فهرست مندرجاتریشههای تجاوز جنسی به پسران در ایران
از قبح لواط تا مغ بچهها
[قبل] [بعد]
[↑] از قبح لواط تا مغ بچهها
اگرچه در تأیید تعاملات سالم جنسی و نیاز انسان به بر طرف کردن این غریضه خدادادی نیازی بهدلیل نیست، اما همواره انسان به مانند دیگر مناسبات اجتماعی خود در این موضوع نیز دچار روندی افراطی شده است. برخی سوءرفتارها در این خصوص به اندازه تمدن انسان سابقه دارد و بدیهی است تلاش انسان در قالب جوامع اهل اندیشه برای جلوگیری از شیوع و پیامدهای چنین رفتارهای غیر متعارفی همواره در راستای احیای حرمتها، اخلاق و برقراری مناسبات سالم زندگی اجتماعی و عاطفی مورد ستایش بوده است.
در همین راستا یکی از شایعترین نمونههای بارز تغییر الگوی مناسبات جنسی اجتماعی در ایران تجاوز جنسی مردان به پسران خرد سال بوده که از قدمتی طولانی برخوردار است. اگرچه برای درک تأثیر منفی چنین رفتاری بر قربانی، باید بیش از پیش در درک دردهای ناشی از چنین عملی بر جسم و روح قربانی کوشید، اما شرایط ویژه ایرانیان در اعصار گذشته تا به امروز بر هر محققی معلوم میکند که ریشههای برقراری ارتباط جنسی با پسران در ایران، در الگوریتمی متمایز از سایر فرهنگها بهویژه فرهنگ غربی شکل گرفته و شاید بههمین دلیل نیز نسخههایی که به استناد دستاوردهای روانشناسی منبعث از فرهنگ غرب برای مقابله با آن پیچیده میشود در بسیاری از موارد ناکارآمد جلوه کرده است.
در ابتدا باید دید برقراری ارتباط جنسی مرد با مرد در فرهنگ ایران چگونه تعریف شده است. از آنجا که اکثریت جامعه ایران را قشر سنتی مسلمان تشکیل میدهند میتوان دریافت که تعریف شریعت از این موضوع پایه کلیه فرهنگسازیهای آشکار و البته قوانین مدنی در طول بیش از هزار سال گذشته در خصوص چنین موضوعی است. شریعت اسلام چنین ارتباطی را زیر اسم لواط که برگرفته از کردار قوم لوط است تعرف میکند و آنرا از گناهان کبیره بر میشمرد. نص صریح قانون مجازات اسلامی همجنسگرایی را جرم محسوب کرده و برای آن قوانین جزایی سنگینی تعریف کرده است.
در خصوص لواط، بهمعنای انجام آمیزش جنسی بین دو مرد، در حضور چهار شاهد عادل و یا چهار مرتبه اقرار از سوی کسانی که لواط کردهاند در دادگاه، بنا بر فقه امامیه که مبنای قانون مجازات در جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند حکم اعدام برای هر دو طرف صادر میشود. تفخیذ نیز مجازات حدی صد ضربه شلاق و در صورت سه بار تکرار در مرتبه چهارم مجازات اعدام دارد. اما نکته اینجاست که در این قانون و مبنای تئوری پایه آن هیچ اشارهای به سن فاعل و مفعول عمل نمیشود و کلیت امر مزموم شمرده شد و نفی میگردد. چنین قانونی و اشاره به آن نشانگر آن است که این فعل در گذشته رواج داشته است و بر اساس وجود آن و زیانهایی که به همراه داشته در قالب قواعد مدنی شریعت آمده است. پس اگر اسلام را منبعث از قواعد زیست اجتماعی و در راستای اصلاح آن در جامعه اقوام عرب تبار حجار در ۱۴۰۰ سال قبل بدانیم باید اذعان کنیم مردمی که فرزندان دختر خود را زنده به گور میکردند، ارتباط جنسی با مردان را در موارد کثیری جایگزین آن قرار داده بودند. البته این ادعا نیازمند تحقیق بیشتر و جامعتر است.
در ایران اما نگاه به رابطه جنسی با پسران چگونه بوده است؟ آیا ایرانیان چنین ارتباطی را روا میدانستهاند؟ در این خصوص گفتاوردهای ضد و نقیض بسیاری وجود دارد که تامل بر آنها لازم بهنظر میرسد اما تایید آنها و یا حتی برخی از آنها دشوار مینماید. اما آنچه به روایت قابل استناد به واسطه ادبیات متقدمین قابل اشارهاست اینکه شاهدبازی و یا همنشینی با مغبچهگان در فرهنگ عامه ایرانی رایج بودهاست. در توصیف این دو مقوله که در اشعار شاعران نامداری چون حافظ، مولانا و دیگر متقدمین ادب پارسی به کرات به آنها بر میخوریم، مفسرین کوشیدهاند تا آنجا که ممکن است با تعاریف عرفانی سیمایی غیر زمینی و استفادهای استعارهگون از چنین لغاتی بهدست دهند. همانطور که واژگانی چون می، میخانه، بت و صنم نیز در تعبیر مفسیرین صوفی بهگونهای دیگر و با معانی غیر مصطلح تعبیر شدهاند.
اما بهعنوان یک جامعهشناس که در حوزهی مبانی گفتار غالب اجتماعی جوامع انسانی فعالیت کردهاست، باید ذکر این قاعده مهم را در بازشناسی گفتمان اجتماعی یادآورشوم که، عموماً بخش عمدهای از واژگان مصرفی نویسندگان و ادبیات هر جامعهای از زبان رایج همان جامعه استخراج میشود و آنها با اشاره به آنچه در پیرامونشان وجود دارد آثار خود را چه در قالب قصه و شعر و چه در سایر قالبهای ادبی به زیور نگارش آراسته میکنند. همانگونه که من یا شما درباره واژهای مانند «خودرو» مقصود معینی به مفهوم اتومبیل داریم - اگرچه ممکن است آیندگانی بیایند و در تعبیری فلسفی، این واژه را عزمی برای رفتن خود خواسته معنا کنند - اعتقاد من بر این است که حافظ نیز شاهد(با بار جنسی مذکر) و مغبچه را با معنایی که در ادبیات عصر خود رایج بوده است معنی میکند.
از سوی دیگر داستانی مانند محمود و ایاز که از عشقبازی سلطان ترک با مغبچهاش (ایاز) خبر میدهد نشانگر رواج وجود ارتباط جنسی با پسرکان نا بالغ و یا نو بالغ در قرنهای پیش است و وقتی بهتر با این موضوع مواجه میشویم که با مرور تاریخ معاصر در مییابیم تا عصر ناصری نیز این ارتباط بهصورت کاملاً مشهود وجود داشته است و سلطان صاحب قران، ملیجکی داشته است که از وظایف تعریف شده او مقاربت جنسی با شاه بوده است.
اگرچه پر واضح است که بسیاری از محققان سعی در نادیده انگاشتن این واقعیات دارند، اما بیتردید در بخشهای گستردهای از تاریخ و جامعه ایران میتوان نشانههایی یافت که مردان در دورانی متمادی زنان را شایسته عشقورزی نمیدانسته و آنها را در اندازه ماشینهای تولید مثل و زاییدن تنزل دادهاند و تصور من آن است که معاشقه و لذت جنسی را در ارتباط جنسی با پسر بچههای عموماً نابالغ میجستهاند. توصیفاتی که از مغبچهها وجود دارد نشانههای روشنی از کودکان نابالغ (پسران بین ۸ تا ۱۳ ساله) را بهدست میدهد که بهعنوان خدمتکار جنسی مورد استفاده قرار میگرفتند. اگرچه این امر در تعارض کامل با قوانین شریعت بوده است که لواط را جرم و گناه کبیره تلقی کرده است، خود این تضاد موجب شده است که موضوع تجاوز جنسی به پسران در تاریخ ایران بهگونهای دردآور در پردهپوشی کامل قرار گرفته و به تابویی تبدیل گردد که گویی صحبت از آنمنافی اخلاق و پیشینه غرور آفرین ملی است!
از سوی دیگر قوانین سختگیرانه شریعت و عرف جامعه بهشدت سنتی ایران چه از قبل و چه از منظر این نوشتار بهویژه در یک صد سال گذشته که ارتباط جنسی بین زن و مرد را به حدود ازدواج محدود میکند و هیچ راه فراری از آن را باز نمیگذارد بهشدت دامن زننده به برقراری ارتباط جنسی با پسران و بهعبارت شایعتر تجاوز جنسی مردان به پسران است. با رشد جمعیت و گسترش مناسبات اجتماعی در طول یک صد سال گذشته، طبیعی است که این امر نیز (یعنی نیازهای جنسی برای افراد خارج از رابطه ازدواج) بهمثابه سایر نیازها اعم از خوراک، پوشاک، مسکن و... با نوعی افزایش چشمگیر تقاضا بر عرضه مواجه میشود که بهتبع خود پیامدهای گوناگونی را بهبار میآورد و رواج گرایش به سوءاستفاده از کودکان با جنسیت مذکر هم، یکی از پیامدهای ناگوار عدم تناسب رشد جامعه و توسعه نیافتگی زیر ساختهای انسانی است.
از همینجاست که خط مرزی بسیار روشنی در تجاوز جنسی به پسران، کودک و نوجوان، و نیز شیوع مناسبات جنسی بین خود همین پسران، خصوصاً در گروههای سنی نزدیک بهعنوان نوعی بده بستان جنسی (کاملاً متفاوت با همجنسگرایی) قابل رویت است، در میان جامعه ایرانی و ساختار جامعه غربی خودنمایی میکند.
برای درک درستتر امر کافی است ابتدا تعریف علمی همجنسگرا را بدور از تعصبات عرفی ویا دینی مرور کنیم:
همجنسگرا به افرادی گفته میشود که ترجیح میدهند مدّتی طولانی به فعالیت جنسی با افراد همجنس خود بپردازند. در سالهای اخیر، برای توصیف سبک زندگی همجنسگرایانه از اصطلاح «همجنسخواه» استفاده شدهاست، زیرا باور بر این است که این اصطلاح نسبت به اصطلاح همجنسگرا بار منفی کمتری دارد. آکادمی خانواده پزشکان آمریکا در مقالهای تحت عنوان همجنسگرایی نوجوانی در سال ۲۰۰۳ نوشت ابتدا کارشناسان به این نتیجه رسیدند که گسترش همجنسگرایی بهخاطر اختلالات رشدی است اما اخیراً برخی پژوهشها توضیح میدهد که توسعه همجنسگرایی مربوط به ترشح غدد عصبی است. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که گرایش جنس چه دگرجنسگرا یا همجنسگرا، در نتیجه تداخل پیچیده بین تأثیرات آناتومیک و هورمونی در طول رشد جنین است. زنانی که دختر حامله هستند و دوره بارداری دیاتیلاستیل بسترول مصرف کنند احتمال بیشتری وجود دارد که دخترانشان همجنسگرا شوند. همچنین اگر زنانی که پسر حامله هستند در سه ماهه اول بارداری (و در بعضی از تحقیقات ماه پنجم بارداری) استرس را تحمل کنند احتمال همجنسگرا شدن فرزندانشان بیشتر میشود.
اما در ایران با آنکه نمیشود نتیجه این تحقیقات را از دیده دور داشت اما تجربه رابطه جنسی با یک همجنس بهطور عمومی برخواسته از رسمیت همجنسگرایی در ذهن طرفین همجنس رابطه نیست (با اینکه باید حقوق همجنسگرایان با تعریف علمی آن در ایران را محترم دانست و این نوشته بهمعنی نفی وجود آنان نیست) بلکه نشانگر تمایل آنان به ارضای جنسی است که از طریق سادهترین روش دسترسی بهغیر از خود ارضایی میسر میشود.
برای درک بهتر این موضوع باید در نظر داشت که کلیه ارتباطهای اجتماعی بویژه در کودکان و نوجوانان بین سنین ۹ تا ۱۸ سالگی بهصورت کاملاً خطکشی شدهای متضمن جدایی جنسیتی است. از محیط مدرسه و تحصیل گرفته تا بازی و تفریح و حتی دوستیهای پُررنگ و کمرنگ که عموم خانوادهها تصور میکنند اگر فرزند آنها با دوستانی از جنس خود (مذکر برای مذکر و مونث برای مونث) در ارتباط باشند خطر کمتری آنها را تهدید میکند.
از سوی دیگر بهشکل کاملاً رایجی تا کمتر از ۱۰ سال گذشته توجه به امنیت جنسی پسر بچهها موضوعی کم اهمیتتر از توجه به امنیت جنسی دختران تلقی میشد و هنوز هم در اکثریت جامعه به استثنای خانوادههایی که با کسب آگاهی میزان دقت خود را بیشتر کردهاند، میتوان شاهد آن بود. بهگونهای که والدین اگر قرار بود پسر آنها شب را در خانه دوستش سپری کند حساسیت کمتری داشتند تا اینکه دخترشان بهچنین کاری مبادرت ورزد.
به این ترتیب میتوان دید که برای مردان و بهعبارت بهتر مردان جوان (از آغاز سنین بلوغ جنسی در قبل از ۱۵سالگی تا حدود بلوغ اجتماعی در بعد از ۲۰ سالگی) که نخست - از رابطه جنسی متعارف بهدلیل عدم ازدواج بیبهره اند و جامعه نیز راه دیگری برای آنها باز نگذاشته است، دوم - در برقراری هرگونه ارتباط با جنس مخالف به چالشهای متعدد مذهبی، قانونی، عرفی و خانوادگی مواجهاند، سوم - گرایش و البته نیاز تازه در خود یافتهآنها به ارضای جنسی، شدید و همراه با بیتجربگی است، دستیابی به یک پسر بچه میتواند کاری سادهتر باشد و یا برقراری ارتباط منجر به ارضای جنسی با کارکرد دو طرفه برای آنها کاری سهلتر قلمداد شود.
حال باید این امکان را نیز در نظر گرفت که احتمال مورد سوءاستفاده قرار گرفتن همین مردان در دورههای سنی پائینتر بهوسیله دیگران هم بهصورت ضریبهای معنا دار قابل رهگیریهای آماری است که البته شخصاً در خصوص آن مقایسه آماری اطلاعی ندارم.
با این احتساب آنچه در نهایت میتوان نتیجه گرفت این است که بخش عمدهای از تجاوز جنسی به پسران در ایران نه برآمده از گرایشات همجنسگرایانه، بلکه برخواسته از نیاز فطری نوجوانان به ارضای جنسی است که بهدلیل محدودیتهای شرح داده شده در سیمای یک رابطه همجنسگرایانه نمود پیدا میکند.
بازشناسی صحیح این نکته نخست در مقابله با آن بهعنوان یک پدیده مزموم اجتماعی (کودک آزاری)، سپس در شناخت درست و بهتری از جامعه همجنسگرایان ایران و نیز تفکیک افراد بیمار دچار تمایلات کودک آزاری از جوانان محروم، از حداقل آزادیهای اجتماعی شایان توجه است.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- مهدی آقازمانی، ریشههای تجاوز جنسی به پسران در ایران: از قبح لواط تا مغ بچهها، وبسایت خانه امن
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت خانه امن