|
مزدبگیران ایران در افغانستان
افشاگری یک خبرنگار محکوم به مرگ
تجاوز جنسی مقدس
شیخ محمدآصف محسنی (زادهی ۵ اردیبهشت ۱۳۱۴ خ)، از مراجع تقلید شیعه و یکی از رهبران مذهبی و جهادی افغانستان است، که در شهر قندهار زاده شد و تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود آغاز کرد و سپس در سال ۱۹۴۹ همراه با پدرش به پاکستان رفت و در شهر کویته پاکستان مرکز ایالت بلوچستان پاکستان زبان اردو را آموخت و تحصیلات خود را ادامه داد. در سال ۱۳۳۰ کارمند اتاق تجارت قندهار شد، اما برای فراگیری علوم دینی، این شغل را رها کرد و بهتحصیل پرداخت. سپس به شهرستان جاغوری رفت و بهمدت یکسال ادبیات و منطق را در آنجا فرا گرفت.
وی در سال ۱۳۳۲، به نجف رفت و در طول ۲،۵ سال، دروس سطوح را به پایان رسانید. سپس به دروس خارج فقه، رجال و حدیث و اصول پرداخت و نزد آیتالله سید محسن حکیم و سید ابوالقاسم خوئی و حسین حلی و سید عبدالاعلی سبزواری به شاگردی پرداخت.
پس از ۱۲ سال تحصیل در نجف به زادگاهش قندهار بازگشت و در یک مدرسهی مذهبی در شهر قندهار بهتدریس علوم دینی پرداخت و سپس حسینیه بزرگ قندهار و مدرسهی علمیه آنشهر را بنیان نهاد. در سال ۱۳۵۷، به دنبال کودتای کمونیستی هفت ثور افغانستان را به قصد حج ترک و به سوریه رفت و چند ماهی در شهر دمشق به تدریس علوم حوزوی مشغول شد و او سپس به ایران رفت و در فروردین سال ۱۳۵۸ با جمعی از روحانیان افغانستان مقیم حوزهی علمیه قم، حزب حرکت اسلامی افغانستان را بنیان نهاد. حزب حرکت اسلامی مجموعهای از گروههای کوچکی چون: دفاع از محراب، ملت، تشیع و قرآن و عترت و روحانیت مبارز، سازمان آزادی، ندای عدالت و... بود. این حزب با همکاری سید مهدی هاشمی، از اعضای اولیه و مؤسسان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و مسئول وقت واحد نهضتها تشکیل شد.
تشکیل این حزب مخالفینی نیز بین دولتمردان وقت ایران داشت از جمله محمدحسین جعفرزاده یکی از همکاران مهدی هاشمی و آیتالله محسنی در نامهی که جز اسناد گروه مهدی هاشمی در کتاب خاطرات محمد ریشهری وزیر اطلاعات وقت ایران به چاپ رسیده است، از اینکه مهدی هاشمی به شیخ آصف محسنی قدرت داده، شکوه دارد و تعبیرات مثل «مزدور»، «خاین»، «مکار» و «سرسپرده» را به محسنی نسبت میدهد و از جمله مینویسد: «او (شیخ آصف) در رابطه با کشورهای مرتجع منطقه و غرب و جریات اهل تسنن وابسته به وهابیت دارد و با آنها پشت پرده به توافق رسیده و در خط قدرتی است که در آینده حاکمیت مناطق شیعه از ناحیهی آنان برای ایشان تضمین گشته و او نیز همراه و همسو بودن با آنها راتضمین نموده است.» (محمد ریشهری، خاطراتسیاسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، ص ۱۷۵)
با وجودی ماهیت شیعی حزب حرکت اسلامی او ارتباط خود را با گروههای مجاهدین سنی مستقر در پیشاور نیز حفظ کرد اگرچه برخی این اقدام او را نمیپسندیدند. او، به حمایت ایران، حزب حرکت اسلامی را علیه قوای شوروی سابق سازماندهی و رهبری کرد. با سقوط رژیم دکتر نجیبالله و حاکمیت نخستین دولت مجاهدین در کابل، وی دبیر و سخنگوی شورای رهبری دولت مجاهدین بود. پس از وقوع جنگهای داخلی بین گروههای مجاهدین، او کابل را ترک کرد و چند سالی مقیم شهر اسلامآباد پاکستان بود. در سال ۱۳۷۶، پاکستان را ترک نمود و مقیم شهر قم در ایران شد. او در این شهر بهتدریس خارج فقه، علمالرجال و علم کلام پرداخت. بعد از سقوط حکومت طالبان، بهکابل بازگشت و تاکنون نیز در این شهر سکونت دارد. از مهمترین اقدامات وی در کابل ساخت حوزهی بزرگ علمیه خاتمالنبیین، احداث دانشگاه خاتمالنبیین، احداث شبکهی تلویزیون تمدن، احداث شورای علمای شیعه افغانستان، احداث شورای اخوت اسلامی افغانستان و رسمیت مذهب جعفری در قانون اساسی افغانستان میباشد.
بصیر آهنگ، سه شنبه ۷ دسامبر ۲۰۱۰، در کابلپرس گزارش داد: «مسلیم فهیمی، خبرنگار و نویسندهی افغانستانی که بنابر افشاگریهایش در رابطه با شیخ آصف محسنی قندهاری و سید حسین انوری، از طرف شیخ آصف، مرتد شناخته شده و به اعدام محکوم گردیده است، پس از آن بلافاصله خبر رسید که مسلم فهیمی در کابل اختطاف شد. در آن زمان، هیچکسی از فهیمی حرفی نزد، شاید هم کسی نمیخواست حرفی بزند و در جمع دوستان مسلیم فهیمی قرار بگیرد و مورد خشم خدا و نمایندهی او محسنی قندهاری در روی زمین. فهیمی مدتها لادرک بود.»[۱]
▲ | چگونگی ماجرا |
مسلیم فهیمی، که سردبیر روزنامهی «هریوا» در استان هرات بود، از رازهای نهانی سخن گفت که سالهای سال است، از خطوط مرزی ایران، نیروهای وارد کشور میشوند و در بسیاری از موارد شهروندان افغانستان قربانی آنهاست. او خطوط ارتباطی را که سالهاست از خون واستخوان مردم افغانستان تغذیه نموده و به نفع اجانب در کشور، صدها انسان آزاده و وطندوست را نابود کرده است؛ شناساسی و افشاکرد. افشاگری که خیلی از به اصطلاح روشنفکران واهل قلم کشور تاهنوز جرئت نوشتن و گفتن آنرا بهخود ندادهاند. مسلیم فهیمی با جمعی از خبرنگاران دیگر کشور، در سال ۱۳۸۵ خورشیدی در شهر هرات پس از راهاندازی روزنامهی هریوا کوشیدند، مردم افغانستان متوجه سازند که برعلاوه بلاهای که از خطوط مرزیِ جنوبیِ وارد کشور گردیده و همهروزه شهرهای کشور را با خون شهروندانش رنگین میسازد، هیولاهای دیگری نیز هستند که مرموزانه از نقاط جنوب غربی، مردم کشور را هدف قرار میدهند. خبرنگاران روزنامهی هریوا در آنزمان، از عمال سپاه محمد و سرویس اطلاعاتی ایران در مقالات تحقیقاتیشان نام بردند. کسانی که با وجود هزاران خیانت به مردم و کشور افغانستان، برای منافع ایران در کشور، تا هنوز هم از قدرت زیادی در دستگاه قوهی اجرایی کشور و حتا پارلمان برخورداراند.
▲ | افشاگریها |
روزنامه هریوا ۱۳۸۵: «شیخ آصف محسنی، شهناز همتی وکیل هرات در پارلمان، احمد جبرییلی نمایندهی هرات در پارلمان، سیدحسین انوری والی (استاندار) آنوقت هرات، سید عالمی بلخی نمایندهی مردم کابل در پارلمان، سید محمدعلی جاوید نمایندهی مردم بلخ در پارلمان و دهها تن دیگر در دستگاه حکومت افغانستان، بهطور مستقیم از دولت ایران و سپاه محمد پول دریافت میکنند، تا از منافع جمهوری اسلامی ایران در کشور دفاع نمایند. آنان در خیلی از موارد که منافع ایران در خطر باشد، عدهی از مردم بیکار و فقیر را با دادن پول و وعده و نویدهایی دیگر، به شورش تشویق نموده و دست به آشوب و فتنه میزنند.»
افزون بر این، فهیمی از مرگ مرموز غلامنبی مشتاق، یکی از فرماندهان حزب حرکت اسلامی بهرهبری شیخ آصف محسنی نیز پرده برداشت. در این بارهی نوشته است:
«مشتاق که یکی از مجاهدین دوران مقاومت علیه اشغالگران شوروی بود، خواهری داشت دوازده ساله، که پس از مهاجرت به اسلامآباد پاکستان، خواهرش را به خانهی شیخ آصف محسنی برد تا همراه با خانوادهی شیخ زندگی کند و هم از شیخ محسنی خواست تا به او احکام اسلامی را تدریس نماید. مشتاق پس از آنکه وعده حفاظت از خواهرش را از محسنی بهعنوان عالم دینی و رهبر حزبش دریافت کرد و مطمئن شد که خواهر نابالغش سرپناهی یافته است، به کشور باز گشت تا در صف دیگر مجاهدان برای آزادی کشورش بجنگد، ولی از این اطمینان مشتاق دیری نگذشته بود، که خبر رسید خواهرش در سن دوازده سالگی از طرف آیتالله محسنی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و حامله شده است. نظر به حرفهای همسنگران مشتاق، وی از این پیشامد بسیار خشمگین گردیده و اعتراضنامهی شدیدش را به محسنی فرستاد.
غلامنبی مشتاق، یکی از فرماندهان حزب حرکت اسلامی بهرهبری شیخ آصف محسنی
محسنی، با دریافت نامهی اعتراضآمیز مشتاق، از ترس پراگندهشدن این خبر در بین مردم، تصمیم گرفت، او را از جلوی خودش بردارد. او که در آنزمان خواهر نابالغ شهید مشتاق را به عقد خویش درآورد و پس از آن به سید حسین انوری، مسئول عملیاتهای ترور در حزب حرکت «شرطهالخمیس» دستور داد، مشتاق را برای همیشه خاموش کند. این بود که شهید مشتاق در جبههی میدان، هنگامیکه در یک عملیات چریکی علیه سربازان روس شرکت نموده بود، از پشتسر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و داغ تجاوز به خواهر نابالغش را با خود به گور برد. خواهر مشتاق ناگزیر تاکنون در خانهی شیخ آصف محسنی زندگی میکند و هر شب در کنار شیخ پیر میخوابد، از آنجا که در یک زندگی زناشویی رضایت وجود نداشته باشد، از نگاه قوانین بینالمللی مقاربت جنسی یک تجاوز آشکار محسوب میگردد و قوانین اسلامی نیز ازدواج اجباری را کاملاً منع میکند.»
علاوه بر این، مسلیم فهیمی در بارهی سیاستهای ضدبشری دولت جمهوری اسلامی ایران نیز نوشتههای را در روزنامهی هریوا بهنشر رساند؛ چنانکه در تابستان سال ۱۳۸۵ دولت ایران در یک اقدام غیرانسانی هزاران پناهجوی افغانی را، جمعآوری کرد و پس از آزار و شکنجه فراوان از کشورش رد مرز نمود، نیروهای انتظامی ایران همچنان در همین عملیات چندین تن از پناهجویان را که در کارهای ساختمانی مصروف بودند، بهجرم افغانیبودن از ساختمانها به پایین انداختند. در همان زمان بود که تظاهراتهای در شهرهای مختلف افغانستان علیه این برخورد غیرانسانی دولت ایران رخ داد و وزارت خارجه را مجبور به واکنش علیه دولت ایران ساخت. ولی ایران که از نفوذ خوبی در پارلمان کشور برخوردار بود، نهتنها از این اقدام خود از مردم افغانستان معذرتخواهی نکرد، بلکه در همانروزهای که جنازههای پناهجویان از مرز اسلامقلعه وارد کشور میشد، یونس قانونی و تیم طرفدار ایران در پارلمان حتا به وزیر خارجه آنوقت را که علیه دولت ایران موضوعگیری کرده بود، رای عدم اعتماد داد، تا این جنایت ایران، به خاموشی سپرده شود. در آنزمان تنها روزنامهی داخلی، که اخبار جنایات حکومت ایران علیه پناهجویان افغانی را با جزئیاتش بهطور مستند افشا میکرد، روزنامهی هریوا بود.
...
از این ماجرا یکسال گذشت، در پائیز سال ۱۳۸۶ خورشیدی، مسلیم فهیمی بهعنوان سردبیر روزنامهی هریوا، در یک کنفرانسی که از طرف عدهی از روحانیون حوزهی علمیه قم راهاندازی شده بود، به ایران دعوت شد تا در مورد وضعیت افغانستان در آن کنفرانس سخنرانی کند، وی بیخبر از اینکه دولت ایران توطئه چیده است، این دعوت را پذیرفت و در کنفرانس شرکت نمود، اما عوامل نفوذی ایران که بهدام انداختن او را طرحریزی نموده بودند، پس از پایان کنفرانس او را علناً به نیروهای اطلاعاتی ایران تسلیم نمودند.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]-
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت کابلپرس