دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

غزنويان در افغانستان و پنجاب

از: رسول جعفريان


فهرست مندرجات


غزنويان در بين سال‏هاى ٣۵۱ تا ۵٧۹ بر اين منطقه حكومت كردند و ما بدان‏جهت كه بحث مفصل آن را در عنوان ايران مطرح كرديم از تكرار بحث صرف‏نظر مى‏كنيم و علاقه‏مندان را بدانجا حوالت مى‏دهيم اما به‏عنوان درآمد ابحاث آينده، جا دارد نظرى ولو اجمالى به هند بيفكنيم و آنگاه مباحث بعدى را پى بگيريم.

هند يكى از قديمى‏ترين مراكز تمدن جهان است. اين سرزمين وسيع و پرجمعيت از قرن اول هجرى همسايه جهان اسلام شد، اما نفوذ اسلام در آن آرام آرام و با گذشت چندين قرن صورت گرفت. در اوايل قرون دهم هجرى نفوذ مسلمانان در اين سرزمين به حداكثر رسيد. اين امر با تأسيس دولت گوركانى تحقق يافت. دولت گوركانى وحدت سياسى هند را تحقق بخشيد و در همان حال اعتلاى اقتصادى و فرهنگى آن را ممكن ساخت. به‏همين جهت در عين حال كه از جمله دولت‏هاى بزرگ تاريخ اسلام به‏حساب مى‏آيد، در تاريخ هند و تمدن آن سرزمين نيز جايگاه خاصى دارد. اوج قدرت دولت گوركانى همزمان با اقتدار دولت‏هاى صفوى و عثمانى و نيز شروع تلاش‏هاى استعمارى اروپاييان بود. هند هدف اصلى تمامى استعمارگران بود و سرانجام پس از چند قرن اقدامات همه جانبه، آن را در كام خود كشيدند. اسارت هند در چنگال استعمار نه تنها براى آن كشور، بلكه براى تمامى كشورهاى اسلامى و حتى مشرق زمين اثرات بسيار زيانبارى داشت؛ زيرا هند در اقتصاد جهان اسلام و مشرق زمين از اهميت خاصى برخوردار بود. به‏علاوه براى حفظ مستعمره هند و بهره‏مندى از اقتصاد آن از سوى استعمارگران در ديگر كشورهاى آسيايى مداخلاتى صورت گرفت كه در نهايت آنها را به‏صورت مستعمره يا شبه مستعمره در آورد. مثلا در دوره قاجار دولت‏هاى فرانسه و روسيه، سعى مى‏كردند از طريق ايران به هند دست يابند، در نتيجه كشور ما در اين دوره عرصه تكاپوهاى آنان شد.


[] ميراث غزنويان

مسلمانان در قرن اول هجرى به‏مرزهاى هند رسيدند، اما طولى نكشيد كه به‏جاى جنگ و فتح، طريق دادوستد را با ساكنان هند در پيش گرفتند. تا قرن چهارم هجرى نفوذ اسلام در اين سرزمين بيشتر از همين طريق بود، تا آنكه در اين قرن كشورگشاى معروف غزنوى يعنى سلطان محمود، دروازه‏هاى هندوستان را بر روى مسلمانان گشود. او در فاصله سالهاى ٣۹۱ تا ۴۱٧ ه‍.ق[۱] نواحى شمال غربى هندوستان را فتح كرد. در آن زمان، هندوستان ميان فرمانروايان محلى تقسيم شده بود كه با يكديگر وحدتى نداشتند و فاقد مركزيت سياسى واحدى بودند. در قلمرو اين شاهان كوچك كه راجپوت (راجه) ناميده مى‏شدند، تجارت پر رونقى جريان داشت به‏طورى كه هند را سرزمين ثروت‏هاى افسانه‏اى ساخته بود. دولت غزنويان با تصرف همين ثروت، آوازه‏اى بلند يافت و آن هنگام كه در سراشيب ضعف و زوال قرار گرفت، خاستگاه اوليه خود يعنى نواحى كوهستانى افغانستان را واگذاشت و روزهاى آخر عمر خويش را در هندوستان گذراند.

انتقال بقاياى دولت غزنوى به هند، افغانستان را در تصرف غوريان (از كوه‏نشينان آن سرزمين) قرار داد. غوريان در قرن ششم هجرى فتوحات غزنويان در هند را ادامه دادند. آنان با منقرض ساختن دولت غزنوى، قدم به هند گذاشتند. محمد غورى از معروف‏ترين پادشاهان اين سلسله، سراسر شمال هند را تصرف كرد. در حقيقت غوريان كار ناتمام غزنويان را به انجام رساندند. در حالى كه قلمرو غوريان از خراسان تا بنگال گسترده شده بود، به‏دليل خطراتى كه از جانب قراختاييان و خوارزمشاهيان در خراسان و ماوراءالنهر تهديدشان مى‏كرد، توجه خود را از هند باز - گرفتند؛ بنابراين براى اداره متصرفات وسيع شمال هند، غلامان ترك خود را به حكمرانى آن نواحى گماردند.

غلامان ترك براى اداره شمال هند، در شهر دهلى سكونت گزيدند. در آغاز قرن هفتم هجرى، با ضعيف شدن دولت غوريان، اين غلامان خود را مستقل اعلام كردند. از آن‏جا كه اين حكومت مستقل در شهر دهلى مستقر بود، به سلاطين دهلى موسوم شده است. سلاطين دهلى بيش از سه قرن بر شمال هند حكومت كردند كه خود شامل چندين سلسله مانند غلامان ترك (مماليك)، خلجيه، تقلقيه بودند. سلاطين دهلى در طول فرمانروايى خود، به جنگ با هندوها و تصرف سرزمين هندوستان ادامه دادند. آنان بيشتر در نواحى مركزى هند به فتوحات مشغول بودند. حتى هجوم ويرانگرانه تيمور لنگ در آغاز قرن نهم هجرى، وقفه‏اى اساسى در فتوحات مداوم آنان به‏وجود نياورد. فتوحات سلاطين دهلى، از يك سو موجب گسترش قلمرو مسلمانان و از سوى ديگر موجب تجزيه دولت آنان مى‏گرديد؛ به طورى كه در بسيارى از نواحى تصرف شده، سلسله‏هاى جديدى تأسيس مى‏شد. تعداد اين دولت‏ها بسيار است و از مهمترين آنها ملوك بنگال، ملوك بهمنى و فرمانروايان گجرات بودند. اين دولت‏هاى مسلمان كه به جاى دولت‏هاى راجپوت مى‏نشستند داراى رونق اقتصادى خوبى بودند و با يكديگر و نيز با ديگر نقاط جهان اسلام دادوستد مى‏كردند. چون تجارت زمينى و دريايى آنان بيشتر با ايران بود، در نتيجه فرهنگ و زبان فارسى در هند گسترشى فراوان يافت و تعدادى از شاعران و نويسندگان فارسى زبان به‏هندوستان مسافرت كردند.

در اواخر قرن نهم هجرى، سرزمين هندوستان ميان تعداد زيادى از دولت‏هاى هندو و مسلمان تقسيم شده بود. صلح و صفايى هم ميان آنان وجود نداشت. دولت‏هاى مسلمان شامل فرمانروايان ترك و هندى و افغانى و. ... بودند. در چنين احوالى بابر گوركانى قدم به سرزمين هند گذاشت. و ما در آينده پيرامون اين دولت بحث خواهيم كرد.


[] تاريخ هند از قرن چهارم تا سيزدهم هجرى (دهم تا نوزدهم ميلادى)

سال (هجرى)تحولات دولتهارخدادها
۴۱٧-٣۹۱غزنويانحملات سلطان محمود غزنوى به هند و گسترش قلمرو مسلمانان در آن سرزمين.
۵۴٣غوريانتشكيل دولت غوريان در افغانستان - اين دولت غزنويان را منقرض ساخت ولى فتوحات آنان در هند را ادامه داد.
۵۹٠=سلطان محمد غورى سراسر شمال هند را تصرف كرد.
٦٠٢سلاطين دهلىغلامان ترك غوريان، با اعلام استقلال، در دهلى دولتى تشكيل دادند و به فتح نواحى مختلف هند ادامه دادند.
٦۱٢=دولت غوريان به وسيله خوارزمشاهيان منقرض شد.
٦٨۹=تشكيل دولت خلجيه و فتوحات آنها در دكن.
٧٢٠=تشكييل دولت تقلقيه و تسلط آنها بر شمال هند.
٨٠۱=حمله تيمور به دهلى - او در شمال هند غارت و كشتارى فراوان كرد.
قرن ۹ملوك‏الطوايف در هنددولتهاى مالوه، گجرات، لودى، بنگاله و... در هند.
۹٣٢گوركانيانتشكيل دولت گوركانى به وسيله بابر.
۹٦٢=همايون به كمك شاه تهماسب، هند را از افغان‏ها باز پس گرفت.
۹٨٠-۹٦٦=فتوحات جلال‏الدين محمداكبر - اوج قدرت دولت گوركانيان.
۱۱۱٨-۱٠٦۹=سلطنت اورنگ زيب - تصرف قسمت اعظم هند به‏وسيله گوركانيان - شروع ضعف دولت گوركانى.
قرن ۱٢=تجزيه و تضعيف دولت گوركانيان - شورش سيك‏ها و مراته‏ها - حمله نادر به هند - حمله افغانها به هند - مداخلات انگليس و فرانسه.
۱۱٧٠=شكست "عالمگير" پادشاه هند از انگليسی‏ها
۱٢٧٣=شورش سپاهيان هندى و شكست آن‏ها از انگليسی‏ها - انقراض دولت گوركانيان به‏وسيله انگليسی‏ها.[٢]



[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- ۱٠٠٠ تا ۱٠٢٦ م.
[۲]- جعفريان، رسول، تاريخ اسلام و دولتهاى مسلمان، ص ۱٧٣



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

حوزه نت، برگرفته از كتاب: تاريخ اسلام و دولتهاى مسلمان، ص ۱٧٣


[برگشت به بالا]