|
فرانسیس بیکن
فهرست مندرجات
دانشمندان جهان فلاسفهی غرب
فرانسیس بیکن (به انگلیسی: Francis Bacon) (زادهی ۱۵٦۱ م - درگذشتهی ۱٦۲٦ م)، فیلسوف، سیاستمدار، دانشمند، حقوقدان و نویسنده انگلیسی بود، که تأثیری بزرگی بر مسیر توسعهی پژوهشهای علمی، در قرون اوسطایی بر جا گذاشت؛ چنانکه بسیاری وی را محور اصلی تحول فکری در قرون وسطی میدانند تا جایی که او را از بانیان انقلاب علمی میشمارند و پایان سلطه کلیسا بر تفکر را به اندیشههای او نسبت میدهند. فرانسیس بیكن را میتوان پدر فلسفهی تجربی و پوزیتیویستی انگلستان دانست. او بر خلاف رویكرد فلاسفهی باستانی و قرون وسطی تعریف جدیدی از معرفت و هدف علمآموزی ارائه داد. بیكن صراحتاً این نظر را مطرح میكند كه غایت علمآموزی، ارتقأ معنوی و یا رشد وجودی انسان نیست بلكه هدف، افزایش قدرت آدمی است. شاید بزرگترین تأثیر بیكن در فلسفه غربی همانا نقش او در پیدایی و تأسیس «علم مدرن» یا همان «علوم تجربی» (Science) میباشد.
▲ | زندگینامه |
فرانسیس بیکن، در ۲۲ ژانویه ۱۵٦۱ میلادی، در یورک هاوس (York House)، نزدیک خیابان اصلی استرند، که در وستمینستر لندن قرار دارد، زاده شد. او یکی از پسران سر نیکولا بیکن (Sir Nicholas Bacon)، بود. پدرش، بیست سال نخست سلطنت ملکه الیزابت، مقام مُهردار سلطنتی را بهعهده داشت و مادرش، آن کوک - بیکن (Anne (Cooke) Bacon)، همسر دوم سر نیکولا بیکن و خواهر زن ویليام سيسيل معروف به لُرد بارلی، خزانهدار ملکه الیزابت که یکی از مقتدرترین مردان انگلیس محسوب میشد، بود. این زن که دختر آنتونی کوک (Anthony Cooke)، سرآموزگار ادوارد ششم پادشاه انگلستان بود، در علم کلام تبحر داشت و با اسقفهای زمان خویش به لاتینی مکاتبه میکرد. او آموزگار پسر خود بود و در آموزش و پرورش وی از هیچ چیز دریغ نداشت.
در ۵ آوریل سال ۱۵٧٣، در سن دوازده سالگی بيکن وارد کمبريج شد و سه سال آنجا ماند و تحصيلات قضايی خود را در ترينتی کالج آغاز کرد و نیز در همانجا، فلسفه اسکولاستيک را آموخت. پس از آن، در سال ۱۵٧٦، آنجا را ترک کرد، در حالیکه از متون و روش بحث معمول در آنجا متنفر شده و از تعبد به ارسطو بیزار گشته بود و مصمم شده بود که فلسفه را در راه ثمربخش نوی بیندازد و از مشاجرات اسکولاستیک منحرف ساخته برای روشن ساختن بشریت و خیر عموم بهکار برد. با این حال، از طریق سرآمياس پولت، سفير کبير انگلستان در دربار هانری سوم که دوست پدرش بود، به دربار فرانسه راه يافت. بهنوشتهی ویل دورانت، شانزده سال بیش نداشت در سفارت انگلیس در پاریس ماموریتی بهوی پیشنهاد شد و پس از آنکه مضرات و منافع این کار را خوب سنجید، آنرا پذیرفت.
در سال ۱۵۷۹، پدر او ناگهان درگذشت. سر نیکولا بیکن تصمیم داشت اموالی مادامالعمر به فرانسیس بیکن تخصیص دهد، ولی مرگ او بر اینکار سبقت گرفت و سیاستمدار جوان بهعجله به لندن فراخوانده شد؛ در حالی که در ۱۸ سالگی پدر خود را از دست داده بود و عایداتی هم نداشت. او به زندگی اسرافآمیز عصر خود خو گرفته بود و برای او قناعت به زندگی ساده سخت مینمود. بههمین جهت وارد رشتهی حقوق شد و برای بهدست آوردن یک شغل سیاسی خویشان متنفذ خود را به تنگ آورد.
بالاخره بیکن بدون کمک دیگران راه ترقی را پیمود، ولی هر قدم پیشرفت چند سال طول کشید. در ۱۵۸۳ از شهر تانتون (Taunton) به نمایندگی مجلس عوام انتخاب شد و انتخابکنندگان وی بهقدری او را دوست داشتند که در تمام انتخابات به او رأی میدادند. وی دارای بیانی صریح و محکم بود و خطیبی بود که با برهان صحبت میکرد نه از روی ادلهی خطابی.
در سال ۱۵٨۴، بهعنوان مشاور رابرت دوروکس (Robert Devereux) معروف به لُرد اسکس، يكی از چهرههای سياسی معروف انگليس، مشغول بهكار گرديد. اما ویل دورانت مینویسد: «بیکن دوست مقتدری داشت که دربارهای او کرم و جوانمردی زیاد کرد. این شخص ارل اف اسکس زیبا بود که الیزابت او را سخت دوست میداشت و چون در این دوستی توفیق نیافت، محبت به عداوت مبدل گردید. لرد اسکس نتوانسته بود شغل سیاسی مهمی برای بیکن پیدا کند و برای جبران این موضوع ملک خوبی در تویکنهام به او پیشنهاد کرد. اگر بیکن این ملک را میپذیرفت، مادامالعمر رهین منت او بود؛ ولی نپذیرفت.»
ترفيعات بيكن در مدارج سياسی انگلستان ادامه يافت و در سالهای ۱۵٨٦ و ۱۵٨٨ نيز مجدداً بهعضويت مجلس عوام برگزيده گرديد. در مجلس عوام از تمام درخواستهای کمکخرج دربار پشتيبانی کرد.
چند سال بعد لرد اسکس دوست بیکن توطئهای بر ضد ملکه ترتیب داد تا او را زندانی کند و جانشینش را به تخت بنشاند. بیکن برای اسکس نامهها نوشت تا او را از این عمل باز دارد و چون اسکس در کار خود سخت مصر بود، بیکن به او نوشت که تا ابد به ملکه وفادار میماند و این امر را بر حق نان و نمک اسکس مقدم خواهد داشت. اسکس، کار خود را دنبال کرد؛ اما در پی توطئهای نافرجام بر ضد الیزابت زندانی شد تا اینکه موقتاً آزاد گردید و دوباره به جمع نیرو پرداخت و با قوای خود بهسوی لندن حرکت کرد تا مردم را بر ضد ملکه بشوراند. بیکن به خشم تمام بر ضد اسکس قیام کرد و در این میان عضو دیوان عالی کشور گردید. اسکس دوباره گرفتار شد و او را به اتهام خیانت به محاکمه کشیدند. در این میان، بیکن در تعقیب و محاکمهای مردی که در حق او نیکی و خیراندیشی کرده بود، فعالیت شدید به خرج داد. در نتیجه، اسکس مجرم شناخته شد و به اتهام خیانت محکوم به مرگ گردید. او در ۲۵ فوریه ۱٦۰۱، اعدام شد.
با این حال، شرکت بیکن در محاکمه اسکس او را تا مدتی منفور ساخت؛ از آن بهبعد دشمنان زیادی پیدا کرد که دایماً منتظر فرصت بودند تا او را از میان ببرند. جاهطلبی او سیری ناپذیر بود و مجال فراغتی برای او نمیگذاشت. همواره ناراضی بود و همیشه عایدات یکسال بعد را از پیش خرج میکرد. در مخارج اسراف روا میداشت و تظاهر و خودنمایی برای او عادت سیاسی شده بود. هنگامی که در ۴۵ سالگی ازدواج کرد، در تشریفات جشن عروسی بهقدری ولخرجی نمود که مجبور شد از کابین زنش نیز مقدار زیادی بپردازد. در سال ۱۵۹۸، بهجهت قروض خود به زندان افتاد. با اینهمه او به پیشرفت خود ادامه میداد.
مهارت او در امور گوناگون و معلومات پهناور او موجب میشد که در هر مجمع و کمیته مهمی عضو برجسته بهشمار رود؛ در سال ۱٦۰٦ مشاور قضایی ملکه شد و در سال ۱٦۱۳، معاون دادستان کل گردید و در سال ۱٦۱۸، در ۵۷ سالگی بالاخره به مقام صدارت عظمی رسید و سرانجام، در نهم آوريل سال ۱٦۲٦ میلادی در شصتوپنج سالگی درگذشت.
▲ | آثار |
فرانسیس بیکن، در سال ۱۵۹٧ میلادی، نخستين چاپ انگليسی کتاب «تتبعات اخلاقی و سياسی» خود را منتشر کرد و سپس، هر اندازه که در سیاست جلوتر میرفت به اوج حکمت و فلسفه نیز نزدیکتر میشد. از او آثاری، چون: «ارغنون جدید»، «پیشرفت علم»، «آتلانتیس نو»، «فزونی و ارجمندی دانش» و «تاريخ هانری هفتم» بهجا مانده است.
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
...
ویل دورانت، تاریخ فلسفه، ترجمهی عباس زریابخویی، صص ۹٠-۹۱
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها: │ ...