سرگذشت نثر معاصر
(بخش دوم)
از سال ١٣٠٠ تا ١٣١۵ خورشیدی (دورهی فترت)
فهرست مندرجات
- مشخصات دوران
- تحقیقات ادبی و تاریخی
- داستاننویسی در دورهی فترت
- نتیجهگیری
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[۱]- مشخصات دوران
تعلقات سیاسی که یکی از انگیزههای دوران مشروطه بود، در دورهی فترت بهتدریج فرو نشست و مباحثاتی که منجر بهنگارش رسالات و مقالات و اشعار اجتماعی میشد، با غیبت خود، خلق اینگونه آثار زا به بوتهی تعلیق افکند.
مهمترین انگیزهای که در این دوره همچنان کمی باقی ماند، بحث "تجدد ادبی" بود، ولی این بحث نیز که از حدود سال ١٢٩٧ ش میان مجلهی دانشکده بهمدیریت محمدتقی بهار و روزنامهی تجدد تبریز بهسردبیری تقی رفعت بهطور جدی آغاز شده بود، کمی پس از آغاز دورهی دوم یعنی در دورهی فترت، فرو نشست.
متوقف شدن مشروطیت بهعنوان وسیله و انگیزهای برای تغییر بهدست رجال سیاسی و سیاست قدرتهای بزرگ، حاصلی جز فرسایش سخنگویان آن نداشت و ساختهای نویسندگی را منجمد ساخت و سخنگویان ادبی مشروطه که در بحبوحهی استبداد ناصرالدین شاهی لب گشوده بودند، در بحبوحهی پارلمانتاریسم از نفس افتادند.
یکی از نتایج فوری آرامش گورستانی پس از روی کار آمدن زضا شاه، غیرسیاسی شدن فعالیتهای قلمی بود. تفکر اجتماعی مردمگرا و جنبههای تند و تیز ادبیات مشروطه جای خود را بهخردهگیری از صورتهای ناخجستهی اخلاق فردی داد و چون نوعی ناسیونالیزم باستانگرا در سرلوحهی حکومت رضا شاهی تشویق و تقویت میشد، تحقیقات ادبی و تاریخی با سیاست زمانه سازگار شد.
بهطور کلی میتوان مشخصات اساسی این دوران را بهشکل زیر خلاصه کرد:
- - رشد ناسیونالیزم باستانگرا
- اخلاقگرایی و مصالحهجویی
- پرهیز از مسلکهای سیاسی بر اثر خفقان موجود
- احساساتگرایی و رومانتیسم
شواهد انتشار اندیشههای ایرانیگری و ناسیونالیزم را میتوان در آثار این دوره مشاهده کرد:
- - ترجمه متون پهلوی
- بزرگداشت مفاخری مانند فردوسی
- بازسازی مزار بزرگان ادب کهن
- نامگذاری اماکن با الهام از نامهای باستانی
- جنبش پارسی سرهنویسی
- رواج زرتشتیگری
- سرودها، چکامهها و نمایشها
تحقیق در فرهنگ و ادبیات ایرانی بهشکل نو نخست از سوی انجمن علمی و ادبی ایرانیان مقیم برلین آغاز شد. از اعضای مهم این انجمن محمد قزوینی، کاظمزاده ایرانشهر و سید حسن تقیزاده بودند. بهنوشتهی عبدالحسن زرینکوب: “آشنایی با طریقهی تحقیق شرقشناسان بزرگ اروپا و استفاده از کتاب خانههای نفیس آن سامان بعضی از اعضای آن انجمن را بهخط تحقیق درست انداخت. شعار نویسندگان کاوه یا لااقل مدیر موسس آن تقیزاده عبارت از "قبول بلاشرط و قید تمدن اروپا" با "اهتمام بلیغ در حفظ زبان و ادبیات فارسی" بود”[۱].
بدیهی است که این قبیل تحقیقات در خود ایران نیز با همان حال و هوا دنبال میشد. نام و فعالیت برخی از سرشناسترین محققان آن دوره بهقرار زیر است:
- - محمدعلی فروغی تاریخ ایران را مینویسد. پیرامون شاهنامه و حافظ و خیام تحقیق میکند و سیر حکمت در اروپا را تا قرن ١٨ تدوین میکند و دربارهی حکمت بقراط و ابن سینا مقاله مینویسد.
- سید حسن تقیزاده که در گرماگرم مبارزات سیاسی مشروطه کنار رفته بود، بهسیاست باز میگردد، ولی فعالیتهای قلمی او معطوف میشود بهتحقیق در تمدنهای قدیم، پژوهشهای ادبی یا تحقیق دربارهی گاه شماری و کیش مانی.
- محمد قزوینی در تصحیح آثار گذشتگان روش قیاسی را رد میکند و خود بر پایهی کهنترین متنها آنها را تصحیح میکند. روش وی الگوی اهل فن میگردد.
- ابراهیم پورداوود اوستا را بهفارسی ترجمه میکند و همهی عمر خود را در گرو بازشناسی متنهای پهلوی میگذارد. او حتا بعدها بهدین زرتشت میگراید.
- محمد تقی بهار نیز مانند اغلب معاصرانش در ادبیات پهلوی مطالعه میکند و منظومههای پهلوی را بهفارسی بر میگرداند. متنهای کهنه را تصحیح و چاپ میکند و دربارهی فردوسی مینویسد.
- حتا صادق هدایت جوان نیز پهلوی میآموزد تا کارنامهی اردشیر پاپکان را بهفارسی برگرداند و با دستیاری محتبی مینوی نمایش نامهی ضد تازی مازیار را مینویسد.
- احمد کسروی در تاریخ مشروطه تا حدی "امروزیتر" است ولی او نیز از تحقیق دربارهی مسایل کهن، سکهها، زبانهای محلی و کیشهای کهن باز نمیماند و تعمدی نیز در پارسینویسی سره و خودداری از کاربرد واژههای مصطلح عربی دارد.
در سایهی فراغت از کار سیاسی تحقیقات با ارزشی در زمینهی تاریخ ایران نیز صورت میگیرد که از میان تاریخنویسان، آثار حسن پیرنیا، فروغی و کسروی چشمگیرتر است[٢].
بهطور کلی تحقیقات ایرانی در این دوره در زمینههای تصحیح و انتشار متنهای قدیمی فارسی، بررسی، پژوهش و ترجمهی متنهای پهلوی و پیش از آن و تاریخنگاری بوده است.
با همهی این احوال، باید گفت که اغلب این استادان از لحاظ "شیوهی نثر فارسی" چیزی بهادبیات فارسی نیافزودند و نثر آنان از نظر ادبی ارزش ویژهای ندارد. این نثر البته صحیح ولی عمومن خنثا و بیروح بود. مخلوطی از شیوهی انشای قدیمیانی چون بیهقی و ناصر خسرو با جمله بندیهای فرنگی. نثری مندرس که در مقایسه با نثر ادیبان و محققان امروزی پوسیدگی بیشتری از آن آشکار میشود.
در این میان، تنها شیوهی نثر کسروی کمی تازهتر است، بهویژه در "تاریخ مشروطهی ایران" که لزوم گزارش لحظه بهلحظهی اوضاع، آن را گاهی بهاسلوب داستاننویسی نزدیک میسازد. سبک کسروی چالشگر، جدلی و از نظر دقت انتقادی و آشتیناپذیری ممتاز است. نثر او بهعلت دوری از کاربرد واژههای تازی و استفاده از واژههای مهجور فارسی کاملن مشخص است و با همهی ایرادهایی که بر نثر او وارد است گویی این نثر با سرگذشت مشروطه ملازمت دارد.
[٣]- داستاننویسی در دورهی فترت
گفتیم که از زاویهی نوگرایی، نثر محققان این دوره چندان قابل بحث نیست. اینک نگاهی بهشیوه نثر داستاننویسی در این دوران بیاندازیم.
داستاننویسی نیز در این دوره آن صراحت و روشنی نثر عهد مشروطه را از دست داده است. البته برخی از داستاننویسان میکوشند آثار خود را با عقاید انتقادی زینت دهند، ولی بهطور کلی شیوهی داستاننویسی این دوره از یک سو در بند افسانه پردازی بهسبک قدیم و از سوی دیگر زیر نفوذ ترجمهی ادبیات سلحشوری یا رومانتیک خارجی و نیز گرفتار قضایای خیالی و رویاهای پهلوانی یا عشقهای جاودانی، فداکارانه و اندوهگین است. محکوم کردن عوارض نظام اجتماعی موجود مانند خودفروشی، رباخواری، بیعاری، ظلم بهزنان، تعصبات مذهبی و بند و بستها در این نثر کاهش یافته است و ترجمهی داستانهای پلیسی و کارآگاهی که از تازههای این دوره است، بیش از پیش قصه نویسان را بهوضعیتهای خیالی و پنداری راهنمایی میکنند.
سرچشمهی این شیوهی رایج در نثر این دوره، در ترجمههای آثار رومانتیک ادبیات خارجی، بهویژه فرانسه قرار دارد. این آثار از میان آن دسته کارهای رومانتیک انتخاب شدهاند که در آنها خصلت شورشی کمتر و جنبهی احساساتی (سانتیمانتالیزم) بیشتر است. از آن جمله اند:
- - آتالا از شاتو بریان
- گرازیلا از لامارتین
- پادایانها از میشل زواگو
- عشاق ناپل از الکساندر دوما
- یهودی سرگردان از اوژن سو
- بیعاران پاریس از پونسون دوترای
- ورتر از گوته
- ماگدولین از آلفونس کار
و قصهها و قطعاتی از لرد بایرون، آناتول فرانس، آلفرد دوموسه، پوشکین و دیگران چقدر شبیه است بهنسخهی بدلهای ایرانی آنها مانند:
- - فرنگیس از سعید نفیسی ١٣٠٣
- اسرار شب از عباس خلیلی ١٣٠۵
- تهران مخوف از مشفق کاظمی ١٣٠۵
- جنایات بشر از ربیع انصاری ١٣٠٨
- پری چهر از محمد حجازی ١٣٠٨
- لازیکا از حیدر علی کمالی ١٣٠٩
- من هم گریه کردم از جهانگیر جلیلی ١٣١١
- پهلوان زند از شین پرتو ١٣١٢
اما موثرترین ترجمه، برگردان اثر معروف ویکتور هوگو با عنوان بینوایان بود که حسین قلی مستعان در طی سالهای ١٣٠٧ تا ١٣١٠ منتشر کرد. شیوهی ترجمهی بینوایان و دید "هوگو وار" نه تنها بر آثار بعدی خود مستعان و معاصرانش اثر گذاشت، بلکه در قیافهی قطعات ادبی و داستانها بهشکلی گسترده و دیر پا زندگی و رشد کرد. شیوهی مستعان در این ترجمه مخلوطی بود از شیوهی رومانتیک مقبول آن روز، جمله پردازیهای خوش آهنگ، ترکیبهای ابداعی و نیز اصطلاحات معروف به "آخوندی".
در آثار معروفترین داستاننویسان آن روزگار، حزن، درد نهان، هذیان دل، سودایی مزاجی و مالیخولیا، حس ظلم دیدگی و حیف شدگی جای ویژهای دارد. این خصوصیات که از اصول پایهای مکتب رومانتیک است یکجا در زضا کمال شهرزاد دیده میشود و او را میتوان برجستهترین نمایندهی این شیوهی نثرنویسی دانست. شهرزاد نمایش نامهنویسی بود که برای نخستین بار نمایش نامههای پر مشتری نوشت و یا ترجمه کرد و با موفقیت بر صحنههای تئاتر ایران آورد. نام نمایش نامههای او عبارتند از: شب هزار و یکم، عباسه خواهر امیر، گلهای حرم و نمایش نامهی در سایههای حرم که نشان از سلیقهی رومانتیک او و فضای افسانهای و پر حسرت داستانهایش را دارد. سرانجام خود او نیز در سال ١٣١٦ ش در میان جامههای ابریشمین و عطرهای افسونگر خودکشی کرد و بهروح زمان پیوست.
در میان نوسندگان این دوره محمد مسعود وضعیتی خاص دارد. هر چند که وی خود نیز از نویسندگان احساساتی بهشمار میرود، ولی موضوع داستانهایش را گرفتاریهای زندگی تشکیل میدهد و زمینههایی از واقعگرایی را در خود دارد. مسعود که مجذوب سبک جمالزاده بود، کوشیده است بهسهم خود گذران زندگی کارمندان اداری را با همهی مسایل و دل مشغولیهایشان ترسیم کند که در این کار موفق است و از این نظر در میان نویسندگان دورهی فترت یک استثنا بهشمار میآید. یکی دیگر از ویژگیهای کار مسعود، انکاری است که او نسبت بهرسم قصهنویسان زمانش، یعنی ایمان بهفرشته خو بودن زنان، دارد و در مورد فساد و فلاکت همان اندازه زنان را مسئول و آگاه میشناسد که مردان را.
[↑] نتیجهگیری
در دورهی فترت بر اثر تغییر شرایط سیاسی و فرهنگی و افزایش سانسور و خفقان، زمینههای فعالیت ادبی و نوشتاری بیشتر در تحقیقات تاریخی و ایرانشناسی و نیز در داستانپردازیهای احساساتی و سلحشوری تحت تاثیر مکتب رومانتیک غربی قرار دارد. در نتیجهی این وضعیت، نثر فارسی در مجرای احساسات بافی حرکت کرده و موضوعات آثار آن از واقعیتهای زندگی دور میافتد.
دربارهی این دوره یکی از نزدیکترین و حسیترین قضاوتها را نیما یوشیج ارایه کرده است. او در نامهای بهتاریخ ١٠ اردیبهشت سال ١٣١٢ ش خطاب بهرسام ارژنگی شهر تهران را این گونه میبیند:
- “از پشت شیشهی کتاب خانهها، این همه اسامی جدید کتابهای بیفایده و اغلب مضر را خواندن، رنگ بهرنگ (جز رنگهای زنده که شما در تابلوهایتان کار میکنید) مصنفین و مورخین در کوچه و بازار دیدن، بدون این که مردم بهوجود ایشان پی ببرند، از مقالات و صحبتهای آنها و عدهای که در کلیهی علوم و فنون موجود اظهار رای میکنند محظوظ شدن، در خیالتان مجسم کنید که یک سینمای مجانی است...”
نیما در ستارهای در زمین ادامه میدهد: “طبیعی است که تهران امروز باید یک فکر مخصوص بهتهران امروز داشته باشد. این که مطبوعات در جنبهی فلسفی خود از زمان دکارت و از قرن هفدهم فرانسه تجاوز نکنند و تاریخ نویسها یک عده نقال خوش مزه یا بیمزه و خنک باشند، که در نتیجهی زحمات خود مواد اولیهی تاریخی را برای غیر نقالها فراهم بیاورند، شعرا و ادبا با آن ذوقی که از مطالعهی اشعار قدیم حاصل کرده اند این استعداد را هم بهآن اضافه کنند که سعدی و ابن یمین بشوند یا فردوسی و خیام. و صنف جوان و تازه بهکار افتاده مشغول باشند بهنقب زدن در اعماق گذشته برای بهدست آوردن یک موضوع بینتیجه یا یک نتیجهی بیفایده.
برای این که افکار و احساسات در هیچ طبقه و صنف، تصادفی و نتیجهی خالص تفکر و فشار فکری خود افراد نیست، بلکه نتیجهی قضایا و وضعیات معین اجتماعی است”[٣].[۴]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- نقد ادبی، برگ ٦٤، امیر کبیر ١٣۵٤
[۲]- برای آشنایی با محققان دیگر نگاه کنید به: "نقد ادبی" اثر زرینکوب، "نثر معاصر" اثر ایرج افشار، "راهنمای تحقیقات ایرانی" اثر ایرج افشار و "سخنرانی دکتر پرویز ناتل خانلری" در نخستین کنگرهی نویسندگان ایران، ١٣٢۵.
[۳]- ستارهای در زمین، انتشارات توس، ١٣۵٤، برگهای ١٣۵–١٣٤
[۴]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ نویسندگان پیشرو ایران، تهران ١٣۷۴
[برگشت به بالا]