دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۷ مهر ۸, یکشنبه

ناگفته‌های فتانه نجیب

از: بی‌بی‌سی

ناگفته‌های فتانه نجیب

همسر دکتر نجیب، بانوی اول افغانستان‬‎


فهرست مندرجات

.



فتانه نجیب، بانوی اول افغانستان

فتانه نجیب همسر دکتر نجیب‌الله، از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۱ خورشیدی بانوی اول افغانستان بود.

فتانه نجیب همسر دکتر نجیب‌الله، در نهم آگوست ۱۹۵۳ در ولایت بغلان افغانستان به دنیا آمده و دکترای زبان و ادبیات فارسی دارد. او مدتی در یکی از دانشگاه‌های دهلی‌نو استاد بوده و هم اکنون در این شهر زندگی می‌کند.

خانم فتانه در دهم سنبله(شهریور) ۱۳۵۳ با دکتر نجیب‌الله ازدواج کرد و سه دختر به‌نام‌های هیله، اونی و مسکا دارد. او از سال ۱۹۸۷ تا سال ۱۹۹۲ بانوی اول افغانستان بود.

همو می‌گوید که در دوران ریاست جمهوری دکتر نجیب، در عرصه‌های سیاسی نقشی بازی نکرده اما به عنوان یک فعال اجتماعی ۱۸ سال آموزگاری کودکان یتیم و معلول را به‌عهده داشته است.

آن‌چه در زیر می‌آید، دو گزارش از بی‌بی‌سی است: یکی از شعیب شریفی (روزنامه‌نگار) در مورد «کابلی‌ها روز اول امارت اسلامی را چگونه یافتند؟» و دو دیگر «ناگفته‌های فتانه نجیب، همسر رئیس جمهوری سابق افغانستان» درباره‌‌ی کشته‌شدن دکتر نجیب‌الله به‌دست گروه طالبان. این مطلب بار نخست دو سال قبل، به مناسبت بیست‌ سالگی مرگ، نجیب‌الله احمدزی، منتشر شد، و حالا در ۲۲ سالگی مرگ او باز نشر می‌شود.

صبح‌دم شش میزان ۱۳۷۵ کابلیان با بانگ ترانه‌هاى پرشور و پیاپی بیدار شدند که از این پیش هرگز نشنیده بودند.

ما در فاضل بیگ در جنوب غرب پایتخت نزدیک‌‌ترین منطقه به شاهراه کابل قندهار زندگی می‌کردیم. همه به بام و دیوار برآمدیم تا ببینیم چى خبر است. فضای متفاوتى بر کوچه و پس کوچه‌ها حاکم بود. سربازان پلنگى‌پوش و پکول‌دار (کلاه سنتی در افغانستان) فرقه (واحد) هشت قرغه کابل دیگر به‌چشم نمى‌خوردند و از تفنگداران «پس‌قات‌پوش» (پشت کفش خوابانده) و «پاچه‌برز‌ده» (پاچه‌ور مالیده) قوماندان طوفان از فرماندهان مجاهدین که در منطقه‌ی ما قرارگاه داشت، اثرى نبود.

در عوض جوانان و مردان میانه‌سال روستایی ملبس به دستارهاى سفید و سیاه که اکثراً چپلی (سرپایی) به پا داشتند و خود را با لحاف پیچانده بودند، سوار در موترهای داتسون (تویوتا هیلوکس) با پرچم‌هاى سفید به‌سوى منطقه‌ی ما در حرکت بودند. هر موتر بلندگویی به‌سر داشت و ترانه‌های حماسی طالبانی بدون موسیقی، آهنگ پیروزی و پیش‌روی را یکی پی دیگر پخش می‌کردند.

موى‌سفیدان منطقه که به استقبال لشکر «داتسون‌سواران» بیرون برآمده بودند، بین هم مى‌گفتند «پادشاه گردشى شده» مجاهدین گریختند، طالبان کابل را فتح کرده‌اند.

مردم از پنج‌سال جنگ گروه‌های مجاهدین در کابل و ویرانی، خون‌ریزی و کشتاری که پیامد این جنگ‌ها بود، به‌ستوه آمده بودند.

طالبان در آن‌روز به‌عنوان «ناجیان» کابل پنداشته می‌شدند و کابل که تا دیروز پایتخت دولت اسلامی افغانستان بود، امروز سر تعظیم به «امارت اسلامی طالبان» فرود آورده بود.

برخی از همسایه‌های ما حتی پارچه‌های سفید را بر بام و دیوارهای شان به‌رسم استقبال از طالبان بر افراشته بودند.

طالبان کوچه به کوچه در منطقه‌ی ما گشت‌زنی می‌کردند. یکی از نفرات طالبان که کلاشینکوف به گردن، بلندگو در یک‌دست و کیبل (شلاق) در دیگر دست داشت، به زبان پشتو و به آواز بلند نعره می‌زد، «عناصر شر و فساد ریشه‌کن شدند» اشاره‌ای بود به دولت مجاهدین. این عضو طالبان که سرخوش از پیروزی بود، به مردم اطمینان می‌داد که با هیچ‌کسی کار ندارند. او می‌گفت «خاطر تان آرام باشد، ما در جستجوی سلاح‌داران هستیم. اگر سلاح دارید یا سلاح داری می‌شناسید، به حوزه‌ی پولیس اطلاع بدهید.»

«خاطر آرام و جمع‌آوری سلاح»، از آرزوهای دیرینه‌ی مردم بود که طالبان تفنگ‌دار مژده تحقق آن را می‌دادند. من چندین ساعت بر سر بام بودم و اصلا صدای شلیک یگ گلوله را هم نشنیدم. کم‌کم یک نوع خوشی و اطمینان به آینده را حس می‌کردم. اما به‌زودی در دور بر ما همهمه‌ای به پا شد که این همه خوشی چندساعته را تحت‌شعاع قرار داد.

«طالبان نجیب را غرغره کردند». این آوازه‌ از هر سو شنیده می‌شد، همه از بام‌ها و کوچه‌ها به خانه و به‌سوی رادیوها هجوم بردند تا از صحت و سقم این خبر آگاه شوند. اصلاً از «ناجیان» کابل توقع نداشتند که رئیس‌جمهور پیشین افغانستان را که در دل بسیاری مردم جاه داشت، در اولین اقدام اعدام کنند.

روز ورود طالبان به کابل، مهم‌ترین خبر جهان بود. اعدام دکتر نجیب‌الله رئیس جمهوری پیشین افغانستان از نخستین اقدام طالبان پس از ورود به کابل بود، که بدان پرداختند و نخستین صحنه‌ای که ساکنان کابل یک روز بعد از تصرف این شهر توسط طالبان به‌چشم دیدند، اجساد به دار آویخته شده دکتر نجیب‌الله و برادرش ژنرال احمدزی در چهارراه آریانا در مرکز شهر بود.

نجیب‌الله، آخرین رئیس‌جمهوری افغانستان در دولت تحت حمایت شوروی سابق بود که دولتش به‌دست مجاهدین سقوط کرد و خودش تا ورود طالبان به پایتخت در دفتر سازمان ملل در کابل پناهنده بود.

دمی نگذشت که خبر رسید که شخص اعدام شده دکتر نجیب نیست، گویا دکتر نجیب لفرایی، وزیر خارجه دولت مجاهدین، به دار زده شده است.

مردم می‌گفتند جسدش در چهاراهی آریانا در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری آویزان است. با جمعی از بچه‌های همسایه به‌سوی چهاراهی آریانا شتافتیم. در آن زمان مردم عام موتردار نبودند و همین‌که به باغ‌بالا رسیدیم، به موج عظیمی از بایسکل‌سواران (دو چرخه‌سواران) پیوستیم که اکثراً به‌سوی چهاراهی آریانا روان بودند.

بایسکل‌سواران نفس‌سوخته به یک دیگر می‌گفتند، از آن‌چه که شنیده‌اند باورشان نمی‌آید. کسی می‌گفت دکتر نجیب نیست و برخی هم می‌گفتند «او برادر دقیق خبر دارم، خودش است».

همه جاده‌ها خالی بود، پرچم سیاه، سفید و سبز دولت مجاهدین هنوز هم در یگان‌جا به‌نظر می‌رسید، ولی مجاهدین که کابل را آرام و آباد از دکتر نجیب گرفته بودند، شهر را خراب و ویران پشت سر گذاشته و رفته بودند و بدون مقاومت جدی پایتخت را به طالبان واگذار کرده بودند. همین‌که به چهاراهی آریانا رسیدیم مات و متحیر شدیم. صحنه‌ای را مشاهده کردیم که پایتخت‌نشینان هرگز ندیده بودند.

در چند دهه‌ی اخیر چندین رئیس‌جمهوری افغانستان به قتل رسیده بود، در حالی‌که همه‌ای ماجراها در چهاردیواری ارگ یا قصری آغاز و انجام یافته بود. اما امروز رئیس‌جمهوری را که به «خوش‌لباسی و خوش‌کلامی» شهرت داشت و اکثراً لباس نظامی یا دریشی (کت شلوار) به تن می‌کرد، این‌بار با پیراهن و تنبان پاره پاره، سر و روی خون‌آلود ریسمان پیچ و آویزان در غرفه‌ی ترافیک یافتیم.

در کنار جسد نجیب، جسد برادرش ژنرال احمدزی مسئول امنیت ریاست جمهوری در زمان زمامداری نجیب نیز به دار آویخته شده بود. گفته می‌شد که طالبان هر دو را شب گذشته حین ورود به کابل از دفتر سازمان ملل بیرون کرده بودند و بعد از شکنجه به‌طور فجیع به قتل رساندند.

تماشاچیان مرگ نجیب بیش‌تر جنگجویان طالبان بودند، مردم کابل در رده‌های دوم، سوم و برخی هم بر سر دیوارهای ارگ ریاست‌جمهوری از دور این صحنه را تماشا می‌کردند. برخی از افراد طالبان یک دیگر را شادیانه در آغوش می‌کشیدند و برخی هم به اجساد آویزان نجیب و برادرش نزدیک می‌شدند و در مقابل کمره دوربین چند خبرنگار محدود قرار می‌گرفتند.

ولی شماری از سربازان طالبان در آن‌جا مانند شهروندان کابل از دیدن جسد آویزان دکتر نجیب گیج و مبهوت به‌نظر می‌رسیدند. چنان معلوم می‌شد که جنگجویان طالبان هم از برنامه‌ی کشتن نجیب آگاهی قبلی نداشتند.

این‌که نجیب چرا و چگونه و توسط کی به قتل رسید، نه آن‌روز و نه هم امروز درست روشن نیست. ولی آن‌روز این واضح بود که طالبان در اولین روز رسمی امارت اسلامی به همه فهماندند که نه پروای اذهان عامه را داشتند و نه هم ترس از ملامتی جهان را.

ازدحام آهسته آهسته بزرگ‌تر می‌شد، طالبی (عضو گروه طالبان) شلاقی به‌دست داشت و مردم را از حلقه‌زدن به دور اجساد رئیس‌جمهور نجیب و برادرش دور می‌کرد. مردم پی‌برده بودند که با کی مواجه‌اند و امیدواری‌های صبح‌دم حال دیگر رنگ باخته بود. همه محتاط بودند و بیش‌تر با بیان ضرب‌المثل‌ها بین هم مکالمه می‌کردند.

کسی می‌گفت «سالی که نیکوست، از بهارش پیداست» یا «خدا بیامرزد کفن‌کش سابق را» موی سفیدی را شنیدم که به آواز بلند می‌گفت «کی را کشتی که کشته شدی؟» شاید هم اشاره به زمانی بود که دکتر نجیب رئیس خدمات امنیت دولتی یا «خاد» بود. گفته می‌شود در آن‌زمان شماری زیادی از مخالفان سیاسی دولت توسط رژیم تحت حمایت شوروی شکنجه و کشته شدند.

من در حالی‌که حیران و سرگردان سوی خانه روان بودم با خود گفتم شاید از «زیر چکک زیر ناوه پنا بردیم».[۱]

* * *

بیست‌ودو سال پیش، در ۲۷ سپتامبر سال ۱۹۹۶، گروه طالبان شهر کابل را تصرف کرد. افراد این گروه پس از ورود به کابل، به دفتر سازمان ملل متحد رفتند و دکتر نجیب‌الله، رئیس‌جمهوری سابق افغانستان، همراه با برادرش احمدزی را از آن‌جا بیرون کشیدند، و به‌گونه‌ای غیرقابل انتظار به‌قتل رسانده و سپس جسدش را در محضر عام به دار آویختند.

جزئیات نحوه‌ی کشته‌شدن رئیس‌جمهوری سابق افغانستان تا حال هم روشن نیست: طالبان دقیقاً در آن شب چه کار کردند؟ آن‌ها رئیس جمهوری نجیب‌الله و برادرش را چگونه به قتل رساندند؟

فتانه نجیب، همسر دکتر نجیب‌الله احمدزی، همراه با سه دخترش سال‌هاست در هند زندگی می‌کند. بی‌بی‌سی پای صحبت با او نشسته و تلاش کرده تا لایه‌های تاریک مرگ دکتر نجیب را واکاوی کند.

همسر نجیب‌الله احمدزی در جریان این گفت‌وگو برگشته به روزهای آخر حکومت شوهرش و این داستان را از طرح «شورای ۱۵ نفری» سازمان ملل متحد آغاز می‌کند.


شورای ۱۵ نفری سازمان ملل

در سال ۱۹۹۱، بینین سوان، فرستاده ویژه‌ی سازمان ملل متحد به دکتر نجیب‌الله رئیس جمهوری آن زمان پیشنهاد کرد تا زمام امور را به شورای ۱۵ نفری باصلاحیت و بی‌طرف تحویل دهد. این شورای ۱۵ نفری، قرار بود مدیریت مرحله گذار را در دست داشته باشد.

فتانه نجیب می‌گوید که شوهرش برای کشورش حاضر بود هر نوع قربانی دهد؛ به‌نظر خانم فتانه تحویل قدرت از سوی دکتر نجیب‌الله از فرط مجبوریت او نبود، بلکه از حس وطن‌پرستی او بود.

طرح واگذاری قدرت در همان روزها ناکام شد؛ نیروهای مجاهدین از چهار طرف وارد کابل شدند. دکتر نجیب تلاش کرد از افغانستان خارج شود، ولی موفق نشد.

او در چند دقیقه آخر تصمیم گرفت به دفتر سازمان ملل متحد در کابل پناه ببرد. همسرش در جریان این صحبت شرح ماجرا را دقیق به یاد می‌آورد. او می‌گوید فقط دو روز قبل از این، شوهرش با درک وضعیت نابسامان کشور، از او خواست تا به هند برود و به سه دخترش ملحق شود.

فتانه نجیب می‌گوید برای او ترک شوهرش دشوار بود، ولی رئیس‌جمهوری از او خواست تا مسئولیت خود را نسبت به فرزندانش درک کند و برود.


دفتر سازمان ملل در کابل

نجیب‌الله احمدزی، بیش‌تر از ۴ سالی را که در کابل جنگ‌ شدید میان احزاب مختلف جهادی جریان داشت، در دفتر سازمان ملل به‌سر برد. همسر او می‌گوید که شوهرش هیچ‌گاه نگذاشت او به دیدن نجیب‌الله در سازمان ملل متحد در کابل بیاید و برای آزادی او نزد کسی استدعایی کند.

در سال‌های گذشته همواره صحبت از یک دفتر خاطراتی به میان آمده بود که دکتر نجیب در سال‌هایی که در سازمان ملل متحد بوده است، همه‌روزه در آن می‌نوشته. همسرش می‌گوید ۲۵ روز بعد از مرگش، دفتر خاطرات او را برایش فرستادند، ولی برگه‌هایی از آن کنده شده بود.


ورود طالبان به کابل و قتل یک رئیس‌جمهوری

همسر رئیس جمهوری سابق افغانستان با همه‌ای دردی که در وجودش از آن‌ روز و شب به یاد دارد، در مورد آخرین تماس تلفنی شوهرش با او و فرزاندنش می‌گوید و از حسی می‌گوید که همواره گواه خبری ناگوار بوده است.

آن شب دقیقاً چه گذشت؟ پرسشی است که همسر دکتر نجیب هم پاسخ آن‌را دقیق نمی‌داند. او می‌گوید روایت‌های زیادی شنیده، ولی تحقیق دقیق و روشمندی در مورد جزئیات قتل رئیس‌جمهور و برادرش صورت نگرفته است.

طرفداران احمدشاه مسعود، یکی از رهبران جبهه مقاومت علیه طالبان، مدعی‌اند که در آخرین لحظات عقب‌نشینی از کابل، مسعود نماینده‌ای نزد دکتر نجیب‌الله فرستاده بود و از او خواسته بود تا با آن‌ها از کابل خارج شود. خانم نجیب می‌گوید که شوهرش در آخرین تماس تلفنی به او گفت که افراد ناشناسی آمده بودند و از او خواستند تا با آن‌ها به شمال افغانستان برود، ولی چون هیچ نوع شناختی از آن‌ها نداشت و هویت آن‌ها را نمی‌دانست، با آن‌ها جایی نرفت.

فتانه نجیب می‌گوید اگر کسی علاقمند به آزادی شوهرش می‌بود، در جریان چهار سال حضور او در دفتر سازمان ملل این کار را باید انجام می‌داد.

او لحظات دشوار شنیدن خبر مرگ شوهرش را دقیق بیاد دارد و در این گفت‌وگو با جزئیات زیادی بیان می‌کند.


زندگی شخصی

دکتر نجیب قبل از آن‌که در سال ۱۹۸۷ رئیس جمهوری افغانستان شود، رئیس خدمات امنیت دولتی (خاد) بود. در آن سال‌ها شیوه برخورد نهادهای امنیتی و اتهاماتی که متوجه شخص دکتر نجیب‌الله بود خاد را بدنام ساخته بود.

خانم رئیس‌جمهوری سابق افغانستان در پاسخ به انتقادها در مورد کارکرد شوهرش به‌عنوان رئیس خاد می‌گوید شوهرش بخشی از یک دستگاه بزرگ دولت بود. او به‌صورت فردی نباید مقصر قرار داده شود.

دکتر نجیب‌الله رئیس جمهوری پیشین افغانستان به‌عنوان یک پدر مهربان و شوهر رفیق‌ راه معرفی ‌می‌شود.

شخصیت سیاسی دکتر نجیب بیش‌تر در انظار عامه بوده و مردم آگاهی نسبتاً زیادی در مورد کارکردهای او دارند.

در لابلای صحبت‌های خانم نجیب، نجیب‌الله احمدزی به‌عنوان یک پدر مهربان و شوهر رفیق‌ راه معرفی ‌می‌شود. نظر به گفته‌های او، دکتر نجیب مرتب به دخترانش از شجاعت و وطن‌پرستی ‌می‌گفته و نصایح زیادی به آن‌ها داشته است.

خانم نجیب که ۱۸ سال را با همسرش سپری کرده، او را مردی مهربان، دوست و همسفر خود تعریف می‌کند. فتانه نجیب می‌گوید علاقه‌ای برای وارد شدن در عرصه سیاسی ندارد ولی در آرزوی بازگشت به افغانستان است.[۲]


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- شعیب شریفی، کابلی‌ها روز اول امارت اسلامی را چگونه یافتند؟، وب‌سایت فارسی بی‌بی‌سی: ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۶ - ۰۶ مهر ۱۳۹۵
[٢]- ناگفته‌های فتانه نجیب، همسر رئیس جمهوری سابق افغانستان، وب‌سایت فارسی بی‌بی‌سی: 27 سپتامبر ۲۰۱۸ - ۰۵ مهر ۱۳۸۷


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

وب‌سایت فارسی بی‌بی‌سی