اسطوره در اعصار کتاب مقدس
(بخش دوم)
فهرست مندرجات
- هبوط انسان، قائن و هابیل
- طوفان و آفرینش دوم
- مهاجرتهای بزرگ
- پادشاه و مستبد
- یهوه و کنعان
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[↑] هبوط انسان، قائن و هابیل
مار نزد آدم و حوا آمد که برهنه بودند، خواست تا آنها را به خوردن میوهی ممنوعه اغوا کند. آنان هبوط کردند هم بهسبب لذت و هم به پاس خرد: “و چشمان هر دوشان باز شد و دانستند که برهنهاند؛ پس برگ انجیر بههم بافتند و پیش دامن ساختند.” خداوند بهشیوهی شرقی، “در سرمای روز، در باغ قدم زد” در واحهی بیابانی خویش بیامد تا آنان را بیازماید و بنا به تعبیر ویلیام بلیک و روسو، به آنان بفهماند که بیگناهی را بر تجربه ترجیح دادهاند. مار (که هنوز آشکارا به هیئت شیطان نبود) چنین نفرین میشود: “بر شکم خویش خواهی خزید و تمام روزهای حیاتت را خاک خواهی خورد”؛ “نطفهی آدم بر سرت خواهد کوفت و تو بر پاشنهاش خواهی کوفت.” زن به درد و اندوه و فرزندزایی و تحت انقیاد مردم محکوم گردید؛ مرد به خارستان تبعید گشت و کنگر وحشی نان او شد “غرق در عرق جبین”، باید به خاکی بازگردد که از آن خلق شده بود. یهوه با ترس از اینکه “مبادا انسان یکی از ما خداوندان شود و نیک را از بد تشخیص دهد... مبادا دست دراز کند و از شجرةالحیات خورد و برای ابد زنده بماند،” آدم را از بوستان عدن بیرون راند و کروبیان را با شمشیری شعلهور مأمور کرد تا “راه ورود به شجرةالحیات را نگهبانی کند.” و آدم همسرش را بشناخت و او آبستن شد و قائن را زایید، “مردی از جانب خداوندگار”. قصهی آدم با همهی معصومیت انسانمدارانهاش بازتابندهی اندیشهای درخشان است. این قصه اساسا سرچشمهای ساده دارد یا قصهای “بس منظم” است که مسئلهی اصلی شر و فقدان جاودانگی را مطرح میکند. در یونان، پرومته انسان را از گل رس آفرید و بعد از عهد طوفان، دوست تیتان، او دوکلیون با پرتاب سنگهایی به طرف شانههای پرومته، بار دیگر انسان را آفرید؛ از این گونه قصهها بسیار است. مضمون هبوط در یونان، در داستان جعبهی پاندورا جلوه یافته، در اساطیر آشور به صورت اسطورهی آداپا در آمده که بال “باد جنوب” را شکاند و در میان ایزدان، نفاق پدید آورد و هر چند عمیقا توبه کار و پشیمان گشت، محکوم به بیماری و مرگ شد. در حماسهی گیل گمش که گیل گمش قهرمان در جستجوی اوتناپیشتیم، قهرمان رسته از طوفان، است تا به راز جاودانگی دست یابد که در گیاهی خاردار وجود دارد. “گیل گمش به چاهی برخورد که آبش بس سرد بود. به چاه زد تا در آن آب تن شوید. بوی گیاه خاردار به مشام ماری خورد، از آب بالا آمد و گیاه را در ربود، برگشت و به باتلاق خود فرو شد.” بدین گونه، انسان به رغم تطهیر آئینی، همه چیز را از دست داد. آورده که این همان قصهی عامیانهی گسترش یافتهای با پیامی انحرافی است و جاودانگی در قالب پوستاندازی سالانهی مار بیان شده است، مار جاودانگی را از رقیب انسانی خود میدزدد. درخت زندگی خود مفهومی جمعی است و به درختان کیهانی در اساطیر سیبری و اسکاندیناوی همانند است. هبوط انسان با هبوط پادشاه صور نیز همخوانی دارد، “تو” که “در بهشت عدن، باغ خداوند، به سر میبری” (حزقیال ٢٨: ۱٣)؛ سقوط پادشاه بابل، که با لوسیفر (شیطان) یکی پنداشته شد، نیز از این دست است (اشعیا ۱۴: ۱٢): “چگونه از بهشت هبوط کرده ای،ای شیطان، فرزند صبحگاهان!”. با وجود این، فاجعهی اندوهبار آدم، گناهی متبرک است که به کفاره گناهان به واسطهی مسیح منجر میگردد.زمانی که وحشیان به یک آبادی بکر با درختان و آبهای حیات بخش حمله میبردند، بر شرارت انسان افزوده میشد، در این موقع، اولین برادرکشی برای سرکوب رقیب آغاز میشد. عبریان این موضوع را به عنوان دشمنی بین کشاورز و شبان گله دار، جامعهی کشاورزان کنعان و بادیه نشینان ولگرد سامی تلقی میکردند. انسان شنای ساختگرای جدید آن را چون اسطورهی زنای همجنس بازانه تلقی میکند که به موازات هبوط آدم و حواست. از تفسیر عینی بر میآید که همسر قائن از کجا آمده، چرا خداوند چندان برافروخت که خیرات گیاهی قائن را نپذیرفت و از نشان حفاظت او بس خشنود گشت چگونه به دست لمک کشته شد. مشابه آن را در نزاع شبان ـ خدا و برزیگر ـ خدای سومری مشاهده میکنیم. نزاعهای برادری با اسحاق و اسماعیل، یعقوب و عیسی، یوسف و برادرانش ادامه دارد. برادرکشی هنوز هم در میان ما دیده میشود.
[↑] طوفان و آفرینش دوم
قتل ممکن است نشان برجستهی خشونت بدوی یا آغاز مهیب تمدن باشد. نه پشت بعد از آدم، از تبار کنعان و شیث از لمک کنعانی بر آمدهاند (سفر پیدایش ۴) که دو همسری را باب میکند، نیای خود، قائن را میکشد و قطعه باستانی ترانهی بدوی شمشیر را برای همسرانش میخواند. شایسته است بگوییم که فرزندانش جزو قهرمانان فرهنگ اند: یابال چادرباف، یوربال مخترع چنگ و ارغنون، توبال – قائن – فلز کار - خواهر آنان نماه، جذاب، نام داشت که در سدههای میانه او را همسر نوح و مبتکر جامه دوزی میدانستند. روایاتی از این دست در باب آغاز فرهنگ که یادآور پرومتهی یونانی و کویوتی (گرگی) سرخپوستان امریکاست، در کتابهای خنوخ یوبیل بسط یافت و در یکی از طومارهای بحرالمیت نیز آمده است. همچنین از یک لمک خوب سراغ داریم (سفر پیدایش ۵) که نوح را میزاید و “می گوید این فرزند پس از کار و زحمت دستهای ما، برای ما آسودگی خواهد آورد، به سبب زمینی که خداوند نفرین کرده است.” شاید این متن نوح بعدی را منعکس میکند، نوحی که تاک را آورد و قهرمان کشاورزی بود. بعد قطعهای از یک اسطوره در باب چند خداپرستی میآید که در آن آمده “فرزندان خدا دختران آدمیان را دیدند که زیبا بودند، پس آنان را به همسری خود برگزیدند. در آن ایام، غولانی برروی زمین بودند؛ و نیز پس از آن، چون فرزندان خدا بر دختران آدمیان آمدند، و زنان فرزندانی برای آنان زادند، که خود مردان قدرتمندی شدند پا به سن گذاشته و پر آوازه.” خداوند پشیمان میشود از اینکه بشر را آفریده است، پس با توفانی فاجعه بار، عقوبتش میکند. مضمون طوفان احتمالا در کتاب مقدس عامه نسبت به قصههای دیگر سفر پیدایش تفسیر و شاخ و برگ بیشتری یافته است.
همچنان که کتاب مقدس با روایات آیینی و کشیشی آمیخته میشود، کهنترین نوشتههای توراتی یادآور نوح راستکار و سه فرزند و همسران اوست که دو یا هفت رأس از هر نوع حیوانی نیز در کنار آنها زنده ماندهاند، در حالی که بیرون ماندگان کشتی جملگی غرق شدند و کشتی بر کوه آرارات نشست، پس پرندگانی به عنوان پیام آور به بیرون فرستاده شدند و نوح بر محرابی نوساخته قربانی کرد، در آنجا خداوند با او از نخستین فرمان بزرگ سخن گفت، مجموعهای از قوانین که متعهد میشد که دیگر توفانی نخواهد آمد، خواهان پایان بخشیدن به قتل و گوشت خواری بدون خونریزی مستقیم بود و رنگین کمان (سلاح خدای آسمان) در ابرها پدید آمد که نشانهی توافق و آشتی بود. بدین گونه جهان بار دیگر در دومین آفرینش به نظم گرایید. این داستان الهام بخش صدها روایت میهن پرستانهی یهودی و اسلامی شد و نیز مایههای اروپایی برای کتاب مقدس عامه فراهم کرد، غیر از این افسانههای مأخوذ از کتاب مقدس، قصهی همانند بیشماری در سراسر جهان وجود دارد که به گمان فریزر شامل قصههای بومی مربوط به طوفان به شمار میروند و تنها گاهی در قصههای مربوط در کتاب مقدس منعکس میشوند. روایات کتاب مقدس خود بر پایهی شکلی از حماسهی گیل نهاده شده است؛ این حماسهی سومری، بابلی یا آشوری، یا توسط ابراهیم از اور کلدانیان آورده شده یا تجربهی یهودیان تبعیدی بابل بوده است.
در سدههای میانه، نوح نوعی مسیح تصور میشده با چوب کشتیاش که پیش الگوی صلیب بوده، بازماندگان رسته از طوفان و آبهای تعمید. در نزد روستاییان بالکان، کشتی نوح به دست شیطان، مبدع کنیاک و اغوا کننده همسر نوح، نابود شده است؛ فرشتگان کشتی را از نو ساختند، هشت تن به همراه شیطان وارد آن میشوند، شیطان خود را در دامن همسر نوح پنهان میسازد و مثل موش حفرهای ایجاد میکند که دم مار هر روز در مقابل یک انسان، آن را میپوشاند؛ مار سوزانده شده و خاکسترش به شپش، کک و دیگر حشرات موذی تبدیل میشود که هنوز هم آزار میرسانند. طوفان بهمعنی دقیقتر افسانه است و نه اسطوره، چون به چیزی در باب طوفان بینالنهرینی یا سلسلهای از توفانها اشاره دارد؛ اما جایگاه استوارش در زنجیرهی تاریخ، به عنوان نشانهای از سلطهی خداوند بر شریران و شفقت او برای راستکاران و تقویت قوانین قبیلهای است که آن را به اسطورهای نیرومند بدانگونه که در کتاب مقدس آمده، بدل میکند. میکل آنژ، پوسن، بنوز و گوزولی، مارک شاگال و آفرینندهی بزرگ درهای گیبرتی فلورانس نیروی آن را آشکار کردهاند. نیروی بصری کشتی سترگ بر آبها، حالت اندوهبار و شرمساری آدمیان و حیوانات در حال غرق شدن، رنگین کمان به عنوان نشانهی نظم در آسمان، محراب و قربانی، و قطعهی کنعانی از اسطورهی دیونیزوسی که در آن نوح مبدع ناخودآگاه شراب است و با شرمساری بیدار میشود، توسط حاکم یا کنعان به تمسخر گرفته میشوند، چونان که مسیح را آزارگران به تمسخر میگیرند و او اعقاب شرور را نفرین میکند و بدن عریان و برجستهاش الهام بخش صدها نقاش بوده است، چنان که نژادپرستان نیز آن را به عنوان دفاع از بردگی سیاهان تعبیر میکردند ـ همهی اینها اسطورهی توانمند اجتماعی، هنری و مذهبی را آشکار میکند.
[↑] مهاجرتهای بزرگ
تقریبا هر نژادی در “تاریخ شفاهی” خود صاحب اسطورههای مربوط به مهاجرت است که تحت تأثیر قبایل برگزیده قرار گرفتهاند و دارای نشانههایی از واقعیت زمینی نیز میباشند. نفرین شدگی قوم کنعان یکی از اسطورهها بود، و نوح، دومین پدر ابناء بشر، طبعا نیای همهی نژادهاست. فروپاشی برج وقیح بابل به ارادهی خداوند که افسانهای تصویری مبتنی بر دیدن زیگوارتهای بابلی در حال سقوط است، روایتی کهن در باب اختلاط زبانهاست که در آن، زبان عبری، زبان نخستین پدران ما به سه هزار زبان عصر ما بدل میشود (مفسران تورات از آن به عنوان هفتاد و دو زبان تعبیر میکردند).
شجرهشناسیهای نوح که به ابراهیم ختم میشوند با قبایل و قهرمانانی که نامشان بر روی قبایل و نواحی گذاشته میشود، جنگهای اسحاق با اسماعیل و یعقوب با عیسو در سفر خروج آمده است که در آن موسی(ع) امتش را به گونه معجزه آسایی از دریای سرخ به صحرای سینا رهنمون میشود. در اینجا تجلی یهوه در بوتهی سوزان و ستون ابر، الواح شریعت، نابودی گوسالهی زرین، و مرگ موسی(ع) در کوه نبو را در پرتو سرزمین موعود میبنیم. فتح از آن یوشع است که خورشید را ثابت نگهداشت. این سرگردانیها که در تبعید تاریخی بابلیها و در تاریخ متأخر یهودیان تکرار میشود، به نحو تیزبینانهای در داستان مسیحی یهودی سرگردان دیده میشود. موسی چه یکتاپرستی را آورده باشد یا از فرعون آختاتون گرفته باشد، چنان که فروید (۱۹٣۹) چنین میاندیشید، او قهرمانی کهن از سلالهی ایزدی است (نامش به معنی “برکشیده از آب” است). و مرگ اسرار آمیز و مزار گمشدهاش این را نشان میدهد. یهوهی او، خداوند حوریب و سینا و مناطق مرتفع، خاستگاهش چه سامی یا کنعانی، خداوند نوینی است. یهودیت دین موسی و تورات کتاب اوست.
[↑] پادشاه و مستبد
هر چند موسی در میان فرهنگهای مدیترانهای زیست که الگوی شهریاری ایزدی را پدید آوردند، موسی هرگز پادشاه نبود. در آغاز زنجیرهی تاریخ بنی اسرائیل، پادشاه شخصی مستبد بود به شکل نمرود، بت پرست و دشمن ابراهیم، شکارگر قدرتمندی در برابر خداوندگار که بابل را ساخت و شهرهایی تأسیس کرد که نماد استبداد شرق قدرتمند بود، با بادیه نشینان و کشاورزان سادهی بنی اسرائیل پادشاهان کوچک خود را داشت که داوران نام داشتند؛ بعدها شائول و داود و سلیمان و مقلدان آنان بودند که پادشاهی تشکیل دادند. و مفهوم شهریاری در مسیح تداوم مییابد که تصوری مجازی و استعاری بود و در مسیحیت به صورت پادشاه مصلوب یهودیان در آمد. چه الگوی اسطوره ـ آیین جهانی باشد یا نه، بی شک بخشی از محیط دائمی شهروندان یهودی است، مثل حوزههای آتیس و آدونیس و ازیریس که جیمز فریزر با آزمندی بسیار در کتاب خود، شاخهی زرین آورد. هوک آن را در مصر و بابل و کنعان، در هیکل اورشلیم و در آیین و جشنهای عبری مشاهده کرد؛ و با وجود این “بنیادی ترین عقیده از آن ایزد میرا و زنده شونده بود... چندان ناسازگار با تصور پیشگویانهی یهوه که لااقل در اولین مراحل جنبش پیامبری نمیتوانست تبدل یابد یا شکل روحانی به خود گیرد. جشن سال نو اکدی بعل و مردوک با مرگ و رستاخیز ایزد به شکل آیینی شهریار- کاهن، با ازدواج مقدس و تعیین سرنوشتها، همیشه در جوار بنی اسرائیل برگزار میشد و اغلب به آنها تحمیل میشد. ارمیا و حزقیال با هدایت روشنگری پیش مسیحی علیه کهانت و سلطنت، از این آلودگی ایمان پاک به یهوه انتقاد کرده و از آن پس توجه خود را معطوف وجدان یهودیان و مسیحیان میکنند.
[↑] یهوه و کنعان
با این حال یهوه شهریار ایزدی بود. و خدا از قدیم پادشاه من است. او در میان زمین نجاتها پدید میآورد. تو به قوت خود دریا را منشق ساختی، و سرهای نهنگان را در آبها شکستی. سرهای لویاتان را کوفته، و او را خوراک صحرانشینان گردانیده ای. تو چشمهها و سیلها را شکافتی و نهرهای دائمی را خشک گردانیدی روز از آن توست و شب نیز از آن تو. نور و آفتاب را تو برقرار نموده ای. تمامی حدود جهان را تو پدیدار ساخته ای، تابستان و زمستان را تو ایجاد کرده ای. (مزامیر ۱٧- ٧۴:۱٢). این مزمور منعکس کنندهی آیینهای فصلی، نمایشهای مقدس بعل و آکوحت کنعانی است که کمانهی ایزدیشان یادآور رنگین کمانی است که یهوه برای نوح در ابرها نهاد؛ “وقتی زمین برجای میماند، زمان بذر و درو، سرما و گرما، تابستان و زمستان، روز و شب باز نخواهد ایستاد”. اژدها یادآور کشتن اژدها در جشن یورولی قوم حتی است. گاستر برابر نهادهای دیگری در مصر، یونان و جاهای دیگر در مزامیر مشاهده کرده است. هر چند موینکل شاید در این باره قویا تأکید ورزیده است. جشن سال نو بابلی مطمئنا بهاندازهی کنعان در مزامیر انعکاس یافته است؛ هوک میگوید که در پرواز آیینی قائن بعد از کشتن هابیل نیز منعکس شده است. [۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: كتاب "اسطوره و آيين" برگردان ابوالقاسم اسماعيلپور، در برگيرنده مقالات متعددی از اسطورهشناسانی است كه هر كدام موضوعاتی درباره اسطورهشناسی و انسانشناسی را مورد توجه و بررسی قرار دادهاند، اما شگفت است كه در سراسر كتاب (به جز مقدمه كوتاه مترجم) اشارهای به اساطير آريایی نمیشود. مقاله "اسطوره در اعصار كتاب مقدس"، یکی از مقالات این کتاب است که توسط فرانسيس لی اوتلی نگارش شده و اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- اسطوره در اعصار کتاب مقدس (٢)، دایرةالمعارف طهور
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ اسطوره در اعصار کتاب مقدس (٢)، دایرةالمعارف طهور برگرفته از:
□ سایت باشگاهاندیشه، مقاله اسطوره در اعصار کتاب مقدس، نویسنده: فرانسیس لی – اوتلی، مترجم: ابوالقاسم - اسماعیلپور
□ فرهنگ تاریخ اندیشهها، جلد اول، چاپ اول ۱٣٨۵
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]