فهرست مندرجاتحوای نئاندرتالی فاش میکند
احتمال تبادل ژنتیکی
بین نئاندرتال و انسان مدرن تقریباً منتفی است
[قبل] [بعد]
[↑] حوای نئاندرتالی فاش میکند
بیشتر از ۱۵۰ سال پیش، نخستین سنگواره انسان نئاندرتال که در گذشتهای نهچندان دور از جبلالطارق تا آسیای میانه زیر گامهای او بود، کشف شد. اما با گذشت این همه سال، میتوان گفت که ما نتوانستیم چیز زیادی درباره این خویشاوندان منقرض شدهیمان بفهمیم. اما حدود یک سال و نیم پیش بود که دانشمندی بهنام اسونت پابو (S. paabo) که مدیر پروژه تعیین توالی دیانای (DNA) نئاندرتال در بخش انسانشناسی تکاملی انستیتوی ماکس پلانک در لایپزیگ آلمان است، موفق شد یک تکه کوچک از استخوان ران یک مرد نئاندرتال ۳۸ هزار ساله را در یک جعبه بزرگ مملو از استخوانهای ظاهراً به درد نخور در پستوی موزه زاگرب پیدا کند. خوشبختانه کسی به این استخوان دست نزده بود و بههمین خاطر فاقد آلودگی با دیانای انسان بود. دکتر پابو بیشتر از یک دهه بود که تلاش میکرد نمونهای از سنگواره نئاندرتالها را بیابد که علاوه بر داشتن دیانای، از آلودگی مصون مانده باشد. متاسفانه اکثر نمونههای سنگواره بهخاطر در دست گرفته شدن به دیانای انسان آلوده میشوند.
مثلاً برخی دانشمندان ادعا میکردند که توانستهاند از استخوانهای چند میلیون ساله دایناسورها، دیانای استخراج کنند اما خیلی زود معلوم شد که دیاناییی که بهدست آورده بودند در واقع دیانای افرادی بوده که استخوانها را در دست گرفته بودند. اما کار دکتر پابو کاملاً فرق داشت. او با رعایت حداکثر احتیاط این رشته را از بدنامی نجات داد تا دیانای انسان یکبار دیگر به اشتباه تحلیل نشود. برای انجام این کار، پابو تقریباً تمام موزههای اروپا را در پی استخوانهای نئاندرتال زیر و رو کرد تا استخوانی بیابد که هنوز حاوی دیانای باشد. موزهداران معمولاً خوششان نمیآید که نمونههای گرانبهایشان را برای استخراج دیانای در اختیار کسی بگذارند زیرا انجام این کار روی استخوان بهمعنای آسیاب کردن مواد سنگواره و حل کردن آنها در ترکیبات شیمیایی است. اما بالاخره پشتکار پابو کارساز شد. او پیش از این هم توانسته بود دیانای یک پسر بچه مومیایی مصری ۲۴۰۰ ساله و دیانای جانوران تازه منقرض شدهای مانند موآ (نوعی مرغ غولپیکر بیپرواز ساکن نیوزیلند) و گرگ کیسهدار تاسمانی را استخراج کند و همچنین در استخراج دیانای مرد یخی متعلق به پنج هزار سال پیش نیز شرکت داشته و روی دیانای میتوکندریایی «حوای آفریقایی» و دیانای جانوران منقرض شده و گیاهان سنگواره در آزمایشگاه آلن ویلسون در دانشگاه کالیفرنیا کار کرده بود.
پابو سرانجام پس از کندوکاو بسیار، بیشتر از ۷۰ استخوان مناسب برای آزمایش پیدا کرد که از بخت بد هیچکدامشان دیانای قابل استخراج نداشتند زیرا دیانای پس از مرگ جاندار به سرعت تخریب میشود و از بین میرود. برخی از استخوانها هم به شدت آلوده به دیانای موزهداران و دانشمندانی بود که آنها را در دست گرفته بودند. از آنجا که دیانای انسان با نئاندرتال تقریبا یکسان است، اینجور آلودگیها مشکلاتی جدی بهبار میآورند. در پایان معلوم شد که فقط یک استخوان که از غار ویندیجا در کرواسی بهدست آمده بود و در موزه زاگرب نگهداری میشد، حاوی دیانای و نسبتاً فاقد آلودگی است.
صاحب استخوان ویندیجا، نئاندرتال نری بود که ۳۸ هزار سال پیش مرده بود. در این مورد نیز همچون دیگر استخوانهای باستانی، بیشتر دیانای باقیمانده متعلق به باکتریهایی بود که پس از مرگ به لاشه هجوم میبرند. در مجموع کمتر از ٦ درصد از دیانای این استخوان متعلق به خود نئاندرتال بود که این مقدار هم دچار نوعی تجزیه شیمیایی چهار باز دیانای موسوم به آدنین، گوانین، سیتوزین و تیمین شده بود، بهطوری که بعضی از سیتوزینها به تیمین و برخی گوانینها به آدنین تبدیل شده بود.
دکتر پابو برای تشخیص دیانای واقعی نئاندرتال روشهایی ابداع کرد و مشکل تبدیلهای شیمیایی را نیز برطرف ساخت. پس از تمام اینها بود که تازه کار تعیین توالی ژنوم نئاندرتال را شروع کرد. تا پیش از کار متهورانه پابو برای یافتن و تعیین توالی دیانای نئاندرتال، دانستههای ما درباره خویشاوندان از دست رفتهمان صرفاً به یافتههای باستانشناختی و دیرینشناختی متکی بوده و کار به کندی پیش میرفت. اما دکتر پابو با یافتن دیانای نئاندرتال و دادن بخشی از این نمونه بسیار گرانبها به ادوارد روبین- ژنتیکدان و مدیر انستیتوی «ژنوم مشترک» در والنات کریک- بر حجم دانستههای ما از نئاندرتالها به طرز معجزهآسایی افزود.
در آنسال تیم دکتر روبین بیش از ۷۵هزار واحد از دیانای نئاندرتال را با روشی غیر از روش تیم پابو شناسایی کرد و سرانجام دوتیم نتایج پژوهشهایشان را اواسط سال ۲۰۰٦ در ژورنالهای نیچر و ساینس منتشر کردند.
بدینترتیب هر دو تیم بهطور مستقل نشان دادند که کشف ژنوم نئاندرتال در عمل امکانپذیر است. نتایج هر دو تیم حاکی از آن بود که دستکم ۵،۹۹ درصد از ژنوم نئاندرتال با ژنوم انسان امروزی یکسان است. علاوه بر این «اندازه موثر جمعیت» بنیانگذار نئاندرتال را در حدود سه هزار نفر محاسبه کردند. اندازه موثر جمعیت شامل افرادی است که عملاً جفتگیری میکنند و ژنهایشان را به نسل آینده منتقل میکنند. بنابراین این عدد کمتر از اندازه واقعی جمعیت است؛ یعنی اندازه موثر سه هزار نفری با جمعیت معادل ۱۰ هزار نفر متناظر است. در مجموع با توجه به اندازه موثر اندک جمعیت نئاندرتالها هر دو تیم به این نتیجه رسیدند که احتمال آمیزش انسان امروزی با نئاندرتال بسیار ناچیز و تقریباً بعید است.
اما پژوهشهای دانشمندان بخش انسانشناسی تکاملی انستیتوی ماکس پلانک روی دیانای نئاندرتال هیچگاه متوقف نشد و آخرین خبرها از کار بیوقفه آنها حاکی از این است که توانستهاند دیانای میتوکندریایی نئاندرتال را بهطور کامل تعیین توالی کنند. میتوکندری، اندامک کوچکی است که آن را نیروگاه درون سلول مینامند و وظیفهاش تامین انرژی مورد نیاز سلول است. میتوکندری تنها از طریق دودمان مادری به فرزندان منتقل میشود. از اینرو از دیانای آن میتوان برای ردیابی نیای مادری مشترک تمام افراد یک گونه استفاده کرد. این مادر باستانی که آن را «حوای نیاکانی» مینامند، مادر تمامی نئاندرتالهاست؛ همانطور که «حوای آفریقایی» مادر تمامی انسانهای امروزی است و احتمالاً ۲۰۰ هزار سال پیش در آفریقا میزیسته است.
تیم انستیتوی ماکس پلانک در تازهترین پژوهشهایشان موفق شدند دیانای ۱۳ ژن میتوکندری نئاندرتال را تحلیل کنند و متوجه شدند که دو گونه انسان مدرن (یعنی ما) و انسان نئاندرتال هیچگاه با هم آمیزش نکردهاند یا اینکه احتمال چنین در همآمیختگی ژنتیکی بسیار بسیار اندک است. تحلیلهای ژنتیکی آنها نشان میدهد که حوای نئاندرتالی چیزی در حدود ٦٦۰ هزار سال پیش میزیسته یعنی زمانیکه آخرین نیای مشترک انسان و نئاندرتال زنده بود. البته این تاریخ قطعی نیست و میتواند ۱۴۰ هزار سال کم یا زیاد باشد. آزمونهای بیشتر روی دیانای به طرز شگفتانگیزی حاکی از ناچیز بودن تغییرات تکاملی در نئاندرتالهاست و این خود نشان میدهد که جمعیت نئاندرتالها احتمالاً اندک بوده و هیچگاه بیشتر از ۱۰ هزار نفر از آنها بهطور همزمان زنده نبودهاند. تیم انستیتوی ماکس پلانک تا به اینجای کار، ۴درصد از کل کدهای ژنتیکی نئاندرتال را رمزگشایی کردهاند و امیدوارند تا پایان سال کار تعیین توالی را به اتمام برسانند. مقایسه ژنوم نئاندرتال با توالی ژنتیکی انسان میتواند تفاوتهای ژنتیکی ظریف بین این دو گونه انسان را مشخص کند. مانند ژنی که ظرفیت مغز را افزایش میدهد و ژنهایی که بر سایر ویژگیهایی که زیربنای انسان بودن را تشکیل میدهند، تاثیر میگذارند. در مجموع دستاندرکاران تهیه نقشه ژنوم نئاندرتال چه در این پژوهش جدید و چه در مقاله سال ۱۹۹۷، یعنی پیش از کارهای چشمگیر اسونت پابو، که نتایج تعیین توالی دیانای میتوکندریایی نئاندرتال در ژورنال Cell به چاپ رسید، همواره تاکید کردهاند که شواهد موجود قویاَ نشان میدهند هیچ ماده ژنتیکی از انسان نئاندرتال به انسان مدرن منتقل نشده است.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- طاهره رنجبر، حوای نئاندرتالی فاش میکند، شبکۀ اینترنتی آفتاب
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
شبکۀ اینترنتی آفتاب؛ برگرفته از:
□ Guardian, Aug. 8, 2008
□ Science Daily, Aug. 8, 2008
□ New York Times, Nov. 16, 2006
□ Smithso nian, Oct. 2006