|
انسان، سکس و تکامل طبیعی
فهرست مندرجات
.
انسان، سکس و تکامل طبیعی
یکی از تفاوتهای عمدهای که بین سکسوآلیته انسان با سایر جانوران مشاهده میشود، این است که در اکثر حیوانات، تمایلات جنسی ماده به زمان تخمکگذاری او محدود میشود. در حقیقت در حیوانات، غریزهی جنسی تنها وسیلهای برای بقای نسل است. در اینجا سئوال عمدهای که برای بیولوژیستها مطرح میشود، این است که چرا تکامل طبیعی در جهت خلق موجودی بوده است که در او سکسوآلیته تنها جنبه بقای نسل ندارد؟
سکسوآلیته انسان بهدلیل پیچیدهگیاش، همیشه ذهن دانشمندان حوزههای مختلف را به خود اشغال کرده است. متاسفانه بهعلت تابوهایی که در این زمینه در فرهنگ ما وجود دارد، کمتر به این موضوع پرداخته شده و نوشتههای اندکی بهزبان فارسی دراین زمینه بهچشم میخورد.
هدف ما در این مقاله، آشنا نمودن خوانندههای فارسی زبان، با سکسوآلیته از دیدگاه «بیولوژی تکاملی» میباشد.
بیولوژیستها با مقایسه و مشاهدهی سیر تکاملی سکسوآلیته در موجودات زنده، سعی نمودهاند یک سری خصوصیات جنسی انسان را نیز بررسی کنند. یکی از تفاوتهای عمدهای که بین سکسوآلیته انسان با سایر جانوران مشاهده میشود، این است که در اکثر حیوانات، تمایلات جنسی ماده بهزمان تخمکگذاری او محدود میشود. در حقیقت در حیوانات، غریزهی جنسی تنها وسیلهای برای بقای نسل است. حس غریزی که در حیوان ماده وجود دارد، تمایلات جنسی او را با زمان تخمکگذاریاش منطبق کرده است. دلیل این مسئله، مهمترین اصل قانون تکامل طبیعی، یعنی همان قانون بقای نسل موجودات است. این قانونی است که با آن میتوان بیشتر تحولات و تغییرات «نوع»های مختلف را توجیه کرد.
در اغلب جانوران و خصوصاً پستانداران، حیوان ماده بهطور غریزی از زمان تخمکگذاریاش آگاهی دارد و با نشانههایی، این تخمکگذاری را به حیوان نر اطلاع میدهد. این نشانهها میتوانند «رفتاری» یا «غیر رفتاری» یا ترکیبی از هر دو باشند. بهعنوان مثال در شامپانزهی ماده، با شروع تخمکگذاری دهانه آلت تناسلی به رنگ قرمز در میآید و او این تغییر را با خم شدن در مقابل شامپانزه نر به معرض دید او قرار میدهد.
تکامل طبیعی، این آگاهی غریزی از زمان تخمکگذاری را در انسان پاک کرده است. بیولوژیستها این فقدان آگاهی که نتیجهاش عدم توانایی انتقال آن به مرد میباشد را «تخمکگذاری نهان» مینامند.
انسان بر خلاف اغلب موجودات، رابطه جنسیاش را در تمام سیکل ماهانه زن ادامه میدهد. زن جزو معدود موجودات مونثی است که در زمانهای غیر تخمکگذاریاش موجود مذکر را از خود نمیراند. زیرا که تمایلات جنسیاش از «تولید مثل» فراتر رقتهاند. بهطوری که حتی در زمان بارداری و نیز بعد از یائسگی نیز این نیازها بهوجود خود ادامه میدهند. به این ترتیب بیشترین رابطهی جنسی آدمها در زمانهایی صورت میگیرد که امکان بارداری وجود ندارد.
در اینجا سئوال عمدهای که برای بیولوژیستها مطرح میشود، این است که چرا تکامل طبیعی در جهت خلق موجودی بوده است که در او سکسوآلیته تنها جنبه بقای نسل ندارد؟
باید گفت این ویژگی حتی پیش از رشد تمدن و فرهنگ در انسان وجود داشته است. چیزی که نشانگر این است که دلایل دیگری نیز در ایجاد این بعد در انسان دخیل بودهاند.
در اینجا ما به ذکر دو تئوری که توضیح این تخمکگذاری نهان را هدف قرار دادهاند، میپردازیم:
تئوری نخست توسط «ریچارد الکساندر» و «کاترین نو نان»[۱]، دو بیولوژیِست دانشگاه میشیگان مطرح شده است. اساس این تئوری بر «ناتوانبودن نوزاد انسان» میباشد. در حقیقت، بر خلاف اکثر پستانداران که خیلی زود به استقلال میرسند، نوزاد انسان تا سالها نیاز به حمایت و تامین غذایی دارد. در انسانهای بدوی، بهخاطر شکل زندگیشان، این مسئله حادتر بوده است. نقش پدر در اغلب حیوانات به باروری تخمک خلاصه میشود و حیوان نر بعد از بارور کردن ماده، به جستجوی مادهای دیگر برای باروری میرود. زیرا طبق برنامهریزی غریزیاش، ژنهای بیشتری باید از خود برجا بگذارد.
برای انسانهای ابتدایی ماجرا پیچیدهتر از این بوده است. برای زن بدوی، رفتن مرد بعد از باروری، به منزلهی بهخطر افتادن جان فرزندش تلقی میشده است. زیرا که نگهداری از کودک و همزمان جستجوی غذا برای ادامهی حیات خود و نوزادش تقریباً غیرممکن بوده است. در نتیجه انتخاب طبیعی در جریان تکامل، زنانی را بر گزیده است که دارای تمایلات جنسی فراتر از دوران تخمکگذاری بودهاند. بدین ترتیب اگر در اغلب حیوانات ماده، پذیرایی رابطه برقرار کردن با جنس مخالف، تنها به زمانی که قابلیت بارآوری دارند خلاصه میشوند، در زن این قابلیت شکل مداوم بهخود گرفته است. همانطور که گفتیم در زن هیچگونه رفتاری که در آن نشانی از تخمکگذاری بوده و برای مرد قابل تشخیص باشد، مشاهده نمیشود. در نتیجه مرد بدوی چون نمیدانسته چه زمانی قادر است زن را بارور کند، ناچار بوده است که با او بماند. زیرا تنها گذاشتن او و به سراغ زنهای دیگر رفتن دو نتیجه منفی برای او به همراه داشته است:
- بهجای او رقبایش در غیابش زن را بارور کنند و بدین ترتیب ژنهایش را نتواند به نسل بعد انتقال دهد.
- چون از زمان تخمکگذاری هیچکدام از زنهای احتمالی که با آنها ارتباط برقرار کرده اطلاعی ندارد، در نتیجه این امکان وجود دارد که هر چند با زنهای متعددی رابطه بر قرار کرده است، ولی در نهایت هیچیک از آنان را بارور نکرده باشد.
بدین ترتیب پذیرا بودن مداوم زن بدوی برای برقراری رابطه جنسی با مردش، حمایت و تامین غذایی خودش و کودکانش را برای او به همراه داشته است.
تئوری دیگری که در مقابل این تئوری قرار میگیرد، توسط «سارا هردی»[٢] مردمشناس دانشگاه کالیفرنیا مطرح شده است. این تئوری بر پایهی مشاهدهی پدیدهی «بچهکشی» در بین یک سری حیوانات و نیز بعضی جوامع ابتدایی میباشد. این پدیده در حیواناتی که از لحاظ ژنتیکی به انسان شبیه هستند، مثل شامپانزهها و گوریلها و نیز در نزد شیرها و سگهای شکاری آفریقا، بهچشم میخورد. «بچهکشی» به این مفهوم است که نر بالغ زمانی که میخواهد مادهای را تصاحب کند، دست به از بین بردن بچههای آن ماده میزند و بدین ترتیب بازماندههای رقبایش را که حامل ژنهای این رقبا هستند را نیز نابود میکند.
دلیلی که دانشمندان برای توضیح این اقدام نر بیان میکنند به شرح زیر است:
مادهای که در پریود شیردادن به فرزندش بهسر میبرد، در بیشتر موارد تخمکگذاری نمیکند. نر از راه رسیده برای اینکه بتواند ماده را بارور کند، با کشتن نوزاد به شیرسازی مادر خاتمه میدهد و باعث میشود او تخمکگذاری را از سر بگیرد. بدینگونه حیوان نر قادر خواهد بود که ماده را بارور کند و فرزندی که حامل ژنهای اوست بهوجود آورد. یکسوم بچه گوریلها به این طریق جان خود را از دست میدهند.
در تئوری سارا هردی، «تخمکگذاری نهان» و «تمایل جنسی مدام ماده» راهی برای جلوگیری از این فرزندکشی میباشد. به عقیده سارا هردی، اگر طبیعت در سیر تکاملیاش به مادههایی رسیده که دارای این خصوصیات هستند، به این دلیل است که به نوعی سدی در مقابل این بچهکشی قرار دهد. به این ترتیب که مادههایی که تمایل جنسی مداوم داشتهاند، به رابطه با یک نر اکتفا نمیکردهاند. برقراری ارتباط جنسی با نرهای گوناگون، باعث میشده که این نرها دیگر اقدام به کشتن بچههای او نکنند. زیرا هر کدام خود را بهطور پتانسیل، پدر او و در نتیجه او را حامل ژنهای خود تلقی میکردند.
اگر بخواهیم این دو تئوری را در مقابل هم قرار دهیم باید بگوییم که در تئوری اول «تخمکگذاری نهان» عاملی برای تقویت تکهمسری است در حالی که در تئوری دوم در جهت از بین بردن تکهمسری و نامشخص کردن پدر است.
وجه اشتراک این دو تئوری در این است که در هر دو آنها، دلیل این تغییر و تحول حفظ جان نوزادان است.
دو بیولوژیست سوئدی بهنامهای «سیلن تولبرگ» و «آندرس مولر»[٣]، بر اساس مشاهداتشان عنوان میکنند که این دو تئوری میتوانند مکمل باشند. یعنی آنها را بهعنوان دو مرحله از تکامل تلقی میکنند. به این ترتیب که در ابتدا مادهها با «تخمکگذاری نهان» و رابطهی جنسی با نرهای مختلف، موفق شدند از مرگ احتمالی فرزندانشان بهدست نرهای گروه جلوگیری کنند، در دومین مرحله «تخمکگذاری نهان» باعث شده است انسان بدوی به زندگی تکهمسری رو بیاورد. زیرا زن بدوی با پنهان کردن زمان تخمکگذاریاش میتوانست حمایت و حضور مرد بدوی را که برای زنده ماندن فرزندانش اجتنابناپذیر بوده است را حفظ کند.
در حقیقت «انتخاب طبیعی» راهی از پیش معلوم نیست که همیشه هدفش از قبل معلوم باشد. بلکه یک «ویژهگی» که در برههای خاص عملکردی مشخص دارد، میتواند با گذشت زمان آن عملکرد را از دست بدهد و نقش دیگری در زندگی آن موجود بازی کند.
نکتهای که در اینجا ذکر آن مهم میباشد، این است که رشد و تکامل مغز انسان تحولات عظیمی را در زندگی او ایجاد کرده است. پیشرفت تمدن بشری، عوامل بیشماری را در زندگی و روان و روابط او با هم نوعانش بهوجود آورده است. او با خلق فرهنگ، مذهب، هنر، رابطهای نمادین نیز با دنیا بهوجود آورده است. تمامی این عوامل بدون شک بر سکسوآلیته بشر اثر گذاشتهاند. هدف ما در این مقاله، تنها بررسی سکسوآلیته از دیدگاه بیولوژی تکاملی بود. ولی ذکر این نکته لازم است که برای درکی صحیح از سکسوآلیته انسان، آن را باید در ابعاد دیگر فرهنگی-روانی-اجتماعیاش نیز بررسی کرد. که متاسفانه در کادر این مطلب نمیگنجید.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- Alexander, Richard D. “How did humans evolve?” Special publication no.1. University of Michigan Museum of Zoology, ANNE Arbor, 1990
[٢]- Hrdy, Sarah Blaffer. The woman that never evolved: Cambridge, Mass.: Harvard University press,1981.
[٣]- Sillén-Tulberg, Birgitta, and Anders P. Moller. “The relationship between concealed ovulation and mating systems in anthropoid primates:A phylogenetic analysis.” American naturalist 141(1993): 1-25.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ انسان، سکس و تکامل طبیعی، سایت رسمی مژگان کاهن، روانشناس