[حزب توده ایران] [اعضای حزب توده]
احسان طبری (زادۀ ۱۲۹۵ خ - درگذشتۀ ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ خ)، نویسنده، نظریهپرداز مارکسیست[۱] و یكی از اعضای برجسته و اصلی حزب تودۀ ايران[٢] و عضو کمیته مرکزی آن حزب در سالهای انقلاب ۱۳۵۷ ایران بود[٣]. از او بهعنوان بزرگترین فیلسوف معاصر ایران یاد میشود[۴].
[↑] زندگینامه
احسان طبری فرزند حسین فخرالعارفین، در سال ۱۲۹۵ خورشیدی، در یک خانوادۀ مذهبی، در شهر ساری بهدنیا آمد[۵]. پدربزرگ او، شیخ علیاکبر مجتهد طبری ساروی از علمای سرشناس شمال ایران بود[٦]. در شش سالگی به مکتب سید عبدالمجید رفت و قرآن را آموزش دید و خواندن و نوشتن آموخت. در هفت سالگی به مدرسه احمدیه رفت و پس از پایان دوره ابتدایی بهعلت تبعید پدرش به تهران، به اتفاق مادرش به این شهر آمد و دورهی دبیرستان را هم در اینجا به انجام رسانید، آنگاه به دانشکده حقوق راه یافت و فارغالتحصیل شد. در خلال تحصیل در دانشکدهی حقوق به فراگرفتن علوم ادبی و عربی پرداخت و در مدرسه سپهسالار نزد اساتید کسب دانش کرد و با فلسفه و علوم عقلی نیز آشنایی یافت[٧].
در جوانی با دکتر تقی ارانی آشنا شد و تحت تأثیر او به مارکسیسم گروید. سال ۱٣۱٦، در دوران استبداد رضاشـاهی، طبری ۲۱ سـالـه در زمـرۀ «گـروه ۵۳ نفـر» زندانـی شـد[٨]. هنگاهی که گروه پنجاهوسه نفر زندانی شدند، پیشهوری که صدر حزب کمونیست ایران بود، بیش از هشت سال بود که در زندان بهسر میبرد. طبری خود مینویسد:
- در زندان قصر، من ۲۱ ساله بودم و پیشهوری ۴٨ سال بیشتر داشت. او خلاصهی کتابهای لنین را از روی حافظه به ما تدریس میکرد و مضمون این کتابها برای ما بهکلی تازگی داشت.[۹]
با سـقوط رضـاشـاه از زنـدان آزاد و در مهـر مـاه ۱٣۲٠ از بنیـانگـذاران حـزب تـوده شـد[۱٠]. در این دوران، طبری بهعنوان یک نویسنده و متفکر مارکسیست شهرت یافت و در محافل روشنفکران آن دوران، که عموماً شیفتۀ تمدن و فرهنگ غرب بوده و با الگوبرداری از مکاتب گوناگون غربی برای خود «رسالت» دگرگونی فرهنگ سنتی - مذهبی ایران را قایل بودند، وجهه یافت. طبری با صادق هدایت و محفل روشنفکری او رابطۀ نزدیک داشت و بهعنوان سردبیر روزنامۀ مردم با نیما یوشیج و جلال آلاحمد دوست و همکار بود. در نخستین کنگرۀ نویسندگان ایران، در تیر ماه ۱۳۲۵، در زمرۀ برجستهترین ادبا و نویسندگان کشور «دربارۀ نظم معاصر» سخن گفت. او در این سخنرانی از سخنان علیاصغر حکمت انتقاد کرد و با تفکیک سه عنصر شعر، یعنی شکل و مضمون و شیوۀ تعبیر، خواستار نوگرایی و تحول در شعر فارسی شد[۱۱].
مشارکت طبری در فعالیت حزب توده و قیود سیاسی و ایدئولوژیک مسیر زندگی او را بهسمت دیگری سوق داد. از صحنۀ مستقیم ادب بهحاشیه رفت و حمایت وی از سیاستهای شوروی سبب انزوایش در محافل دانشگاهی و روشنفکری شد. در سال ۱٣٢٧ در پی ترور نافرجام محمدرضاشاه حزب توده غیرقانونی اعلام گردید. طبری مخفی شد و در اواخر این سال مخفیانه به شوروی رفت[۱٢]. او خود در این باره مینویسد:
- آن هنگام که من ٣۱ ساله بودم (در سال ۱۹۵٠ میلادی)، زندان کشیده، در کنگرۀ اول و دوم بهعضویت رهبری حزب برگزیده شده و شهرتی بهعنوان نویسنده و شاعر در چنتا داشتم، و اینک با اجازهی حزب بهعلت دوبار حکم غیابی اعدام به مهاجرت آمده بودم... به من در مسکو در خانهی که از آن کمینترن بود و در آپارتمان متعلق به وبلهلم پیک (که در آن ایام رئیس جمهوری آلمان دمکراتیک شده بود) جایی مستقل داده بودند، زیرا همسرم و پسر سه سالهام کارن با من بودند.
برای آنکه شغلی داشته باشم بهعنوان مفسر و شاعر مرا بهبخش فارسی رادیوی مسکو معرفی کردند و در آنجا مرا با مهر و شفقت تمام پذیرفتند. چون در فراگیری زبان مستعد بودم از ماه بعد میتوانستم قطعات کوچک خبری را ترجمه کنم[۱٣].
طبری، در شوروی بهعنوان شاعر و گوینده در رادیو مسکو بهکار پرداخت و مجموعهای از اشغار شعرای مشهور روس را بهشعر کلاسیک پارسی ترجمه و منتشر کرد. از مدرسه عالی حزبی در رشتۀ تاریخ فلسفه فارغالتحصیل شد و پایاننامۀ خود را دربارۀ «فلسفه ابنسینا» نگاشت. در این دوران نام او بهعنوان اندیشمند مارکسیست ایرانی در «دائرۀالمعارف بزرگ شوروی» ثبت شد و با نام مستعار «شاد» مقالاتی از او درج گردید.
در دوران «حکومت وحشت» استالین و مالنکوف و خروشچف تا سال ۱۳۳٦ در شوروی بهسر برد. پس از استالین در «آکادمی علوم اجتماعی» شوروی به تحصیل ادامه داد و در رشتۀ تاریخ فلسفه بهمقام علمی «نامزد علوم فلسفی» دست یافت. سپس تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در آلمان شرقی (لایپزیک) زیست و در «آکادمی علوم اجتماعی» برلین، بهمقام «دکتر هابیل در فلسفه»، عالیترین مدرک تخصصی در کشورهای سوسیالیستی رسید[۱۴] و سالها در دانشگاههای آلمان بهتدریس اشتغال داشت[۱۵].
وی بر زبانهای عربی و روسی و آلمانی و انگلیسی و فرانسوی و ترکی آذری و ترکی اسلامبولی تسلط کامل داشت و با زبانهای پهلوی، اوستایی و لاتین آشنا بود و در زمینۀ تاریخ فلسفه و ادبیات تخصص داشت[۱٦].
طبری به گفتۀ خودش ٣۱ سال در مهاجرت ماند[۱٧]. پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ همراه با دیگر رهبران حزب به ایران بازگشت و در حزب توده ایران فعالیت میکرد. با شروع سرکوبی حزب، در یورش دوم، او نیز دستگیر و در زندان اوین زندانی شد. پس از مدتی مانند بسیاری از دیگر رهبران حزب توده ایران در مصاحبههای تلویزیونی که دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ترتیب داده بودند، شرکت کرد و از کارها و عقاید گذشته خود ظاهراً ابراز ندامت و خود را نفی کرد. در همین دوران کتابی بهنام «کژراهه» بهنام او منتشر شد که ظاهراً در آن از گذشته خود انتقاد کرده است
[↑] آثار
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]- از دیدار خویشتن (یادنامهی زندگی احسان طبری)، بهکوشش و ویرایش محمدعلی شهرستانی، ص ۱۹
[۱٠]-
[۱۱]- نخستین کنگرۀ نویسندگان ایران، صص ۴۱-۴۴
[۱٢]-
[۱٣]- از دیدار خویشتن (یادنامهی زندگی احسان طبری)، ص ٣۵
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]