دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه

ساربان، عبدالرحیم

از: مهديزاده کابلی


فهرست مندرجات


عبدالرحیم ساربان "محمودی" (زادهٔ ۱۳۰۸ خ - درگذشتهٔ ۱۳۷۳ خ) هنرمند تياتر (تاتر) و از نخستین آوازخوانان آماتور افغان بود که به رادیو افغانستان راه یافت و در افغانستان به شهرت رسيد.


[] زندگی‌نامه

عبدالرحیم ساربان "محمودی" فرزند پير محمد (مشهور به آكه پيروی قندهار)[۱]، در هفتم حمل سال ۱۳۰۸ خورشیدی در كوچۀ علی‌رضاخان در کابل زاده شد[٢]. پدرش برنج فروش بود[٣] و با خانوادۀ دکتر عبدالرخمان محمودی، شخصيت مبارز و مشــروطه‌خـواه افغـانســتان نســبت ســببـی داشــت.[۴]

ساربان آموزش ابتدایی را در مدرسه قاری عبدالله و متوسطه را در دبيرستان (لیسه) میخانیکی کابل به پایان رساند.[۵] او از ايام کودکی به هنر آوازخوانی عشق و علاقه داشت. چنان که گويند او از همان دوران آواز می‌خواند و زمزمه‌های كودكانه‌اش پيوسته شادی‌بخش فضای خانواده بود. ديری نپايد که زمزمه‌های دل‌نشين او فراتر از چهارديوار خانه طنين‌انداز شد. روزی وزیرمحمد نگهت، یکی از پیشکسوتان تیاتر (تاتر) افغانستان که در همسايگی خانوادۀ ساربان می‌زيست، استعداد هنری وی را کشف کرد و او را به تیاتر "پوهنی ننداری" ‌برد تا هنرنمايی کند.[٦] بدين ترتيب، وی در سال ۱۳۳۱ وارد کارهای هنری شد و نخستین فعالیت‌های هنری‌اش را که بازی در تئاتر و آوازخوانی بود، زیر نظر استاد فرخ افندی آغاز کرد. وی پس از مدت زمانی در‌یافت که پیوندش بیشتر با موسیقی است؛ بنابراين، فعالیت‌اش را در راستای موسیقی متمرکز کرد.[٧]

محمدشريف محمودی يكی از خويشاوندان ساربان، می‌گويد كه در آن دوران ساربان فعاليت‌های هنری خود را با نام اصلی‌اش "عبدالرحيم محمودی" به‌پيش می‌برد. او می‌افزايد: باری در تياتر معارف، در ميان پرده‌ای دو نمايشنامه، ساربان شعری از ملك‌الشعرا بهار را سرود:

مـن نگـويم كه مـرا از قفـس آزاد كنيـدقفسم برده به باغی و دلم شاد كنيد
جـور و بيـداد كنـد عمـر جوانـان كوتـاهای بـزرگان وطـن بـهـر خـدا داد كنـيـد

با اجرای اين سرود، در تياتر ولوله‌يی به‌پا خاست و تماشاگران به‌طور ممتد، با هيجان وصف‌ناپذير كف می‌زدند و ساربان را تشويق می‌کردند. اما اين جريان حسودان و خبرچينان درباری را خوش نيامد، چنان که آنان ‌رفتند و دروازه‌های مقامات را دق‌الباب كردند و به نمامی و بدگويی از رحيم محمودی پرداختند. بنابراين، وزارت مطبوعات آن زمان، دستور به‌قطع تمام فعاليت‌های هنری ساربان دادند و او را از تياتر و راديو اخراج كردند.

پس از آن، ساربان ناگزير سراغ شغل پدر رفت و ساليانی چند برنج‌فروشی می‌كرد تا آن‌كه به خدمت سربازی اعزام شد. بدين ترتيب، بيش از پنج سال ميان او و هنرش فاصله افتاد. ساربان در اشتياق آوازخوانی می‌سوخت، اما همه راه‌ها به‌روی او بسته بودند.

سرانجام باری ديگر شانس به ساربان رو کرد، زيرا، اين‌بار رشيد جليا، يکی ديگر از پيشگامان تياتر افغانستان و چهره‌ای ماندگار اين هنر، دست مروت به‌سوی او دراز کرد و ساربان بارديگر خود را روی "سن" تياتر معارف و پشت بلندگويی راديو يافت. در اين زمان بود که عبدالرحيم محمودی، نام هنری "ساربان" را برای خود برگزيد و با اين نام رفته رفته در افق هنر آوازخوانی افغانستان به‌صورت ‌ستاره‌يی بی‌بديل درآمد.[٨]

يکی از آهنگ‌های که باعث شهرت بیشتر ساربان شد، اجرای شعر "خورشید من کجایی، سرد است خانهٔ من"، سرودهٔ شاعر ایرانی ابوالقاسم لاهوتی بود.[۹]

ساربان در عرصۀ تياتر نيز بازيگر توانا بود. فريبا آتش می‌نويسد: "زمانی پدر زنده یادم "استاد رفیق صادق" در مورد عبدالرحیم ساربان "محمودی" که از دوستان نزدیک خانوادگی‌مان بود، چنین گفت: ساربان حافظه خارق‌العاده‌ی دارد، او دیالوگ‌های نقش‌اش را که یک‌بار می‌خواند، نقش خاطرش می‌گردد. او خود را در قالب همان نقش چنان احساس می‌کند که با خنده‌ها می‌خندد و با گریه‌ها می‌گرید، می‌تپد و تماشگر را جذب می‌کند."[۱٠]

ساربان در جمع دوستان هنرمندش

ساربان در سال ۱۳۶۸ خورشیدی دچار بیماری فلج ‌شد و دیگر نمی‌توانست به‌فعالیت هنری‌اش ادامه دهد. پس از سال ۱۹۹۲ میلادی که درگیری‌های گروهی سبب ویرانی کابل گرديد، ساربان و خانوادهه‌اش به پیشاور پاکستان مهاجرت کردند.[۱۱] اما فريبا آتش چنين وصف حال او را می‌گويد:

    "در سال ۱۳۶۴ بیماری فلج دامنگیرش شد و همچو موریانه آرام آرام از پایش افگند و از فعالیت‌های هنری‌اش کاست.

    در سال ۱۳۶۸ درد تلخ‌تری که مرهمی نداشت سراغش را گرفت. آری درد غربت بود... ساربان با این درد صدایی از گلویش برنخاست که بگوید: "دیشب بخدا خمار بودم، سر مست دو چشم یار بودم" و یا شاید در دل می‌گفت: "ثریا چاره‌ام کن". [بدين‌گونه بود که] گل‌های شگوفای هنرش خشکیدن گرفت و پر پر شد. تا اینکه ساعت چهار هفت حمل سال ۱۳۷۳ هجری شمسی دست سیاه مرگ او را با خود برد و کاروان موسیقی افغانی را بی‌ساربان ساخت و خاطر اهل قافله را در کشور و کوچه‌های تاریک غربت پيشاور پاکستان پریشان."[۱٢]

سرانجام، ساربان، روز هفتم[۱٣] حمل (فروردين ماه) ۱۳۷۳ خورشيدی در شهر پيشاور پاكســتان، در ۵۹ سـالگی درگذشــت و مدفن [مؤقت] او در اکابابای پیشـاور بود[۱۴] که روز دوشنبه ۱٢ دسامبر ٢٠٠٦ ميلادی جسد او به کابل انتقال يافت و در زادگاهش به خاک سپرده شد.[۱۵]


[] آثار و البوم‌ها




[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهديزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- مردی تنها، مختصری از زندگی‌نامه استاد ساربان، فریاد در سکوت
[۲]- ساربان مرد تا زنده بماند، وب‌سايت بابا
[۳]- مردی تنها
[۴]- ساربان مرد تا زنده بماند
[۵]- آتش، فريبا، عبدالرحیم ساربان محمودی، نشريۀ فغان؛ همچنان رجوع شود به: عبدالرحیم ساربان، ويکی‌پديا، دانشنامۀ آزاد، به نقل از: کلیات ساربان (بخش اول و دوم): مجموعهٔ کامل آهنگ‌ها و مصاحبه‌ٔ ساربان و نوشته‌هایی دربارهٔ او، (پیشاور: حدود ۱۹۹۰).
[۶]- رحيم، فضل‌الرحیم، ساربان به زادگاهش برگشت، وب‌سايت مشعل؛ و همچنان وب‌سايت بابا
[٧]- فريبا آتش و ويکی‌پديا، دانشنامۀ آزاد
[۸]- با اقتباس از مطلب وب‌سايت آريايی موزيک، که متأسفانه اکنون پيوندش مرده است.
[۹]- ويکی‌پديا، دانشنامۀ آزاد؛ لازم به يادآوری است که "در اين باره، شايد اين نظر چندان دور از واقعيت نباشد كه شعر "خورشيد من کجايی" در سرزمين و زادگاه خود شاعر، آن‌چنان شهرت و محبوبيت ندارد كه در افغانستان دارد.
با آن‌كه اين شعر به‌ذات خود زيباست و لاهوتی با پرداخت نمادين، آرزوی‌های برترش را فرياد زده است، اما اين امر تنها دليل شهرت اين شعر در افغانستان نيست.
اين شعر زمانی در شهرها و دهكده‌های افغانستان راه باز كرد كه آن را آوازخوان نامبردار كشور، "ساربان" با زيبايی اجرا كرد. گويی صدای جاودانه‌ای ساربان بود که به اين شعر جاودانگی بخشيد." رجوع شود به: وب‌سايت آريايی موزيک (پيوند مرده)
[۱٠]- فريبا آتش، خورشید من کجایی؟ سرد است خانه‌ی من، وب‌سايت فردا
[۱۱]- ويکی‌پديا، دانشنامۀ آزاد
[۱۲]- فريبا آتش، پيشين، وب‌سايت فردا؛ چنان‌که در متن بالا ملاحطه می‌فرماييد، سنه‌های بيماری و هجرت شادروان ساربان، بر اساس آنچه که خانم فريبا آتش بيان داشته با نوشتۀ ويکی‌پديا، دانشنامۀ آزاد اختلاف دارد. اميد است کسانی که از تاريخ اين وقايع زندگی ساربان اطلاع دقيق دارند، دانشنامه آريانا را ياری نمايند.
[۱۳]- فريبا آتش، پيشين، وب‌سايت فردا؛ رحيم، فضل‌الرحیم، پيشين، وب‌سايت مشعل؛ اما ويکی‌پديا، دانشنامۀ آزاد تاريخ درگذشت شادروان ساربان را هشتم حمل ۱۳۷۳ خورشيدی نگاشته است و در يک منبع ديگر (پيوند مرده، وب‌سايت آريايی موزيک) سيزدهم حمل آمده است.
[۱۴]- ويکی‌پديا، دانشنامۀ آزاد
[۱۵]- رحيم، فضل‌الرحیم، پيشين، وب‌سايت مشعل



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]




[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]