دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

اُمی بودن محمد

از: حجت‌الله نيکويی



فهرست مندرجات



[] اُمی بودن محمد

متكلمان مسلمان برای اثبات نبوت پيامبر اسلام و آسمانی بودن قرآن دليلی اقامه كرده‌اند كه از دو مقدمه و يك نتيجه تشكيل شده است. مقدمات دليل عبارتند از:

الف. پيامبر اسلام - كه آورندة قرآن است - اُمّی بود:

    اُمی به معنای منسوب به مادر (اُم) است و مقصود از آن اين است که فرد جز معلوماتی که طبق فطرت و استعدادهای مادرزادی خود بدست می‌آورد معلومات ديگری ندارد و فاقد معلومات اکتسابی بدست آمده در پرتو قدرت بر خواندن و نوشتن است[۱].

به عبارت ديگر پيامبر اسلام در دوران نوجوانی و جوانی (پيش از بعثت) مكتب نرفته و درس نخوانده بود و خواندن و نوشتن نمی‌دانست.

ب. نثر قرآن از نظر زيبايي، فصاحت و بلاغت شاهكاری بی‌نظير و محتوای آن اولاً عاری از هرگونه خطا، تناقض و سخن لغو و بيهوده است، و ثانياً شامل:

    ژرف‌ترين و بلندترين معارف و والاترين و ارزشمندترين دستورهای اخلاقی و عادلانه‌ترين مواعظ ... و سازنده‌ترين شيوه‌های تعليم و تربيت[٢]

است. در قرآن تعاليم حكيمانه و معارف بلندی وجود دارد كه می‌تواند در همه اعصار و تا روز قيامت، پاسخ‌گوی عميق‌ترين و بنيادی‌ترين مسائل و مشكلات بشر باشد.

از اين دو مقدمه نبوت پيامبر اسلام و آسمانی بودن قرآن نتيجه گرفته می‌شود. زيرا يك فرد درس ناخوانده و مكتب‌نرفته، هرگز نمی‌تواند آياتی با اين مرتبه از فصاحت و بلاغت و زيبايی و در عين حال شامل تعاليم حكيمانه و حقايق مسلّم و خدشه‌ناپذير علمي، فلسفي، اجتماعی و... از پيش خود بسازد، حقايق و تعاليمی كه هيچگاه رنگ كهنگی به خود نمی‌گيرند. به عبارت ديگر با توجه به محتوای قرآن معلوم می‌شود که:

    فراهم آوردن اين همه معارف و حقايق در چنين مجموعه‌ای فراتر از توان انسانهای عادی است[٣]

اما اين دليل چندان محكم نيست. در مورد مقدمة اول آن، نكات زير قابل تأملند:

۱. اين مدعا را ـ كه پيامبر درس‌ناخوانده و تعليم‌نايافته بود و خواندن و نوشتن نمی‌دانست ـ نمی‌توان به گونه‌ای قطعی و خدشه‌‌ناپذير اثبات كرد، و همين نكته مهم، دليل فوق را از اعتبار ساقط می‌كند. ما از دوران نوجوانی و جوانی پيامبر اسلام چيز زيادی نمی‌دانيم و اسناد و مدارك تاريخی معتبری در مورد جزئيات زندگی آن حضرت قبل از چهل سالگی (بعثت) موجود نيست، جز همان كتب تاريخی و روايی مسلمانان كه اولين آنها (سيرة ابن اسحاق) در حدود يكصد و بيست سال پس از پيامبر و از روی نقل‌هايی كه بصورت شفاهی و سينه به سينه از يك نسل به نسل بعدی منتقل می‌شد، نوشته شده است. بنابراين حقايق مربوط به دوران جوانی پيامبر در هاله‌ای از شك و ابهام می‌ماند و كتب تاريخی مسلمانان به لحاظ منطقی حتی برای خودشان اعتبار چندانی نمی‌تواند داشته باشد، چه رسد برای مخالفان (كه قاعدتاً بايد از ميان منابع و اسناد و مدارك تاريخ‌نويسان سكولار يا حد‌اقل غيرمسلمان - که هم‌عصر پيامبر بوده باشند - برای آنها شاهد آورد). بگذريم از اينكه اطلاعات موجود در منابع تاريخی مسلمانان نيز بسيار اندك و ناچيز است.

٢. فرض كنيم پيامبر اسلام پيش از نبوت، بگونه‌ای رسمی مكتب نرفته بود و خواندن و نوشتن هم نمی‌دانست. اما آيا در چهل سالگی - كه ادعای پيامبری كرد - فردی كاملاً عامي، بی‌سواد، بی‌تجربه، بی‌استعداد و بی‌خبر از همه چيز و همه جا بود؟ آيا در طول چهل سال زندگی، با هيچ عالم و حكيم و راهب و تاجر و شاعر و پير و جوانی ملاقاتی نداشته و هيچ نكته‌ای از كسی نياموخته و با تعاليم تورات و انجيل - با آنكه در شهر و ديارش هزاران يهودی و مسيحی زندگی می‌كردند و حتی عموی همسرش (ورقه بن نوفل ) يک دانشمند مسيحی بود - هيچگونه آشنايی نداشت؟ آيا در اين مدت، به نمايندگی از طرف همسر ثروتمندش به سفرهای داخلی و خارجی نرفته بود؟ آيا دانش و تجربة پيامبر در حد عرب بيابانگردی بود كه جز شترچرانی چيز ديگری نمی‌دانست؟ پاسخ همة اين سؤالات معلوم است. می‌توان به راحتی فرض كرد كه پيامبر درس نخوانده بود و خواندن و نوشتن نيز نمی‌دانست، اما استعداد و نبوغ ذاتی و هوش سرشار و زندگی پرفراز و نشيب او در طول چهل سال برايش كوله‌باری از دانش و معرفت و تجربه به ارمغان آورده بود و می‌دانست (يا گمان می‌كرد) كه برای رسيدن به اهداف خود راهی جز ادعای نبوت ندارد. بسياری از شخصيت‌های بزرگ تاريخ، افرادی مكتب‌نرفته و درس‌ناخوانده بودند و خواندن و نوشتن نيز نمی‌دانستند، اما تبديل به چهره‌هايی ماندگار شدند.

به بيان ديگر اُمی بودن (همانطور که در مقدمه اول آمد) به معنای اين است که فرد، فاقد معلومات اکتسابی‌ای است که در پرتو قدرت بر خواندن و نوشتن بدست آمده باشد، نه اينکه هيچ چيزی از هيچ کس نياموخته و هيچ دانش و معلومات و تجربياتی نداشته باشد. بنابراين ممکن است شخصی اُمی باشد، اما هوش و ذکاوت و دانش و معلوماتش از هزار فرد غير اُمی بيشتر باشد. پس اُمی بودن پيامبر اسلام اگر هم واقعيت داشته باشد، چيزی را اثبات نمی‌کند.

و اما در مورد مقدمة دوم ـ كه قرآن را شاهكاری علمي، ادبی، اخلاقی و عاری از هرگونه خطا و تناقض می‌داند ـ بايد گفت: هذا اول الكلام! مدعايی به اين بزرگی را چگونه می‌توان به آسانی پذيرفت، در حالی كه به اعتقاد بسياری از انديشمندان بزرگ تاريخ و دانشمندان علوم مختلف، محتوای قرآن از لحاظ عقلي، علمي، ادبی و … صدها عيب و ايراد دارد و تاكنون كتابها و مقالات فراوانی در ردّ آن نوشته شده كه بسياری از آنها بی‌پاسخ مانده است (و پاسخ‌هايی كه به بعضی نقدها داده شده، معلوم نيست كه تا چه حد قانع‌كننده باشند)[۴]؟ روش منطقی اين است كه قرآن را ابتدا در معرض نقد ناقدان گذاشت و آنگاه ديد كه در اين آزمون دشوار، از آن چه می‌ماند؟ اما آيا نقد علمی قرآن در كشورهای اسلامی نظير عربستان و يا جمهوری اسلامی ايران مجاز است؟

به هر حال مقدمه دوم اين دليل نيز نه تنها به هيج وجه قابل اثبات نيست، بلکه محل هزار شک و ترديد و چون و چراست و من در شگفتم از اينکه چگونه می‌توان مدعايی چنين مشکوک و لرزان را - که اتفاقاً محل اصلی دعواست - به عنوان مقدمه‌ای در يک دليل عقلی (آن هم در برابر مخالفان و منتقدان قرآن) آورد؟ آيا نه اين اســت که مقـدمات يک دليـل عقلـی بايـد قطعی و يقينی (و از پيش اثبات‌شــده) باشــند؟[۵]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- مصباح يزدی، محمدتقی: قرآن شناسی، صص ۱٦۳-۱٦۲
[۲]- همان، ص ۱٦۴-۱٦۳
[۳]- همان، ص ۱٦۴
[۴]- برای مطالعه ده‌ها كتاب و مقاله معتبر در نقد اسلام و قرآن رجوع كنيد به سايتهای: Answering Islam و Faithfreedom (به زبان انگليسی) و اسلامیات.کوم و Servant13.net (به زبان عربی)
[۵]- حجت‌الله نيکويی، اُمی بودن محمد، وبگاه زندیق



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

وبگاه زندیق



[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]



[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]