جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

منشأ کلمۀ خراسان

از: مير محمدصديق فرهنگ

خراسان‌ و مردم آن

منشأ کلمۀ خراسان

فهرست مندرجات

[خراسان بزرگ][میر محمدصدیق فرهنگ]



[] منشأ کلمۀ خراسان

کشوری که از سدۀ نوزدهم به‌بعد به‌نام افغانستان شناخته شده، در دوره‌های جداگانۀ تاريخ درازمدت خويش به‌نام‌های مختلف ياد شده است. بنابراين، اگر پژوهندگان در ضمن تفحص در آثار و مدارک مروط به قرون اولی و اوسطی و حتی قرون جديد به اين کلمه به‌عنوان نام دولت بر نمی‌خورند، نبايد چنين نتيجه‌گيری کنند که سرزمين افغانستان سابقۀ تاريخی ندارد يا اين که در آن ازمنه از تمدن و فرهنگ بی‌بهره بوده است، بلکه علت همان نو بودن اصطلاح افغانستان به‌عنوان نام کشور و کاربرد کلمات ديگر در ازمنۀ قبلی می‌باشد.

راجع به‌اصطلاح آريانا که بعضاً به‌عنوان نام اين سرزمين در عهد باستان ذکر شده، سئوالاتی موجود است که چون تحقيق آن از موضوع به‌دور است، از وارد شدن در آن صرف‌نظر کرده [و به خراسان که نام اين سرزمين در دوره‌های بعدی است، می‌پردازم].

چنان که قبلاً گفته شد، در دورۀ اسلامی تا اواسط قرن نوزدهم افغانستان بيشتر به‌نام خراسان ياد می‌شد. بعضی‌ها اين کلمه را مرکب از دو جز شمرده‌اند: خور در معنای آفتاب و اسان در معنی جای[۱] و برخی گفته‌اند که صورتی از خورايان بوده است يعنی محلی که آفتاب از آن می‌آيد و در هر دو حال در معنا آفتاب برآمد يا مطلق شرق را افاده می‌کند. رودکی در اين باره گفته است:

...


[] باشندگان خراسان

در هنگام گشوده‌شدن خراسان به‌دست مسلمانان بخش بزرگ ساکنان این سرزمین را مردمانی تشکیل می‌دادند که از شاخۀ هندواروپایی نژاد آرین بودند و بعداً به‌نام تاجیک شهرت یافتند.

راجع به مبدأ این کلمه نظرهای جداگانه وجود دارد. یکی این که تاجیک صورتی از کلمۀ تازی می‌باشد که نام یکی از قبایل یمن بود. دری‌زبانان این کلمه را به‌عنوان اطلاق اسم جز بر کل بر تمام عربان تطبیق کردند و بعد هم کسانی که به‌دست اینان یعنی تارزیان دین اسلام را پذیرفتند هم تازی و به‌تحریف تاجیک نامیده شدند. چون اکثر اشخاصی که در این مرحله به دین اسلامی گرویدند، شهرنشین و ده‌نشین بودند، بر خلاف مردم خانه به دوش و مالدار که دین آبایی شانرا برای مدت بیشتر حفظ کردند. بنابراین، کلمۀ تاجیک در مرحلۀ دوم برای مردم شهرنشین و روستایی علم گردید.

عدۀ دیگر کلمۀ تاجیک را دارای ریشۀ محلی می‌شمارند و برای اثبات قول خود از نبشتۀ چانک کین، سفیر چین که در سال ١۲٨ پیش از میلاد از سرزمین‌های واقع در کنارۀ رود جیحون دیدن کرده بود نقل می‌کنند. وی می‌نویسد که:

    «در باختر مردمانی به‌نام تاهیا سکونت داشتند که در شهرهای محصور به دیوار زندگی می‌کردند و به بازرگانی می‌پرداختند.»

از آن‌جا که به‌موجب قواعد زبان‌شناسی کلمۀ تاهیا می‌تواند شکل چینی کلمۀ تاجیک باشد، این احتمال تقویت می‌شود که استعمال کلمۀ تاجیک بر ورود عربان به خراسان مسبوق بوده و ریشۀ محلی داشته باشد.

علاوه بر تاجیکان در آن هنگام اقوام دیگری هم در خراسان زیست می‌کردند که بعضی از بقایای مهاجمان سابق بودند و برخی از مردم خانه به دوش محلی مانند اجداد پشتون‌ها و بلوچ‌ها و نورستانی‌های کنونی. اینان به‌علت سکونت در مناطق دشوارگذار، از آمیزش با عناصر مهاجم و نو وارد محفوظ مانده زبان و عرف و عادات و در مورد مردم نورستان دین آبایی خود را برای مدت دراز حفظ کردند و در اغلب اوقات از یک نوع آزادی محلی بهره‌مند بودند. در مقابل، عربانی که پس از فتح خراسان در آن‌جا اقامت نمودند با این که زبان ایشان به‌عنوان زبان رسمی و دفتری از امتیازات فراوان مستفید بود، نتوانستند طوری‌که در شام و عراق و آفریقا رخ داد، آن را زبان عامۀ مردم بسازند، بلکه خود هم آن‌را فراموش نموده و زبان دری را که اینک زبان مشترک منطقه شمرده می‌شد، اختیار نمودند.

...

در عین حال در کوهستان مرکزی خراسان که به‌نام غور، غرجستان یا مطلق جبال یاد می‌شد، مردمانی دیگری به‌نام هزاره و نکودری جا گرفتند که بعضی پیش از هجوم مغولان به این خطه وارد گردیده و برخی در اثر لشکرکشی چنگیزخان و جانشینان او در آن جایگزین شدند. اینان با مردم محلی که تاجیک آمیخته با ترک بودند، و امرای آل‌شنسب و سلاطین غوری از بین ایشان ظهور کرده بودند، آمیزش یافته زبان آن‌ها را با مخلوطی از لغات ترکی و مغولی قبول کردند و خودشان به‌نام هزاره و مسکن‌شان به‌نام هزاره‌جات شهرت یافتند. در قرن پانزدهم هزارگان در اثر مساعی دعات شیعه، مذهب مذکور را پذیرفتند، در حالی که بخش بیشتر مردم خراسان سنی مذهب بودند.


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

فرهنگ، میرمحمدصدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، قم: صدر - صحافی احسانی، ج ١، صص ۱٨-۲۴