|
سید جمالالدین افغان
روایات ایرانی و نقد آن
فهرست مندرجات
.
سید جمالالدین افغان از دیدگاه ایرانیان
به قول مولانا جلالالدین بلخی: «هرکسی از ظن خود شد یار من - از درون من نجست اسرار من». در ایران، در مورد هویت ملی سید جمالالدین افغان سه دیدگاه وجود دارد. بیشتر دانشوران اهل تحقیق او را «افغان» دانستهاند، بعضی هم در هویت او تردید روا داشتهاند که آیا افغانی بوده است یا ایرانی! عدهای انگشتشمار هم از سر تمایلات ناسیونالیستی روی ایرانیبودن او پافشاری دارند و با جعل اسناد و حتی خویشاوند ساختگی برای او در پی توجیهگری هستند. اما روایات آنها آنقدر متناقض است که جمع آن باهم نمیخواند. بنابراین، چنین پارادوکسی که در اسناد و روایات آنان وجود دارد، باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
با اینحال، اینکه برخی از ایرانیها دوست دارند سید جمالالدین افغان را بهخود نسبت دهند از علاقه و نیاز آنان به شخصیتهای تاریخی فرهنگی بیشتر خبر میدهد اما با استناد به موارد زیر سید جمالالدین را نمیتوان با جعلکاری ایرانی شمرد.
سید محیط طباطبایی مینویسد: همان ایامیکه شیخ محمد عبده در مقدمهی ترجمهی عربی نیچریه او را از سادات کُنر افغانی مرزنشین هندوستان میشمرد[۱]، «میرزا تقیخان فرهنگ کاشانی»[٢] و «محمدحسنخان اعتمادالسلطه»[٣] در روزنامههای «فرهنگ» اصفهان و «اطلاع» تهران او را سید جمالالدین حسینی همدانی میخواندند و مقدم او را در بازگشت به ایران نیکو یاد میکردند و مخبر روزنامهی اختر اسلامبول در شهر شیراز[۴] خبر ورود او را از بوشهر به شیراز با توصیف سید همدانی برای «اختر» مینوشت.[۵]
این در حالی است که مرتضی مدرسی چهاردهی در کتاب «سید جمالالدین و اندیشههای او»، از «تردید اعتمادالسلطنه در همدانیبودن سید» سخن میگوید. محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، وزیر انطباعات عصر ناصری که تقریباً تمام ۵۰ سال در کنار ناصرالدینشاه قاجار بود و یکماه قبل از ترور شاه درگذشت و مشاور و مترجم و کاتب او بهحساب میآمد در روزنامهی خاطرات و در «دوشنبه غره ربیعالآخر ۱۳۰۴ قمری» مینویسد:
-
صبح، خانهی حاجی محمدحسن امین دارالضرب ملعون که پدر ایران و ایرانیان را درآورده مکنت و ملت و دولت را بهباد داده، دیدن سید جمالالدین رفتم. این شخص از بوشهر بهگفتهی من آمده است و خیلی مرد باعلم و معتبری است. دو سه زبان میداند. در نوشتن عربی اول شخص است. اگرچه افغانی امضا میکرد اما حالا میگوید اهل سعدآباد همدان (در پانوشت: اسدآباد) است.[٦]
همو در کتاب «المآثر و الآثار»، زیر عنوان «سید جمالالدین اسدآبادی» مینویسد:
-
در علوم عتیقه و فنون جدیده مقامی بلند یافته، مردم ایران را بهوجود وی جای افتخار است. علوم شرعیه را در قزوین تحصیل کرد و به طهران آمد و مدتی در افغانستان و هندوستان گذرانید و به اسلامبول رفت و از آنجا به مصر شد. گروهی از دانشپژوهان جامع ازهر بر وی تلمذ میکردند و بسیاری از روزنامجات دیار مصریه را فیالحقیقة وی در تحت افادت و بلاغت آورد.
پس بهموجبی به اروپا رفت و در پاریس جریدهی «عروةالوثقی» را ایجاد کرد و از اینگاه نامش در جمیع ممالک مشهور شد وصیت فضایل و آوازهی خصایصش در افواه افتاد.
بعضی از دول قویه در منع انتشار جریدهی مشارالیها جهد بلیغ مبذول داشت، لاجرم خاطر سید را از اروپا ملالت گرفت و بهسمت آسیا در گردش آمد و بهحدود ایران رسید.
نگارنده او را حسبالامر به دارالخلافه دعوت کرد و به کرات بهحضور مبارک شاهنشاهی ارواحنا فداه مشرف گردید و طبقات اهالی از دانی و عالی آن بزرگوار را دیدار نمودند.
پس به روسیه رفت و فعلاَ در پطرسبورغ است. همهجا محترم بوده و مکرم زیسته اهل سنت و جماعت او را «افغانی» میشمارند. چنانکه تلمیذ اجلش استاد الادب محمد عبده در مقدمهی رسالهی «رد نیجریه» نگاشته. بالجمله این شخص بزرگوار از اعاجیب روزگار و نوارد ادهار.[٧]
المآثر و الآثار، کتاب تاریخی بهفارسی است که در سال ۱۳۰۶ قمری، در مورد سلطنت ۴۰ سالهی ناصرالدینشاه نوشته شده و دارای ۱۶ باب است. نکتهی جالب توجه اینجاست، که محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، در سال ۱۳۰۴ قمری، به همدانیبودن سید جمالالدین تردید کرده بود، زیرا دو سال بعد یعنی در سال ۱۳۰۶ قمری، وقتی کتاب المآثر و الآثار را نگاشته است از این موضوع یادآوری نکرده است و فقط به نقل قول از محمد عبده بسنده نموده که «اهل سنت و جماعت او را افغانی میشمارند.» بنابراین، استناد سید محیط طباطبایی به نظر اعتمادالسلطنه، مبنی بر همدانی پنداشتن سید جمالالدین افغان، درست نیست.
از آنجا که بهگفتهی علی مشیری، «اغلب نویسندگان و مستشرقین اروپایی برای تحقیقات خود نوشته پروفسور ادوارد براون (انقلاب ایران در سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۹ میلادی، چاپ کمبریج، سال ۱۹۱۹) را مأخذ قرار دادهاند، در صورتیکه خود پروفسور براون نیز - مانند بعضی دیگر از نوشتهها و تألیفاتش که از آثار دیگران اقتباس گردیده - آنچه را که دربارهی سید نوشته، عیناً از روی کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» تألیف ناظمالاسلام کرمانی ترجمه و نقل نموده است.»[٨] از اینروی باید دید ناظملاسلام کرمانی چگونه بر ایرانیبودن سید جمالالدین افغان استدلال نموده است. او مینویسد:
-
آنچه بندهی نگارنده از جناب آقای طباطبایی و حاج سیاح محلاتی وغیره دربارهی سید استعلام و استفسار نموده از این قرار است: سید جمالالدین ایرانی و از قریهی اسدآباد همدان است.
قصبهی اسدآباد افشار در هفت فرسخی همدان و پنج فرسخی کنگاور است و اسدآباد از املاک مرحوم سلیمانخان صاحب اختیار است. جمعیت اسدآباد تقریباً هشتصد خانوار و عدهی نفوس آن تقریباً چهارهزار نفر میباشد.
پدر سید جمالالدین سید صفدر بیسواد و از سادات فقیر اسدآباد و شغلش رعیتی بود. خانوادهی سید جمالالدین از خانوادههای صحیح و از سادات عالیدرجات حسینی و اتصال شجرهی این سلسله به خامس آلعبا حضرت امام حسین(ع) ثابت و معلوم است.
سید صفدر پسرش سید جمالالدین را در پنجسالگی به مکتب گذارده چون فطانت و ذکاوتی خوب داشت، در هشتسالگی از خواندن و نوشتن فارسی فارغ گردید. زبان فارسی و ترکی را بهخوبی میدانست، در سن دهسالگی سید جمالالدین از پدرش قهر کرده به شهر همدان رفت و در مدرسهی همدان مشغول تحصیل بود. مدتی هم در اصفهان و مشهد مشغول تحصیل بود. از آنجا بهطرف افغانستان مسافرت نموده و در آنجا زبان انگلیسی را فراگرفته به حسن خلق و فضل و دانش محبوب رجال دربار گردید. چنانچه سابقاً ذکر شد خانهی مسکونی سید، امروز در اسدآباد معلوم است طایفه و فامیلش را همهکس میشناسند.
جناب آقا میرزاعلی مجاهد همدانی که از مؤثقین است، گوید: من خواهر سید جمال را در چند سال قبل در اسدآباد ملاقات نمودم. جناب علیخان امیرتومان پسر مرحوم صاحباختیار به نگارنده گفت دو خواهرزاده دارد سید جمالالدین، میرزا شریف و میرزا لطفالله که در اسدآباد موجود و مباشر آنجا میباشند و این طایفه اباعنجد در اسدآباد مشغول رعیتی بوده و میباشند. و نیز گفت زمانیکه سید جمالالدین به طهران آمد به ملاقاتش رفتم و در مجلس مذاکره از فامیلش کردم. سید تجاهل کرد و فرمود شنیدم اسدآبادی در نزدیک همدان است که اهالیش بسیار جاهل و عامیاند. چون دانستم که تجاهل میکند، لذا ساکت شدم.
جناب آقای طباطبایی فرمود که: پسر عموی سید جمالالدین آقا سید هادی در مدرسهی چالهحصار طهران تحصیل مینمود و سید از اهل اسدآباد است. طایفهی صاحباختیار میگویند: سید کمال برادرزادهی سید جمالالدین الیوم در اسدآباد است.
باری بودن سید جمالالدین از اهل اسدآباد به تواتر ثابت و مسموع گردید. لکن سبب اینکه سید خود را به افغان نسبت داد و جدی در این امر داشت معلوم نبود، تا اینکه در این ایام یکی از مؤثقین گفت: از خود سید جمالالدین سبب را پرسیدم، جناب آخوند ملا آقای طالقانی معروف به شیخالرئیس نقل کرد از جناب آقا سید اسدالله خرقانی که الیوم در نجف در ادارهی آقای خراسانی و از بزرگان است شنیدم که گفت: از سید جمالالدین سبب را پرسیدم. جواب داد چون افغان در جایی کونسل ندارد، من خود را به افغان نسبت دادم، که از دست کونسلهای ایرانی آسوده باشم و در هر شهری که میروم گرفتار کونسل نباشم.
جناب حاج سیاح محلاتی که از دوستان سید میباشد مذکور ساخت. چون سید جمالالدین مقصد بزرگی داشت دربارهی ایران، لذا خود را به افغان نسبت داد تا از صدمه و اذیت ناصرالدینشاه محفوظ بماند.
خادم و مصاحب سید که معروف به عارف افندی است، ابوتراب نامی است از اهل ویدر زرند ساوه، که برادرش خادم مدرسهی چالهحصار است و مشهدی علیاکبر نام دارد و خود عارفافندی نوکر جناب آقا میرزا سید محمد طباطبایی بود. در زمانیکه سید جمالالدین وارد طهران گردید، ابوتراب مجذوب سید جمال شده از حضرت آقای طباطبایی اذن و مرخصی خواست و خود را بهعنوان خادمی به سید بست و با سید مسافرت نمود و از تربیت و انفاس قدسیهی سید نگذشت مدتی که به عارف افندی و مصاحب سید جمالالدین معروف گردید.[۹]
گذشته از این، به نظر علی مشیری، بهترین و جامعترین شرحی که دربارهی جمالالدین افغانی تاکنون نوشته شده، مقالهای است که در شمارهی سوم سال دوم - دورهای جدید - روزنامهی کاوه مورخهی ۱۱ مارس ۱۹۳۱ میلادی درج گردیده است و حاوی لب مطالب مندرجه در آثار فوق و روایتهای شفاهی آشنایان سید بوده است. البته این مقاله نیز دارای نواقصی است. در هر حال، مقالهی سید حسن تقیزاده، زیر عنوان «سید جمالالدین اسدآبادی» در کتاب «مشاهیر رجال سیاسی ایران» بهکوشش دکتر باقر عاقلی نیز آمده است:
-
در موطن اصلی و مولد سید جمالالدین چنانکه معلوم است از چندی به این طرف اختلافاتی پیدا شده که قدری از لحاظ تحقیق بوده و قسمتی بیشتر ناشی از تعصبات دور اخیر است که میان بعضی ملل اسلامی سر بسیاری از رجال تاریخی سیاسی و علمی نامدار وغیره نزاع برخاسته و هر کدام این اشخاص معروف را میخواهند بهخود نسبت بدهند که گاهی این نوع مجادله دلیل کمرشدی است.
افغانیها مدعی نسبت سید جمالالدین به افغانستان و تولد او در محلی نزدیک کابل موسوم به اسعدآباد(؟) شدهاند و بسیاری از ایرانیها او را از اهل اسدآباد همدان میدانند. در افغانستان اسم پدرش را سید صفتر و در ایران سید صفدر خواندهاند. البته منشأ شهرت افغانیبودن سید خود او بود و اغلب اشخاص غیرایرانی که او را دیدهاند از وی اینطور (یعنی افغانیبودن او را) روایت کردهاند.
اگرچه سید جمالالدین ظاهراً در اوایل عمر چندی در افغانستان بوده لکن پس از جمع روایات و دقت کافی تصور میرود که نسبت ایرانیبودنش (بدون دخالت تعصب و تصاحب) صحیحتر باشد. مخصوصاً اینجانب اشخاص متعددی از مصاحبین ایرانی او را ملاقات کردهام که پیش آنها صریحاً خود را ایرانی میشمرده و یکی از آنها دو سال تمام در پترسبورگ در سروعلن و جلوت با او رفیق و همنشین بود. از جمله نویسندهی قفقازی شهیر محمدآقاشاه تختنسکی به اینجانب گفت که سید با او ترکی (ترکی همدانی) حرف میزده و متداول بودن این زبان در نواحی کابل مستعبد است. شاید تظاهر سید جمالالدین به افغانیبودن معلول میل او بود به خودداری از انتساب به تشیع در ممالک هند و مصر و ترکیه و غیره که در آنجاها نقش مهمی در سیاست و ادب داشت و حتی در مصر در الجامع الازهر فقه حنفی و سایر مذاهب اربعه را تدریس میکرد و اینمقام و کار با ایرانیگری و شیعهبودن سازش نداشت. بعضی هم گفتهاند این تظاهر برای اجتناب از تسلط مأمورین ایران در خارجه نسبت به او و مزاحمت وی بهعنوان تبعیت ایران بوده که در آن اوقات این مزاحمت نصیب غالب ایرانیان مقیم خارجه بود. مرحوم آقا میرزا نعمتالله اصفهانی مقیم مسکو و (قونسول ایران در آنجا) نسز به اینجانب حکایت کرد که وقتی که سید در تهران در خانه حاج محمدحسن امینالضرب بود (و خود میرزا نعمتالله هم از عمال امینالضرب و در خانهی او بود) سید جمالالدین دو صندوق از کتابهای خود را به خواهرزادهی خود داد که ببرد به همدان (یا همان اسدآباد موطن اصلی او) و این نیز قرینهی انتساب او به اسدآباد همدان میشود. بعدها قریب سی چهل سال به اینطرف بعضی سادات در اسدآباد مدعی نسبت و قرابت با سید جمالالدین شده و خود را جمالی نامیدهاند، لکن اساس این ادعا چون مورد قطع و یقین نیست (با آنکه صحت آن غیر محتمل هم نیست) این دعاوی انتساب را قرینهی اسدآبادیبودن سید نمیشماریم.
سید جمالالدین ظاهراً در حدود ۱۲۵۴ و به هر حال نه خیلی قبل یا بعد از آن تاریخ باید متولد شده باشد و در سال ۱۳۱۴ که وفات کرد شاید قریب شصت سال داشته است.[۱٠]
اثر دیگری که نزد ایرانیان برای ایرانی جلوه دادن سید جمالالدین افغان، از اهمیت بیشتر برخوردار است، کتاب «شرح حال و آثار سیدجمالالدین اسدآبادی» است که توسط میرزا لطفالله اسدآبادی، نگاشته شده است. میرزا لطفالله و سفری که سید به تهران آمد، در کنار او بهسر میبرد و گفته میشود هنگامیکه سید از ایران رفت، مقداری از کتابها و آثار و مقالات او در نزد میرزا لطفالله باقی ماند که اخیراً به کتابخانه مجلس شورای ملی ایران واگذار گردید. این شخص بعدها ادعا کرد که یکی از نزدیکترین منسوبین سید جمالالدین افغان، یعنی خواهرزادهی اوست. در همین کتاب، عکسی از مؤلف منتشر شده است، که در پشت سر سیدجمالالدین ایستاده است و این را ایرانیان سند زنده خوانده و مدعی هستند که این سند خود شاهد گویایی بر اصالت و صحت مندرجات این کتاب تواند بود! در هر حال، این کتاب یکبار در سال ۱۳۰۴ پیش بهوسیله روزنامهنگار ایرانی، حسین کاظمزاده ایرانشهر (او مجلهای هم بهنام ایرانشهر در برلین منتشر میساخت که دارای مقالاتی دربارهی سید است) در برلین به چاپ رسید و سپس برای بار دوم در سال ۱۳۲۶ بهاهتمام حاج میرزا عباسقلی واعظ چرندابی با اضافاتی در تبریز تجدید چاپ شد و آنگاه توسط شخصی بهنام صادق نشأت بهعربی ترجمه گردید و در قاهره انتشار یافت و در سال ۱۳۴۹، توسط سید هادی خسروشاهی از روی نسخهی چاپ برلین - پس از مرور و اصلاحات لازم و افزودن بعضی عکسها - برای بار دیگر در انتشارات دارالفکر قم چاپ و در اختیار عموم قرار گرفت.
در این کتاب از زادگاه سید جمالالدین افغان در همدان، از نسبنامهی جعلی که او را منتسب به سادات سیدان اسدآباد همدان مینماید و از تحصیلات سید در قزوین سخن رفته است. گرچه این کتاب اقتباسهای از مقالهی سید حسن تقیزاده در مجلهی کاوه دارد، چنانکه سید هادی خسروشاهی مینویسد: «میرزا لطفاللهخان که در سال ۱۳۳۹ یعنی در موقع چاپ کاوه زنده بوده، از این شرح حال مندرج در کاوه نیز استفاده کرده و حتی در بعضی جاها عین عبارت کاوه را استعاره و استعمال نموده است»، اما بیشتر آثار جعلی و تحریفشدهای زندگینامه و نسبنامهی سید جمالالدین افغان در ایران ریشه در این کتاب دارد.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی نگاشته شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- شیخ محمد عبدُه، فقیه، حقوقدان و اصلاحگر دینی مصری و به روایت طرفدارانش، از اندیشمندان مسلمان و از پیشگامان نواندیشی دینی در دنیای اسلام است. او از محضر سید جمالالدین افغان بهره برد و همچنین به توصیه سید جمالالدین به مطالعه علوم عقلی روی آورد و پس از آن به معلمی پرداخت. او در پاریس در انتشار روزنامه عروةالوثقی که نگرش ضد استعماری و ضد انگلیسی داشت، با سید جمالالدین همکاری کرد.
[٢]- میرزا تقیخان کاشانی ملقب به حکیمباشی ظلالسلطان نویسنده و روزنامهنگار نامدار ایرانی در سدهی ۱۹ میلادی است. او برای نخستینبار در تاریخ مطبوعات ایران، مطالبی را پیرامون آموزش و پرورش و لزوم تربیت کودکان، در روزنامههای فارس (۱۲۸۹ قمری؛ شیراز) و فرهنگ (۱۲۹۶ قمری؛ اصفهان) بهچاپ رساند. بسیاری از نوشتههای او در کتابی بهنام رسالهی در تربیت اطفال گردآوری و چاپ شده است. (سید علی کاشفی خوانساری (صاحب امتیاز و مدیرمسئول)، «تولد مطبوعات کودک و نوجوان در ایران، نگاهی کوتاه به تاریخچهی شکلگیری نشریات کودک و نوجوان در ایران»، ماهنامهی شهرزاد، تهران: مؤسسهی شهرزاد قصهگوی کودک، ۱۳۸۷)
[٣]- محمدحسنخان مقدم مراغهای (زادهی ۲۶ شهریور ۱۲۲۲ مراغه، درگذشتهی ۱۴ فروردین ۱۲۷۵ تهران)، ملقب به صنیعالدوله و سپس اعتمادالسلطنه، از رجال دربار دورهی قاجار و عهد ناصرالدینشاه و صاحب کتابهای بسیار بود. او در دانشگاه پاریس، تاریخ، جغرافیا و ادبیات فرانسوی آموخت و همچنین در مدت اقامتش در فرانسه زبان انگلیسی را نیز فرا گرفت. در مراجعت به تهران ناصرالدینشاه وی را بهسمت ریاست دارالترجمه همایونی و مترجم مخصوص شاه و همچنین وزیر انطباعات (چاپ و نشر) گمارد. در این سمت وی موفق شد تعداد زیادی از کتابهای اندیشمندان همعصر خویش را بهنام خود منتشر کند. وی چون به دربار شاه راه داشت، نکتههای قابل توجهی از زندگی رجال، وضع اجتماعی، زدوبندهای سیاسی و مسائل پشتپرده را بهنگارش درآورده است. این کتاب بهعنوان روزنامهی خاطرات از منابع سودمند مطالعهی تاریخ سیاسی و اجتماعی دورهی ناصری محسوب میشود. اعتمادالسلطنه یکماه پیش از کشتهشدن ناصرالدینشاه، در سن پنجاه سالگی و در تهران بهعلت سکته درگذشت. (سيدعلى آلداود، «اعتمادالسلطنه»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۹).
[۴]- اختر، روزنامهی سیاسی اختر چاپ اسلامبول یكی از مهمترین روزنامهها در تاریخ مطبوعات زبان فارسی است. اختر اولین نشریهی منظّمی است كه توسط ایرانیان در خارج از كشور انتشار یافته است. نخستین شمارهی اختر پنجشنبه ۱۶ ذیحجهی ۱۲۹۲ق / ۱۳ ژانویه ۱۸۷۵م به چاپ رسید. آخرین شماره در سال ۲۳ منتشر شده است. بنابراین از این نشریه در طی این سالها حدود ۲۱ دوره انتشار پیدا كرده است. این روزنامه در مدت انتشار بارها توقیف شد. اختر در آغاز هفتهای پنج شماره و از سال دوم هفتهای دو شماره و در سالهای آخر هفتهای یك شماره منتشر گردید. روزنامهی اختر چاپخانهای مخصوص خود داشت. مدیر اختر، آقامحمدطاهر قراچهداغی تبریزی [متوفی ۲۱ ذیقعده ۱۳۲۵ در اسلامبول] بود. او اما در ادارهی امور روزنامه كمتر دخالت داشت. اكثر مطالب مهم را نجفعلیخان تبریزی مترجم سفارت ایران در اسلامبول مینوشت، سپس میرزا محسنخان تبریزی سردبیر روزنامه شد. سفیر ایران میرزا محسنخان معینالملك هم به نشریهی اختر برای انتشار آن كمك میرساند. از همكاران برجستهی اختر، میرزا آقاخان كرمانی بود كه مدت یكسال با آن همكاری داشت. همچنین شیخ احمد روحی، میرزا حبیب اصفهانی و میرزا یوسف مستشارالدوله با اختر همكاری میكردند. آخرین شمارهی اختر در سال ۲۳ انتشار در تاریخ ۳۰ ربیعالاول ۱۳۱۴ق / ۸ سپتامبر ۱۸۹۶ در سال اول پادشاهی مظفرالدین شاه انتشار یافت از آن به بعد، روزنامه بهدستور حكومت عثمانی تعطیل شد. برخی گفتهاند اختر وابسته به دولت ایران بود، اما شواهدی در دست است كه ناصرالدینشاه از پارهای مضامین مندرج در آن عصبانی بود و ورود آنرا به ایران ممنوع كرده بود. البته روش ثابتی نبود و گاه این ممنوعیت لغو میگردید. (پروین، دكتر ناصرالدین. تاریخ روزنامهنگاری ایرانیان، تهران: مركز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۷، ج ۱، صص ۲۵۰-۲۵۵، ج ۲، ص ۴۵۸. و نیز: صدرهاشمی، سیدمحمد، تاریخ جرائد و مجلات ایران، اصفهان: ۱۳۶۳، ج ۱.
[۵]- سید جمالالدین اسدآبادی و بیداری مشرقزمین، ص ۴۸
[٦]- روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، بهکوشش ایرج افشار، تهران: امیر کبیر، ص ۴۷۰. مدرسی چهاردهی، مرتضی، سید جمالالدین و اندیشههای او، ص ۱۲۱؛ و نیز: اعتمادالسلطنه، محمدحسنخان، خلسه، بهکوشش محمود کیترایی، چاپ ۱۳۴۸، ص ۱۸۴.
[٧]- محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، چهل سال تاریخ ایران (المآثر و الآثار)، بهکوشش ایرج افشار، تهران، اساطیر، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۲۲۴.
[٨]- مجموعهی کامل اسناد وزارت خارجهی انگلیس دربارهی سید جمالالدین اسدآبادی، بهکوشش سید هادی خسروشاهی، تهران: کلبهی شروق، ۱۳۷۹، ص ۱۲.
[۹]- ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، بهاهتمام علیکبر سعیدی سیرجانی، ج ۱، صص ۷۸-۸۰.
[۱٠]- سید حسن تقیزاده، سید جمالالدین اسدآبادی، اطلاعات سیاسی اقتصادی، مرداد تا آبان ۱۳۸۵ - شماره ۲۲۷-۲۳۰، صص ۱۵۲-۱۵۳. برگرفته شده از کتاب مشاهیر رجال سیاسی ایران، بهکوشش دکتر باقر عاقلی، تهران: نشر گفتار، ۱۳۷۰.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□