|
تاریخچهی نهضت اسلامی افغانستان
فهرست مندرجات
.
مختصری تاریخچهی نهضت اسلامی افغانستان
نهضت جوانان مسلمان معروف به اخوانالمسلمین افغانستان یا گروه اخوانی، نام سازمانی گروهی از استادان و دانشجویان دانشگاه کابل بود که با الهامگیری از حزب اخوانالمسلمین مصر و جماعت اسلامی پاکستان (بهرهبری سیّد ابوالأعلی مودودی)، در سال ۱۳۴۸ فعالیت اسلامگرایانهای خود را در دانشگاه کابل آغاز کردند.
- «... بیستوهفت سال قبل، اساس نهضت اسلامی در کشور ما گذاشته شد. در آنزمان مؤسسین نهضت اسلامی یازده نفر بودند که از جملهی آنها ده نفر شهید شدند و به وعدهی که با خدای خویش کرده بودند وفا نمودند و به لقاءالله پیوستند؛ تنها من زنده ماندهام که تا کنون با این فیض نرسیدهام. در مرحلهی که این نهضت آغاز شد، زمینهی فعالیت سیاسی برای جنبشهای اسلامی بسیار نامساعد بود. سازمانهای غیراسلامی و حتی ضداسلامی با آزادی تمام فعالیت داشتند... حکومت هم بهنحوی وابسته بهقدرتهای بیرونی بوده و زمینهی فعالیت این سازمانها را باز گذاشته بود. کمونیستها در پوهنتون، آیدیالوژی و افکار انحرافی خود را در بین جوانان و محصلین پخش میکردند. اما برای نهضت اسلامی برعکس زمینه بههیچصورت سازگار نبود. از لحاظ سیاسی ما شدیداً تحت فشار بودیم. مامورین حکومت محصلین مسلمان را تعقیب میکردند و زندانی میساختند. از لحاظ اقتصادی هم هیچگونه امکاناتی نداشتیم. یک جمع محصلینی بودیم که به اسلام ایمان داشتیم. به ارزشهای اسلامی معتقد بودیم ولی کاملاً فقیر و دچار تنگدستی...»
در توضیحات فوقالذکرکه گلبدین حکمتیار از نخستین روزهای نهضت اسلامی سخن میزند، مؤسس و وارث اصلی نهضت، خود را معرفی میدارد. به ادعای حکمتیار و هواداران او یازده نفریکه نهضت اسلامی را تأسیس کردند در نخستین جلسهی رهبری نهضت در بهار ۱۳۴۸ (۱۹٦۵ م) منعقدهی ولسوالی شکردرهی کابل نام نهضت جوانان مسلمان را به نهضت اسلامی کشور گذاشتند. در اولین جلسه خطوط کلی نهضت در ۲٦ ماده تدوین و تصویب شد. واعضای این جلسهی یازده نفری که از میان آنها تنها حکمتیار زنده مانده است عبارت بودند از: عبدالرحیم نیازی، انجنیر حبیبالرحمن، سیفالدین نصرتیار، گلبدین حکمتیار، معلم گلمحمد، معلم غلامحبیب، عبدالقادر توانا، سید عبدالرحمن، داکتر محمدعمر، مولوی حبیبالرحمن و خواجه محفوظ.
اما جمعیت اسلامی افغانستان بهرهبری برهانالدین ربانی تاریخ تأسیس نهضت اسلامی را سال ۱۳۳٦ (۱۹۵۷ م) وانمود میکند که توسط غلاممحمد نیازی استاد دانشکده شرعیات دانشگاه کابل تشکیل گردید. رهبر جمیعت اسلامی درنوشتهای با عنوان «پوهاند غلاممحمد نیازی، بنیانگذار نهضت اسلامی افغانستان» از خود و تعداد دیگر چون سید محمد موسی توانا، وفیالله سمیعی (آخرین وزیر عدلیه حکومت محمدظاهرشاه) استاد محمد فاضل، عبدالعزیز فروغ، سید احمد ترجمان و هدایت نام میبرد که با نیازی در تأسیس نهضت اسلامی همراه بودند. بهعقیده و ادعای جمیعت اسلامی افغانستان، غلاممحمد نیازی در سال ۱۳۵۱ (۱۹۷۲ م) از رهبری نهضت بهدلایل امنیتی استعفا داد و در پشتپرده بهحیث رهبر فکری و معنوی باقی ماند. در همین سال رهبری نهضت اسلامی بهنام جمیعت اسلامی افغانستان بهدوش برهانالدین ربانی استاد فاکولته شرعیات دانشگاه کابل گذاشته شد. داکتر سید محمد موسی توانا استا د فاکولته شرعیات در آن سالها از نخستین جلسهای سخن میگوید که در اوایل سال ۱۳۵۲ بهمنظور تعیین رهبری و تعیین برخی مسئولین جمیعت در منزل استاد ربانی واقع خیرخانه شهر کابل صورت گرفت. نامبرده اسامی اعضای نخستین جلسه را با مسئولیتهایشان معرفی [چنین] میکند:
- ۱- برهانالدین ربانی بهحیث امیر عمومی و رئیس شورای اجرائیه
۲- عبدالرب رسول سیاف معاون امیر
۳- انجنیر حبیبالرحمن منشی و مسئول تنظیم افسران اردو
۴- سیفالدین نصرتیار مسئول تنظیم جوانان
۵- مولوی حبیبالرحمن مسئول تنظیم علمأ
٦- سید عبدالرحمن مسئول امور مالی
۷- مولوی عبدالباری مسئول تنظیم دهقانان و کارگران
۸- سید محمدموسی توانا مسئول امور فرهنگی
۹- سید نورالله عماد مسئول تنظیم در هرات
۱۰- عبدالقادر توانا مسئول تنظیم در بلخ
۱۱- استاد غلاممحمد نیازی مسئول امور سیاسی (البته در مجلس دوم)
-
در این جلسه استاد عنایتالله شاداب و غلام ربانی عطیش نیز شرکت داشتند. باید گفت حکمتیار و دکتر عمر در این زمان در حبس بهسر میبردند.
برخی از نویسندگان دیگر بنیانگذاری نهضت اسلامی را همچون جمعیت اسلامی به غلاممحمد نیازی ارتباط میدهند. میر محمدصدیق فرهنگ مؤلف کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر، نهضت اسلامی افغانستان را برخواسته و متأثر از جنبش اخوانالمسلمین مصر میداند که توسط عدهای از محصلین افغانی دانشگاه ازهر قاهره افکار اسلامی هممانند اخوانالمسلمین به دانشگاه کابل انتقال داده شد. فرهنگ، تأسیس حلقههای مشابه اخوانالمسلمین مصر را در افغانستان از سال ۱۹٦۸ میلادی به بعد وانمود میکند. او نام رسمی نهضت اسلامی را به یک روایت «جمیعت جوانان مسلمان» و به روایت دیگر «جمیعت اسلامی افغانستان» میخواند که اولینبار در دانشگاه کابل بهوجود آمد.
صباحالدین کشککی در مورد نهضت اسلامی افغانستان مینویسد: «رهبر معروف و ممتاز این نهضت غلاممحمد نیازی بود که از طرف رژیم محمدداوود محبوس و بعداً در حالیکه دورهی حبس خود را سپری میکرد از طرف کمونیستها شهید شد.»
دکتر حقشناس در مورد تاریخ نهضت اسلامی میگوید: «... با استفاده از فضای نسبتاً مساعدی پس از سال ۱۳۴۳ (۱۹٦۴ م) عدهای از استادان مسلمان، آگاه و با ایمان دست بهکار شدند و نخستین هستهی مبارزه و مقاومت را در برابر کمونیستها و در مرکز پوهنتون (دانشگاه) بهنام جمعیت اسلامی افغانستان پایهگذاری کردند و یک تعداد از جوانان مسلمان و مبارز را بهدور خود جمع نمودند... مرحوم شهید پوهاند غلاممحمد نیازی با جمعی از همفکران خویش چون استاد ربانی، استاد توانا، استاد سیاف و بعضی از استادان محترم دیگر که اسامیشان در اختیار من نیست نهضت را اساس و بنیاد نهاده بودند و آنرا رهبری میکردند... سازمان مذکور از لحاظ تشکیلات سیاسی و اداری در ردیف پیشرفتهترین سازمانهای سیاسی جهان قرار داشت که شرح جزئیات و نحوهی کار آن در شرایط کنونی مصلحت نیست...»
اما در هیچ یک از ادعای طرفین حزب اسلامی و جمعیت اسلامی و نویسندگان دیگر در مورد تاریخ کامل و روشن نهضت اسلامی اسناد معتبر و دقیق ارائه نمیشود. نه گلبدین حکمتیار و حزبش از ده تن مؤسسین نهضت اسلامی که با مرگ دستهجمعی خود رهبری را به او (حکمتیار) گذاشتهاند، اسنادی ارائه میکند و نه جمیعت اسلامی از غلاممحمد نیازی بهعنوان مؤسس نهضت که در زندان پلچرخی از سوی حکومت ترهکی وامین اعدام گردید چیزی برای ثبت در تاریخچهی نهضت اسلامی و تاریخ سیاسی کشور دارد و این نشان میدهد که نهضت اسلامی افغانستان در دوران قبل از کودتای محمدداوود و حتی قبل از کودتای حزب دمکراتیک خلق، سازمان متشکل و حزب سیاسی منظم نبوده و تاریخ دقیق و معتبری از آغاز و تأسیس نهضت اسلامی وجود ندارد. نهضت اسلامی با این نقص و کمبود در تحولات بعدی نیز بهصورت یک حزب سیاسی عرض وجود نکرد. نهضت اسلامی که در دههی دمکراسی مانند سایر احزاب سیاسی بهظهور رسید، در آغاز احساسات و عکسالعمل طبیعی دانشآموزان، دانشجویان و آموزگازان مسلمان مکاتب و دانشگاه در برابر افکار، اظهارات و تبلیغات احزاب کمونیستی بود که بهصورت نابخردانه و ناعاقبتاندیشانه اعتقادات و باورهای اسلامی را به تمسخر و استهزأ میگرفتند. بعداً این احساسات و عکسالعمل در محیط آموزشگاهها بهخصوص دانشگاه کابل با تأثیرپذیری از افکار و بینش اخوانالمسلمین مصر که توسط تحصیلیافتگان دانشگاه ازهر قاهره (استادان دانشکدهی شرعیات دانشگاه کابل و مدرسه ابوحنیفه در کابل) انتقال یافت به جریان گسترده و منظمتری تبدیل شد. تقلید از نظریات و شعارهای جنبش اخوانالمسلمین مصر که در سال ۱۹۲۸ توسط حسن البنأ بنیانگذاری شد و ترجمهی آثار و نوشتههای آنها که بهصورت گسترده مورد استفادهی وابستگان و هواداران نهضت اسلامی قرار گرفت، آنها را در محیطهای آموزشی و حتی میان عامهی مردم به اخوانیها معرف ساخت. کتابهای که در ایران از نویسندگان اعضای اخوانالمسلمین مصر بهخصوص سید قطب و برادرش محمد قطب ترجمه و چاپ میشد و بهداخل افغانستان انتقال مییافت، عمدهترین منبع تغذیهی فکری اعضأ و هواداران نهضت اسلامی را در محیطهای آموزشی بهخصوص دانشگاه کابل تشکیل میداد. نوشتهها و آثار قلمی ابوالاعلی مودودی رهبرجماعت اسلامی پاکستان و آثار نویسندگان مربوط به جریان اسلامی ایران منابع دیگر تغذیهی فکری اعضای نهضت اسلامی در افغانستان بود.
در حالیکه جریان نهضت اسلامی در دههی دمکراسی مانند برخی احزاب سیاسی دیگر، نشریهی رسمی بیانگر اهداف و آرمان خود نداشتند، جریده «گهیح» یکی از نشریههای غیردولتی این دوره بود که عمدتاً افکار و اندیشههای مربوط به نهضت اسلامی را منتشر میساخت. صاحب امتیاز و مسئول این جریده منهاجالدین گهیح بود که در زمستان ۱۳۵۱ (۱۹۷۲ م) در کابل ترور گردید.
خارج ازحلقهی استادان دانشکدهی شرعیات و دانشجویان مسلمان دانشگاه کابل که فعالیتهایشان در سالهای اخیرحکومت شاهی بهنام نهضت اسلامی تبلیغ و یا شناخته میشود و خود به اخوانیها شهرت یافتند، افراد و حلقههای دیگری نیز مدعی تأسیس و تشکیل نهضت اسلامی در افغانستاناند. از حضرت صبغتالله مجددی، مولوی قلعهی بلند و مولانا عطاءالله فیضانی بهعنوان کسانیکه اولینبار نهضت اسلامی را در کشور بنیانگذاری کردهاند، نام برده میشود.
نهضت اسلامی در جامعه تشیع افغانستان سیر و تشکل جداگانه از نهضت اسلامی اکثریت اهل تسنن کشور دارد. نهضت اسلامی در جامعهی تشیع افغانستان متأثر از ایران، رهبران مذهبی و حوزههای علمییهی آن میباشد. از پیشگامان و مؤسسین این نهضت در میان تشیع سید محمداسماعیل بلخی است که در دوران حکومت محمدظاهر شاه زندانی شد.
نهضت اسلامی افغانستان بعد از کودتای سردار محمدداوود در سرطان ۱۳۵۲ (۱۹۷۳ م) تحت فشار قرار گرفت. دهها نفر از فعالین نهضت در سالهای اول حکومت داوودخان دستگیر و زندانی گردیدند. این فشار و دستگیریها عمدتاً توسط شاخهی پرچم حزب دمکراتیک خلق صورت میگرفت که در حکومت سردار محمدداوود مشارکت داشتند. حبیبالرحمن از دانشجویان دانشکدهی انجنیری دانشگاه کابل نخستین عضو فعال نهضت اسلامی بود که در روزهای شروع سال ۱۳۵۳ دستگیر و زندانی گردید و سپس اعدام شد. بهتعقیب آن غلاممحمد نیازی به زندان کشانیده شد و حملات برای دستگیری افراد سرشناس نهضت اسلامی از سوی پولیس تشدید یافت. با تشدید دستگیریها، عده ای از اعضای نهضت نخست دست به اختفأ زدند و سپس به پاکستان پناه بردند که برهانالدین ربانی، احمدشاه مسعود و گلبدین حکمتیار در میان آنان بود. حکمتیار قبل از فرار به پاکستان یکونیم سال را در زندان دهمزنگ کابل به اتهام قتل سیدال سخندان یکی از رهبران شعله جاوید بهسر برد. او روزهای قبل از کودتای داوودخان در صدارت موسی شفیق از زندان رها گردید. سیدال سخندان در درگیریهای دانشگاه کابل میان اعضای شعله جاوید و محصلین وابسته به نهضت اسلامی یا اخوانیها بهقتل رسید. اینگونه درگیریها گاهگاهی در دانشگاه کابل و در مؤسسات آموزشی برخی ولایات میان اعضای نهضت اسلامی و اعضای احزاب چپ کمونیست بهوقوع میپیوست.
رهبران فراری نهضت اسلامی در پاکستان مورد پذیرایی جماعت اسلامی آن کشور بهرهبری مودودی و دولت پاکستان قرار گرفتند. آنها نیروی خدادادی برای اسلامآباد محسوب میشدند تا علیه سردار محمد داوود مورد استفاده قرار بگیرند. داوودخان بر سر خط دیورند سیاست شدید و جدی را در برابر پاکستان در پیش گرفته بود. حکومت پاکستان به صدارت ذوالفقار علی بوتو در سال ۱۳۵۴ (۱۹۷۵ م) مهاجرین نهضت اسلامی را مسلح ساخت تا برای براندازی حکومت محمدداوود دست به اقدام نظامی بزنند. در حالیکه اقدام نظامی در برابر حکومت داوودخان مورد تائید و اتفاق تمام رهبران و اعضای مهاجر نهضت اسلامی نبود، گلبدین حکمتیار از طرفداران جدی شورش نظامی محسوب میشد که بیش از همه به مؤفقیت اقدام نظامی اطمینان داشت. او مسئولیت تنظیم افسران ارتش را در نهضت اسلامی که قبلاً بهدوش انجنیر حبیبالرحمن بود، بهعهده داشت. سرانجام اولین شورش مسلحانه نهضت اسلامی در تابستان ۱۳۵۴ که در لغمان و پنجشیر بهراه افتاد به ناکامی انجامید. تعداد زیادی از شرکتکنندگان شورش پنجشیر که عمدتاً دانشجویان دانشگاه کابل بودند بهقتل رسیدند. همچنان این شورش نافرجام دهها نفر اعضای نهضت اسلامی را در مرکز و ولایات به زندانهای دولت کشاند و موجب تشدید اختلاف رهبران و اعضای مهاجرآن در پاکستان گردید. دو حزب جداگانهی رقیب و مخالف بهرهبری برهانالدین ربانی و گلبدین حکمتیار شکل گرفت. احمدشاه مسعود که فرماندهی شورش مسلحانهی سال ۱۳۵۴ نهضت اسلامی را در پنجشیر بهعهده داشت با انتقاد شدید از حکمتیار در کنار برهانالدین ربانی و در مخالفت فزاینده با گلبدین حکمتیار قرار گرفت. او بعداً در سالهای حکومت مجاهدین در مورد این مخالفت گفت: «... حکمتیار نسبت به هر تلاشی در راهاندازی انقلاب دید خاص خود را داشت. وی دستزدن به انفجارها و ترور و امثال آنرا ترجیح میداد و من مخالف دستزدن به خشونت و اقدام تروریستی بودم. چون از نظر من چنین روشی با مبادی اسلام سازگاری ندارد. اما وی پافشاری میکرد و میگفت که جهاد همین است. و من میگفتم که اشتباه میکنی و پاکستان در این راه تو را استفاده میکند. در آنمدت میان حکمتیار و ذوالفقار علی بوتو مناسبات محکمی بر پا شد و بدینگونه میان ما اختلاف ظاهر شد و با مرور زمان بزرگ گردید. خاصتاً پس از آنکه دست به عملیات نظامی متعددی در نواحی مختلف افغانستان زدیم. در پنجشیر، کنر، لغمان وغیره. من مسئول منطقهی پنجشیر بودم... این عملیات به شکست مواجه شد... حکمتیار خواست طبق استراتیژی خاص خودش عمل گردد و من شخصاً مخالف آن بودم. ولی چون دستور نظامی بود به اجرای آن اجباراً تن دادم. در نتیجه از جمیعت اسلامی انشعاب کرد و حزب خود را اساس گذاشت و از آن سال بدینسو اختلاف میان ما با گذشت هر روز فزونی گرفت.»
اما گلبدین حکمتیار منتقدین و مخالفین خود را در میان اعضای مهاجر نهضت اسلامی متهم به جبن و بزدلی، داشتن روحیهی تسلیمطلبی و حتی جاسوسی به حکومت محمدداوود میکرد. به ادعای برخی از اعضای جمیعت اسلامی که در این کشمکشها در پشاور بهسر میبردند، حکمتیار در صدد دستگیری و قتل مخالفین خود بهخصوص در صدد دستگیری و قتل احمدشاه مسعود از طریق پولیس و سازمان استخبارات نظامی پاکستان (آیاسآی) برآمد. سید بهاءالدین ضیائی عضو شورای اجراییه جمعیت اسلامی در دوران جهاد که آنزمان در پشاور با اعضای تبعیدی نهضت اسلامی در پاکستان بهسر میبرد میگوید: «احمدشاه مسعود بعد از شکست قیام پنجشیر که به پشاور برگشت در برابر حکمتیار قرار گرفت. او به سایر اعضای نهضت میگفت که قومانده و نقشهی غلط حکمتیار موجب شکست و تلفات زیاد گردید. مسعود حکمتیار را آدم خودخواه میخواند و علیه او تبلیغ میکرد. در مقابل حکمتیار مسعود را متهم مینمود که به حکومت داوودخان تسلیم میشود. حکمتیار به آیاسآی و دولت پاکستان اطلاع داد که احمدشاه مسعود به حکومت کابل ارتباط گرفته و برای داوودخان جاسوسی میکند. حکمتیار میخواست تا از طریق برخی مامورین پایینرتبهی پاکستانی در پولیس و آیاسآی مسعود را نخست زندانی و بعداً مانند انجنیر جانمحمد یکی از اعضای سابقهدار نهضت اسلامی نابود کند. او یکبار مؤفق شد تا احمدشاه مسعود را در توقیف پولیس پاکستان قرار بدهد. اما در همان لحظات اول به کمک انجنیر محمدایوب که بعداً بهریاست کمیته نظامی جمیعت اسلامی رسید، نجات یافت. مسعود بعد از آن بهصورت نیمهمخفی و با احتیاط زندگی میکرد.»
گلبدین حکمتیار که روابط نزدیک و تنگاتنگ با دولت پاکستان بهخصوص استخبارات نظامی آن برقرار کرده بود، عرصه را به منتقدین و مخالفین خود در میان پناهندگان نهضت اسلامی تنگ کرد. نه تنها احمدشاه مسعود بهقول ضیائی بهصورت نیمهمخفی و با احتیاط زندگی میکرد، بلکه بسیاری از مخالفین حکمتیار مجبور شدند پشاور را ترک بگویند. برهانالدین ربانی نیز مدتی را در عربستان سعودی بهسر برد. احمدشاه مسعود نیز بیشتر در ولایات مرزی بهسر میبرد. از سوی دیگر انگیزهی مبارزه علیه حکومت محمدداوود میان آنها بهصورت فزاینده رو به ضعف و سردی مینهاد. اما کودتای حزب دمکراتیک خلق در ثور ۱۳۵۷ و حاکمیت حزب مذکور اوضاع و شرایط را در داخل و بیرون افغانستان و در جامعهی کوچک مهاجران نهضت اسلامی دگرگون ساخت. قیام نظامی و یا جهاد مسلحانه استراتیژی بلامنازعهی همه اعضای موافق و مخالف حرکت نظامی قرار گرفت و در پاکستان احزاب و گروههای متعدد اسلامی و جهادی افغانستان بهوجود آمد.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- اندیشمند، محمداکرم، مختصری تاریخچه نهضت اسلامی افغانستان، وبسایت نهضت اسلامی افغانستان
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت نهضت اسلامی افغانستان