|
بررسی دیدگاههای خاورشناسان
دربارهی کوروش و منشور حقوق بشر او
فهرست مندرجات
◉ از ابزار تبلیغاتی اولین شاه تا تبلیغات ابزاری آخرین شاه
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
از ابزار تبلیغاتی اولین شاه تا تبلیغات ابزاری آخرین شاه
استوانهی کوروش در ماه مارس ۱۸۷۹ میلادی، توسط هرمزد رسام در جریان کاوشهای او در بابِل، بر تپهی موسوم به عَمران یافت شد.
پس از کشف استوانه و انتقال آن به موزهی بریتانیا، در سال ۱۸۸۰ میلادی تئوفیلوس پینچز نخستین نسخهبرداری از متن را انجام داد و دریافت این استوانه متعلق به کوروش هخامنشی است و بخشی هم از زبان خود اوست و مربوط به فتح بابل است. سپس هنری راولینسون براساس این نسخهبرداری، در همانسال برای اولینبار متن استوانهی کوروش را بهزبان انگلیسی ترجمه کرد و در نشریهی انجمن سلطنت آسیایی منتشر کرد. ابرهارد شرادر نیز در سال ۱۸۹۰ میلادی ترجمهای از این استوانه را انجام داد. در اوایل سدهی بیستم میلادی، فرانتس هاینریش وایسباخ حرفنویسی و ترجمهی آنرا در سال ۱۹۱۱ میلادی، بههمراه دیگر نوشتههای شاهان هخامنشی بهچاپ رسانید. پس از وی نیز کسان دیگری همچون لئو اوپنهایم، ویلهلم آیلرز و هانشپتر شاودیگ به ترجمهی این استوانه دست یازیدند.
در سال ۱۹۷۵ میلادی، پاول ریچارد-برگر، استاد پیشین دانشگاه مونستر نخستین کسی بود که سطر ۳۶ گلنوشته را خواند زیرا که تا آن زمان بهدلیل آسیبدیدگی متن خوانده نشده بود. پژوهشهای وی نشان داده بود که قطعهی گلنوشتهای استوانهای موجود در دانشگاه ییل، که پیشتر گمان برده میشد متعلق به نبونعید باشد، بخشی از استوانهی کوروش است. او متن استوانه را با توجه به قطعهٔ جدید، حرفنویسی و ترجمه کرد و پیشنهادهایی برای بازسازی برخی از افتادگیها بهزبان آلمانی منتشر کرد. آخرین ترجمهها از استوانهی کوروش را میکالووسکی و ایروینگ فینکل انجام دادهاند.
در ایران این منشور برای نخستینبار توسط عبدالمجید ارفعی، استاد فرهنگ و زبانهای خاور نزدیک باستان، بهفارسی ترجمه شد و بهتازگی نیز شاهرخ رزمجو ترجمهی نوینی از آن را براساس یافتههای تازه منتشر کرده است. با این حال، برخی از ترجمههای فارسی ارتباطی با متن اصلی ندارند و حاصل تخیل برخی نویسندگان معاصر هستند.
کوروش کبیر، بنیانگذار پادشاهی ایران و آغازگر سلسلهی هخامنشیان، پس از تسخیر بابل بر تخت پادشاهی نشست و ادیان بومی را آزاد اعلام کرد. برای جلب محبت مردم میانرودان (بینالنهرین)، مردوک که بزرگترین خدای بابل بود را بهرسمیت شناخته، او را نیایش کرد و سپاس گفت. او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال و جان رعایا بازداشت. او تمامی کسانی را که به اسارت به بابل آورده شده بودند گردهم آورد و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند. کوروش همچنین قوم یهود را نیز از اسارت و بیگاری در بابل آزاد کرد. بهدستور کوروش، شرح وقایع و دستورات وی روی یک لوح استوانهای سفالین نگاشته شد و در معبد مردوک قرار گرفت. قرنها بعد منشور برجای مانده از بنیانگذار سلسلهی هخامنشیان به نمادی از نخستین سند جهانی حقوق بشر بدل شد و نسخهای ساختهشده از آن بهصورتی نمادین در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک قرار گرفت.
اما «جونا لندرینگ»، مورخ هلندی نگاهی دیگر به کوروش و منشور معروف وی دارد و میگوید: «تمامی آنچه در تاریخ در مورد کوروش، پادشاه هخامنشیان نقل شده دروغی بیش نیست؛ یک دسیسه تاریخی». لندرینگ معتقد است که استفاده از نام و هویت کوروش کبیر تنها ابزار تبلیغاتی محمدرضا شاه پهلوی، آخرین پادشاه ایران بود. محمدرضا شاه با تبلیغاتی ساختگی از نام کوروش و استوانه برجای مانده از او تنها برای تثبیت حکومت پهلوی استفاده کرد و بس.
لندرینگ دربارهی سخنان و نقلهای تاریخی مطرح شده در رابطه با دوران حکومت کوروش کبیر در بینالنهرین و رفتار متعادل و مسالمتآمیز وی در مواجهه با تمامی ادیان و اقوام در منطقه میگوید: «همه اینها تبلیغات است. تبلیغاتی که در دوران حکومت پهلوی و آغاز جشنهای ۲۵۰۰ ساله به اوج خود رسید. کسانیکه این موضوع را قبول ندارند فعالان سیاسی هستند که بهگونهای درگیر بازی تبلیغاتی پهلوی محمدرضا شاه شده بودند. استوانهی کوروش بیشترین نقش تبلیغاتی را در جشنهای ۲۵۰۰ ساله محمدرضا شاه ایفا کرد. یک نسخه از این استوانه بهعنوان پیشکش به سازمان ملل متحد داده شده تا شاه از این طریق از کشورش، ایرانی سکولار با نمایی از آزادی مذهبی به نمایش بگذارد. کاری که استوانه کوروش بهراستی برای او انجام داد.» وی میافزاید: «تفسیری که از منشور شد و از آن بهعنوان منشور حقوق بشر نام برده شد، تفسیری اشتباه بود که بسیاری از حقایق در آن نادیده گرفته شد. با این حال گویی همچنان بر روی این موضوع که منشور کوروش نقش بسزایی را در تاریخ حقوق بشر ایفا کرده، سماجتهای زیادی میشود.» لندرینگ همین طرز فکر خود را در دسامبر ۲۰۰۶ به شرح صفحه انگلیسی ویکیپدیای منشور کوروش اضافه کرد.[۱]
اما این فقط لندرینگ نیست که به آنچه تاکنون دربارهی نخستین پادشاه هخامنشیان نقل شده و یا حتی متن ترجمهشده بر روی منشور برجای مانده از وی، کوچکترین اعتقادی ندارد. «متیوس شولز»، مورخ آلمانی هم از جمله افرادی بود که در سال ۲۰۰۸ در مقالهای در مجله اشپیگل آلمان نوشت: خیرخواهی و سخاوتمندی که در تاریخ به کوروش کبیر نسبت داده شده، تنها یک شوخی فریبنده است. شولز افزود: «استوانهای که در حال حاضر از آن بهعنوان نخستین سند حقوق بشر یاد میکنند و یک کپی از آن را بهعنوان نماد حقوق بشر در سازمان ملل متحد قرار دادهاند، چیزی جز یک نماد تبلیغاتی بیشرمانه نیست.» شولز در اشپیگل به این موضوع اشاره کرده است که حتی بعضی از خطوط میخی هکشده بر روی استوانهی کوروش بهدرستی ترجمه نشدهاند. گزارش شولز در مجلهی اشپیگل گرچه سرو صداهای زیادی را ایجاد کرد اما انتقادهای بسیاری در همان دوره به وی وارد شد. اینکه او نه تاریخشناس است و نه ایرانشناس. بنابراین اینگونه بیپروا سخن گفتن در رابطه با یک چنین موضوعی نه درست و نه معتبر است.
گزارش شولز در مجلهی اشپیگل اینگونه پایانیافته بود: حتی شیرین عبادی، برندهی جایزهی صلح نوبل در سال ۲۰۰۳ زمانیکه جایزه خود را دریافت میکرد رسماً اعلام کرد: «اینکه استوانهی کوروش نقش مهمی در تاریخ حقوق بشر داشته امری کاملاً روشن است.» شیرین عبادی هم در دام این شوخی فریبنده افتاد.[٢]
در همانروزها روزنامهی دیلیتلگراف گزارشی دربارهی استوانه معروف برجای مانده از نخستین پادشاه هخامنشی بهقلم «هری دی کویته ویله» منتشر کرد. گزارش دیلیتلگراف با امانت گرفتن استوانه کوروش از موزهی بریتانیا از سوی محمدرضا شاه در جریان جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی آغاز شد و افزود پس از پایان این جشن نمونهای مشابه منشور کوروش ساخته و از سوی اشرف پهلوی به سازمان ملل متحد اهدا شد تا برای همیشه در جایگاهی ویژه از آن بهعنوان نخستین سند حقوق بشر یاد شود.
سه محور اصلی در گزارش دیلی تلگراف برجسته شد:
- ۱- اینکه کوروش یکی از پادشاهان ظالم و خونخوار بود که مردم را به زور مجبور به فرمانبرداری از خود کرد.
۲- سیاستهای نسبت داده شده به کوروش که همگی حاکی از احترام او به حقوق بشر و تمدنها مختلف ذکر شده، دروغ و تبلیغاتی بیش نیست. دروغی که خاندان پهلوی در سال ۱۹۷۰ آن را مطرح کردند.
۳ - تمامی آنچه از آن تحت عنوان تاریخ و متون بابلی یاد شده، تبلیغی بیش نبوده است.
دیلی تلگراف گزارش خود را اینگونه آغاز کرد: «گویا آنچه از منشور کوروش تاکنون در تاریخ نقل شده، از سوی مورخ آلمانی به چالش کشیده شده است. همان منشوری که از موزه بریتانیا به امانت گرفته شد تا در زمان برگزاری جشن ۲۵۰۰ ساله توسط محمدرضا پهلوی در خاک ایران باشد و به نمادی برای افتخار ملی بدل شود. منشوری که یک کپی از آن بهعنوان نماد حقوق بشر در مقر سازمان ملل متحد نگهداری میشود و تا کنون به شش زبان ترجمه شده است. «کلائوس گالاس»، مورخ آلمانی معتقد است که سازمان ملل متحد مرتکب اشتباه بزرگی شده و اینکه بزرگنمایی طومار نگاشته شده بر روی منشور از سازمان ملل کاملاً نادرست است. او معتقد است سازمان ملل به کوروش اقتدار کاذب اعطا کرده است.»
دیلی تلگراف نوشت: «متخصصان آلمانی اکنون مصرانه در تلاشند تا سؤبرداشتها از آنچه در اذهان در رابطهی با کوروش و منشور برجای مانده از وی هکشده را کمرنگ کنند. «پروفسور ژوزف ویشفر»، روز گذشته منشور را با تمسخر یک «کتیبه تبلیغاتی» معرفی کرد و گفت: منشور در حال حاضر به یک سند مجلل بدل شده. باید گفت که کوروش تنها برای اینکه خود را پرهیزگار و درستکار معرفی کند دستور ساخت این استوانه را صادر کرد. اما حقیقت این است که کوروش واقعی در غارت و ستمگری هیچ تفاوتی با دیگر شاهان قبل و بعد از خود نداشته است. کوروش نیز فردی چون خشایارشاه بود. البته کمی باهوشتر از او.»
دیلیتلگراف در ادامه گزارش خود با استناد بهنظر یک مورخ دیگر در ارتباط با استوانه کوروش نوشت: «تام هلند»، نویسنده و مورخ بریتانیایی هم به تقدس حقوق بشری منشور کوروش اعتراض دارد. او میگوید اینها چرندیات هستند. آنچه مطرح میشود چیزی جز مزخرفات نیست. مطمئنا فتح امپراتوری به این بزرگی در آن دوره بدون تصور غارت و کشتار و خونریزی امکانپذیر نیست. کوروش نیز مطمئنا بابل را بهسادگی فتح نکرد.
«دی کویته ویله» گزارش خود در دیلیتلگراف را با این گفته پروفسور «هلند» اینگونه خاتمه داد: «علیرغم تمامی نقدهای مطرح شده در رابطه با منشور، مردم ایران حاضر به تغییر دیدگاه خود در مورد کوروش و منشور برجای ماده از وی نیستند. آنها کوروش را یک افتخار و غرور ملی میدانند. اما این نیز مانند خیلی چیزهای بیخود دیگری است که در مورد ایرانیان در ایران نقل میشود.»[٣]
با تمامی این اوصاف سازمان ملل منشور را در مقر خود نگهداشته و بدان تقدس داده و آنرا به اکثر زبانهای رسمی دنیا ترجمه کرده است. این نشان میدهد که جامعهی جهانی همچنان معتقد است که منشور برجای مانده از کوروش نشان از حکومتی دارد که او در آن دوره بهجای خون و خونریزی و فرمانروایی، به مردم نعمت آزادی را عطا کرد.
پس از انتشار گزارش «دی کویته ویله»، همان نقدی که به نویسندهی آلمانی مجلهی اشپیگل وارد شده بود دربارهی نویسنده دیلیتلگراف نیز مطرح شد. اما در این میان چهرههای آکادمیک و صاحبنام و مورخان برجستهای نیز هستند که چنین نظراتی را در رابطه با کوروش و منشور وی که بهعنوان نخستین نماد حقوق بشر در سازمان ملل قرار گرفته، مطرح میکنند.
از اواخر سال ۱۹۷۰ میلادی شمار اندکی از مورخان سعی کردند تا چهرهای متفاوت از آنچه در تاریخ به ثبت رسیده از کوروش و میراث برجای مانده از وی ارائه دهند. آغازگر این حرکت پروفسور «روت» بود که در کتاب خود در سال ۱۹۷۹ میلادی از واژهی «تبلیغات» استفاده کرد و بزرگنمایی کوروش را تنها یک اقدام تبلیغاتی خواند. بعد از روت، پروفسور «ون در اسپک» در سال ۱۹۸۲ میلادی در نظریات تاریخی خود در رابطه با کوروش و حکومت وی گفت: «کوروش هیچگونه طرح و یا سیاست نوینی را در مقابل مردمی که تنها مطیع او بودند اجرا نکرده است. بهدستور او معابد تخریب شدند. هگمتانه غارت زده شد. کوروش پس از یکی از بزرگترین نبردهای خود (اوپیس)، چپاول و غارتگری کرد و شمار زیادی از مردم را به کام مرگ فرو برد.»[۴]
پروفسور «امیلیه کوهرت» نیز اولین بانویی بود که از چهره معرفیشدهی از کوروش در سازمان ملل انتقاد کرد و آنرا تحریف تاریخ خواند و گفت تصور اینکه امپراتوری فارس یک امپراتوری برجسته و تحسینبرانگیز است، نشات گرفته از ضعف اطلاعاتی از سیاستهای پارسیان است. وی گفت: آنچه در رابطه با کوروش مطرح میشود تنها یک بزرگنمایی تبلیغاتی است.[۵]
استناد سخنان روت، وان در اسپک و کوهرت تفسیر و ترجمه برجای مانده از «گریسان» در سال ۱۹۷۷ از نبرد اوپیس (در کنار دجله) کوروش است؛ نبردی که کوروش در ده اکتبر ۵۳۹ در آن پیروز شد. گریسان معتقد است که پیروزی کوروش در این نبرد با تصرف غنایم فراوان و کشتار کسانی که مقاومت میکردند همراه بوده است و اینکه بعید به نظر میرسد که بابل بیمقاومت سقوط کرده باشد.
ترجمه گریسان در سال ۲۰۰۷ میلادی از سوی پروفسور «ویلفرد جی لمبرت» در دانشگاه «بیرمنگام» انگلیس بازخوانی شد و مورد بررسی قرار گرفت. در همان زمان لمبرت رسما اعلام کرد که شاگرد او گریسان در ترجمه و تفسیر نبرد اوپیس مرتکب چندین اشتباه معنایی و زبانشناسی فاحش شده است. با این حال کوهرت ترجمه گریسان را نمونهای برای اثبات سخنان خود قرار داده و هرگونه سابقه درخشان در تاریخ کوروش کبیر را نادیده میگیرد. با تمام این اوصاف شاید بهتر است گفته شود که لمبرت با ترجمه صحیح خود از نبردی که کوروش در آن شهر بابل را فتح کرد، جایی برای اثبات ادعای این مورخان برجای باقی نخواهد گذاشت.[٦]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- Sciolino, E. (2000). Persian Mirror. Touchstone.
[٢]- http://www.spiegel.de/international/world/0,1518,566027,00.html
[٣]- http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/europe/germany/23044.24/Cyrus-cylinder's-ancient-bill-of-rights-'is-just-propaganda'.html
[۴]- Root, M.C. (1979). The king and kingship in Achaemenid Art: Essays on the Creation of an Iconography of Empire. EJ Brill.
[۵]- Kuhrt, A. (1983). The Cyrus Cylinder and Achaemenid Imperial Policy. Journal for the Study of the Old Testament, 25, 83-97./ Van der Spek, R.J. (1982). Did Cyrus the Great introduce a new policy towards subdued nations? Persica, 10, 278-283.
[٦]- Lambert, W.G. (2007). Cyrus’defeat of Nabonidus. Nouvelles Assyriologiques et Utilitaires, 1, (March/mars), p. 13-14.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ نسرین رضایی، بررسی دیدگاههای اخیر مورخین غربی درباره کوروش و منشور حقوق بشر: از ابزار تبلیغاتی اولین شاه تا تبلیغات ابزاری آخرین شاه، تاریخ ایرانی: شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸.