- زندگینامه
- آثار
- سخن پايان
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
<خوشنويسان افغانستان>
استاد سید محمد ایشان حسینی «افغانی»، خطاط نامدار کشور پسر مرحوم سید محمد اسمعیل حسینی «ذبیح» و برادر بزرگ شادروان استاد سید محمد داؤد حسینی «کابلی» است.
[↑] زندگینامه
وی در سال ۱٢٧٢ هجری شمسی برابر به ۱۳۱٠ هجری قمری که مطابق است به سال ۱٨٩۳ میلادی در قریۀ تیپه، که در زمان پادشاهی امیر امان الله خان غازی قصر دارالامان کابل در همان محل بنا یافته است، چشم به جهان کشوده و بروز ۱۴ عقرب سال ۱۳٦۱ خورشیدی ساعت چهار صبح گاه در منزلش واقع کارتۀ سه کابل چشم از جهان بست و حوالی ساعت یک ظهر همان روز در محوطۀ زیارت بابای خودی(ع) در پهلوی برادرش شادروان استاد سید محمدداؤد الحسینی دفن گردید.
سید محمدایشان الحسینی که وابسته به یک خانوادۀ روشنفکر روحانیست، فرزند سید محمداسماعیل حسینی "ذبیح" (مدفون در محوطۀ زیارت بابای خودی کابل) فرزند سید محمدابراهیم فرزند سید سلیمان حشمتالله فرزند سید یوسف شاه فرزند سید عنایتالله "عرش آشیان" (همه مدفون در جوار قصر دارالامان کابل) فرزند سید عبدالقادر نجاتالله مشهور به سید نجاتالله قلندر (مدفون در هونی سیدان لوگر) فرزند سید جلالالدین بخاری معروف به "مخدوم جهانیان" و "جهانگشت" میباشد که از عارفان سدۀ هشتم هجری قمری در شبۀ قارۀ هند بود.[۱]
استاد سید محمدایشان حسینی نخست هنر خوشنويسی را در دوران کودکی از پدرش و سپس از خطاط نامدار کشور سيد عطامحمد حسينی کندهاری آموخت(زرين، ص ۳۳۸).
وی از شروع انتشار سراجالاخبار افغانیه همکاری فرهنگی و مطبوعاتی را آغاز نموده و از همان آوان در مطبوعات کشور اشتراک قابل ملاحظهای داشته است. بعد از استرداد استقلال افغانستان، به سرکتابت دایرۀ تحریرات شاه و مجلس عالی وزراء شامل کار شد. در سال ۱۳٠٦ خورشیدی هنگامی که مطبعۀ نوت و صکوک در باغ ارگ تأسیس گردید، به حیث مسؤول امور فنی آنجا مقرر گردید. بر علاوۀ امور فنی و خطاطی، کارهای تزئیناتی و اداری مطبعه نیز به عهدهاش گذاشته شد. در سالهای ۱٢٩٨ تا ۱۳٠٧ خورشیدی در مطبعۀ ماشینخانه، شرکت رفیق، مطبعۀ کاظمی و مطبعۀ صکوک خدمات شایانی را انجام داد.(همانجا، ص ۳۳۸)
وقتی که: "روزنامۀ دیواری ابلاغ در سال ۱۳٠٠ در کابل تأسیس شد، در آغاز وظیفۀ ترتیب و نشر آن را میرزا محمداکبر خان به عهده داشت. بعد از وی ښاغلی سید محمد ایشان الحسینی خطاط معروف و چیره دست کشور آن را نشر مینمود."[٢]
پیرامون نقش سید محمدایشان حسینی در نشر روزنامۀ ابلاغ آمده است که: "قدر مسلم این است که این روزنامه بعضی خبرهای رسمی و به طور عموم قوانین و مقررهها را به مقصد اطلاع مردم نشر میکرد. خوشبختی این نگارنده در آنست که هم شخصاً روزنامه را دیده و همین اکنون شمارۀ ۱۱٦ سال اول، چهارشنبه سوم اسد ۱۳٠۱ آن در کتابخانهاش محفوظ میباشد و از جانب دیگر شرف صحبتهای متعدد یکی از مدیران مسؤول آنرا، به نام سید محمدایشان الحسینی، (بهحیث استاد خطاطی خویش) از نزدیک حاصل کرده است.
ابلاغ در اول میزان سال ۱۳٠٠ به پرتو افشانی آغاز کرده و مردم کشور خود را پیوسته از متن قوانین، نظامنامهها، ابلغیهها و سایر مطالب رسمی آگاه مینمود. نخستین نگارندۀ آن مرزا محمداکبر خان بود و بهتعقیب او مرحوم سید محمدایشان الحسینی این وظیفه را به عهده داشت. مرحوم حسینی گفت که در داخل ادارۀ روزنامه یکتعداد محرران بودند که غالباً وقتی روزنامه از طبع فارغ میگردید، آنرا با خود گرفته و به جاهای مزدحم شهر کابل در ساحههای چمن حضوری، شوربازار، سرچوک، گنبد کوتوالی و سایر جاها میرفتند و متن آنرا برای جمعیتهای مردم قرائت میکردند. و در صورت ضرورت به تفسیر و تعبیر بعضی مطالب میپرداختند. گذشته از آن، شمارههای متعدد آنرا در چنین جاها روی دیوارها نصب میکردند تا تعداد کثیری از علاقهمندان از خواندن آن مستفید گردند. به قرار هفتهنامۀ طلوع افغان، ابلغ را بهعین شکل در کندهار هم برای استفادۀ علاقهمندان در محلات مزدحم شهر روی دیوارها نصب میکردند. یقیناً در سایر ولایتهای کشور هم بههمین شکل از آن استفاده به عمل میآمد."[٣]
با تدویر مطبعۀ عمومی کابل در ماه عقرب ۱۳٠٨ شمسی، این هنرمند نامدار وطن نظر به سابقۀ کاری و فعالیتهای چشمگیرش در عرصۀ مطبوعات و طباعت با داشتن عهدۀ خطاطی به حیث معاون اول ریاست عمومی مطابع زمام امور فنی و اداری را در دست گرفت. همچنان زمانی هم وکالت آن ریاست به او سپرده شد.
با تأسیس ریاست مستقل مطبوعات همکاری وی ادامه پیدا کرده و همزمان در چوکات وزارت معارف کشور مصدر خدمات شایانی گردید.
چاپ قرآن کریمی که در زمان اعلیحضرت محمدنادر شاه، در سال ۱۳۵٢ هجری قمری زیر نظارت سید محمدایشان حسینی و سید محمدداؤد حسینی آغاز شد، در سال ۱۳۵۵هجری قمری در مطبعۀ عمومی کابل به انجام رسيد. اين قرآن مجيد، از نظر فن چاپ و صحافت یکی از چاپهای بینظیر در منطقه میباشد.
"موصوف در راه خط و خوشنویسی به تحقیق زحمات زیادی کشیده و بسیار خدمات قلمی را درین رشته به وضع خستگیناپذیری انجام داده و صفت بیشترش پرکاری و پشت کاری اوست که در طول این مدت ترک مسلک و عادت نکرده و از مشاهدۀ اکثر اوراق چاپ شدۀ سابق مطابع کابل نتایج خدمتش مشهود میگردد... ازین حقیقت نباید انحراف ورزید که بعد از ارتحال حسن حلمی و عطامحمد الحسینی و میرزا محمدیعقوب کسانی که نگذاشتند شیرازۀ حسن خط و صحافت و تزئینات اساسی در مرور سی سال اخیر در افغانستان از دست رود و از هم بگسلد اندازۀ فعالیت و اشتراک مساعی جدی همین دو برادر (سید محمدایشان و سید محمدداؤد) و صوفی عبدالحمید و شیخ محمدرضا بود که یقیناً این امانت معنوی را بنوبۀ خودشان در نیمۀ یک قرن حفظ کردند و نگذاشتند وقفهی ازین رهگذر در سیر تدریجی خط و کتابت رخ دهد."[۴]
[↑] آثار
از جملۀ آثار این استاد میتوان ازینها نام برد:
- کتاب سیرت النبی (ص) به پښتو
- دورا دور مسجد شاهی داخل روضۀ شریف در مزار
- کتاب لویه جرگۀ دورۀ امیر امان الله خان
- قرآن کریم که به خواهش شاه فقید محمدظاهر شاه تحریر و برایش اهداء نمود
- خطهای نسخ و ثلث منار علم و جهل در دهمزنگ، سنگ نبشتۀ بالاحصار و طاق ظفر در پغمان وغیره
- پښتو عروض، تألیف میا شرف ننگرهاری شاعر عصر احمدشاه بابا درانی
افزون بر اين، در ميان آثار هنری که از ارگ جمهوری به آرشيف ملی انتقال داده شده، يک صد اثر خوشنويسی اين استاد نيز موجود است.
[↑] سخن پايان
در پایان شايسته است تا قصیدۀ مرحوم عبدالعلی مستغنی، شاعر نامدار افغانستان را که در وصف استاد سید محمدایشان حسینی و برادر کهترش، استاد سید محمدداؤد حسینی سروده است، نقل نمائیم:
هـــر دو از دانــــش و علـــم انــد زبــانــــدان کــمال
بــود ایــن هـــــر دو تـــــن اولاد رســـــول عـــربــی
ســــید انــد ایــن دو گــرامــی گــهــر کــان کـــمال
ســــید (ایشــــان) بـــود آن مهــتر و کـهــتر (داؤد)
کـه بـه فــهــم انـد و هنــر مـهــر درخشـــان کـمال
هــر دو از دانــــش و اخــــلاق دو یـکــتــای زمــــان
هــر دو از مــهــــر وفــــا لــطــــف نمــایــــان کــمال
هــر دو از شـــــرم و حیــا گـــوهـــر عمــــان وجــود
هــر دو از ذهــــن و ذکــا شــهــــرۀ ارکــان کــــمال
هــر دو آمــــوختـــه علــم و ادب از مکــتــب فــیــض
هــر دو شـــــان درس گـــرفــتـــد ز دیــــوان کــمال
هــر دو شـــاخ شـــجـر پــــر بــــر فهـــم و دانــــش
هــر دو گـلـــدســـتــۀ رنــگـــین گلــســــتان کــمال
هـــر دو یکتـــای جـــهـاننــد بــه تعـــلـیم و هــنـــــر
هــر دو ســــــر دفـــــتر فـــردنـــد بــدیــــوان کــمال
هــر دو از علـــــم قـــرائــــت دو فــــریــد گــــیــتــی
هــر دو از فـهــم و درایـــت چــو دل و جــان کـــمال
آیــــت عــقــــل نمــــــایان از جــــبــیـــن هـــــــر دو
تــازه زیــن هـــــر دو بــــرادر بــــود ایــمــــان کــمال
هــر دو در علـــــم ادب شــــــهــرۀ آفــــاق و زمــان
هــر دو بـی شــــــبـه و نظــیر انـــد بــدوران کــمال
هــر دو نــایـــاب زمــان انــد بــــه تعــــلــیــم و ادب
هــر دو ســنـجـــیدۀ دهــر انــد بــه میــــزان کــمال
کــس چو این هر دو نکردســت کنون ســعی و هنر
کــس چو این هر دو ندیده اســت بســامان کـمال
کیـــســت امــروز چـــو ایــــن هـــر دو بــرادر بخــرد
کیســـت امـروز چـــو ایـن هــر دو ز اخـــوان کــمال
هــر دو از خــــط نکــو فــــرد دریــن عصــــر و زمــان
هـر دو از خلـــق حســـــن آیــت و بــرهــان کــمال
خط این هــر دو چــو باشــد چه بــود ســلک گـــهر
فـهـم ای هـر دو چــو باشــد چه بــود شــان کمال
خــوش نـویســــند خـــط خــوب رقـــم چــند قلــــم
کــــه بــود عــاجــــزش از وصــــف دبــیران کـــمال
قــــلم نســـــخ کــشــد بــر خـــط خـــوبان زمــــان
خـــط شــــان دیــد اگــــر نســــخ نویســان کــمال
مـی نـــویســند خــوش و نغـــز جلـی تــا بخــفـی
نـتــــوان فـــــرق در آن کـــــرد ادیــبــــــان کــــمال
خـط نویســـند خـــوش و چـابـک و چـالاک بـســی
نیــست خود ســرکش از ایـن دایـره انســان کمال
وارث علــــم و کـــمـــال انـــد پـــــدر بـعــــد پـــــدر
هــــمـــه پـــروردۀ دانــــش بـــدبـســـــتــان کــمال
مـــرجــــع اهـــــل زمانــنــــد ابــاً عــــــن جـــــــــد
که همـــه مــــایۀ علــم انـــد و همـه کان کـــــمال
همـــگــــان کـــار نمــــودنــد بـــه فـــرمـــان خــــرد
همـــه از فـطــرت عـالی شــــده شــــایان کـــمال
پــدر ایــن دو پســـــر هســـت ســــید اســمـعیـل
کــوه تمکــیــن و وقـــار اســــت ز فیــضـــان کــمال
شـــهــرت جــد خـوشــش بــود ســید ابـــراهیـــم
همـــه بــودنــد شـــــرافــت نســـب از کان کــمال
هسـت مشـــهور جــهان ســـید سلیمان صاحــب
جـــــد جــــــد هـــمـگان اســـــت ز پــیــران کــمال
زیــبــد اخـــلاف بدیــنگــــونه ز اســـــــلاف چــــنان
بایــــد اولاد بدینــســــــــان ز نــــــیـاکـــان کــــمال
دارد ایــن هـــر دو گل آثــــار از آن گلــشـــن فـیـض
باشــد ایــن پـرتـو از آن شـــمع شبســـــتان کـمال
بــرده ایــن هـــر دو پســر ســــــر بگـریــبان خــــرد
زده انــد از دل و جـــان دســـــت بــدامــان کــمال
محو علم و ادب انــد ایـــن دو خلــف همچـو سـلف
زیــن همــه ســــر بفــلک بر شـــده ایـــوان کــمال
مصـــدر دانـــش و علـــــم انـــد چـــو آبــای کـــرام
همچو جـد و پــدر انــد ایـن دو پســــر جــان کـمال
نسـل در نســــل همه صاحب فضــل آمد و عـلــم
بســکه ایــن جـــمع شـریــف انـــد نگــهبان کــمال
ایــن چنـیـــن اهــل نجـــیب انــد زبانـــــدان خــــرد
ایــن چنــیـن قــوم شـــــریــف انــد محـــبان کــمال
هـــمــــه بــودنــــد چـــــنان رونــــق بـــــازار هــــنر
هـــمـه هســــتند چــنان فـــارِسِ میــــدان کــمال
بــودهانـــد آنهــــمــه اســـــلاف ز نــــیــکان زمــــان
مــانـدهانـــد اینـــهـمـه اخــــلاف ز پــــاکان کــــمال
ایـن چنــــین گــوهــر تابـنده شــــود حاصــــل از او
خـانــدانــی کــه بــود اصــــل شـــرف کان کــــمال
نــنـــهـــــادنــــــــد قـــــــــدم از ره آداب بـــــــــرون
نشــکســـتــند ز دانــــش هــــمـه پیــمـــان کــمال
اینچنــیــن اهـــل خــلـف بایــــد از آن خــیر ســــلف
شـــد پســر نیک پــدر شــد چــو ز نـــیــکان کــمال
صاحــبان نســـب اند و حســـب ایـن قـوم شـــریف
زادۀ دانــــش و علــــم انـــد و عــــزیــــزان کــــمال
هــر یــک از عـلـــم و ادب نبــض شـــناس دانــــش
همـه از ســـعی و طلـب گشــتـه طبـیــبان کــمال
ای کـــه از جهــــل دریــن عصــــر و زمانـی رنجـــور
بنــمـا خــویــش به ایــن نبــض شــناســان کــمال
مـی ســــتایند کـــمــال و هنــر از عــقـــل و خــرد
ای خـوش آنکــس که شد از نغمه ســرایان کــمال
انــدک از عمـــــر گـــرامــی بشــــمـــردنــد هـنـــوز
کــه بـــه پیــری بــرســند ایــن دو جــوانــان کــمال
مــنــزل چـــنــد نـــمــودنــــد طــــی ایــــن راه دراز
نــوجـــوانــنــد و گـــــرو بــــرده ز پــیــــران کــــمال
خــط شــان حلــقه نکـرده اســت بــناگـوش هنــوز
کــه چنــین انــد بجـــان حلــقه بگــوشــــان کــمال
گفــتم ایــن نظـــم گهـــر ریــز کـــه مــانــد بــاقــی
بــه جهــان نــام از یــن نیــک ســــرشــتان کــمال
بــس کـن ای طـبع خوشـت معــدن انــواع ســخن
بـــس بــود ایـن قــــدر از بهــــر ســخنــدان کــمال
به دعــا ختــم کــن ایـن مــدح و ثــنا "مسـتغـنی"
گـرچـــه خلــق انــد همــه مــدح پســـندان کــمال
تــا بــــود زیــنــــــت اهـــــل ادب از زیــــور عــلــــم
تـا بود عــیب و هــنر شـــخص چــو عــریـان کـمال
تــا بــود صــاحــــب فـــــرهــنگ پـی علــــم و ادب
تــا بــــود مـــرد خــــردمــنــد شــــــتابــان کـــمال
تــا بــود ســـــــرو ز دانــــش بــه خیـــابــان هنــــر
تــا بــود گلـــبـــن مـــعنـــی بــگلســــتــان کـــمال
زنــده بــادا بجـــهان ایـــن دو پســــر همچــو پـــدر
به نـکـو نامـی و عـز و شــرف و شــان کـمال[۵]
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط دکتر سيد حشمت حسينی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- توضیح: در اثر رويدادهایی که پس از کودتای هفت ثور ۱۳۵٧ در کابل بوقوع پيوست، سوگمندانه باید گفت که شجره نامۀ خانوادۀ حسینی تا کنون پیدا نیست. به همین مناسبت نامهای پنج تن از نياکان حسینی را نمیتوان بهطور صریح بيان کرد.
[۲]- آهنگ، سیر ژورنالیزم...، ص ۱۵٦
[۳]- آهنگ، مطبوعات افغانستان...، ص ۴۱-۴٢
[۴]- وکیلی فوفلزایی، ص ۴٨–۴٩؛ و همچنين: انځور، زرین، ص ۳۳۸-۳۳۹
[۵]- مستغنی، ص ۱٦٨–۱٧٠
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ آهنگ، محمدکاظم، سیر ژورنالیزم در افغانستان، انجمن تاریخ و ادب، افغانستان اکادمی، کابل ۱۳۴٩
□ آهنگ، محمدکاظم، مطبوعات افغانستان در دهۀ اول استقلال، کابل ۱۳٦٩
□ سالنامۀ کابل، سالهای ۱۳۱۱ تا ۱۳۱٦ ش، کابل - افغانستان
□ انځور، زرین، د افغانستان د ژورنالیزم مخکښان، ۱۳٦۵ ش
□ وکیلی فوفلزایی، عزیزالدین، هنر خط در افغانستان در دو قرن اخیر، کابل ۱۳۴۳ش
□ فکری سلجوقی، ذکر برخی از خوشنویسان و هنرمندان، تعلیقات بر دیباچۀ دوست محمد هروی، کابل ۱۳۴٧
□ حبیبی، عبدالحی، تاریخ خط و نوشتههای کهن افغانستان، کابل، انجمن تاریخ و ادب افغانستان، سال ۱۳۵٠ خورشیدی
□ مستغنی، مرحوم عبدالعلی، قصاید استاد سخن، مطبعۀ دفاع، کابل ۱۳۴٢
□ کتاب نخستین سیمینار هنر خط در دو قرن اخیر افغانستان، کمیتۀ دولتی کلتور، سال ۱۳٦۴
[↑] پيوند به بیرون
□
□
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]