سرگذشت نثر معاصر
(بخش اول)
از دوران مشروطیت[۱] تا سال ١٣۰۰ خورشیدی)
فهرست مندرجات
- روحیهی مشروطیت
- نخستین ترجمههای آثار غربی
- شیوهی نویسندگان اواخر قاجار
- جمعبندی
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[زبان فارسی] [بخش دوم]
[۱]- روحیهی مشروطیت
انقلاب مشروطیت ایران مرحلهی نهایی یک تحول دراز فکری بود. پس از دو شکست ایران از روسیهی تزاری، در زمان فتحعلی شاه قاجار، بهجامعهی نیم خفتهی آن زمان ایران هشداری داده شد و لزوم تجدد، جوابی بود بهمسایل حل نشدهی یک کشور عقبماندهی آسیایی در برابر فنشناختی برتر مغرب زمین.
این است که نخستینبار بههمت عباس میرزا محصلینی بهفرنگستان اعزام شدند. اما برای تجدد لازم بود که فرهنگ جدیدی در جای خود پا بگیرد و متخصص و کارشناس بومی تربیت کند. اقدامات امیر کبیر از جمله تاسیس دارالفنون واکنشی در برابر این نتیجهگیری منطقی بود.
سپس این مشکل پدید آمد که بسط فرهنگ جدید بدون یک سازمان اداری کارآیند و صحیح ممکن نیست. تاسیس وزارت خانهها و ادارات در زمان صدارت میرزا حسین خان سپهسالار در پاسخ بهاین نیاز انجام گرفت.
در عین حال هر ساخت اداری نیازمند فلسفهای است. اداره نظامنامه میخواهد، نظامنامه بر اساس تقسیم وظایف و مسئولیتها تدوین میشود و در سطح یک کشور، بهعنوان یک ادارهی بزرگ، نظام نامهها محتاج یک قانون مادر هستند.
فکر قانون مادر اندک اندک شمول یافت و واجب بودن آن در اندیشهی روشنفکران امری بدیهی شد و از آن جا که این قانون بهصورت جدید در ایران بیسابقه بود، مطالعهی قوانین خارجی آغاز شد و چون بنیاد قوانین اروپایی بر حفظ و احترام بهحقوق افراد قرار داشت، برای نخستینبار مفهوم آزادی نیز بهعنوان یک ضرورت تاریخی مطرح شد.
حکومت ناصرالدین شاه که تا این جا همه را پذیرفته بود، از پذیرش نتیجهی آخری آن یعنی تامین آزادی سر باز زد، چرا که این نتیجهگیری ادعای محدود ساختن قدرت مطلق را در بطن خود میپروراند.
در تاریخ ایران تضاد میان حکومت و رعیت امر بیسابقهای نیست، اما این تضاد تا آن زمان بهصورت دو زورآزمایی نابرابر بوده است و دعاوی رعیت اغلب محدود بهدرخواست عدالت مالیاتی و کسب امنیت و گاه اختیارات مذهبی بوده است، اما تضاد دورهی ناصری ناشی از برخورد حکومت با رعیتی بود که اندک اندک خود را بهشکل یک ملت میدید.
حوادث تاریخی این دوره در کتابها ثبت است و ما از ذکر آنها خودداری میکنیم، تنها اشاره میکنیم که پیروزی مشروطیت آغاز تحقق خواستهها و آرزوهای یک ملت بهشمار میآید که پس از استقرار انقلاب، این بار آرمانهای خود را از کلی بهجزیی مطرح ساخت. حکومت ملی، قانون، اصلاحات اداری، تجدد و ترقی، ضرورت شناسایی و بسط علوم جدید و فرهنگ و ادبیات نو.
نویسندگان شیوع دانش و منطق جدید را چارهی دردهای جهل و ساده لوحی و اعتقادات پوسیدهی عامه میدانستند و در این راه اگرچه از سازمانهای اجتماعی فرنگیان الهام میگرفتند، اما برخی از مشخصات بومی و منطقهای خود را نیز از نظر دور نمیداشتند.
از سوی دیگر فرهنگ جدیدی که که جامعه باید از آن تغذیه کند خود متقابلن باید همپای تجدد جامعه جدید شود. از این رو نوگرایی نیز لازم آمد و طبعن چون الگوی نظام نو اجتماعی از غرب اقتباس شده بود، بهپیروی از آن، فرهنگ نیز میکوشید الگوی خود را در غرب جستوجو کند.
به این دلایل نخستین نویسندگان پیشگام مشروطیت در کنار شکل سادهی نثر قاجاری، یعنی سبک قائم مقام فراهانی و امیر نظام گروسی، روش جدلی و منطقی انشای غربی را نیز در خود پذیرفتند. نثر نویس خوش قریحهای مانند دهخدا و قصه نویس پیشگامی چون جمال زاده محصول این ترکیب هستند.
بهطور کلی تحول اسلوب نثری را در این دوره میتوان در دو زمینه بهخوبی مشاهده کرد:
- - نخستین ترجمههای آثار غربی بهفارسی
- شیوهی نگارش نویسندگان اواخر قاجار
از میان زبانهای غربی، زبان فرانسه بهعلل گوناگون نزد ایرانیان موقعیتی ممتاز داشت. نخست آن که زبان علمی و ادبی عصر بود، دوم آن که فرانسویان در ایران قاجاری به بدسابقگی انگلیس و روسیه نبودند، سوم آن که فرانسه برای بسیاری از ایرانیان، کشور انقلاب ژوییه و پیشتاز آزادی فردی و حکومت ملی بهشمار میآمد.
بر خلاف شعر فارسی که میراث آن میتوانست پایهای برای تحول باشد، نثر بهوبژه در زمینههایی چون داستان نویسی، روزنامهنویسی و نقد ادبی نیازمند تزریق خون بود و این تزریق از طریق ترجمهها، بهویژه از زبان فرانسه انجام شد.
محتبی مینوی دربارهی کتابهای باب آن زمان که در خانوادههای شهرنشین خوانده میشد چون این مینویسد:
"ما در آن زمان از کتب خود ایرانیان اسکندرنامه و الف لیل و رموز حمزه و حسین کرد و امیر ارسلان و شمس و طغرا و سیاحتنامهی ابراهیم بیک و امثال اینها را میخواندیم. از ترجمههایی که از زبانهای اروپایی شده بود سرگذشت حاجی بابای اصفهانی و خانم انگلیسی یا بلوای هند و سه تفنگدار و کنت مونت کریستو و تاریخ لویی چهاردهم و نظایر آنها را میخواندیم... اما از همه بیشتر از آن کتبی لذت میبردیم که تحریر و نگارش مرحوم میرزا محمدحسین ذکاء الملک فروغی بود که غالب آنها را دیگران ترجمه کرده بودنـد و او انشـاء کـرده بـود، مثـل عجـز بشـر و سـفر هشـتاد روزه بهدور دنیـا و عشـق و عفـت و کلبـهی هنـدی و همین بوسـهی عـذرا"[٢].
ناظم الاسلام کرمانی در کتاب "تاریخ بیداری ایرانیان" در این باره مینویسد:
"ظاهر شدن کتابهای رمان و ترجمهی کتب خارجه از قبیل سه تفنگدار و کنت مونت کریستو و غیره و از توقیف درآمدنها نیز در زمان همین پادشاه (یعنی مظفرالدین شاه) بود ... مشروطه شدن دولت و سلطنت ایران نیز ... بیداری و آگاه شدن مردم بهحقوق خویش نیز ..."[٣]
میتوان گفت کارهای مترجمانی از قبیل محمدطاهر میرزا مترجم آثار الکساندر دوما یا محمدحسین فروغی و یا میرزا حبیب اصفهانی مترجم حاجی بابای اصفهانی اثر جیمز موریه، بیشتر از بقیه مورد استقبال قرار گرفته است. بهویژه ترجمهی رمانهای تاریخی منجر بهتقلید آنها در زبان فارسی شده است. رمان شمس و طغرا از محمدباقر میرزا خسروی و رمان عشق و سلطنت از شیخ موسی نثری از جمله نمونههای این تقلید است.
نوع دیگر ترجمهها که بهطور مستقیم بر شیوهی نثر نویسندگان آن دوره سایه افکند ترجمهی نمایشنامهها بود که در صدر آنها آثار انتقادی و طنزآمیز مولیر قرار داشت. مانند طبیب اجباری ترجمهی اعنمادالسلطنه، مردم گریز ترجمهی کمال الوزاره و نیز ترجمهی نمایشنامههای میرزا فتحعلی آخوندزاده بهوسیلهی محمدجعفر قراچه داغی که بهویژه با مسایل ایران بافته شده بود.
ترجمهی این نمایشنامهها که در اغلب آنها در نام و نشانیها تغییر داده بودند تا با وضعیت ایران تطبیق پیدا کنند، در پیدایش زبانی عوامپسند، ساده و خردهگیر کمک بهسزایی کرد. مترجمان این آثار بیشتر از نظر ارائهی افکار انتقادی در محیط بستهی آن روز اقدام بهانتخاب آثار میکردند و جنبهی ادبی و هنری برای آنان در درجهی دوم اهمیت قرار داشت. با این حال در چند مورد بهفارسینویسی درخشانی بر میخوریم که بشارت رشد و تجدد نثر فارسی را میدهد.
یکی از شیواترین نمونهها برای این مورد ترجمهی اتللوی شکسپیر بهوسیلهی ناصرالملک است. او این ترجمه را در حدود سال ١۲۹٣ خورشیدی در اروپا از زبان انگلیسی انجام داده است. زبان ترجمه از لحاظ استواری و پاکیزگی نثر و آهنگ دراماتیک جملات در زمان خود منحصر بهفرد بوده و در زمان ما نیز ترجمهی خوبی بهشمار میرود. بهویژه که بهنثر شعرگونهی امروز سخت نزدیک است.
دیگر از ترجمههایی که فارسی آن بهتنهایی اثری هنری بهشمار میآید، ترجمهی کتاب حاجی بابای اصفهانی نوشتهی جیمز موریه بهوسیلهی میرزا حبیب اصفهانی است. نثر میرزا حبیب در این ترجمه التقاطی است از نثر منشیانهی قاجاری و وضوح و بیتکلفی شیوهی داستاننویسی فرنگی و توجه بهاصطلاحات و ضربالمثلهای بومی ایران. بیگمان این شیوه بر آثار دو نویسندهی بزرگ بعدی علیاکبر دهخدا و محمدعلی جمالزاده تاثیر مستقیم نهاده و بهشکلی سلف واقعی نثر داستانی امروز ایران است. محمدتقی بهار در این باره مینویسد:
"قلمی که قدرت بر مجسم ساختن حکایات حاجی بابا کرده است از قادرترین و محکمترین سادهنویسان آن عصر میباشد... نثر حاجی بابا گاهی در سلاست و انسجام و لطافت و پختگی مقلد گلستان و گاه در مجسم ساختن داستانها و تحریک نفوس و ایجاد هیجان در خواننده نظیر تثرهای فرنگستان است، هم ساده است و هم فنی، هم با اصول کهنهکاران نثر موافق و هم با اسلوب تازه و طرز نو همداستان، و در یک جمله یکی از شاهکارهای قرن سیزدهم هجری است"[۴].
میرزا حبیب که از نظر طنزنویسی پیرو عبید زاکانی است، قاطعیت و برندگی شوخیهای عبید را با لحن روایی داستان بلند و روال یک گزارش اجتماعی و انتقادی تلفیق کرده است و بدین طریق نثر فکاهی سالهای بعد از او نیز مرهون میرزا حبیب است.
[٣]- شیوهی نویسندگان اواخر قاجار
یکی از عواملی که زمینه را برای طرد نثر متکلف فنی آماده کرد سادگی و روانی سبک منشیانهی قاجاری است. و چون نوبت به ادبیات بیدارکنندهی اواخر قاجار رسید و با شیوهی سهل انتقال معانی و افکار جدید نیز ترکیب شد، برای نخستینبار آثاری در ارتباط مستقیم با تودهی مردم بهوجود آمد.
این آثار را میتوان در دو گروه کلی رسالهنویسی و داستاننویسی دید:
الف – رسالهنویسی (مقالهنویسی)
رسمی که از دورهی قاجار در ادبیات فارسی عمومیت یافته، عبارت است از خاطرهنویسی، شرح حال و نگارش رسالات تاریخی و انتقادی. در میان نویسندگان این گروه که آثارشان در ارتباط با جنبش مشروطه اهمیت دارد و نیز صاحب سبک ویژهای هستند، میتوان از: میرزا ملکم خان، میرزا آقا خان کرمانی، میرزا علی خان امینالدوله، میرزا علی خان ظهیرالدوله، حاج سیاح محلاتی، و حاج یحیی دولتآبادی نام برد
آثار برخی از اینان از جمله ملکم خان در همان زمان حیات شان بر جامعه اثر بخشید (مثلن شیوهی جدلی ملکم و بحثهایی که معمولن بهصورت گفت و گو مطرح میکرد بسیار مورد استقبال قرار گرفت) و آثار برخی در زمان حیات شان حتا فرصت انتشار نیافت. آثاری که از جامعه نشات گرفتند و روح خواستههای خلق و طرز فکر روشنفکران را بازتاب دادند و همچنین از نظر سبک آیینهی آخرین تحولات اسلوب نویسندگی زمان خود هستند.
بهطور کلی با وجود اختلاف سلیقهها، این رسالهنویسان در دقت تشریح و سنجیدگی قضاوتها مشابهاند. شور قومی، ایران دوستی، برخورداری از یک دانـش سیاسـی در پرتـو نثـری موجـز و بیآرایـه اما شـورانگیـز و فاخـر در آثـار آنـان شـاخـص اسـت[۵].
ب – داستاننویسی
اگرچه در این دوران داستاننویسی در مقایسه با رساله و مقالهنویسی کم رونق بهنظر میرسد، لیکن همان چند داستاننویسی که پیدا شدند از دو نظر دارای اهمیت هستند، یکی از بابت تاثیری که بر جامعهی خود نهادند و دیگری از بابت تاثیرشان بر اهل قلم.
از میان این داستاننویسان که بهتعبیری پدران قصه نویسان امروزند، چهار تن شاخص اند: عبدالرحیم طالبوف، حاج زینالعابدین مراغهای، سید علیاکبر دهخدا و سید محمدعلی جمالزاده (که نخستین و پر تاثیرترین کار خود، "یکی بود یکی نبود" را در این دوران منتشز ساخت)
وجه مشخص حکایتهای این نویسندگان التزام آنان در بیدار کردن و آگاهی دادن بهتودهها بوده است. در کارهای آنان همچنین نخستین توجهات بهجنبههای هنری و ساختاری قصه بهچشم میخورد. دیدن صحنههای سرگرم کننده، تعابیر و اصطلاحات دل چسب و اختلاط طنز آمیز و تحریک کنندهی رویدادهای داستانهای ایشان نشان میدهد که آنان بهاین عرصه تنها بهدید وسیلهای برای تبلیغ و تلقین سیاسی و اخلاقی ننگریسته اند.
عبدالرحیم طالبوف
عبدالرحیم طالبوف در سال ١۲۵۰ ه ق در تبریز بهدنیا آمد و هشتاد سال زندگی کرد. از توجوانی بهقفقاز رفت و نا پایان عمر در آن جا زیست. قفقاز در آن روزگار نزدیک ترین کانون اندیشههای نو بهایران بود. طالبوف که از طریق زبان روسی اطلاعاتی بهدست آورده بود از راه قلم بهبیداری مردم کوشید و آنان را بهمعایب حکومت استبدادی و لزوم مشروطه آشنا میکرد.
معروفترین اثر طالبوف "کتاب احمد" است. احمد، قهرمان کتاب، فرزند خیالی نویسنده است که سوالات ساده و در عین حال حساسی دربارهی اوضاع ایران و علل عقب ماندگی آن از پدر میکند و این پرسش و پاسخ آیینهی تمام نمایی از مشکلات و گرفتاریهای ایران آن روز را بازتاب میدهد. کریم کشاورز در این باره میگوید:
"گرچه برخی از سخنان او امروزه ساده لوحانه و مانند انشای طفل مکتبی بهنظر میآید، ولی در حدود ۹۰ سال پیش برای گفتن همین حرفها جسارتی فوقالعاده و آزادگی و تجددطلبی بیاندازه لازم بود"[٦]
حاج زینالعابدین مراغهای
زینالعابدین مراغهای نیز از مردم آذربایجان بود که در سال ١۲۵۵ هـ.ق بهدنیا آمد و در جوانی پس از ورشکستگی مالی بهقفقاز مهاجرت کرد و همان جا بهکسب و کار پرداخت. سالهای میانی و پایان عمر را در ترکیه گذراند و برای روزنامههای فارسی که در ترکیه و هند منتشر میشد مقالات روشنگری مینوشت.
معروفترین اثر وی که "سیاحتنامهی ابراهیم بیک" نام دارد از نظر قدرت نفوذ در اندیشههای آزادیخواهان و هواداران ترقی و اصلاحات در ایران کم نظیر بوده است. این کتاب شرح سفر جوانی ایرانی است که در خارجه پرورش یافته و پس از سالها با شور و شوق بهمیهن خود سفر میکند. اما از دیدن شکاف عظیم میان شئون زندگی هم میهنانش با دنیای پیشرفته شگفت زده و رنجور میشود. ابراهیم بیک از نخستین کسانی است که اصطلاحاتی مانند تعصب ملی، منافع ملی و عمومی و وطن مقدس را که نشان دهندهی احساسات جدید قوم ایرانی است بهکار میبرد. لحن زینالعابدین مراغهای در ابراهیم بیک آمیزهای است از خشم و طنز و وسواس. او در گزارش جان دار از صحنههایی که انتخاب میکند بی شک چه از نظر پرداخت داستانی و چه از نظر روش انتقادی میراث مهمی برای نویسندگان بعدی نهاده است. مراغهای در تالیف این کتاب از "کتاب احمد" طالبوف الهام گرفته است اما در طراحی صحنهها داستان پردازتر است.
سید علیاکبر دهخدا
وی از تحصیل کردگان اروپا و از روزنامه نویسان دوران مشروطیت و از محققان بزرگ است. مقالات قصه گونهی او با عنوان "چرند و پرند " گرچه در قالب قصه بهمعنای امروزی قرار نمیگیرد، اما از دو جهت قابل توجه است:
- - توجه بهزبان ساده و روان مردم
- اثر گذاری شدید بر فکاهی نویسان و طنزنویسان بعدی
جمالزاده فرزند سید جمالالدین واعظ از آزادی خواهان صدر مشروطیت است. او در سال ١٣۰۹ هـ.ق بهدنیا آمد. در بیروت و سپس اروپا تحصیل کرد و کم و بیش در صف هواداران ترقی ایرانی بهویژه در خارج فعالیت داشت.
مجموعهی داستانی او با نام "یکی بود یکی نبود" که در سال ١٣٣۷ ه ق در برلین بهچاپ رسید، بهویژه از نظر تاریخی اهمیت دارد. در این کتاب طی شش داستان گوشههایی از زندگی طبقات مختلف مردم ایران در عهد مشروطه و چشماندازی از اوضاع اجتماعی روزگار با زبانی ساده و شیرین و با کاربرد اصطلاحات و تعابیر عامیانه تصویر شده است. کتاب بهعنوان نخستین پاسخ بهمقتضیات یک نوجویی فرهنگی و ادبی در اجتماع آن روز اهمیت بسیار دارد.
اهمیت دیگر آن بهگفتهی چاپکین ایرانشناس روسی، آن است که: "تنها با "یکی بود یکی نبود" است که مکتب و سبک رئالیستی در ایران آغاز شده است".
اما اساسی ترین امتیاز کتاب این است که بهشکل مفصلی میان دو مرز ادبی قرار دارد. از سویی خلف صادق کوششهای ادبی دورهی مشروطه و از سوی دیگر طلیعه دار داستان نویسی جدید در دورهی بعدی است. بهویژه الگوهای آن از قبیل آخوند عرب مآب، هوچی سیاسی، فکلی غرب زده، ویلان الدوله و غیره بارها مورد تقلید و بازسازی قرار گرفته است.
جمالزاده که بهلطف یک عمر طولانی در تمام جریانات نثری ادوار معاصر ایران حاضر و فعال بود با "یکی بود یکی نبود" حلقهی داستاننویسان ابتدایی را تکمیل کرد و طلوع دورهی بعدی را بشارت داد.
ویژگیهای هنرهای کلامی و ادبی در پایان این دوره بهشکل زیر است:
در این دوره:
- - نمایشنامهنویسی اساسن یک وسیلهی بیان انتقادی شناخته شده است.
- از رسالهنویسی و روزنامهنویسی نیز تبلیغ و روشنگری مراد میشود.
- شعر مطبوعاتی ترانهی عوام است و در آن مشکلات روزانه با ساده تریت
- داستاننویسی، جز آثار چند تن که برشمردیم، هنوز جنبهی تفنن و سرگرمی دارد، بهویژه اغلب نویسندگان توجهی بهسبک ندارند یا شاید بتوان گفت تنها تکنیک شناخته شدهی این روزگار گزارش منظم یک واقعه است.
بهطور کلی ادبیات دورهی مشروطه حامل تحولی در فکر است، اما نمیتواند خود را یکسره از قید ساختهای کهن کلام و ادب سنتی رها سازد. از این رو برای پاسخ گویی بهضرورتهای تجدد، از قالبهای تازه مانند روزنامهنویسی و نمایشنامهنویسی سود میجوید، و اگر از شعر و داستان سود جوید دیگر بهآن بهعنوان شعر و داستان جدی و سنگین نمینگرد. (القاب تحقیرآمیزی که از سوی برخی هم عصران بهعارف قزوینی شاعر ملی مشروطیت داده شد، شاهدی بر این مدعاست)
[↑] جمعبندی
١- پس از شکست ایران از روسیه در زمان فتحعلی شاه قاجار، برای نخستینبار بیخبری و غرور سدهها درهم ریخت و واقعیت عقبماندگی کشور در اذهان روشنفکران ظاهر شد. نثر منشیانهی این دوران قهرن بهاین امر توجه کرد که باید در حد فهم عامه ساده و روان نوشته شود
۲- در اواخر دورهی ناصری بهدنبال بسط روابط با کشورهای اروپایی، فکر قانون و حکومت ملی و مفهوم ملت اندک اندک در میان مردم پا گرفت و نویسندگان این دوره از طریق نوشتن و ترجمهی رسالات و مقالات یا نمایشنامهها در بیداری اذهان کوشیدند.
٣- با امضای مشروطیت، فکری که سالها ادامه داشت شکفت. پیروزی دوبارهی آزادیخواهان بر استبداد صغیر ریشههای آزادی را محکم تر کرد و بر پایی جنگ اول جهانی بیش از پیش ایران را در جریان تحولات جهانی قرار داد.
۴- و سرانجام میراث قلم زنان دورهی ناصری بهشکلهای زیر در نثر دورهی مشروطیت تجلی کرد:
- - نوشتن رسالات اجتماعی و انتقادی، تاریخنگاری و ثبت وقایع روز
- ترجمهی آثار غربی
- بسط فن روزنامهنگاری در ارتباط با تودهها
- انتقاذ اجتماعی بهطریق عام فهم و خاص پسند
- اختیار کردن اسلوب موجز، مفید و بیآرایه
- تعصب و شور ملی[٧]
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- روز مشروطیت: ١۴ مرداد ١۲۸۵
[۲]- پانزده گفتار، برگ ٣۴۹، انتشارات دانشگاه، ١٣۴۶
[۳]- تاریخ بیداری ایرانیان، جلد سوم، برگ ۴۲۷
[۴]- سبکشناسی، جلد سوم، برگ ٣۶۷
[۵]- برای آشنایی با آثار ملکم خان نگاه کنید بهمجموعهی آثار او، همچنین "میرزا ملکم خان" نوشتهی فرشته نورایی ١٣۵٣ و نیز "میرزا ملکم خان" نوشتهی اسماعیل رایین ١٣۵٣، در بارهی میرزا آقا خان کرمانی نگاه کنید به"اندیشههای میرزا آقا خان کرمانی" نوشتهی فریدون آدمیت ١٣۴۶، از امینالدوله، ظهیرالدوله، حاج سیاح و یحیی دولت آبادی نیز کتاب خاطرات شان منتشر شده است که نمونههای خوبی از نثر آنان را در آنها میتوان دید.
[۶]- هزار سال نثر فارسی، برگ ١٣٣۸؛ برای اطلاعات بیشتر دربارهی طالبوف نگاه کنید به "از صبا تا نیما" نوشتهی یحیی آرینپور و نیز "اندیشههای طالبوف"، نوشتهی فریدون آدمیت
[٧]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ نویسندگان پیشرو ایران، تهران ١٣۷۴
[برگشت به بالا]