[...] [...]
ظهيرالدين محمد بابُر یا محمد بابر گورکانی (زادۀ ۸۸۸ ه.ق / ۱۴۸۳ م - درگذشتۀ ۹۳۷ ه.ق / ۱۵۳۱ م)، بنیانگذار سلسله گورکانیان (امپراتوری مغولی) هند بود[۱] که آخرین امپراتوری از دوران طلایی اسلامی بهحساب میآید.
[↑] زندگینامه
ظهیرالدین محمد بابُر فرزند میرزا عمر شیخ فرزند سلطان ابوسعید فرزند میرزا محمد فرزند میرانشاه فرزند تیمور لنگ، در چهاردهم فوریه ۱۴۸۳ میلادی مطابق با ششم محرم ۸۸۸ ه.ق. در ناحیه فرغانه (حوالی مرزهای شمالی افغانستان امروزی) زاده شد.[٢] نسبش از جانب پدر بهواسطه پنج امیر به تیمور و از سوی مادر، قتلغنگار خانم، به پانزده واسطه به چنگیز خان میرسد.
وى در سال ۸۹۹ ه.ق. در یازده سالگی پس از فوت پدرش عمرشیخ وارث حكومت فرغانه گرديد. او در اندجان حکومت میکرد و بر سر حکومت سمرقند با سلطانعلی میرزا پسرعمش که در آنجا جلوس کرده بود اختلاف داشت.[٣] قسمت اول عمر بابر در ناحيه کوچک فرغانه بهسر آمد. تا پس از آن بهواسطه هجوم شيبانی خان اوزبک، در سال ۱۵۰۴ میلادی، از آنجا بيرون رانده شد. محمد بابر مدت ۱۱ سال با فرمانروایان ازبک و تاتار جنگید و چون ضعف خود را احساس نمود رو به کابل و قندهار آورد و پس از تسخیر خراسان ۲۲ سال در آنجا فرمانفرمایی كرد. به این ترتیب، دوره دوم عمرش را از ۱۵۰۴ میلادی تا ۱۵۲۵ میلادی، در افغانستان و بدخشان حکومت کرد و به فکر تسخير هندوستان افتاد.[۴]
ظهیرالدین محمد بابُر با لشکری جرار متشکل از ترک و تاتار و افغان به هندوستان حمله برد. در سال ۱۵۲۶ میلادی مطابق با ۹۳۲ ه.ق. ابراهیم لودی آخرین پادشاه طایفه لودیه (افغان) را که در دهلی سلطنت میکرد مغلوب ساخت و بدين طريق امپراتوری بزرگ گورکانیان هند معروف به «امپراتوری مغولی هند» را تأسيس كرد و اعقاب او حدود ۳۵۰ سال بر سراسر یا بخشهایی از شبه قاره هند فرمانروائى داشتند.[۵]
او پس از فتح پانی پات که در آن سلطان ابراهیم لودی پادشاه دهلی را شکست فاحش داد در ۲۰ آوريل ۱۵۲۶ میلادی، اگرا و دهلی و شمال هندوستان را از رود سند تا بنگال بهتصرف درآورد. اين قسمت سوم که کوتاهترين بخش زندگی اوست. او پنج سال در دهلى حكمرانی نمود تا مرگش فرا رسید.[٦]
واژهٔ بابر در زبان ترکی همان ببر حیوان مشهور است که بعضی از پادشاهان ترک این لقب بهعنوان ببر یا پلنگ برای خود برگزیدهاند.[٧]
ظهيرالدين محمد بابر خدمات برجستهای بهعلم و ادب نمود.[٨] مجموعه کاملی از يادداشتهای بابر بهدست ما رسيده که به «بابرنامه» معروف است و در آن بهزبان ترکی جغتائی شرححال زندگی خود، فتوحات و رسم جهانداری را آورده است.[۹] این کتاب بعدها توسط عبدالرحیم خان جانان و به فرمان اکبر شاه بزرگترین امپراتور هند و از نوادگان بابر بهفارسی برگردانده شد که به «توزوک بابری» معروف است.[۱٠]
بابر به فارسی و ترکی شعر میگفته است. این ابیات زیبا از اوست:[۱۱]
نوروز و بهار و مي و دلبري خوشست
بابر به عيش کوش که عالم دوباره نيست
همچنین
بازآی ای همای که بی طوطی خطت
نزدیک شد که زاغ برد استخوان ما
بابر در هندوستان و خراسان راهها و كاروانسراهاى بیشمار بهوجود آورده و بهعمران و آبادى بسيار خدمت كرد.[۱٢]
مجموع سالهای سلطنت محمد بابُر به ۳۸ سال بالغ گرديد. وی در ۲۶ دسامبر ۱۵۳۰ / ۹۳۷ ه.ق. در سن ۴۹ سالگى در اگرای هندوستان درگذشت. او را در ابتدا در شهر جمنه در باغچهای موسوم به «نورافشان» بهخاك سپرده بودند، در زمان شاه جهان استخوانهاى او را بهکابل منتقل ساخته براى او در خارج شهر آرامگاه مجللى ساختند. پس از او پسر بزرگش همایون جانشينش گرديد.[۱٣][*]
[↑] روایت دیگر
ظهيرالدين محمد بابر كه از احفادامير تيمور بود به هندوستان لشكر كشيد و دهلی را مركز خود قرار داد. پس از وی گروهی از فرزندانش تا مدت چهار قرن بر هندوستان حكومت راندند. روابط تيموريان هند و پادشاهان صفويه بسيار حسنه بود و در اين زمان جماعت زيادی از ايران به هند رفتند. در عصر تيموريان تمام مناصب حكومتی و مذهبی در دست ايرانيان بود هزاران شاعر، عارف، فقيه مجتهد، از ايران به هندوستان رهسپار شدند، و در آنجا به تبليغات اسلامی پرداختند.[*]
ظهيرالدين محمد بابر نه تنها يک چهرهء جنگی پيروزمند، در طول زندگی پر واقعه خود بوده بلکه شخصيت عظيم سياسی، نظامی و ادبی اخير قرن نهم و اوايل قرن دهم هـ.ق خراسان، ماورألنهر و هندوستان می باشد که تأليفات و آثار ارزشمند و مهمی را به زبان های ترکی، چغتايی، فارسی دری اعم از نثر و شعر از خود به يادگار گذاشته است البته اثرهای موصوف قرار نوشتهء اهل نظر و مؤرخان قديم و جديد از عبارات فصيح و بليغ برخوردار است. البته ما شخصيت ظهيرالدين محمد بابر را با القاب معدود خلاصه کرده نمتوانيم يعنی شخصيت او را با القاب سلطان يا امپراطور و يا شاعر خلاصه سازيم زيرا شخصيت آن از ابعاد گسترده يی برخوردار است. او علاوه از شاعری، نثرنگار چيره دست، جغرافيه دان واقعی، هنردوست و موسيقی شناس، مخترع و ايجادگر(خط بابری) نيز ميباشد بخاطر تثبيت مطالب متذکره نوشته پوهاند عبدالحی حبيبی را در باره ظهيرالدين محمد بابر اقتباس ميکنيم:
«بابر شخصيت جامعی است، در محيط کلتوری که پرورده شده بود او را يک شخص مسلمان حنفی مذهب و معتقد به طريقت، طريقت نقشبنديه به بار آورده بود سپاهی گری و جنگ آوری در خاندان او از اميرتيمور باقی مانده است. با علوم اسلامی و زبان عربی هم آشنايی داشت شاعر دو زبان اوزبيکی و فارسی بود و در هر دو زبان نثری روان می نوشت با فنون ظريفه مانند نقاشی، موسيقی و شاعری ذوقی داشت و تمام اين مزايا و صفات در بابرنامه متجلی است»
بايد دانست که بابر به طريقه نقشبنديه معتقد بوده و به درويشان ارادت خاص داشت چنانکه درشعر ذيل گفته است:
درويشان را گرچه نه از خويشانيم
ليک از دل وجان معتقدايشانيم
دور است مگوی شاهی از درويشی
شاهيم ولی بنده درويشانيم
يکی از اثرهای مهم و ارزشمند ظهيرالدين محمد بابر همانا بابرنامهء او که بنام های تزک بابری يا واقعات بابری نيز ياد شده نمايانگر شخصيت بزرگ، جامع ذوق ادبی، نقادی و راستگويی اوست و به زبان ترکی چغتايی لهجه شرقی (زبان اوزبيکی) نوشته شده است که دارای نثر روان و شيرين و معايير ادبي زبان اوزبيکي مي باشد و در قيد نثرنگاري متقدم اش که پيرو زبان های عربی و فارسی است نمی باشد.
عبدالحی حبيبی در طرز شيوه بيان و نگارش کتاب مذکور چنين تحرير نموده است.
«گوينده گان اين زبان آنرا به سهولت خوانده می توانند و از شستگی عبارات و متانت آن حظ می برند»
بابر در بابرنامه خود ديدنيهای خود را بسيار به صداقت تحرير و از کردار خود و ديگران نقادی می نمايد.
بابر به هر محيطی که قدم می گذاشت از وضع جغرافيايی، اقتصادی، آب و هوا، زراعت، حيوانات، راهها، حصارهای جنگی، اخلاق مردم از اوضاع علمی و ادبی و حتی افکار و نظريات رجال مقتدر با دقت و بصيرت کامل معلومات کسب نموده طوريکه ديده يا شنيده بود عيناً می نگاشت.
« ازسن ۱۲سالگی، سال ۸۹۹ هـ.ق (۱۴۹۳م) که در فرغانه پادشاه شده تا وقايع و ديدنيهای ۹۳۶ (۱۵۲۹م) که اواخر عمر اوست در اين باشرح دقيق و دلچسپی آمده است.
طوريکه پيشتر تذکر بعمل آمد شخصيت ظهيرالدين محمد بابر دارای ابعاد وسيع در عرصه های سياسی، نظامی و ادبی است برای اثبات کلام خويش ادبی از جهان ادبيات او قطعه شعراش که به زبان اوزبيکی می باشد. طور نمونه تذکر داده ميشود.
غزل
اوزنی کونگول عيش ايله توتماق کيرک
بيزنی اونوتقاننی اونوتماق کيرک
عيش وطرب گلبنی غا سوبيريب
غصه نهالين قوروتماق کيرک
تيره دورورزهددمی دين کونگول
عشق اوتی بيرله ياروتماق کيرک
هرنيمه گاغم ييما غم کوپ تورور
عيش بيله اوزنی آووتماق کيرک
قويمه مشقت ارا بابرکونگول
اوزنی فراغت بيله توتماق کيرک
عبدالاحد«حقيار» مديرمسئوول نشريه آيدين اندخوی[*]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: ظهیرالدین محمد بابر، دانشنامۀ جهان اسلام
پيوست ٢: ظهیرالدین محمد بابر، دانشنامۀ رشد
پيوست ۳: رضيه رضويان، نقش قندهار در روابط ايران و هند (صفويان و گورکانيان): قسمت اول | قسمت دوم
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۱، ص ۱۷
[٢]- نقش صفویه در حکومت گورکانیان هند، کیهان فرهنگی، شماره ۱۹۳، ص ۶۰
[٣]- همانجا
[۴]- لغتنامه دهخدا
[۵]- جلالی نائینی، سید محمدرضا، هند در یک نگاه، ص ۵۳
[٦]- لغتنامه دهخدا
[٧]- همانجا
[٨]- تاريخ ادبيات براون، ج ۳، صص ۴۱۰-۴۱۱
[۹]- لغتنامه دهخدا
[۱٠]- همانجا
[۱۱]- مجمع الفصحأ، ج ۱، ص ۱۹
[۱٢]- لغتنامه دهخدا
[۱٣]- قاموس الاعلام ترکی، جلد ۲
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ جلالی نائینی، سید محمدرضا؛ هند در یک نگاه، انتشارات شیرازه تهران ۱۳٧۵. ISBN: 964-91480-2-7
□ غفاریفرد، عباسقلی، نقش صفویه در حکومت گورکانیان هند، کیهان فرهنگی، شماره ۱۹۳، آبان ۱۳۸۱
□
[↑] پيوند به بیرون
□ محمدهمایون سرخابی، نگاه مختصری پیرامون زندگی پرافتخار ظهیرالدین محمد بابر
□ چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30]