دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۸ فروردین ۲۱, جمعه

سيستان (نيمروز)

سیستان یا نیمروز

کاندیدای اکادمیسین سیستانی

اپریل ۲۰۰۹

سیستان (دلتای هیرمند)، سرزمین معروف و زرخیزی است در گوشۀ جنوب غرب کشور که امروز سه کشور افغانستان و ایران و پاکستان را در یک نقطه با هم پیوند میزند. این منطقه که در آن آثار و بقایای دوره های مختلف تاریخی فراوان است، از لحاظ تطور تاریخی و اشکال تمدنهای که در آن یکی بعد از دیگری جاگزین شده، و نیز از این جهت که محور حماسه های کهن ملی و مهد تهذیب اوستائی بشمار میرود، برای درک و فهم تاریخ منطقه کمال اهمیت را داراست.

سیستان (یا نیمروز) همچنان که در دورۀ اسلامی یکی از نقاط معمور و زرخیز کشور و کانون پرجوشش نهضت های رهائی بخش بوده است، بدون تردید در دوران های قبل از اسلام نیز از لحاظ اقتصادی و اجتماعی پیشرفته بوده و همانا توان مندی اقتصادی آن همواره توجه کشورکشایان و فاتحان شرق و غرب را به آن معطوف می داشته است. چنانکه به عنوان نمونه میتوان قشون کشی کوروش هخامنشی و اسکندر کبیر و دیگر جهانکشایان را بسوی شرق از طریق سیستان نام برد.

این منطقه از لحاظ و فرت آب باداشتن رودخانه های خروشان و متعددی چون: هیرمند، ارغنداب، فراه رود، خاشرود، وغیره در گذشته دارای اقتصاد زراعتی پیشرفته و نیروی بشری قابل ملاحظه بوده و بقایای شهرها و قلعه ها و برج و باروهای از هم فروپاشیده فراوان آن، گواه زنده این مدعا میتواند باشد.

امروز هرکه از گرشک یا لشکرگاه و یا از فراه به قصد زرنج مسافرت کند، در طول بیش از ۳۰۰ کیلومتر مشاهده خواهد کرد که خرابه های شهرهای چون: بست، درتل، هزار جفت، صفار، رام رود، رام شهرستان، شهر غلغله، قلعه تراقون، زاهدان، طاق، پشاوران، پوست گاو، قلعه نیشک، قلعه امیران، قلعه چگینی، قلعه چخانسورک، سورین کلات و قلعه فتح وغیره وغیره در پهنای آن به نظر میخورد که جغد هم بیم دارد شبی را بر کنگره های حصار آنها سپری کند.

پروفیسر بارتولد، دانشمند و مستشرق نامدار روسی از قول داکتر بلیو انگلیس که خود سیستان را در ۱۸۷۲ دیده می نویسد: "هیچ نقطه یی در افغانستان مانند سیستان از هوا و هوس های آدمی صدمه ندیده است. تا چشم کار می کند، خرابه متصل خرابه افتاده است. این خرابه ها حاکی از ادواری است که ایالت سیستان مجد و عظمت و جلال و شکوه فراوان داشته است. فقط استقرار یک حکومت مترقی و عادل می تواند این خرابه ها را به شهرستانها و آن خارزار را به تاکستان های سرسبز مبدل سازد." (رک: جغرافیای تاریخی ایران از بارتولد)

مکماهون در گزارش تاریخی ایکه به مناسبت حکمیت و مطالعات خود در مورد سیستان طی سال ۱۹۰۳- ۱۹۰۵ نموده بود، به حاصلخیزی اراضی سیستان تماس گرفته می نویسد: "حاصلخیزی بی مانند زمین سیستان و فراوانی آب رودخانه هیرمند و معاونین آن، این ایالت را غنی ترین سرزمین ها از حیث محصولات زراعتی قرار داده است. ایالت سیستان با مختصر سعی و کوشش مصر ثانی خواهد گشت، چونکه یک زمانی بسیار آباد و معمور بوده، شهرهای پر جمعیت داشته و سکنه آن غنی و با ثروت بوده اند، شک نیست که بار دیگر به همان اندازه آباد و معمور خواهد گشت." (رک: سیستان سرزمین ماسه ها و حماسه ها،از این قلم، ج۳، فصل ۱۲)

لاردکرزن، نایب السلطنه هند بریتانوی، در اوایل قرن بیستم، که به اهمیت سیاسی و اقتصادی سیستان، از هرکس دیگر توجه زیادتر داشت، ضمن گزارشی به حکومت انگلیس نسبت به آینده آن اینطور ابراز امیدواری کرده است: "چه باید گفت به آن آثار بی شمار تاریخی که فرسنگ ها خرابه های آن امروز امتداد دارد؟ اگر سیستان در دست مردمان جدی و حسابی (مقصود انگلیسها است) قرار گیرد و آبیاری درست بشود، آیا نخواهد توانست به ترقیات ادوار گذشته خود برسد؟ من امیدوارم آنروز بیاید. آینده سیستان بسته به اتخاذ اصول صحیح اداره کردن آب هیرمند است بوسیله هبدرولیک (یا هایدروتخنیک) که از تضیع آب جلوگیری کند. رود هیرمند امروز بطرف شمال (از حد رودبار) جاری است. زیادی آب در نیزار و باطلاق هدر میرود. وضع طبیعی سیستان هم طوری است که هیچ مانعی وجود ندارد از اینکه هیرمند به زمین های وسیع جنوب (زمین های منطقه گودزره و تراخون و رود بیایان و رامرود در دست چپ هیرمند) سوار بشود و آنها را آماده کشت و زرع کند. با ایجاد یک اصول صحیح و علمی آبیاری در آنجا این ایالت استعداد آنرا دارد که محصول فراوان بدهد." (رک: اثر فوق الذکر، فصل یازدهم)

دانشمندان دیرین شناس بن المان تحت ریاست پروفیسر فیشر طی سالهای ۱۹۷۱-۱۹۷۳ میلادی آثار و بقایای تاریخی نیمروز را در منطقه کده، پوست گا و دشت امیران، مورد مطالعه قرار دادند و سرانجام نوشتند که: طی قرون ۱۲- ۱۵ میلادی نیمروز و سراسر سیستان از یک کلتور غنی و مدنیت قابل ملاحظه مبنی بر سیستم منظم شبکه های آبیاری و کانالهای متعدد و وسیعی ایکه از هیرمند به هر سو کشیده بودند، برخوردار بوده است. طرز ساختمان منازل با استفاده از خشت خام و بشکل گنبدی و بکاربردن خشت های بزرگ پخته در تزئینات ساختمانها، با تخنیک های مختلف هنری، نمایانگر طرز و روش هنر معماری عنعنوی دوره های قبل از اسلام در خراسان و سیستان می باشد.

فیشر رئیس هیئت علاوه می کند: کثرت انبوه خرابه های نیمروز را می توان نتیجه تهاجم و حملات مکرر فاتحانی چون: اسکندر، چنگیزخان، تیمورلنگ، وغیره در ادوار مختلف پیش و پس از اسلام دانست. سکنه محل پس از هر بار تخریب شهرها و نهرها و بندهای آب برای ادامه حیات و بقای خود مجبور بودند مجدداً به اعمار منازل و احداث بندها واصلاح نهرهای مخروبه بپردازند. فقط از قرن هفدهم و هژدهم به بعد است که دیگر سیستم منظم آبیاری در منطقه برهم می خورد و تراکم ریگ های روان در نهرها و شهرها، در مزارع و زمین های زراعتی و سرازیر شدن سیلاب های مدهش بهاری مردم را چنان عاجز ساخته که دیگر قدرت اعمار مجدد آن سیستم آبیاری سابقه را در خود ندیده اند، بالنتیجه حاصلخیزترین منطقه افغانستان به صحرای بایر و بی آب و علف مبدل شده است.

تحقیقات تاریخی و باستان شناسی نه تنها برای روشن ساختن گوشه یی از تاریخ آسیا کمک خواهد نمود، بلکه می باید امکانات یک طرح عصری را برای عمران و سرسبزی مجدد منطقه با وسایل تخنیک مدرن جسجو و پیشکش کند. (همان اثر، ج۱، ص ۷۳ و ۷۵)

نکته یی که می خواهم به ارتباط نظر پروفیسر فیشر آلمانی متذکر شوم اینست که سیستان در سراسر قرون وسطی و بخصوص از قرن هفتم تا اواخر قرن چهاردهم میلادی دارای جمعیت کثیر و شبکه های منظم آبیاری بوده و در همین دوره هفتصد ساله یکی از معمورترین نقاط کشور بشمار می رفت و از جهت فراوانی تولیدات کشاورزی خود، به "گدام غلۀ آسیا" و از لحاظ عمران و سرسبزی و طراوت نخلستانهایش به "بصرۀ خراسان" شهرت یافته بود.


چنانکه مي دانيم در شرق بطور عام و در سرزمين های ايران و افغانستان و آسيای ميانه بطور خاص، آب و آبياری مصنوعی، يکی از پر اهميت ترين مسايل احتماعی و اقتصادی اين جوامع است. هر وقتی که شبکه های آبياری بر اثر هجوم های ويرانگر صدمه ديده و از ميان رفته اند، مردمان محل مستاصل شده و مجبور به ترک خانه و محل زندگی خود شده اند. بدبختانه سيستان نيز در اثر يورش خانمانسوز تيمورلنگ در قرن چهاردهم (۱۳۸۳م) و تخريب بيرحمانه شبکه های آبياری و بندهای آب که بر رودخانه هيرمند قرار داشت، آن را به ويرانه موحشی مبدل کرد. و اين ويرانی شبکه های آبياری در دوره جانشينان تيمور نيز تکرار شد و بالنتيجه يکی از معمورترين و ثروتمندترين مناطق کشور از عمران افتاد و خراب و خراب تر شد و در دوره های صفوی و نادری نيز نتوانست کمر راست کند و رونق پارينه را از سر گيرد. ریگ های سیار دست در دست بادهای لجام گسیخته طبیعت داده و مجاری آب و آبیاری و دهکده ها را چون کفن سفید زیر پوشش خود گرفته است.

امروز هر که از فراه تا نیمروز یا از لشکرگاه از کرانه های هیرمند تا زرنج مرکز ولایت نیمروز و یا از دلآرام تا زرنج مسافرت کند، در طول سیصد کیلومتر مشاهده خواهد کرد که خرابه های حیرت آوری یکی بعد از دیگری افتاده و تا گلو در زیر ماسه ها و ریگ های روان غرق اند که جغد هم بیم دارد شبی را بر کنگره حصار آنها سپری کند. این آثار و بقایای فراوان تاریخی در سیستان بیانگر غنا و ثروت سرشار سیستان در باستان زمان اند.

زمینهای سیستان (نیمروز) به سبب خاک میدۀ خود (از نوع گل رس) که از ته نشین شدن رسوبات رودخانه های بزرگی چون هلمند و معاونین آن و فراه رود و خاشرود و خوسپاس و هاروت رود وغیره، در طول هزاران سال تشکیل یافته، خیلی حاصلخیز و پر فیض است و چون رطوبت را بخوبی نگه می دارد، انواع نباتات و کشت غلات در آن فوق العاده بسرعت نمو می کند و حاصل می دهد، اما بشرطی که آب لازم و کافی داشته باشد.

با آنکه نیمروز در مقایسه با سایر ولایات کشور، از بیشترین منابع آبیاری و زمین های حاصلخیز زراعتی برخوردار است، اما متاسفانه از زمانی که این سرزمین مورد طمع و چشم داشت استعمار انگلیس در نیمه دوم قرن ۱۸ قرار گرفت و سرانجام موجب تقسیم آن میان دو کشور(افغانستان و ایران) گردید(۱۸۷۲). بر مبنای این تقسیم افغانستان مکلف ساخته شد تا یک مقدار آبی را که صد در صد از کوه پایه های افغانستان سرازیر می شود و ۹۹ در صد در خاک افغانستان جریان دارد، به همسایه غربی خود ارزانی کند.

از زمان تقسیم سیستان، تا یکصد سال بعد افغانستان به سبب اختلافات خود با ایران بر سر استفاده از آب رودخانه هیرمند، هیچگونه پروژه زراعتی در این ساحه روی دست نگرفت و بالنتیجه بخش های بیشتری از زمین های زراعتی خاره گردید و دهقانان بسیاری از نیمروز مجبور به مهاجرت به ایران در منطقه ترکمن صحرا شدند و با عرضه نیروی کار خود صحراها و باطلاق های شمال ایران را به کشتزارهای سرسبز و پنبه زارهای شگفتی آور مبدل کرده اند .

در سال ۱۹۷۲ (حوت ۱۳۵۱) معاهده تقسیم آب هیرمند بین حکومات افغانستان و ایران به امضاء رسید(۱) و گویا اختلافات یکصد ساله بر سر استفاده از آب هیرمند رفع گردید. از این ببعد است که حکومت بفکر عمران منطقه نیمروز می افتد. و برای اولین بار حکومت در دوره جمهوری داودخان، یک گام بزرگ در جهت انکشاف اقتصادی منطقه با طرح یک بند آب گردان در ناحیه کمالخان برداشت و نیز پروژه آبیاری مرکز نیمروز (زرنج) و اطراف آن را با کشیدن نهر لشکری از هیرمند روی دست گرفت. نهر لشکری بطول بیش از چهل کیلومتر از محل آغاز تا انجام امتداد یافت و مردم به عمران مجدد منطقه امیدوار گردیدند. اما با حدوث کودتای خونین ثور ۱۳۵۷، ستاره اقبال مردم نیمروز دوباره افول نمود و همه امیدهای مردم محل را به یاس و ناامیدی مبدل کرد. تمام وسایل و تدارکات بندکمال خان از سوی دزدان مسلح ایرانی و پاکستانی بغارت برده شد. گفته می شد ۲۰ هزار کیسۀ سمنت و صدها تن سیخ گول و دیگر لوازم یک بندآب که در بندر کمال خان ذخیره شده بود همه به غارت رفت. تا اینکه حادثه ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ در امریکا رخ داد و امریکا برای انتقام کشی از طالبان که اسامه بن لادن را پناه داده بودند، با تقریباً چهل کشور جهان بر کشور ما هجوم آورد و ظرف دو ماه طالبان را از قدرت به زیر کشید. امریکا و دیگر کشورهای غنی جهان در پهلوی مبارزه با پدیده تروریزم برای احیاء مجدد افغانستان دست کمک دراز کرده اند و میلیاردها دالر برای بازسازی این کشور کمک نموده اند.

در اوضاع و احوالی که میلیاردها دالر به افغانستان برای احیاء مجدد کمک می شود، و این کمکها باید در جهت انکشاف و بازسازی کشور به مصرف برسد. پروژه احیاء نهر لشکری نیمروز از لحاظ ضرورت و مبرمیت خود یکی از پروژه های بسیار پر اهمیت انکشافی و توسعه کشاورزی بخاطر عمران مجدد منطقه و ایجاد کاربرای دهقانان دربدر و آواره و فقیر آن ولایت و سایر ولایات کشور است که اگر روی دست گرفته می شد و یا روی دست گرفته بشود، هزاران کارگر زمین صاحب کار و هزاران هکتار زمین زیر آبیاری قرار می گیرد و احتیاجات مردم این ولایت را به گندم و مواد اولیه بکلی مرفوع می سازد.

اکنون که پخته کاری جاده زرنج – دلآرام توسط کمک های دولت هند به منظور رفع محتاجی افغانستان به پاکستان با وجود سنگ اندازیهای پاکستان و ایجاد مشکلات برای انجنیران هندی در نیمروز، اکمال شده است و امکانات انتقال کالاهای تجارتی افغانستان را از طریق بندرعباس و یا بندر چاه بهار در بلوچستان ایران به افغانستان از روی پل ابریشم در نزدیکی زرنج بسیار سهل و ساده میسازد، و خواهی نخواهی تحول عمیقی در حیات ساکنان منطقه و وضعیت اقتصادی نیمروز رونما خواهد کرد، اجرای پروژه احیای نهر لشکری نیمروز و پروژه اعمار مجدد بند کمال خان در چهار برجک آن ولایت بیش از پیش کسب اهمیت می کند.

اولیای امور افغانستان برای رفع احتیاج مردم خود به غله و گندم و جذب ده ها هزار دهقان بی کار به کارهای زراعتی و اسکان مردم بی زمین و مستحق در ولایت نیمروز می بایستی اجرای این پروژه و پروژه اعمار مجدد بند کمالخان را در اولویت های کاری خود قرار بدهد.

هر قدر این پروژه به تعویق بیفتد، به همان اندازه به نفع ایران است تا از آب های رودخانه هیلمند بیشتر مستفید شود. و از کجا معلوم که دولتمردان افغان بخاطر گل روی ایران از تحقق این پروژه طفره نرفته باشند تا آنکشور بیشتر و بهتر از آب رودخانه هیرمند بهره برداری کند و توسط این آبها نه تنها سیستان بخش خود را سیراب و سرسبز نماید، بلکه شهر زاهدان مرکز بلوچستان ایران را نیز سیراب کند.(۲)

هزار سال قبل شرايط آبادانی سيستان را چنین بر شمرده اند: "شرايط آبادانی سيستان بر سه بند بستن نهاده اند؛ بستن بند آب، بستن بند ريگ، و بستن بند مفسدان. هرگاه که اين سه بند اندر سيستان بسته باشد، اندر همه عالم هيچ شهری به نعمت و خوشی سيستان نباشد و تا همی بستند چنين بود و چون ببندند چنين باشد." (۳)

من امیدوارم دولت افغانستان بخود بیاید و با اجرای این پروژه ها ساکنین ولایت نیمروز را از در بدری و آوارگی تاریخی نجات ببخشد.از تمام انسانهای بادرک و بادرد وطن متمنی ام در جهت سودمندی اجرای پروژه های آبیاری و زراعتی نیمروز تمام تجربه و خرد خود را بکار اندازند و بر دولت و ارگانهای زیربط فشار وارد نمایند تا این منطقه زرخیز را از یاد نبرند و به هر شکل ممکن به احیاء مجدد آن بپردازند. پایان

___________________________________

۱- بر طبق جدول شماره ١٠ این معاهده، مقدار آبی که افغانستان به ایران تحویل میدهد، عبارت است از ۲۲ مترمکعب در ثانیه حقابه براساس نظر کمیسیون بیطرف مصب رود هلمند در ۱۹۵۰ به اضافۀ ۴ متر مکعب آب در ثانیه براساس حسن نیت و برادری از طرف محمدظاهر پادشاه وقت افغانستان به ایران داده شده و هنوزهم داده میشود.

با اندک محاسبه ای میتوان دریافت که از سال ۱۳۵۱ تا کنون ، افغانستان سالانه به میزان ۱۲۶۱۴۴۰۰۰ مترمکعب آب به سایقۀ حسن همجواری برادرانه به جانب ایران تحویل داده است و اگر این رقم را در مدت ۳۵ سال محاسبه کنیم، مقدار آن به میلیاردها مترمکعب آب میرسد که افغانستان بصورت مجانی به جانب ایران داده است.

این در حالی است که حیات و ممات تخمین دو میلیون جمعیت سیستان با کشتزارها و باغات آن بسته به آب رودخانه هلمند است. و از این رودخانه آبیاری میگردد. علاوتا ًدولت ایران جهت کاهش زيانهاى ناشى از شرايط خشکسالی، با احداث چهارگودال مصنوعی بنام "چاه نیمه"های زابل هر یک (با عمق تخمین پنج متر و مساحت کم و بیش ۱۰ هزار در ۱۰ هزارمتر) توانسته صدها میلیون مترمکعب آب هیرمند(هلمند) را در این چاه نیمه ها ذخیره کند تا از آنها در مواقع کمبود آب استفاده نماید. در سال ۱۳۸۳ شمسی دولت ایران چهارمین چاه نيمه را با صرف هشتاد میلیون دالر در پهلوی چاه نیمه های قبلی احداث نمود که هشتصد ميليون مترمکعب آب ظرفیت دارد .

۲- ایران با کشیدن یک لولۀ آبرسانی چهل انچه بطول دو صد و بیست و پنج کیلومتری از رود خانه هلمند تا شهر زاهدان مرکز استان بلوچستان سالانه مقدار (٣٧ ميليون مترمکعب آب) به ساکنان زاهدان میرساند بدون آنکه هیچگونه موافقت کتبی یا شفاهی دولت افغانستان را بدست آورده باشد.

۳- تاریخ سیستان، چاپ بهار، ص ۲۱