنانکه در علوم طبیعی کنونی (در برابر بعضی تمایلات سدهی نوزدهم میلادی که براساس حدسیات بود) برای بازشناختن جهان پیرامون ما در این روزگار بهکار میرود، سازگار و منطبق است.[۱٨]
مهاجرت هندواروپایی در ۴۵٠٠ پیش از میلاد (دورهی مس)، ٣۵٠٠ ق.م (دورهی برنز اولیه)، ٢۵٠٠ ق.م (دورهی برنز میانه) و ۱٢٠٠ ق.م (دورهی برنز متأخر)
بههر حال، خانوادهی زبانهای هندواروپایی یکی از خانوادههای زبانیِ جهان و البته از بزرگترینهای آنهاست. شمار هندواروپاییزبانها در سراسر دنیا به حدود ۳ میلیارد نفر میرسد. به این ترتیب، گویشوران زبانهای هندواروپایی سخنوران بزرگترین خانوادهی زبانی شناختهشده در دنیای امروزند. بیشتر مردم جهان، بهعنوان زبان مادری یا زبان دوم، میتوانند به یکی از زبانهای این خانواده سخن بگویند.[۱۹]
برگرفته از: «اسناد مهاجرت هندواروپایی»، وبسایت Verbix Languages
▲ | خاستگاه هندواروپایی |
در مورد خاستگاه هندواروپاییها نظرهای مختلف وجود دارد. آنچه مسلم است، هندواروپاییها، مردم چادرنشین و کوچی بودهاند که از دوران پیش از تاریخ، در اثر مهاجرتهای پیاپی، رفتهرفته زبان آنها انشقاق و انشعاباتی یافته و از هند تا اروپا گسترده شدهاند.
با وجود این، هنوز بهطور یقین، آشکار نشده که سرزمین اصلی و خاستگاه نخستین هندواروپاییها در کدام نقطهی جغرافیایی قرار داشته است. در این باره نظریات و فرضیههایی گوناگون بیان شدهاند که «برخی از آنها از نظر علمی درست نیستند و برخی دیگر بر پایههای علمی استوارند»[٢٠].
نکتهای که باید مورد توجه قرار داد، آنکه برخی از نظرات و فرضیهها، بنابر مقتضیات و مصالح سیاسی و اجتماعی در زمان خود ابراز شدهاند که با اندک بررسی بیریشه بودن آنان آشکار میشود. با این حال، امروزه تا اندازه زیادی اینگونه نظریات متروک شدهاند. اما پارهای از آنها همچنان مورد گفتگوی مخالفان و موافقان میباشند.
برخی خاستگاه هندواروپاییها را در اروپا پنداشتند و به آن دلبستند و کاغذ و مرکب بسیاری در این راه هدر رفت، اما سپس با پیداشدن برخی از آثار و شواهد باستانی و نبشتههای کهن، خلاف آن ثابت شد و تنها از آن یادی برای سرگرمی باقی ماند و مسئله به بوتهی فراموشی افتاد. دکتر بهرام فرهوشی، استاد سابق دانشگاه تهران، مینویسد:
- دستهای از دانشمندان تصور میکنند که این هندواروپاییها از شبه جزیرهی اسکاندیناوی آمدهاند و در اثر سرمایی که در این نواحی تولید شده بهسوی مناطق گرمتر کوچ کرده و در اروپای مرکزی پراکنده شدهاند و سپس به جاهای دیگر رفتهاند. دستهی دیگر از دانشمندان، مرکز نخستین هندواروپاییها را در شمال آلمان و جنوب دنمارک و در دشتهای وسیع این قسمت از اروپا میدانند.[٢۱]
پارهای نیز بر پایهی اندیشه و آرمانهای خویش فرضیهها ساختند و بر پایهی همان فرضیههای بهظاهر علمی، قصهی بیبن تاریخی نبشتند، و هنوز هم جمعی از پژوهندگان، دانسته یا نادانسته، سخت به آن چسبیده و از آن جانبداری میکنند، هرچند که این فرضیهها نیز ساخته و پرداخته جمعی از خاورشناسان غربی بوده است که خاستگاه هندواروپاییها را در گوشهای از جنوب روسیه و شمال دریای خزر قلمداد کردهاند. چنانکه مری بویس، پژوهشگر انگلیسی، ولگای جنوبی را موطن این اقوام پیشنهاد میکند، پروفسور جی. وینکلر، محقق مشهور آلمانی، جنوب روسیه و نواحی قفقاز را ترجیح میدهد و ویدنگرن، محقق هلندی، سرزمین نخستین آنان را از قفقاز تا دریاچهی آرال توجیه میکند[٢٢].
در این میان، گروه ديگری از دانشمندان بهعکس تأیید میکنند که هندواروپايیها در آسيا بودهاند، اما نواحی اطراف تاجيکستان کنونی و دامنههای پامير را خاستگاه هندواروپايی میدانند و میپندارند که آنها از آنجا مهاجرت کردهاند. يک دسته بهسوی اروپا و دستهی ديگر به افغانستان و هند و ايران و آسيای صغير (کوچک) رفتند. با این حال، فرضيهی ديگری هم است که دربارهی خاستگاه هندواروپايیها بحثی نمیکند و تنها در پی يافتن محل تجمع بزرگ آنها در دورانهای پيش از تاريخ است[٢٣].
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
مهدیزاده کابلی، هندواروپايی
...
[▲] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]- فرهوشی، بهرام، ایرانویج، ص ۱
[٨]- پیشتر نامِ آریایی نیز برای خانوادهی زبانی هندواروپایی کاربرد داشت. در حالیکه زبانهایِ آریایی که امروزه در دانش زبانشناسی هندوایرانی خوانده میشوند، فقط یکی از شاخههایِ خانوادهی بزرگِ هندواروپایی را شکل میدهند؛ یعنی کاربرد این نام برایِ کلِ خانواده نادرست است. در حال حاضر، نامِ آریایی فقط بههمان شاخه هندوایرانی اطلاق میگردد.
[۹]- امانالله قرشی، ایراننامک، ص ٣در مورد رابطهی واژههای «هندواروپایی» و «آریایی» دو نظر دیگر هم وجود دارد: در کتاب «سه گفتار دربارهی آریاییان»، نوشتهی ج. مالوری، ترجمهی مسعود رجبنیا، انتشارات انجمن فرهنگ ایران باستان، همهی هندواروپاییان آریایی تصور شدهاند. حسن پیرنیا، نیز در آثار خود، در معرفی نژادها، شاخهی هندواروپایی را با نژاد آریایی یکی دانسته است و چنین مینویسد: «هندواروپایی یا آریایی بهمعنای عام»؛ در حالیکه دکتر اردشیر خدادادیان، در کتاب «تاریخ ایران باستان: آریاییها و مادها»، مینویسد: «هندواروپایی شاخهای از آریاییان است که به اروپا رفته و بهخاطر تعلق زبانهای هندی، ایرانی و بسیاری از زبانهای اروپایی مانند یونانی، آلمانی، انگلیسی، روسی وغیره عناوین «هندوایرانی» و «هندوژرمنی» و از همه مصطلحتر «هندواروپایی» بهکار برده میشود.» (همانجا، ص ٢٢؛ به نقل از: Reichelt, H.: Eb, S. 6, 7)[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]- هاينريش هوبشمان، تحول آوايی زبان فارسی (از هندواروپايی تا فارسی نو)، ترجمهی بهزاد معينی سام، تهران: موسسه انتشارات اميركبير، چاپ ۱٣٨٦
[۱٦]-بر پشت جلد «تحول آوایی زبان فارسی» (از هندواروپایی تا فارسی نو) آمده است: اصطلاح هندواروپایی اولینبار توسط فرانتس پوپ آلمانی وضع شد. پیش از آن اصطلاحاتی چون هندوژرمنی، آریایی و یا هندوهیتی بهكار میرفت. اقوام متعدد هندواروپایی، تا هزاره سوم پیش از میلاد به نوعی از وحدت نسبی زبانی برخوردار بودند. هرچند از زبان هندواروپایی متقدم در آن دوره اثری بر جای نمانده، اما با بررسی زبانهای منشعب از آن و نیز قواعد زبانشناسی از جمله معناشناسی و آواشناسی، سعی در بازسازی حروف، واژگان و صرف و نحو آنها بوده است. این اثر كه بخشی از كتاب جامع هاینریش هوبشمان است، طی ٣۴ بخش، یكی از دقیقترین و اساسیتری منابع (در این حوزه) با توجه به زمان تدوین آن محسوب میشود.همچنین رجوع شود به گفگتوی دکتر جهاندیده، دربارهی زبان و ادبیات بلوچی پیوند آن با فارسی، در مجلهی اسوه.[۱٧]- ایرانویج، ص ٣
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]- ایرانویج، ص ۱
[٢۱]- همانجا
[٢٢]- آشتیانی، جلالالدین، زرتشت؛ مزدیسنا و حکومت، ص ٢٨
[٢٣]- ایرانویج، صص ۱ و ٢
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□ فرهوشی، بهرام، ایرانویج، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، تیرماه ۱٣٧۴
□ امانالله قرشی، ایراننامک (نگرشی نو به تاریخ و نام ایران)، تهران: انتشارات هرمس، چاپ ۱٣٨٠
□ آشتیانی، جلالالدین، زرتشت؛ مزدیسنا و حکومت، تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم - ۱٣٨۱
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها │ انسانشناسی │ قومشناسی │ زبانشناسی