دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

آریا و آریایی

از: محمد جمشیدپور


فهرست مندرجات

[آریایی‌ها]


اشاره: اطلاعاتی که در قسمت پيوست‌ها ارائه می‌شود، آگاهی از ديدگاه‌های مختلف دربارۀ مطالب يک مدخل خاص است. مسئوليت این ديدگاه‌ها به‌عهده نويسندۀ يا نويسندگان آن است و نشر اين ديدگاه‌ها در دانشنامه به‌منزله تایید یا رد نظرات ارائه شده در آن‌ها نیست.


[] آریا و آریایی

تیرۀ آریایی بزرگ‌ترین شاخه از خانوادۀ نژاد سفید است[۱] آریایی‌ها بر پایه گزارش‌های باستان‌شناسانه یکی از خانواده‌های بزرگ به نام هندواروپایی هستند که در میان سال‌های ۹۸۰۰ و ۷۸۰۰ پ.م در کنار هم می‌زیسته‌اند.[٢] این گروه از مردم که خود را آریایی می‌نامیدند، زبانی واحد، دین و آیینی هماهنگ و مشترک داشته‌اند. فرزندان این مردم که ادبیات ودایی و اوستایی را پدید آوردند، اواخر هزاره سوم پ.م، مشترکا در آسیای میانه و قزاقستان کنونی فرهنگ باستان شناختی "آندرنوو" (Andronovo) را پدید آوردند که این مناطق آن روز سرزمینی سرسبز و پر آب بود.[٣][۴]

نام واژه‌ی "آریا" (اوستایی airiia؛ سنسکریت arya؛ ایرانی کهن arya؛ پارسی باستان ariya؛ به‌معنی نجیب و آزاده) عنوان قومی است که ایرانیان و هندیان باستان برای خواندن خویش از اقوام دیگر، برای خود به‌کار می‌بردند.[۵][٦][٧]

واژه آریا به‌مفهوم دقیق قومی در نام مکان و همچنین نام خاص در واژه‌های بی‌شماری به‌کار رفته است، به‌گونه‌ای که مردم سرزمین خود را به‌صورت "ائیر یانام دخیو نام" یعنی کشورهای آریاییان می‌خواندند[٨] و همچنین در سراسر اوستا عنوان"آریا" به‌شکل‌های گونه‌گون به‌کار رفته است، مانند: قبیله آریایی (Arya – zantu)، موهبت آریایی (Arya – bigna)، آرامش بخش آریاییان (Ariya – ramna)، شکوه آریاییان (Arya – farnah) و …[۹] علاوه بر این اشـاره‌های صـریح در اوسـتا، داریـوش و خشـایارشـا در سـنگ نبشـته‌های خـود، خویشـتن را "یک آریایـی از تبـار آریایـی" معرفـی می‌کننـد. داریـوش بـزرگ در نبشـته‌هایی دیگر، زبان و خط‌اش را "آریایی" (DBIV.89) و "اهوره مزدا" را نیـز "خـدای آریایـی‌ها" اعـلام مـی‌دارد.[۱٠][۱۱]

اساساً نام کشور "ایران" خود به‌تنهایی گویا و مُبین تبار "آریایی" مردمان این سرزمین است و نشانه‌ی آشکار اصالت و حقیقت قوم "آریایی" است. می‌دانیم که واژه‌ی "ایران" مرکب است از: "ایر" (= آریا) + "ان" (= پسوند مکان) و به‌معنای "جایگاهِ آریاییان"[۱٢][۱٣][۱۴]

رضا مرادی غیاث‌آبادی درباره نام ایران چنین اظهار نظر می‌کند: "نام‌واژه اوستایی‌ای که برابر با "ایرانی" آورده‌ام، "اَئـیـریَـابـیـو" است که یکی از صرف‌های نام‌واژه "اَئـیـریَـه" است و در چند جای اوستا و از جمله در بند چهارم مهریشت بکار رفته است. واژه انتسابی "ایرانی" ساخت نوین همان واژه است که بر اثر تغییر و تطورهای طبیعی در زبان صورت پذیرفته و آوای "اَ" آغازین آن مانند بسیاری از دیگر واژگان (همچون اَمِـرِتـاتَه / مرداد، اَنـاهـیـتَـه / ناهید) بدون آنکه معنای آن تغییر یابد، فرو افتاده است.[۱۵]

افزون بر گفته جناب غیاث‌آبادی بایستی بگویم، واژه "ایران" که تطور یافته "اَئـیـریَـه" است برای نخستین بار در زمان اردشیر یکم، بنیادگذار دودمان ساسانی، به‌طور مکرر در سنگ نبشته‌ها و سکه‌هایش به‌کار رفته است.

ĒRĀN, ĒRĀNŠAHR. The word ērān is first attested in the titles of Ardašīr I (q.v.), founder of the Sasanian dynasty. On his investiture relief at Naqš-e Rostam in Fārs, and subsequently on his coins, he is called ʾrtḥštr MLKʾn MLKʾ ʾyrʾn/Ardašīr šāhān šāh ērān, in Mid. Persian, MLKYN MLKʾ ʾryʾn/šāhān šāh aryān, in Parthian.[۱٦]

در نوشته بالا گفته شده است که اردشیر یکم در نقش‌ رستم ‌استان فارس و سپس در سکه‌هایش به پارسی میانه خود را شاهنشاه ایران و به پارتی شاهنشاه آریایی‌ها می‌خواند.

استرابو نقل می‌کند که به سرزمین‌های پارس، ماد، باختر و سغد، در گذشته Ariana گفته می‌شده است.[۱٧][۱٨]

در پایان بایستی به این نکته نیز اشاره کنم که "تنها مورد اسـتعمال مجـاز اصـطلاح آریـایی دربـاره اقـوامی اسـت که در ازمنـه باسـتانی خـود، خویشـتن را آریـا می‌نامیدنـد.[۱۹] مانند: هندیان[٢٠] و ایرانیان (پارسیان)[٢۱] و مادها[٢٢] و اسکیت‌ها[٢٣] و آلان‌ها[٢۴] و اقوام ایرانی زبان آسیای[٢۵] میانه خود را آریا می‌خواندند"[٢٦]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط محمد جمشیدپور برشتۀ تحرير درآمده است.
يادداشت ۲: آنچه که در اینجا از استرابو نقل قول شده است با گزارش استرابو مطابقت ندارد. زیرا:
محمد جمشیدپور می‌نویسد: "استرابو نقل می‌کند که به سرزمین‌های پارس، ماد، باختر و سغد، در گذشته Ariana گفته می‌شده است." در حالی که در جغرافیایی استرابو چنین آمده است: "بعد از هندوستان آریانا قرار دارد. نخستین بخش از سرزمین‏های تحت تصرف ایرانیان بعد از رود سند و ساتراپی‏های علیا که در آن سوی کوههای تاروس واقع‏اند. آریانا از جنوب و شمال با همان دریا و کوههایی که هندوستان جریان دارد. مرز آریانا از این رود، در سمت مغرب، تا خط فرضی که از دورازه‏های کاسپین تا کرمانیا کشیده شود، ادامه دارد."[رجوع شود به: جغرافيای استرابو، ص ۳۰۶] و همو در جای دیگر می‌افزاید: "بعضی مورخین، آریانا را بر بخشی از پارس و ماد و همچنین قسمت‏هایی از باکتریا و سغدیانا در شمال [نیز] اطلاق می‏نمایند، زیرا مردم این نواحی با زبانی واحد که لهجه‏های آن ‏تفاوت‏های اندک با هم دارند سخن می‏گویند".[رجوع شود به: جغرافيای استرابو، ص ۳۱۱]



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- دانشنامه اسلامیکا، مقاله شماره ۱۷۸، جلد ۱
[۲]- Gray and Atkinson. 2003, “Language – tree divergence times support the anatolian theory of Indo-European Origin”, pp 39-435
[۳]- مقدمه فقةاللغه ایرانی، ای.م. ارانسکی، ترجمه کریم کشاور، صفحه ۳۵-۳۷
[۴]- Mallory, 2002. “Archaelogical models and asia Indo-Europian”, Oxford, pp 32
[۵]- میراث باستانی ایران، ۱۳۶۸٫ ریچارد فرای، ترجمه مسعود رجب نیا، انتشارات علمی و فرهنگی، صفحه ۳۶
[۶]- Schmitt, R. 1987, “Aryans”, in: E. Yarshater (ed), Enccyclopedia Iranica, vol. 2. pp 684-687
[٧]- تاریخ ماد، ۱۳۸۰٫ دیاکونوف، ایگور میخاییلویچ، ترجمه کریم کشاور، انتشارات علمی و فرهنگی، صفحه ۱۴۳
[۸]- یشت ۳۶/۸
[۹]- داریوش احمدی، “قوم آریا”، انتشارات ادیان، صفحه ۱۲۹-۱۳۰
[۱٠]- ”تاریخ امپراتوری هخامنشیان”، پیر بریان، ترجمه مهدی سمسار، انتشارات زریاب، صفحه۴۰۶
[۱۱]- Gershevitch, Ilya (1968), “Old Iranian Literature”, Handbuch der Orientalistik, Literatur I, Leiden: Brill, pp. 1–31 , p. 2
[۱۲]- فرهنگ فارسی: دکتر محمد معین، انتشارت امیرکبیر، ۱۳۸۰، جلد ۵، صفحه ۲۰۶
[۱۳]- فروشی، بهرام: ایران‌ویج، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۴، صفحه ۱۱
[۱۴]- داریوش احمدی، “قوم آریا”، انتشارات ادیان، صفحه ۱۳۶
[۱۵]- رضا مرادی غیاث‌آبادی، قسمت نظرات، تازه‌های ۲۴ (تاریخ مراجعه: شنبه ۳ بهمن ۱۳۸۸)
[۱۶]- دیودید مکنزی، مقاله ایران‌شهر، دانشنامه ایرانیکا، ریچارد فرای، ۱۳۶۸، (لینک نوشتار)
[۱٧]- جغرافیا، ۸/۲/۱۵
[۱۸]- Schmitt, R. 1987, “Aryans”, in: E. Yarshater (ed), Enccyclopedia Iranica, vol. 2. pp 405
[۱۹]- ”تاریخ ماد”، ۱۳۸۰٫ دیاکونوف، ایگور میخاییلویچ، ترجمه کریم کشاور، انتشارات علمی و فرهنگی، صفحه ۱۴۲- سطرهای ۵ تا ۹
[٢٠]- عادتهً در ودا و غیره.
[٢۱]- داریوش اول در کتیبه نقش رستم "a" می‌گوید که او "هخامنشی است و پارسی و فرزند پارسی و آریایی و از خاندان آریایی‌هاست".
[٢۲]- هردوت ، VII، ۶۲: "در عهد باستان همه ایشان را آریایی می‌خواندند". سپس چنانکه رسم یونانیان بوده افسانه‌ای در منشأ این اصطلاح می‌آورد و مادی‌ها را (mēdoi همان mādoi است منتهی به لهجه یونی) از زنی که قهرمان یکی از افسانه‌های یونانی بوده یعنی مدیه (medei) می‌داند.
[٢۳]- و. ای. آبایف، زبان و فرهنگ عامیانه آستی (آسی) ، I ، مسکو - لنینگراد، ۱۹۴۹ ص ۱۵۶: – arya – "قبیله اسکیتی". در نام‌های خاص
Ariantas < arya – vanta
Ariapeiths < arya – paiُa
Ariaramnēs < arya – rāmna
(نامی که در خاندان هخامنشی وجود داشته و پارسیان نیز از ان اطلاع داشته‌اند)
Ariapharnes < arya – farna
و در اسم خاص متأخرتری:
Alexsarthos < – arya
[٢۴]- a la (1) ā n < alyan < aryana – A. A. Friedman, Ossetica,
Rocznyk Orientalistyczny, III, صفحه ۱۵۹ ، (۳);
(و. ای. آبایف. تالیف مذکور صفحه ۲۴۶)
[٢۵]- اسامی خاص فراوان اقوام مذکور که با Arya (آریا- آریایی) تشکیل شده شاهد این مدعی است. مثلا در زبان پارتها (اسناد نسا نزدیک اشک آباد – عشق آباد) آریا برزن (aryabarzān) و آریانی یستک (Aryaniyastak) آمده است. (ای. م. دیاکونوف و م. م. دیاکونوف و و. آ. لیوشیتس. بایگانی پارتها در نسا VDI ، سال ۱۹۵۳ شماره ۴ ص ۱۱۶) و بسیاری اسامی دیکر.
[٢۶]- جمشیدپور، محمد، آریا و آریایی، سایت امردادنامه



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها