دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

پيشينه کنعانی و ظهور دولت يهود

از: عبدالله شهبازی

آغاز و پایان بنی‌اسرائیل

سیری در تاریخ و اندیشه سیاسی یهود

فهرست مندرجات




[] پيشينه کنعانی و ظهور دولت يهود

کنعان، یا فلسطین امروزین، سرزمینی است بسیار کهن که پیشینه‌ی فرهنگ در آن به‌ دوازده هزار سال پیش از میلاد می‌رسد. کهن‌ترین بقایای زندگی روستایی به‌دست آمده در آن به‌ پنج هزار سال پیش از میلاد تعلق دارد.

سرزمین کنعان در سال ۱۴٦۹ پیش از میلاد، در زمان فرعون توتمسیس سوم[۱٠٣] (۱۴۹٠-۱۴٣٦)، بنیان‌گذار امپراتوری مصر، به‌تصرف این دولت درآمد.[۱٠۴]

از سده پانزدهم پیش از میلاد در کتیبه‌های مصری نام «کنعان» به‌ ثبت رسیده است و در اسفار پنجگانه نیز همین نام را دارد؛ سرزمینی توصیف شده که «شیر و شهد در آن جاری است.»[۱٠۵] «کنعان» واژه سامی و به‌معنی تجار پشم قرمز است؛ زیرا این منطقه کانون تجارت و صنعت رنگرزی بود و منسوجات آن، که در اسفار پنجگانه از آن با نام «قرمز» یاد شده، از معروف‌ترین کالاهای تجاری زمان خود بود. یونانی‏‌ها کنعانی‏‌ها را «فنیقی» می‌نامیدند که به‌همین معناست.

کنعانی‏‌ها از گذشته دور فرهنگی شکوفا را در این سرزمین بنا نهادند. مردمی تاجرپیشه بودند و از هزاره سوم پیش از میلاد جبل (ببلاس) و صور و صیدا شهرهای مهم ایشان و بنادر اصلی تجاری دریای مدیترانه بود. آنان کهن‌ترین دریانوردان جهان به‌‏شمار می‌روند و در سواحل اسپانیا، مالت، شمال آفریقا، ساردینی و سیسیل دارای کلنی‌هایی بودند. در آغاز هزاره اول پیش از میلاد، کنعانی‌‏ها الفبای خود را (خط فنیقی) پدید ساختند. این خط «مادر» خط عبری است.

نقشه سرزمین کنعان

با ورود طوایف عبرانی و فلسطینی، کنعانی‌‏ها بخش‌های جنوبی سرزمین خود را از دست دادند ولی در حاشیه دریا، به‌‏ویژه در دو بندر مهم تجاری صور[۱٠٦] و صیدا (صیدون)[۱٠٧]، همچنان حضور داشتند و شهر-‌دولت‌های مهمی را پدید ساختند. در زمان داوود و سلیمان، شاه کنعانی صور به‌‏نام حیرام[۱٠٨] با این دو رابطه دوستانه داشت. چنان‌که خواهیم دید، حیرام در اساطیر یهودی، و نیز در اساطیر فراماسونری، جایگاهی برجسته دارد.

به‏‌نوشته رافائل پاتای، در دوران سلطنت سلیمان، قبایل کنعانی ساکن سرزمین‏‌های بنی‌اسرائیل به‌تدریج با قبایل عبرانی آمیخته شدند. در دوران سلطه رومی‌ها واژه «کنعانی» به‌ گروهی از «یهودیان» اطلاق می‌شد که به‌شدت ضد رومی بودند. نخستین بنادر شمال آفریقا را کنعانی‏‌ها بنیان نهادند و تا سده دوم میلادی بقایای کارتاژی‏‌های این منطقه خود را «کنعانی» می‌خواندند.[۱٠۹] در نقوش تخت‌جمشید، تصاویر کنعانی‏‌ها حک شده که در کنار سایر اقوام هدایای خود را به‌نزد داریوش می‌برند.

در سال ۱۱۵٠ پیش از میلاد سلطه مصر بر سرزمین کنعان پایان یافت و در حوالی سال ۱٠٢۹ ساختار سیاسی طوایف عبرانی به‌دست شائول (طالوت)،[۱۱٠] از طایفه بنیامین، به‌صورت دولت درآمد. او نخستین شاه قبایل بنی‌اسرائیل است و ٢۴ سال (تا سال ۱٠٠۴) سلطنت کرد. سپس، داوود، از قبیله یهودا و کوچک‌ترین پسر یسه،[۱۱۱] به‌سلطنت رسید. در آغاز سلطنت شائول شمار قبایل دوازده‌گانه بنی‌اسرائیل ٣٠٠ هزار نفر و جمعیت قبیله یهودا ٣٠ هزار نفر گزارش شده است.[۱۱٢]

تنها منبع شناخت تاریخ‌نگاری جدید از داوود روایات عهد عتیق است. طبق این روایات، دوران داوود معاصر است با اقتدار بیست و یکمین سلسله فراعنه مصر (۱٠٧۵-٦٦۴ پیش از میلاد) به‌‏ویژه پسوسنس اول[۱۱٣] (۱٠۴۴-۹۹۴).

یهودیان داوود و سلیمان را پیامبر نمی‌دانند؛ آنان را نخستین پادشاهان و نماد قدرت و شوکت خویش می‌شمرند. در دربار آنان فردی به‌نام ناتان نبی حضور داشت و واسطه ارتباط‌شان با «یهوه» بود. ما داوود و سلیمان مندرج در عهد عتیق را با داوود و سلیمان پیامبر(ع)، آن‌گونه که در قرآن کریم و روایات اسلامی می‌شناسیم، یکی نمی‌دانیم. اسطوره‌های امروزین یهودی نیز با تصویری که در گذشته از داوود و سلیمان پیامبر، از جمله در میان اعراب، رواج داشته قطعاً یکسان نیست. دربارۀ انتساب داوود و سلیمان به‌تبار یهودا دلیلی جز ادعای عهد عتیق در دست نیست و این مجموعه کتبی است که در طول اعصار متمادی، از جمله در دوران تبعید اشرافیت یهود به‌ بابل، بارها و بارها مورد بازبینی و بازسازی قرار گرفته است. همچنین، جز ادعای عهد عتیق، دلیلی نداریم که خاندان سلطنتی داوودی یهود را از تبار داوود پیامبر بدانیم. در آینده با فرایند طولانی تدوین عهد عتیق و تأثیر اشرافیت و کاهنان یهودی در بازنویسی آن در اعصار و ازمنه مختلف به‌طور مشروح آشنا خواهیم شد. بنابراین، زمانی که در این پژوهش از داوود و سلیمان سخن می‌گوییم منظور دو پادشاه یهودی است آن‌گونه که در روایات یهودی تصویر شده‌اند.

نقاشی داوود، پادشاه یهود، اثر رامبراند، ۱٦۴٢ (موزه هرمیتاژ، سن پطرزبورگ)

طبق اساطیر یهودی، داوود در جنگ با فلسطینی‌ها مورد توجه شائول قرار گرفت، به‌دربار او راه یافت و دامادش شد. جنگاوری و اقتدار داوود شائول را به‌هراس انداخت و تصمیم به‌قتل او گرفت ولی موفق نشد؛ داوود به‌نزد اخیش،[۱۱۴] شاه فلسطینی‌ها و دشمن سرسخت بنی‌اسرائیل، پناه برد. سرانجام، قبایل بنی‌اسرائیل در جنگی سخت از فلسطینی‌ها شکست خوردند و شائول به‌قتل رسید. داوود در حبرون[۱۱۵] مستقر شد و از سوی قبیله یهودا به‌شاهی برگزیده شد. او هفت سال و نیم شاه یهود بود. پس از جنگ‏‌های سخت با سایر قبایل بنی‌اسرائیل و شکست پسران شائول سرانجام بیت‌المقدس را تصرف کرد و «پادشاه بنی‌اسرائیل و یهود» شد. داوود در ٣٠ سالگی شاه یهود شد و ۴٠ سال سلطنت کرد؛ هفت سال و نیم بر قبیله یهودا و ٣٣ سال بر تمامی بنی‌اسرائیل.[۱۱٦] زمان وفات داوود را حوالی سال ۹٦۵ پیش از میلاد می‌دانند. بدین‌سان، در دوران داوود، دولتی واحد از قبایل دوازده‌گانه بنی‌اسرائیل، در زیر سلطه قبیله یهودا، تأسیس شد.[۱۱٧]

چنان‌که دیدیم، سلطه داوود و قبیله یهود بر سایر قبایل بنی‌اسرائیل از طریق خیانت به‌بنی‌اسرائیل و پناه بردن به‌دشمنان قوم خود، یعنی مهاجرین کرتی (فلسطینی‌ها)، به‌دست آمد. در واقع، این فلسطینی‌ها بودند که با درهم شکستن اقتدار نظامی بنی‌اسرائیل و قتل شائول راه را برای صعود داوود هموار کردند؛ و او سپس از طریق جنگ‏‌های خونین بنی‌اسرائیل را مقهور ساخت. در دوران داوود و در پیرامون دربار او یک الیگارشی اشرافی شکل گرفت و این امر نارضایتی بنی‌اسرائیل را برانگیخت و به‌شورشی بزرگ علیه داوود انجامید. رهبری این شورش را ابشالوم،[۱۱٨] پسر داوود، به‌دست داشت که «دل‌های مردان اسرائیل» با او بود.[۱۱۹] سرانجام، در جنگی خونین شورشیان شکست خوردند و قتل‌عامی سخت صورت گرفت. تعداد کسانی که به‌دست «بندگان داوود» به‌قتل رسیدند بیست هزار نفر گزارش شده است.[۱٢٠] ابشالوم نیز در این نبرد به‌قتل رسید؛ و «جان داوود و پسران و دختران و زنان و متعه‌هایش» نجات یافت.[۱٢۱] این ماجرا نیز پیوند داوود را با قبیله یهودا نگسست و سایر قبایل بنی‌اسرائیل همچنان سلطنت داوود را حکومت یهودیان می‌انگاشتند:

جمیع مردان اسرائیل نزد پادشاه آمدند و به‌پادشاه گفتند چرا... مردان یهودا تو را دزدیدند... مردان یهودا به‌ مردان اسرائیل جواب دادند از این سبب که پادشاه از خویشان ما است، پس چرا از این امر حسد می‌برید؟... مردان اسرائیل در جواب گفتند... حق ما در داوود از شما بیشتر است، پس چرا ما را حقیر شمردید.[۱٢٢]

بدین‌سان، از زمان داوود، در روایات اسفار پنجگانه مفاهیم «اسرائیل» و «یهود» جدا می‌شود و به‌دو گروه متمایز اطلاق می‌گردد. حکومت داوود و قبیله یهودا بر بنی‌اسرائیل را باید مبدأ فرایندی طولانی دانست که سرانجام از طریق حذف سایر قبایل بنی‌اسرائیل به‌شکل‌گیری «قوم یهود» انجامید.

اسطوره داوود بنیانی است که اندیشه و ساختار سیاسی یهودیت بر آن استوار است. مفهوم «برگزیدگی الهی» و «سلطنت ابدی خاندان داوود» محوری را پدید ساخته که طی سده‌های متمادی یهودیان وحدت سیاسی خود را، به‌‏رغم پراکندگی جغرافیایی، در پیرامون آن تداوم بخشیده و انگیزش و آرمان‌‏های سیاسی خود را از آن گرفته‌اند. خاندان داوود اسطوره‌ای کاملاً قومی است و نماد قدرت و شوکت یهودیان به‌‏شمار می‌رود؛ و در این معنا حتی با سایر قبایل بنی‌اسرائیل نیز پیوند ندارد.

تدوین‌کنندگان عهد عتیق تعمدی آشکار و شگفت در رواج فرهنگ مبتنی بر آمیختگی (هرج‌‏ و ‌مرج) جنسی[۱٢٣] و تقدس‌زدایی اخلاقی از پیامبران داشته‌اند؛ و شالوده‌ای را که با داستان رفتار ناستوده ابراهیم در مصر،[۱٢۴] داستان لوط و دخترانش،[۱٢۵] آمیزش یهودا و عروسش و داستان‌های مشابه دیگر بنیان نهاده‌اند، تداوم می‌بخشند. سرآغاز اسطوره «خاندان داوود» به‌ «کتاب روت» می‌رسد.

«کتاب روت» با داستان مردی از قبیله یهودا آغاز می‌شود. او در زمان قحطی به‌موآب می‌رود و در آن‌جا با زنی، که به‌ بنی‌اسرائیل تعلق ندارد، به‌نام روت[۱٢٦] ازدواج می‌کند. مرد یهودی می‌میرد و نعومی،[۱٢٧] مادرش، و روت، بیوه‌اش، سال‏‌ها در موآب تنها می‌مانند. سرانجام، این‌دو به‌ سرزمین یهود می‌روند و روت در کشتزار یکی از سران قبیله یهودا، به‌‏نام بوعز،[۱٢٨] به‌کار می‌پردازد. این دو زن مستمندند. روت به‌راهنمایی نعومی نیمه شب پنهان به‌خوابگاه بوعز می‌رود، در کنار او می‌خسبد، صبحگاه شش کیل جو از او می‌گیرد و به‌عنوان ارمغان برای نعومی می‌برد. این سرآغاز شیفتگی بوعز و وصلت او با روت است. چنین است که روت زیبا و نعومی محیل و دلاله به‌ثروت و شوکت می‌رسند.[۱٢۹] بوعز و روت نیاکان داوودند. بدین‌سان، شجره‌ای که با زنای یهودا و عروسش آغاز شد تداوم می‌یابد و خاندانی را بنیاد می‌نهد که «برگزیدگان یهوه» و رهبران مشروع تمامی بنی‌اسرائیل به‌شمار می‌روند.

در تصوف یهودی (کابالا)، شخصیت داوود در موجودی خدای‌گونه به‌‏نام شخینا[۱٣٠] تجلی می‌یابد که سلطنت جهان فرا‌زمینی را به‌دست دارد. سلطنت زمینی خاندان داوود نیز هیچگاه منقطع نمی‌شود و در تبار او هماره تداوم دارد؛ و سرانجام از این تبار مِلِخ (ملک، پادشاه)[۱٣۱] یا مشیا (مسیح)[۱٣٢] ظهور خواهد کرد و سیطره یهودیان، و در رأس آنان خاندان داوود، را بر سراسر جهان برقرار خواهد نمود. صهیونیسم، به‌عنوان یک ایدئولوژی جدید، بر اصل برگزیدگی و رسالت جهانی «قوم یهود» مبتنی است و درونمایه خویش را از اسطوره خاندان داوود گرفته است. به‌عبارت دیگر، انطباق همان اسطوره است بر فرهنگ و دنیای جدید.

تصویری که عهد عتیق از شخصیت داوود به‌دست می‌دهد بی‌شک در تکوین روانشناسی فردی و اجتماعی و فرهنگ قوم یهود به‌شدت موثر بوده است. در این روایت، داوود سلطانی است قدرت‌طلب، قسی و غرق در فساد دربار باشکوه خود.

او چنان بیرحم و کینه‌توز است که در دوران سلطنت خویش، هفت پسر بیگناه شائول را که در پناه او می‌زیند، به‌دشمنان خاندان شائول، از قومی بیگانه با بنی‌اسرائیل، تحویل می‌دهد تا به‌انتقام گذشته بر دار کشند.[۱٣٣] و تنها این نیست. داوود ده‌ها زن در حرم خود دارد[۱٣۴] و حتی همسران شائول را نیز به‌تصرف درآورده است به‌‏رغم این‌که همسر نخست او دختر شائول است.[۱٣۵] این زنان به‌مرگی تدریجی محکوم‌اند، بی‌آنکه داوود نظری به‌ایشان افکند.[۱٣٦] معهذا، او چنان هوسباز است که با بت‌شبع،[۱٣٧] همسر زیبای اوریأ حتی،[۱٣٨] می‌آمیزد و سپس، به‌قصد تصاحب دائم این زن، سردار دلیر و وفادار خود را به‌قتل می‌رساند.[۱٣۹] بت‌شبع مادر سلیمان، جانشین داوود، است.[۱۴٠]

پسران داوود نیز، چون پدر، بدکار و شریرند. یکی چنان فاسد است که با خواهر خویش می‌آمیزد. خواهر کار را به‌رسوایی می‌کشد تنها به‌این دلیل که بی‌رضای او و بی‌رضای پدر صورت گرفته است.[۱۴۱] و پسر دیگر «در نظر تمامی اسرائیل» با همسران پدر می‌خسبد.[۱۴٢] سلیمان نیز «هفتصد زن بانو و سیصد متعه» دارد که یکی دختر فرعون مصر است. و تأثیر این زنان بر او چنان است که در پیری دل او را از خدا برمی‌گردانند و سلیمان را به‌ «پیروی خدایان غریب» مایل می‌سازند.[۱۴٣] بدین دلیل، سلیمان مورد نفرین خدا قرار می‌گیرد و پس از مرگ او مملکتش متلاشی می‌شود.

عهد عتیق سرشار از چنین ایستارهای اخلاقی و الگوهای رفتاری است.

در اواخر هزاره دوم پیش از میلاد، مهاجرینی جدید به‌سرزمین کنعان پای نهادند که در اسناد رامسس سوم،[۱۴۴] فرعون مصر (۱۱۹٨-۱۱٦٦)، «مردم دریاها»[۱۴۵] نامیده می‌شوند.[۱۴٦] آنان سکنه دریانورد جزایر دریای اژه، میان ترکیه و یونان، بودند. این قوم، پس از جنگ‏‌های سخت با کنعانی‏‌ها و عبرانی‏‌ها سرانجام سلطه خود را بر بخشی از سواحل سرزمین کنعان مستقر ساخت.

این قوم «فلسطینی» خوانده می‌شدند و نام کنونی سرزمین کنعان یادگار آنان است. اطلاق این نام بر سرزمین کنعان به‌معنای آن نیست که سکنه کنونی فلسطین از تبار این قوم‌اند. در طول دوران‏های پسین، مهاجرت‌ها و آمیختگی‌های نژادی فراوان رخ داده است. در سده‌های اخیر بر مردم سرزمین فلسطین عنصر نژاد و فرهنگ سامی عرب غلبه دارد.[۱۴٧] داستان سامسون و دلیله و نیز جنگ‌های داوود و جالوت، سردار فلسطینی، به‌این دوران تعلق دارد. داوود سرانجام توانست سرزمین بنی‌اسرائیل را از سلطه مهاجرین اژه‌ای برهاند. از این زمان مهاجرین اژه‌ای تنها در حاشیه دریا سرزمینی کوچک در اختیار داشتند. بندر غزه کانون اصلی فلسطینی‌ها بود.

طبق اسطوره‌های یهودی، پس از داوود، پسرش سلیمان به‌سلطنت رسید. و طبق همین اسطوره‌‌ها در زمان سلیمان (۹٦۵-۹٢٨) دولت یهود و بنی‌اسرائیل به‌اوج شکوه و شوکت خود رسید؛ به‌دولتی بزرگ در میان مصر و بین‌النهرین بدل شد و سپس رو به‌انحطاط نهاد. در زمان سلیمان نیز رابطه اشرافیت قبیله یهود با اتباع خویش تبعیض‌آمیز و سلطه‌گرانه است.

با درگذشت سلیمان و آغاز سلطنت پسرش، رحبعام،[۱۴٨] بحرانی که از نیمه دوم سلطنت سلیمان آغاز شده بود شعله‌ور شد. در سال ۹٢٨، ده قبیله مستقر در سرزمین‌‏های شمالی بنی‌اسرائیل، به‌‏رهبری قبیله افرائیم (سبط افرائیم پسر یوسف)، بر اشرافیت یهود شوریدند و در سرزمین‌‏های خویش دولت مستقل خود را به‌پا کردند. رهبری این شورش با یربعام بن نبط[۱۴۹] از قبیله افرائیم است.

سرآغاز این شورش به‌زمان سلیمان می‌رسد؛ آنگاه که گروهی از بنی‌اسرائیل علیه احداث معبد و کاخ باشکوه سلیمان در اورشلیم (بیت‌المقدس) قیام می‌کنند. احداث معبد و کاخ فوق درواقع همان عصیان‌ بت‌پرستانه سلیمان است بر ضد آئین موسوی که او را ملعون خداوند قرار داد.

معمار محراب و مکان‌های پرستش در معبد سلیمان فردی به‌‏نام حیرام ابیف[۱۵٠] است که از جانب پدر فنیقی و مادرش از بنی‌اسرائیل است.[۱۵۱] سلیمان از دوست خود حیرام، شاه صور، برای احداث معبد یاری می‌طلبد و او حیرام ابیف را به‌ بیت‌المقدس می‌فرستد.[۱۵٢]

حیرام شاهی ثروتمند بود و در زمان او صور امپراتوری مستعمراتی دریای مدیترانه و قدرت بزرگ تجاری منطقه به‌شمار می‌رفت. دولت فنیقی صور در این زمان، و در سده‌های پسین، کانون اصلی پرستش بعل[۱۵٣] و مروج این آئین در منطقه بود. بعل واژه کهن سامی به‌معنای خداوند است که بت گوساله طلایی[۱۵۴] یکی از نمادهای آن بود.[۱۵۵] ثروت فنیقی‏‌ها و پیوندهای گسترده تجاری آنان با سراسر منطقه مدیترانه و سواحل آن در غرب و با شبه جزیره عربستان و سوریه و بین‌النهرین و ایران در شرق، طبعاً عاملی مهم در اشاعه آئین بعل‌پرستی بود. در این زمان حیرام بندر صور را به‌شهری زیبا بدل کرد و در آن معابد و مجسمه‌های عظیم «بعل» را برافراشت و همین امر بر سلیمان اثر گذارد.[۱۵٦]

توصیفی که از معبد سلیمان روایت شده آن را پرستشگاهی باشکوه می‌نمایاند سرشار از آذین‌های طلایی که در محراب آن دو کروبی[۱۵٧] عظیم از طلا نصب است.[۱۵٨] این کروبی چیزی نیست جز گوساله طلایی بالدار[۱۵۹] که با نام‌هایی چون ملکم[۱٦٠] و ملکارت[۱٦۱] خوانده می‌شد و نمونه‌های آن در کاوش‌های باستان‌شناسی به‌دست آمده است.[۱٦٢] این همان آئین پرستش گوساله طلایی است که در روایات اسلامی آن را «گوساله سامری» می‌نامند.

معبد سلیمان و بت‌های کنعانی (گوساله طلایی) در آن، آن‌گونه که در عهد عتیق تصویر شده

در سده‌ سیزدهم میلادی، با پیدایش تصوف یهودی (کابالا) در اسپانیای مسیحی، مفهوم بعل بار دیگر به‌عنوان واژه‌ای مقدس، و این بار به‌معنای «اسمأ رازآمیز الهی»، سر برکشید. امروزه، بعل شم، به‌معنای «استاد اسمأ الهی»، عنوان آموزگاران و مرشدان تصوف یهودی است.[۱٦٣] در سده هیجدهم، اسطوره حیرام نیز در بنیاد آئین‌های فراماسونری جای گرفت؛ احداث معبد سلیمان سرآغاز این طریقت رازآمیز انگاشته شد و حیرام نخستین معمار آن. این پدیده تصادفی نیست و دقیقاً باید به‌معنای تکریم احیأگر پرستش بعل ارزیابی شود.[۱٦۴]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.