دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۳ مهر ۶, یکشنبه

تاریخچۀ اقوام در افغانستان

از: دکتر عنایت‌الله شهرانی

تاریخچۀ اقوام در افغانستان

پیشگفتار

فهرست مندرجات



کتاب حاضر[۱] که توسط پروفسور دکتر عنایت‌الله شهرانی نوشته شده است، اگرچه از جمله کوشش‌های باارزشی است که در جهت شناساندن اقوام افغانستان انجام داده‌اند؛ با این‌همه، دیدگاه‌های ایشان از منظر خاص صورت پذیرفته است که قابل تأمل می‌باشد. از این‌رو، مسئوليت این ديدگاه‌ها به عهده نويسندۀ آن است و نشر اين ديدگاه‌ها در دانشنامۀ آریانا به منزله تأیید نظرات ارائه شده نویسنده نیست.

با وجود این، دانشنامۀ آریانا، فرض دانسته که در نشر مطالب کتاب «تاریخچۀ اقوام در افغانستان»، رعایت امانت را بکند و عیناً آنچه را مؤلف نوشته، با اندک ویرایش، منتشر نماید.


[] یادداشت ناشر کتاب

واژه‌ی نژاد که بسیار سال‌ها در میان غربیان و فرنگیان و به‌ویژه جرمن‌های نازی اسباب ریختن خون میلیون‌ها انسان بی‌گناه را فراهم آورد؛ امروزه آن‌را به‌صورت عموم همه دولت‌ها و ملت‌های آزاد جهان محکوم می‌کنند و در دنیای کنونی به‌جز از کشور‌های عقب‌مانده آن‌هم در میان یک‌تعداد افراد متعصب و نژادپرست که در حقیقت به‌مفهوم نژاد نمی‌فهمند دیگر در گیتی طرفدار ندارد.

درباره نژاد، که در حقیقت بیانگر ظاهر انسان‌ها مثل رنگ، مو، جمجمه، چشم و سیما... آنان است، دانشمندان می‌گویند تنها سه نژاد یعنی سفید و سیاه و زرد وجود دارد و نژاد زرد هم مولود اختلاط نژاد‌های سفید و سیاه است و پیدایش نژاد سفید و سیاه هم به تأثیرات اقلیم و آب‌وهوای مناطق زیست انسان‌ها در طول زمان بسته‌گی دارد.

البته آنچه که در مجموعه حاضر در ارتباط به تاریخچۀ اقوام در افغانستان در این ارتباط می‌خوانید، صرف برای شناسایی بهتر اقوام و قبایل کشور می‌باشد. اختلافی اگر از نظر رنگ، مو، چشم، جمجمه و سیما و غیره در اقوام این مملکت به مشاهده می‌رسد، همه به‌مثابه آیات و نشانه‌های الله پاک(ج) برای شناخت بهتر آنان تلقی می‌گردد، قسمی‌که الله پاک می‌فرماید: «یا ایها الناس انا خلقنکم من ذکر او انثی و جعلنکم شعوبا و قبایل لتعارفوان اکرمکم عندالله اتقکم ان الله علیم الخبیر» (آیۀ ۱٣، سورۀ حجرات).

ترجمه: «ای مردمان هر آینه آفریدم شما را از یک مرد و یک زن و گردانیدم شما را، جماعت و قبیله‌ها تا یک دیگر خود را بشناسید، به تحقیق گرامی‌ترین شما نزد من پرهیزگارترین شما است. هر آینه الله دانا و خبردار است.

کانون فرهنگی قزیل‌ چوپان به سلسله فعالیت‌های فرهنگی خویش افتخار دارد که اینک مجموعۀ بسیار ارزنده را در زمینه شناسایی مردم افغانستان به نشر می‌رساند. امیدوار هستیم که این اثر قدمی باشد در راه تحکیم وحدت و برادری مردم کشور ما.

با احترام
کانون فرهنگی قزیل چوپان


[] مقدمه

اهدأ:

    - به توركان هزاره مبارز و بیگناه كه در قتلگاه‌های امیرعبدالرحمن شهید شدند،

    - به توركان، پشتون‌ها و تاجیكانی كه دور از تعصب حیات به‌سر می‌برند،

    - به ارواح شهدای دوره امیرعبدالرحمن و محمدنادرشاه كه هزاران تن‌شان بی‌كفن، در خندق‌ها به‌صورت دسته‌جمعی گور شدند،

    - به ارواح شهدای دوره حكومت خلق و پرچم كه به گناه وطندوستی و اسلامیت كشته شدند،

    - به ارواح شهدایی‌كه به دوره‌های حكومت‌های مجاهدین و طالبان به استعمال و خودخواهی رهبر‌ها كشته شدند و جنگ‌های‌شان مسلمان با مسلمان بود،

    - به ارواح صدها هزار غوراتی و فاریابی كه به دوره‌ی محمدظاهرشاه از گرسنگی جان‌های شیرین خود را از دست دادند،

    - به ارواح پشتون‌هایی كه به‌طرفداری حكومت و ضد حكومت افغانستان نادانسته باهم می‌جنگند و دوطرفه می‌میرند و خانه‌های‌شان را ماتم‌سرآ می‌سازند.


دو سال پیش‌تر جوان دانشمند محترم دكتور همت فاریابی اصالتاً از جانب خود و وكالتاً از طرف جمع كثیری از علاقمندان قضایای مردم افغانستان طی تماس تیلفونی پیشنهاد كردند تا دربارۀ هویت‌ها، انساب، تاریخ و ارتباطات مردم افغانستان با یكدیگر مقاله‌یی را در قید تحریر درآورم.

در آن روزی‌كه دانشمند ارجمند همت فاریابی برایم تیلفون كرد، اینجانب در صدد تهیه خاكۀ كتاب درباره «حضرت مولانای بلخی» بودم كه به احترام ایشان و دوستان دیگر همه پروگرام‌ها را كنار گذاشته و یک مقاله نی، بلكه این رساله را در مدت كم با همه نواقصش به اتمام رسانیدم و امید است تا خوانندگان آن‌را به دیده قدر نگریسته و یك‌جانبه تصور ننمایند، آنچه كه در این رساله آمده سعی شده تا از روی اسناد و شواهد نوشته شود و بدون شواهد و اسناد اصلاً تحریر و نوشته خاصتاً موضوعات تاریخی به افسانه می‌ماند.

از جانب دیگر من كه از خوردسالی تا اكنون دشمن درجه یك تعصب بودم و می‌باشم، آنچه را كه نوشته‌ام، تعصب زبانی، قومی و سمتی در آن شامل نمی‌باشد و من در همه چیزی‌كه نوشته‌ام بی‌تردید جوابگوی خواهم بود، مگر این‌كه از زبان و اسناد دیگران گفته باشم، زیرا كه بنده نمی‌توانم مسولیت نوشته دیگران را بدوش بگیرم و آن‌ها حق خود را دارند و به‌خاطر امانت‌داری، نظریات دانشمندان تاریخ را در هلالین قید كرده‌ام.

نام شادروان عبدالحی حبیبی مكرراً در این رساله ذكر شده است و اینجانب دربارۀ شرح احوال و آثارشان كتابی نوشته و از طریق مجله «پیمان» آن‌را چاپ نمودم. البته پوهاند (پروفسور) حبیبی در دانش، لیاقت و تحقیق در جمله دانشمندان طراز اول افغانستان به‌شمار می‌آید و بار بار از ایشان به نیكی یاد كرده‌ام، اما موضوع مهمی كه درباره ایشان باید ذكر گردد این است كه ایشان دانسته و عمداً مسایل و موضوعات تاریخی را كه حق یك قوم بوده، آن‌را به نفع قوم دیگر مبدل ساخته‌اند. مثلاً طایفه یفتلیان، کوشانیان با هزار اسناد و شواهد ثابت شده‌اند كه از طایفه سیتی «ستی» و یوچی، هون و ختایی می‌باشند و به نژاد آرین ارتباطی ندارند، چون استاد دانشمند بزرگوار می‌باشند. گاه‌گاهی اعتراف كامل نموده‌اند كه آن‌ها از جمله توركان‌اند، ولی زمانی‌كه داستان ابدالی‌ها و كلمات پشتو بلند می‌گردد، نمی‌توانند خود را كنترول نمایند و فوراً آن‌ها را به ابدالی و بعداً به پشتو ربط می‌دهند. ارزش كار پوهاند حبیبی در این است كه نظر دانشمندان تاریخ را عیناً می‌آورند و آن‌ها به‌صراحت لهجۀ نظریۀ خود را به تورك‌بودن سلسله‌های متذكره اظهار می‌دارند كه البته جنت‌مکان پوهاند حبیبی امانت ایشان را منحیث شخصیت فضیلت‌مند در هلالین می‌آورند، ولی وقتی‌كه نوبت نظر خودشان می‌آید، كاملاً بعضی كلمات را تغییر و حتی تحریف می‌نمایند، مثلاً ابدالیان را كه ارتباطی به یفتلیان ندارند، می‌گویند كه ابدالی از بقایای یفتلیان‌اند، در حالی‌كه قاطعانه ثابت گردیده است كه رابطه‌یی اندر میان آن‌ها موجود نمی‌باشد.

دوم در قسمت «لاویك»‌ها خودشان بار بار می‌گویند كه نظر علمای متقدم آن است كه ایشان از جمله هون‌ها و بقایای كوشانی و یفتلی می‌باشد ولی در قسمت نظریات شخصی‌شان می‌آورند كه آن‌ها لاویك نی، بلکه «لویک» می‌باشند كه در این قسمت به‌داخل این متن تبصره گردیده و تردید شده است.

سوم این‌كه كلمه «توركی» را متقدمین برخلاف اصول تلفظ آن «تركی» به چهار حرف نوشته‌اند، استاد تلاش بی‌ثمر كرده است تا به‌نام آن‌ها صبغه پشتون‌بودن بدهد و بنابر این، بعد از حرف «ر» و پیش از حرف «ك» یك حرف «ه» را افزوده‌اند تا «تره‌كی» جلوه كند. در حالی‌كه خود اعتراف نموده‌اند كه حرف «ه» را زیاد كرده‌اند.

و مثل امثال بالا چندین بار به مشكلات پشتون و پشتوسازی پوهاند حبیبی روبه‌رو شده‌ام كه با همه احترامی‌كه به ایشان قایل می‌باشم نظریات غیرواقعی ایشان را از روی اسناد و دلایل بدون جزیی‌ترین احساسات قومی و طرف بودن به یكی از اقوام رد نموده‌ام.

شادروان میر غلام‌محمد غبار كه تاریخ‌نویس برازنده‌ی كشور شمرده می‌شود ولی متأسفانه بنابر دلایل غیر معرف، توجه چندانی به تاریخ دیرین پُربار و پُرحادثه مردم تورك افغانستان ننموده‌اند و تنها در كتاب خود به‌نام «افغانستان در مسیر تاریخ» نوشته‌اند كه عنصر تورك به‌شمول توركمن‌ها بالغ به یك ملیون می‌گردند كه البته موضوع در كتاب «تاریخ منظوم» جناب آرین‌پور رد شده است و ما در قسمت واقعیت‌های عینی تاریخ توركان با اسناد زیاد در این مجموعه آورده‌ایم كه خوانندگان به آن پی خواهند برد.

شادروان میر محمدصدیق فرهنگ در كتاب «افغانستان در پنج قرن اخیر» بسی چیز‌های ناگفتنی را با جرأت تمام گفته است و در نوشته‌شان آثاری از تعصب و یك‌جانبه‌نگری مشاهده نمی‌شود، در هر فصل مأخذ معتبر ارایه داشته و بسی از نوشته‌های‌شان واقعاً قابل تأیید می‌باشد.

موضوع مهمی كه به نوشته‌های مورخین تأثیر دارد، همانا اعتماد نویسنده‌ها بر مورخین متقدم می‌باشد.

وقتی‌كه كتاب‌های پوهاند حبیبی را با نوشته غبار مقایسه نمودم، دریافتم كه بدون شك مآخذ حبیبی به مراتب از مأخذ غبار زیاد بود و شاید غبار نخواسته همه را بگنجاند. در میان این دو تاریخ‌نویس، یك موضوع را از نوشته‌های‌شان، علاوه بر موضوعات دیگر مشخص نمودم كه، پوهاند حبیبی تیموریان و بابریان را كه هر دو یك فامیل و امیر تیمور ابولابای(جد)‌شان می‌باشد، نژاد به مغول و اولادۀ چنگیز خان می‌دادند و مأخذ حبیبی بی‌گمان كتاب «اكبرنامه» ابوالفضل علامی می‌باشد.

در بسی جای‌ها مغول‌بودن تیموریان را این نگارنده رد نموده است كه دلایل زیاد درباره‌شان از روی اسناد آورده شده است. مگر غبار در موضوع چندان نپیچیده ولی حقیقت را برملا نموده است و او می‌گوید كه تیمور خود را چنگیزی می‌شمارد ولی حقیقت آن‌طور نیست كه او می‌گوید و او تورك توركستانی است. امیر تیمور كه به قانون چنگیزی «یاسا» عشق می‌ورزید و ارادت و عقیده خاص داشت؛ بنابراین، چنگیز خان را جد خیالی خود می‌پنداشت. در حالی‌كه همه مردم توركستان طایفه - طایفه و نسل و نسب تیمور را می‌شناسند و تورك‌شناسان بار بار ثابت ساخته‌اند كه امیر تیمور تورك و از شهر كش «شهر سبز» توركستان است. از جانب دیگر تیمور شخصی می‌باشد كه تمام زعمای پُرقدرت چنگیزی را از میان برد و امپراطوری خود را به جای‌شان از سرحد چین در شرق تا به مسكو در شمال و از تركیه، شام، بغداد، فارس در غرب و جنوب تا هند وسعت و گسترش داد و در توركستان سمرقند را پایتخت نیم دنیای آن‌روز ساخت.

بابر از كواسه‌های امیر تیمور از تورك بودن خود به‌صراحت در «بابرنامه» طی یك رباعی بیان می‌دارد.

در این رساله هم‌چنان مشكل زیاد در قسمت غوری‌ها و سوری‌ها با پوهاند حبیبی داشتم كه خواننده گرامی را حواله به خواندن متن این رساله می‌نمایم. و در این مقاله علاوه بر ریفرنس و مأخذ زیاد و ذخیره حافظوی بیش از هشتاد كتاب معتبر و منابع مؤثق استفاده شده كه در ختم این كتاب در فهرست مأخذ مجموعاً ذكر شده است.

دانشمندان گرانقدر چون محمدآصف آهنگ، سراج‌الدین سراج، غلام‌سخی سخا، داكتر فیض‌الله ایماق، استاد محمد وزیراخی كرخی، محمداسحق ثنا وغیره دوستان با فرستادن بعضی منابع تحقیقی مرا ممنون و مشكور گردانیدند. و حالا چند كلمه دیگر را به‌مفهوم مقدمه رساله هذا به خوانندگان عرضه می‌دارم.

بیش‌ترین توجه در این رساله به اصالت، نفوس و ریشه‌های توركان شده است و در قسمت تاجیكان كه گفتنی‌ها زیاد می‌باشد كتاب علحیده و مستقل در نظر گرفته شده است. معلومات دربارۀ قبایل و طوایف ملیت برادر پشتون در این رساله آورده شده است ولی چندان كافی نمی‌باشد و بایست در این باره تحقیقات جداگانه صورت گیرد.

افغانستان یك مملكت كثیرالملیتی می‌باشد[٢] و اگر درباره هر یك از آن ملیت‌ها معلومات دقیق جمع‌آوری شود، كتاب مستقل نه، بلكه هر یك ایجاب یك كتاب ضخیم را می‌نماید، و اگر در این نوشته درباره یكی از اقوام یا ملیت برادر و برابر با دیگر ملیت‌های افغانستان تحریر یافته است، انگیزه آن صرف فرمایش یك عده اهل دانش و قلم می‌باشد و گواه ما بر بی‌طرفی و حق‌نویسی ما همانا آیه متبركه الهی یعنی آیت بیست و دوم از سوره شریفه روم (سی) می‌باشد كه حق سبحانه و تعالی فرموده است: «و من آیاته خلق السٰموات و الارض واختلاف السنتكم و الوانكم» ترجمه: از نشانه‌های خدا خلق آسمان‌ها و زمین و اختلاف زبان‌ها و رنگ‌های شماست.

این شرح و بحث‌ها درباره یك قوم و یا اقوام و ملیت‌ها فقط برای شناسایی می‌باشد و نه برای تفوق‌طلبی و برتری خواهی و برای برتر دانستن یك شخص یا اشخاص از دیگران، باز خداوند(ج) به‌وضاحت بیان می‌دارد كه «ان اكرمكم عند الله ...، به تحقیق در نزد خداوند برترین شما، متقی‌ترین شما می‌باشد.

مردمی توجه نگارنده در این رساله به آن زیادتر شده است، از مردمان بسیار عمده و مهم افغانستان می‌باشند كه در حدود دست‌كم سه هزار سال[٣] تنها در این خطۀ باستانی‌مان حكم راندند و حافظه تاریخ به‌یاد ندارد كه با آن‌همه عظمت و قدرت و شأنی كه داشتند بر ملیت‌های دیگر ظلم كرده باشند، و آن‌ها بودند كه امپراطوری بزرگ خراسان دیروز و افغانستان امروز را در جهان معرفی نمودند. و تاریخ كهن و جدید به‌یاد ندارد كه این قوم یا ملت تورك، بازی دست بیگانگان شده باشد و برخلاف دیگران كه با زور بیگانه می‌آیند و با حمایت آن‌ها بر برادران دیگری‌كه از ملیت‌های غیر خودشان می‌باشند به ستیزه بر خیزند[۴].


[] نگاه گذرا درباره اقوام و ملیت‌های افغانستان

پشتون‌ها كه شاخه‌های زیادی دارند و كتاب‌های زیادی اندر باب ملیت پشتون نگاشته شده است. «راورتی» و بعضی مستشرقین دربارۀ پشتون‌ها معلومات زیاد داده‌اند. در خصوص قبایل و خیل‌های مختلف پشتون‌ها «تواریخ خورشید جهان» به‌نوشته یكی از دانشمندان پشتون‌های آن‌طرف سرحد می‌باشد كه دربارۀ همه اقوام مختلف پشتون‌ها معلومات جامع ارایه داشته و بدون تردید كاستی‌هایی در آن دیده می‌شود، هم‌چنان یك تحقیق قابل غور در ویدیو توسط یك گروه دانشمندان بزرگ امریكا و دیگران تهیه شده كه نمایانگر معلومات مشخص درباره ملیت برادر پشتون می‌باشد. نام فارسی آن فیلم تحقیقاتی «تكاپو برای قوم گمشده» و نام انگلیسی آن »Quest For the lost tribe« می‌باشد.[۵]

تاجیكان از ملیت‌های قدیم و مهم افغانستان بمانند پشتون‌ها می‌باشند كه در این اواخر كتاب‌های زیادی درباره‌شان تحریر یافته است. كتاب «تاجیكان» به‌نوشته بابه‌جان غفوروف یكی از منابع معتبر درباره تاجیكان می‌باشد. با آن‌كه در این كتاب تأملات وجود دارد.

كیفیت اعجازی كه زبان تاجیكی دارد، بیشتر جامعه افغانستان آن‌را می‌آموزند و در اكثر نقاط افغانستان زبان تفاهم بین ملیت‌های مختلف می‌باشد.

توركان كه بخش اعظم این رساله به آنان مربوط می‌شود، یكی از عمده‌ترین اقوام افغانستان را تشكیل می‌دهند و تورك‌های هزاره شامل این اتنیك می‌باشند، بنابراین، هر آنچه را كه درباره اقوام تورك در این نوشته آورده شده، مربوط توركان هزاره نیز می‌باشد.

در تاریخ دنیا هویت‌های بسی اقوام از بین رفته و ناگزیر خود‌ها را به اقوام دیگر ارتباط می‌دهند، از جانب دیگر یك‌تعداد مردمان در جهان وجود دارند كه علاقمند به اقوام حاكم و یا صاحب قدرت و یا مشهور می‌باشند، بنابراین، به‌خاطر نزدیكی به آن‌ها خود را منسوب به آن قوم می‌دانند. هم‌چنان یك‌تعداد اقوام دیگری هستند كه بنابر تقربات و ارتباطات تنگاتنگ در طول ازمنه تاریخ مثل آن‌ها می‌شوند و هویت و نسب و نژاد خود را فراموش می‌كنند. در این رساله در آن باره خاصتاً در حصه غلجایی‌های پشتون شده صحبت به‌عمل آمده است.

یك‌تعداد حكام به‌خاطر اكثریت ساختن و یا احاطه و تحت تأثیر آوردن اقوام دیگر فشار‌ها بر اقوام غیرقوم خود وارد می‌سازند و امتیازاتی را كه به‌قوم خود قایل‌اند، به‌دیگران قایل نمی‌شوند، از آن سبب مردم غیر آن قوم مربوط حكام آهسته - آهسته به‌خاطر دریافت امتیاز و یا به‌خاطر ترس، خود را به آن قوم منسوب می‌نمایند. یك مثال بسیار ارزنده كه هنوز مردان كهن‌سال هرات و مناطق دیگر افغانستان به‌یاد دارند این است كه از ترس وحشت و بیجاسازی مردم هراتیان اصیل از جانب امیر عبدالرحمن خان جمعیت‌های كثیر و طوایف مختلف حتی نام‌های خود را به‌گونه نام‌های قوم بر سر اقتدار انتخاب كردند. زیرا مردم بیچاره توان تبعیدشدن و یا از دست‌دادن زمین و دارایی خود را نداشتند و ناگزیر باید سازش می‌نمودند.

دوستان هم‌صنفی‌های دوره لیسه (دبیرستان) و متوسطه این نگارنده كه تعدادشان به دو - سه نفر می‌رسید به اعتراف خودشان از آن‌جمله بودند و یكی از آن بیچاره‌ها كه خود را در وقت مجبوریت به‌نام «پوپل» شهرت داده بود، به‌وقت تغییر رژیم محمدزایی نام دیگر داده بود ولی البته نه به آن دلیل شاید به دلایل دیگری آن مظلوم توسط حفیظ‌الله امین كشته شد.

تغییردادن هویت‌های اقوام به كسی و یا شخصی و یا قومی ضرر نمی‌رساند و هر كس حق تعیین مشخصات خود را دارد، اما در خصوص مطالعات انساب‌شناسی وغیره مشكلات بار می‌آورد.

در این رساله درباره فرملیان، ایماقیان، سوریان، غوریان، سیستانیان وغیره گفته‌ها و نظریات زیاد آمده و سعی نشده است تا به آن اقوام ارجمند نسب‌سازی و شجره‌كاری تصنعی انجام داده شود، بلكه جمله گفته‌ها و همه سخن‌ها از روی اسناد واقعی بوده و از جعلیات و خیانت‌كاری دوری گزیده‌ایم و آنچه را كه در راه حق بوده و حقیقت را بیان می‌داشته همان را انتخاب نموده‌ایم. امیدوارم كه دوستان اگر در موضوع مخالفت داشته باشند آزرده نگردند. زیرا این نگارنده طوری‌كه بیان نمودم نظر به شوق و علاقه شخصی این رساله را ننوشته‌ام بلكه فرمایش دوستان اهل قلم بوده است.

از اقوام ارجمند دیگر مملكت افغانستان تا جایی‌كه امكان داشته تذكراتی به‌عمل آمده و باید درباره هر یك، بلوچان، نورستانیان، پشه‌ییان، اورموریان، تیلگویان، پراچیان، ارشریان، اشكاشمیان، سنگلیجیان، شغنیان، واخانیان، زیباکیان، منجیان، یازغلامیان، عربان، هندیان و صاحبان زبان‌های یودغا و سریكلی وغیره اقوام كشور تحقیقات گسترده صورت بگیرد و هر كدام به‌ذات خود ارزش به‌سزا داشته و صاحب غرور ملی می‌باشند. بنابراین، به‌خاطر وسعت علم و دانش و نه به‌خاطر جداسازی باید نوشته و تحقیقات صورت بگیرد و هر یك باید به‌ذات خود مقام و منزلتی را داشته باشند و اما به‌معنای دیگر برادری و برابری، وحدت، اسلامیت و هموطنی با داشتن محیط مشترك، فرهنگ، آیین و ثقافت همه ما مردم افغانستان یك وجود و یك برادریم و باید به گفته علامه اقبال تمیز رنگ و بو حرام باشد. نه افغـانـیم و نه تـرك و تتـاریمچمــن‌زاریم و از یـك نـوبهـاریم تمیز رنگ و بو بر ما حرام استكه ما پرورده یك شـاخسـاریم

نه افغـانـیم و نه تـرك و تتـاریمچمــن‌زاریم و از یـك نـوبهـاریم
تمیز رنگ و بو بر ما حرام استكه ما پرورده یك شـاخسـاریم

كسانی‌كه تبعیض را در بین برادران هموطن تولید می‌نمایند، آن‌ها بی‌خبر از آن هستند كه آینده مردم را خراب می‌سازند، خودشان لاجرم می‌میرند و می‌روند مگر بدبختی و رنجوری مردم بیچاره از یادگار‌های منحوس آن‌ها به‌شمار خواهد رفت.


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط دکتر عنایت‌الله شهرانی برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- منظور از کتاب تاریخچۀ اقوام در افغانستان تألیف دکتر عنایت‌الله شهرانی، به ویراستاری دكتر اكبرهمت فاریابی و به اهتمام ذبیح‌الله نذیر شهرانی است، که در سال ۱۳۹۰ (چاپ سوم) در کابل توسط کانون فرهنگی قزیل چوپان چاپ شده است.
[٢]- از منظر جامعه‌شناسی، افغانستان یك کشور كثیرالاقوام است. از لحاظ فرهنگ سیاسی و حقوق سیاسی، اطلاق واژۀ «كثیرالملیت» برای یک کشور-ملت مانند افغانستان، غلط است. چون افغانستان فقط یک کشور و یک ملت است و طبق قانون اساسی این کشور، ملیت (Nationality) مردم افغانستان «افغان» خوانده شده است و این عنوان در تمام اسناد ملی و بین‌المللی رسمیت دارد و بیانگر تابعیت یا رابطۀ شهروندی تمام شهروندان افغانستان به یکسان می‌باشد. بنابراین، نباید واژۀ «ملیت» (Nationality) به‌غلط به‌جای «قومیت» (Ethnic group) به‌کار رود.
[٣]- ادعای تاریخ سه هزارساله برای ترک‌تباران آن‌هم در افغانستان، یک ادعای کاملاً اغراق‌آمیز است و اسناد تاریخی چنین چیزی را گواهی نمی‌کند.
[۴]- نیاز به مراجعه به تاریخ نیست. فقط کافی است که به کارنامۀ افراد معاصر چون عبدالرشید دوستم نگاهی انداخته شود تا بی‌اعتباری این نظر آقای دکتر شهرانی آشکار گردد.
[۵]- اگر واقعاً تعصب و یك‌جانبه‌نگری در کار نباشد، یک پژوهشگر بی‌طرف، چگونه به یک سری اسناد و یا مستندهای ویدئویی نامعتبر اعتماد و استناد می‌کند، آن‌هم فقط به این منظور که پیش‌فرض‌های او را صحه می‌گذارد؛ در حالی که ده‌ها اثر تحقیقی دیگر خلاف آن را بیان می‌دارد؟!



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

شهرانی، عنایت‌الله، تاریخچۀ اقوام در افغانستان، به ویراستاری دكتر اكبرهمت فاریابی و به اهتمام ذبیح‌الله نذیر شهرانی، کابل: کانون فرهنگی قزیل چوپان، چاپ سوم - ۱۳۹۰ خ.