نقش جامعۀ مدنی در انتخابات
(بخش سوم)
جامعۀ مدنی، پیش زمینۀ مهمی برای دموکراسی
فهرست مندرجات
- بخش نخست:
- بخش دوم:
- هدف از نقش نظارتی جامعۀ مدنی چیست؟
- ادارۀ خوب چیست؟
- نظامهای دموکراتیک
- نظامهای غیر دموکراتیک
- نظامهای پس از جنگ
- جامعۀ مدنی افغانستان و نقش نظارتی آن
- نقش نظارتی جامعۀ مدنی افغانستان در انتخابات
- نبود استقلالیت در سیاستگزاری نظارتی جامعۀ مدنی
- کمبود ظرفیتهای تخصصی، نقش نظارتی جامعۀ مدنی در انتخابات را صدمه میزند
- ضعف پژوهشی
- ضعف در پیگیری از برنامههای نظارتی
- ضعف شناسایی تمویلکنندگان از نهادهای مدنی افغانستان
- بخش سوم:
- يادداشتها
- پینوشتها
- سرچشمهها
[جامعۀ مدنی]
در بخشهای نخست و دوم این نوشته بر نقشها و اهمیت جامعۀ مدنی در فعالسازی نقش شهروندان برای تشکیل نظام بحث گردید. قسمت نهایی این نوشته بر نقش جامعۀ مدنی بهعنوان پیش زمینۀ دموکراسی اجتماعی میپردازد.
[↑] مشروعیت نظام، بزرگترین دستاورد دموکراسی
ایجاد دموکراسی، که بهمعنای مشارکت گستردۀ شهروندان در تشکیل نظام سیاسی میباشد، توسط انتخابات، بهعنوان نخستین گام شکل میگیرد. دموکراسی، برای نخستینبار، توسط یونانیها مطرح گردید، که بهمعنای مردمسالاری یا حکومت مردم توسط مردم، برای مردم، تعبیر و تفسیر میگردد. تأریخ نضجگیری نظامها شاهد انواع مختلفی از مردمسالاری بوده است.
نخستین شکل دموکراسی، دموکراسی مشارکتی نامیده میشد، که توسط یونانیها مورد استفاده قرار گرفت و به دوران پیش از میلاد مسیح، بر میگردد. درین نوع دموکراسی، هر عضو جامعه، که شهروند نامیده میشد، برای گرفتن تصمیمهای مهم، گردهمایی میکردند. با ایجاد ساختارهای معاصر نظامها و شکلگیری هنجارهای حقوقی برای حقوق سیاسی شهروندان، این نوع دموکراسی، شکلش را در جهان امروز تغییر داد.
نوع دیگر دموکراسی، بهنام دموکراسی یا مردمسالاری نمایندگی، شهرت دارد. دموکراسی نمایندگی، بهمعنای مشارکت شهروندان در نظام، توسط راهاندازی انتخابات است. در همچو نظامها، که محصول انقلابهای اجتماعی و اقتصادی در اروپا است، شهروندان، با استفاده از حقوق سیاسیشان، نماینده و یا رهبری نظام خویش را از طریق انتخابات آزاد و عادلانه، بر میگزیند.
مشخصۀ مهم این نوع نظامها، ایجاد دولت ملی، رعایت ارزشهای مدنی و سیاسی، تقویت حکومت قانون است.
نوع دیگر و بسیار رایج دموکراسی، دموکراسی لیبرال، یا نمایندگی چندحزبی است. درین گونه نظامها، شهروندان، از میان احزاب سیاسی، حزبی را بر میگزیند، که خواستهایشان را در فرایند سیاسی برآورده میسازد. در همچو نظامها، احزاب سیاسی، ایدیولوژیها و ستراتیژیهای خویش را در معرض نمایش و انتخاب شهروندان قرار میدهند و شهروندان، بهترین را برای رهبری سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نظام خویش بر میگزینند.
مهمترین مؤلفۀ دموکراسی، از یونان باستان تا کنون، فعالسازی نقش شهروند، در شکلگیری نظام است، که بزرگترین دستاورد دموکراسی نامیده میشود. این دستاورد بزرگ، مشروعیت نظام خوانده شده است.
[↑] نقش جامعۀ مدنی در ایجاد مشروعیت نظام
فعالسازی نقش شهروند در تشکیل نظام دموکراتیک، از وظایف مهم جامعۀ مدنی بهحساب میآید و از طریق ترویج آموزشهای مدنی / شهروندی، صورت میگیرد. تعلیمات مدنی، گسترهیی از اطلاعات، پیرامون نظام و نقش آن در تأمین خواستهای شهروندان را در بر میگیرد.
نظام، دارای سه لایه است، که در ایجاد رابطههای شهروند و دولت، از طریق نقش جامعۀ مدنی فعال میگردد.
لایۀ نخست، ادارۀ عامه نامیده میشود. ادارۀ عامه، به نهادهای دولتی اطلاق میگردد، که نخستین مرحلۀ رابطه میان شهروندان و دولت را مهیا میسازند. ادارۀ عامه، بیروکراسی سالم رابطههای هویتی شهروندان را در جغرافیای یک دولت، هماهنگ میسازد. ادارۀ عامه، ثبت و راجستر، تنظیم برنامههای آموزش و پرورش، تأمینات بازنشستگی، ارایۀ خدمات بهداشتی، تأمین امنیتهای فردی و اجتماعی، تنظیف و تنظیم محیطزیست، شهرداری و مسکن، برنامهریزی خانوادگی، تنظیمبرنامههای اجتماعی و فرهنگی شهروندان و... را بهعهده دارد. ادارۀ عامه، شرایط لازم زندگی انسانی را در رابطۀ ارزشی شهروند ـ دولت، تأمین مینماید. بهگونۀ مثال: ادارههای ولایتها (والیها)، شوراهای ولایتی، شهرداریها، مراکز بهداشتی، مراکز پولیس، مراکز و مؤسسات آموزشی و ... ادارههای عامه نامیده میشوند، که پیوندگر رابطه میان شهروندان با دولت شناخته میشوند.
لایۀ دوم نظام را منابع نظام تشکیل میدهند، که متشکل از منابع مادی و بشری نظام است. در زبان حقوقی، سازماندهی منابع مادی و بشری نظام، قدرت نظام نامیده میشود. جامعۀ مدنی وظیفه دارد تا در سازماندهی قدرت، ذهنیت شهروندان جامعه را روشن سازد. ازین طریق شهروندان نظام میتوانند در مورد ظرفیتهای آن آگاه شوند و خواستهای خویش را بهگونۀ واقعبینانه و آگاهانه مطرح نمایند.
لایۀ سوم نظام را رهبری نظام تشکیل میدهد. رهبری نظام، بهمعنای سازماندهی و تأمین رابطه میان ادارۀ عامه با منابع یا قدرت نظام و در خدمت گذاشتن هردو برای شهروندان نظام میباشد. رهبری نظام باید توانمندی سازماندهی منابع بر اساس نیازمندیهای اجتماعی را داشته باشد. رهبر خوب، تنها در خوبی شخصیتی خلاصه نمیشود. رهبر خوب کسیست که در پهلوی شخصیت خوب، مأموریت با ظرفیت خدماتی خلق نماید.
[↑] نقش جامعۀ مدنی در ایجاد شهروند آگاه
جامعۀ مدنی وظیفه دارد تا در روشنسازی ذهنیت عامه پیرامون نظام، نقش و تأثیر رأیدهی و مشارکت سیاسی و اجتماعی در بهبود شرایط زیست برای شهروندان، نقش مهمی را بازی نماید.
هماهنگی سالم و سازنده میان ادارۀ عامه و شهروندان زمانی تأمین میگردد، که هر دو نهاد، از امکانات و منابع مادی و معنوی همدیگر باخبر باشند. ادارۀ عامه، زمانی میتواند شهروند را برای تأمیناتش قانع سازد، که او را از داشتههای مادی و معنوی خویش، در جریان قرار دهد. مثلاً: ادارۀ عامه، زمانی که از بودیجۀ دست داشته، نیروی متخصص و یا نبود آن، در چهارچوبۀ ستراتیژی معینی، برای شهروند اطلاعرسانی کند، توقعات و خواستهای شهروند نیز متناسب با امکانات ادارۀ عامه شکل میگیرد و فضای همدیگرپذیری میان دولت و شهروند ایجاد میگردد.
دیالوگهای دوامدار، مباحث اطلاعرسانی و ملاقاتهای مستمر با نمایندگان لایههای مختلف اجتماعی، از مفیدترین راهکارها، برای ایجاد تفاهم شهروند - دولت از طریق ادارۀ عامه، شناخته میشود. جامعۀ مدنی میتواند نقش با اهمیتی را در راهاندازی و تأمین این رابطۀ سالم ارزشی بازی نماید.
در افغانستان، به مشکل میتوان تفسیر معینی از ایجاد دموکراسی بر بنیاد مشارکت آگاهانۀ شهروندان و نقش فعال جامعۀ مدنی ارایه کرد.
افغانستان، کدام راه دموکراسی را برگزیده است؟ این پرسش نیز بیپاسخ مانده است. الگوگیریهای نظام سیاسی افغانستان نیز دچار سردرگمیهای زیادی است و بیشتر از نظامهای اروپایی و امریکایی، که بر بنیاد دموکراسی لیبرال و اجتماعی (سوسیال دموکراسی) استوار استند، الگوبرداری میشوند. این در حالیست که اکثریت شهروندان افغانستان، معنای دموکراسی و انتخابات را بهدرستی نمیفهمند و نقش احزاب سیاسی در ایجاد ذهنیت اجتماعی نیز خیلی ناتوان بهنظر میرسد. تشکیل نظامهای مطلقگرا توسط احزاب سیاسی و بر بنیاد سیستم تک حزبی، ضربۀ شدیدی را بر نقش احزاب سیاسی در جامعه گذاشته است و نقش اپوزسیونی را که بتواند جاگزین خلق نماید، ضعیف گردانیده است. این کمبود مهم باعث شده است تا شهروندان افغانستان در انتخاب خویش، که جوهر دموکراسی است، بیچاره شوند. نظام نیز نتوانسته است لایههای سهگانۀ خویش را تعریف و ارایه دهد. در چنین احوالی، نقش فعال جامعۀ مدنی در هماهنگی با رسانهها، برای راهاندازی آگاهی عامه از تعلیمات مدنی، خیلی مهم بهنظر میرسد.
نقش جامعۀ مدنی در برنامههای پراگندهیی، که نامزدهای ریاست جمهوری ارایه میدارند، خیلی کمرنگ بهنظر میرسد. این در حالیست، که جامعۀ مدنی، یکی از مهمترین بازیگران نظام سیاسی بر بنیاد دموکراسی بهشمار میرود. این اصل بیانگر آنست که اکثریت نامزدها، نقش جامعۀ مدنی را درست نمیشناسند. کم بها دادن به نقش جامعۀ مدنی و نبود آگاهی عامه پیرامون انتخابات باعث میگردد، که دموکراسی به یک پدیدۀ بیگانه و وارد شده از بیرون برای افغانستان تعبیر شود و یکبار دیگر فرصت برای دموکراسی در افغانستان تلف گردد.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدی خراسانی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- ملک ستیز، نقش جامعۀ مدنی در انتخابات (قسمت سوم)، وبسایت زندگی
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت زندگی
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]