فهرست مندرجاتتأثیر فرهنگ ایران بر امپراتوری عثمانی
[قبل] [بعد]
![](http://4.bp.blogspot.com/-cN1Jayueaow/U-KgSVkJQVI/AAAAAAAAGbo/X_p7MepJlxw/s1600/%C4%B0nalcik.jpg)
پروفسور ایلبر اورتایلی، یکی از استادان مسلم تاریخ در ترکیه در باره استاد خود پروفسور خلیل اینالجیک میگوید: «استاد اینالجیک معتبرترین شخصیت تاریخنگاری در مورد دورهی عثمانی در ترکیه و تمام دنیاست. اگر استاد اینالجیک در این مورد چیزی میگوید، درست میگوید زیرا حتماً همه جوانب و اسناد مربوط به آن را دقیقاً خوانده و میداند که چه میگوید.» استاد اینالجیک بعد از سالیان طولانی تدریس در ترکیه، هاروارد، کلمبیا و دیگر دانشگاههای دنیا اکنون بهطور افتخاری رئیس رشته تاریخ در دانشگاه «بیلکنت» آنکارا است. آنچه که میخوانید ترجمه یکی از صحبتهای استاد اینالجیک با تلویزیون دولتی ترکیه (ت ر ت) در مورد ایران و عثمانی و اهمیت تأثیر فرهنگ و سنن ایرانی بر امپراتوری عثمانی و کلاً عالم اسلام است (ترجمه از عباس جوادی – توضیحات مختصر در داخل پرانتز متعلق به مترجم است).
[↑] تأثیر فرهنگ ایران بر امپراتوری عثمانی
تاریخ ایران گذشتهای چند هزار ساله دارد. عثمانی از نظر فرهنگی و حتی از جهت سازمان حکومتی ادامه این سنت ایرانی است. نظر من در باره (این موضوع) تاریخ این است. از این سبب من در اینجا ابتدا از تاریخ تشکیل دولت و فرهنگ و امپراتوری ایران صحبت خواهم کرد، نه به تفصیل اما بهطور خلاصه.
[↑] پیش از اسلام
بعد از فرهنگ بینالنهرین، بابل و آسور، قبایل هند و آریایی که به جلگه ایران آمده بودند این فرهنگ بینالنهرین را از طریق عیلام (ایلام) گرفتند و آن را از نظر سیاسی صاحب یک اهمیت بینالمللی کردند. در تاریخ جهانی احتمالاً بعد از چینیها، ایرانیها هستند که یک امپراتوری جهانشمول بنیاد کردهاند و این سنت تا عثمانیها ادامه یافته است.
فرهنگ ایران با فتوحات اسکندر کبیر وارد یک قالب و شکل جدیدی شد و ماهیتی ایرانی – یونانی پیدا کرد یعنی دستآوردهای بزرگ فرهنگی یونان با هیبت بزرگ امپراتوری و سیاسی ایران تلفیق یافت و یک فرهنگ ایرانی و یونانی، فرهنگ هلنیستی بهوجود آمد. ما این را در «اسکندرنامه» نظامی میبینیم. در «اسکندرنامه» اسکندر کبیر جزو حکمرانان ایران بهحساب آمده است و خود کتاب هم نام «اسکندرنامه» گرفته است. در این اثر نظامی تمام تاریخ ایران را با شامل کردن یونان و اسکندر تا قرن چهاردهم میلادی شرح میدهد.
[↑] بعد از اسلام
وقتی ترکها در آناطولی دولت خود را بنیاد نهادند در این دولت یک «بیگ لیک» و یا خانیگری بهنام «گرمیانها» بود. آنجا شاعری بهنام احمدی «اسکندرنامه» را به ترکی ترجمه کرد. (ترجمه) «اسکندرنامه» جزو اولین نمونههای ادبیات کلاسیک ترک بهشمار میرود.
امپراتوری ایران بعد از سقوط ساسانیها (بهدست) مستولیانی (افتاد) که از نیم جزیره عرب آمده بودند و بهجای اکباتان در بغداد متمرکز شدند. البته قبل از آنها امویان بر سر کار آمده بودند. اما بهخصوص در زمان عباسیان که در مقابل اکباتان در عراق و بینالنهرین بغداد را ساختند، فرهنگ باستان ایرانی، فرهنگ ایرانی و یونانی به زیربنای فرهنگی (دولت) اسلامی اعراب تبدیل شد. اولین بوروکرات بزرگ عباسیان یعنی (ابن) قتیبه یک ایرانی بود. برمکیها هم ایرانی بودند و حتی در ابتدا مسلمان هم نبودند. یعنی میخواهم بگویم که فرهنگ بزرگ و باستانی ایران با خلافت آمیزش یافت. یعنی دولت اسلامی البته از نظر دینی و شرعی آمد و مستقر شد اما اداره دولتی، بوروکراسی، دفترداری و غیره را کاتبهای ایرانی، برمکیان، قتیبه و غیره راه انداختند و فرهنگ ایرانی و سنت امپراتوری ایرانی بود که خلافت عباسی را ساخت.
همزمان با عباسیان، در شرق ایران همراه با صفاریان، سامانیان و طبیعتاً غزنویان، فرهنگ باستانی امپراتوری ایران دوباره احیأ شد. «سیاستنامه» (نظامالملک) تبلور این جریان است. «سیاستنامه» و «شاهنامه» (فردوسی) دو اثر ادبی است که فرهنگ باستانی ایران را احیأ کردند. در «سیاستنامه» سنت باستانی ایرانی - هندی دولتداری به زبان میآید. در آنجا میگوید «یک دولت فقط به یاری عدالت است که میتواند پا بر جا باشد. عدالت مهمترین صفت یک حکمران باید باشد.» این، نه از سنت اسلامی بلکه از سنت هندی - ایرانی نشأت میگیرد. این یک تئوری دولت است که در زمان انوشیروان از هندی ترجمه شده است. این سنت تا زمان عثمانیها ادامه یافته است. در دوره عثمانی هم مهمترین صفت یک حکمران این است که عادل باشد.
این اصل عدالت را ترکها در قرن یازدهم قبول کردند. بعد از استیلای ایران توسط سلجوقیان، بوروکراسی ایرانی بود و ارتش و لشکر ترک بود. از عباسیان به بعد چون ترکها در امور نظامی ماهر بودند، لشکر، رهبری دولت، حکمرانی و سلسلههای پادشاهی همه ترکی شد. یعنی از زمان سلجوقیان در سال ۱٠۴٠ به بعد ایرانیان رهبری سیاسی و اداری را از دست دادند و از آن به بعد سلسلههای ترک بر سر قدرت بودند؛ اما از بوروکراتهای ایرانی استفاده کردند. وزیر اعظم سلطان سلجوقی و مولف «سیاستنامه» نظامالملک یک ایرانی بود. از خاندانهای ترک، قراخانیان در آسیای مرکزی حکم میراندند و سلجوقیان در ایران و سوریه و بعدا در آناطولی. دولت سلجوقی از نظر فرهنگی و دولتداری امپراتوری، ایرانی است. نمونهها و مدلهای ادبیات کلاسیک ترک با سرمشق گرفتن از شعرای ایرانی ایجاد شده است.
[↑] ادبیات ایران و آناطولی
در عثمانی این تاثیر ادبیات ایرانی ادامه یافت. ولیالدین احمد پاشا برپایه خواندن دیوانهای فارسی، بنیاد ادبیات کلاسیک عثمانی را گذاشته است. از این جهت آذریها چون هم ترکی و هم فارسی میدانستند نقش بزرگی در این رهگذر داشتند. آذریها در انتقال فرهنگ و ادبیات ایرانی به آناطولی نقش بزرگی بازی کردند. در زمان سلجوقیان بزرگ (سلجوقیان ایران) در شعر و ادبیات، قانعی، ابن بی بی، به فارسی نوشتند. حتی سلاطین سلجوقی اشعار فارسی میسرودند و در «مجلس عشرت» شعرای مهم آنها شعرای ایرانی و فارسیگو بودند. مولانا جلالالدین رومی در قونیه (کونیا) مستقر شد اما به فارسی نوشت. من از بررسیهایم میدانم که در غرب (آناطولی)، مثلاً در شهر بورسا بهعنوان نمونه وقتی ابن بطوطه به این شهر آمده روستاییهای آنجا عربی نمیدانستند. ابن بطوطه میگوید اینجا کسی هست که عربی بداند؟ پاسخ میدهند که بله، یکی هست. (ملای ده را) میآورندش پیش ابن بطوطه. آن شخص هم فارسی حرف میزند. ابن بطوطه هم تعجب میکند و میگوید این که عربی نیست! و آن شخص هم برای تبرئه خود میگوید این که من حرف میزنم «فارسی قدیم» است! یعنی در آناطولی هر کس (خیلیها) فارسی میدانست یعنی حتی ملای ده هم فارسی میدانست.
بعد از ۱۴۵٣ که عثمانیها امپراتوری خود را به رهبری فاتح (سلطان محمد) تاسیس میکنند از نظر فرهنگی کلاً متوجه ایران میشوند. یک نمونه بدهم. شاعر و متصوف بزرگ جامی وقتی از مکه برمیگشت در حلب خبری از فاتح سلطان محمد میآید که با ارسال ۵٠٠٠ سکه طلا به جامی او را به استانبول دعوت میکند. ولی جامی که در زمان تیمور در منطقهای شامل مراکز مهم فرهنگ ایرانی مانند هرات، مرو و سمرقند زندگی میکرد به فرهنگ نوپای ترکی در استانبول التفاتی نکرد و به هرات بازگشت.
[↑] ترکهای سرزمینهای اسلام و اداره دولتی
بعد از سال ۱٠۴٠ ترکها بودند که بر دنیای اسلام و از آنجمله ایران حکومت کردند. آنچه که ترکها با خود آوردند اداره دولت و برتری قانون، قوانین و موارد ممنوعیت بود. یعنی در اداره دولتی آنچه که ترکها در زمان سلاطین ترک آوردند و از سنت دولتداری ایرانی فراتر میرفت اصل برتری حکمران و اتوریته دولت بود. عثمانیها نماینده این اصل هستند. فاتح سلطان محمد قبل از همه چیز سلطان و حکمران مستقلی است که ورای قوانین اسلامی قوانین عرفی خود را وضع کرده است. این در خلافت اسلامی وجود نداشت. یعنی نوآوری ترکها در اداره دولتی حاکمیت اتوریته دولت و قوانین بود. این هم سهم ترکها در ادبیات و فرهنگ ایرانی بود. عثمانی نماینده این است.
[↑] فرهنگ ایرانی و اروپا
هم در دوره خلافت و هم کلاً در دوره اسلامی، اسلام، آثار قدیم و کلاسیک از جمله دورهی باستان هلنیستی (و علوم) و آثار آن دوره مانند مکتب افلاطون، تصوف، کلام، فلسفه، فلسفه اسلامی را از طریق فرهنگ ایرانی - یونانی ادامه داد. در آن دورهی اروپا در جهالت بهسر میبرد. در زمان عباسیان یک سنتزی از فرهنگهای ایرانی، یونانی و اسلامی بهوجود آمد. این را مثلاً هانری پلن (؟) در کتاب معروف «هارون الرشید و کارل بزرگ» هم مینویسد. آن وقتها سلطنت کارل بزرگ (شارلمان) در مقایسه با امپراتوریهارونالرشید بسیار کوچکتر و محقرتر بود. در اروپا اولین اسکولاستیکها، اسکات، و دیگران… مثلاً تا قرن پانزدهم در بولونیا فلسفه ابن رشد تدریس میشد. در علم نجوم آثار اولوغ بیگ و قبل از او رازی ترجمه میشد. راهبان اسکولاستیک اروپا برای آموختن فلسفه به اسپانیا میآمدند. آثار ابن رشد و ابن سینا مانند «قانون» ترجمه میشد. یعنی فرهنگ اروپا قبل از اینکه در قرون ۱۴ و ۱۵ مستقیماً به منابع یونانی مراجعه کند و به مدنیت مدرن دست یابد کاملاً نمایانگر فرهنگ اسلامی و ایرانی است. آمدند و از ما، از اسلام آموختند اما در این موضوع نباید غلو کرد. زمانی که دانشمندان بیزانس بعد از فتح استانبول به ایتالیا رفتند و زبان یونانی را آنجا درس دادند، آنجا، ابتدا در فلورانس یک جریان هومانیستی شروع شد و آنها دیگر مستقیماً افلاطون، ارسطو و عموماً کلاسیکهای یونانی را مستقیماً از منابع اصلی و یونانی آن مطالعه کردند و بدین ترتیب یک فرهنگ نوین ایجاد شد که عبارت از رنسانس و هومانیسم بود. این را اسلام ایجاد نکرد، ایران ایجاد نکرد. ایران تا قرن چهاردهم زمینه را فراهم کرد اما از قرن ۱۴ و ۱۵ به بعد اروپا مستقیماً با مراجعه به منابع یونانی فرهنگ معاصر اروپایی را بهوجود آورد.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- پروفسور خلیل اینالجیک، تأثیر فرهنگ ایران بر امپراتوری عثمانی، ترجمۀ عباس جوادی، وبگاه چشمانداز
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ وبگاه چشمانداز