- مقدمه
- بخش اول – ادراک
- نقش قشر خاکستری در ادراک
- بخش دوم – توجه
- گلوگاه شناختی
- بخش سوم – حافظه
- اصول مهم در حافظه
- انواع حافظه
- تقسیمبندی تولوینگ
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[شناخت]
[↑] مقدمه
همواره از منظر فلسفه مسئله شناخت یکی از ارکان و اساس مهم مکاتب مختلف بوده است و قدمتی از آغاز فلسفه در یونان دارد. افلاطون معتقد است که شناخت حسی نسبی است و امور نسبی نمیتوانند پایه شناخت باشند و اعتقاد دارد آنچه در بعد شناختی انسان قرار میگیرد که به اموری پایدار متعلق باشد.
و البته پیش از او سقراط نیز در باب تعریف به این مسئله پرداخته است. افلاطون در دو کتاب تئتتوس و جمهوری مفصل به این مسئله پرداخته و علاوه بر نقد دیدگاهها به بیان نگرشهای خود پرداخته است. اما در این مقاله قصد بیان فلسفی شناخت را ندارم بلکه صرفا فرآیند شناختی را از منظر فیزیولوژیکی در انسان تحلیل و بررسی خواهم کرد.
اما در روانشناسی دیدگاه فرآیندهای شناختی از یک طرف شبکهای بههم پیوسته و مرتبط از فرآیندها است که اطلاعات را بهصورت نظامدار پردازش میکند و از طرف دیگر دارای زیر مجموعههای مستقلی است که اطلاعات را به شیوههای خاص پردازش میکنند و هر یک دارای ویژگیهای روانشناختی و فیزیولوژیکی خاص میباشد.
[↑] بخش اول – ادراک
ما دنیای اطراف خود را از طریق ویژگیهایی که در آن وجود دارد مانند شکل و رنگ و بو و صدا و.. میشناسیم. در حقیقت این حواس پنجگانه ما هستند که از طریق گیرندههای بینایی، شنوایی، بویایی و... اطلاعات حسی را دریافت میکنند و به سیستم عصبی منتقل میسازند این دریافتها احساس هستند و آنچه را تبدیل به اطلاعات معنایی میکند ادراک است یعنی این ادراک است که اطلاعات را منتج به علم و شناخت ما به پیرامون میسازد. بهعبارت دیگر ادراک اطلاعات حسی را تفسیر و معنا میکند ولی نباید فراموش کرد چنین فرآیندی بدون وجود سیستم دریافت حسی محال است که صورت پذیرد و به شناخت منتهی شود.
مهمترین بخش فرآیند ادراک سه مرحله:
- پذیرش
- تبدیل
- تغییر و تفسیر
اطلاعات از طریق گیرندههای حسی دریافت میشود (مرحله پذیرش) سپس این اطلاعات حسی که بهصورت فیزیکی است مانند نور، بو، صدا... بایستی تغییر کرده و به حالت شیمیایی تبدیل شوند که قابل انتقال توسط اعصاب به سیستم مغز باشد (مرحله تبدیل اطلاعات) بعد این اطلاعات تغییر شکل یافته به مغز میرسد و در آنجا کدگذاری میشود (مرحله کدگذاری اطلاعات).
بازنمایی (REPRESENTION) اطلاعات در مغز دارای همان خصوصیات فیزیکی یک محرک نیست؛ بهعبارت دیگر کدگداری اطلاعات در مغز بهصورت عکسبرداری از شکل اشیا نیست. یک جنبه مهم از کدگذاری آن است که در پردازش اطلاعات سلولهای عصبی متفاوتی ممکن است درگیر شوند.
[↑] نقش قشر خاکستری در ادراک
قشر خاکستری که سطح مغز را فراگرفته مهمترین و عمدهترین نقش را در ادراک دارد. قشر خاکستری به دو نیم کره راست و چپ تقسیم میشود که هر نیم کره بهنحوی سازماندهی شده که اطلاعات حسی مربوط به طرف مخالف بدن را دریافت و ماهیچههای حرکتی طرف مخالف بدن را کنترل میکند.
در ادراک حسی همانگونه که این امکان وجود دارد که با توجه به محدودیتهای حسی بهتصحیح خطاهای احتمالی در محیط بپردازیم، این امکان نیز وجود دارد که در برخی موارد نیز ادراک غلط و نادرستی از محیط داشته باشیم.
[↑] بخش دوم – توجه
توانایی ذهنی که اطلاعات خاصی را از میان اطلاعات دیگر انتخاب و بهپردازش بیشتر آن میپردازد توجه خوانده میشود. بهعبارت دیگر چون ظرفیت شناختی ما با محدودیت روبهرو است توجه به محدود کردن پردازش اطلاعات مربوط میشود.
توجه دو نوع است:
- ارادی
- غیر ارادی
در توجه ارادی هدف مشخصی جستوجو میشود و با انگیختگی و هشیاری بیشتر فرد همراه است. در توجه ارادی ما چیزهایی را انتخاب میکنیم که با انتظارات و توقعات ما هماهنگی داشته باشد.
از طرف دیگر محرکهای دیگری در خارج وجود دارند که توجه ما را به خودشان جلب میکنند. این گونه محرکهای خارجی با انتظارات و توقعات ما مطابقت ندارند و معمولا غیر منتظره اتفاق میافتند. به این نوع از توجه، توجه غیر ارادی میگویند.
[↑] گلوگاه شناختی
در سیستم شناختی ما یک صافی وجود دارد که به اطلاعات خاصی در هر زمان معین اجازهی عبور میدهد. از این صافی به گلوگاه شناختی تعبیر میشود. اطلاعات توجه شده و توجه نشده وارد سیستم شناختی ما میشوند و تا مراحلی مورد پردازش قرار میگیرد، ولی در مراحل بالاتر از ادامهی پردازش اطلاعات باز میمانند.
آزمایشات ثابت کردهاند که حتی اطلاعاتی که مورد توجه واقع نمیشوند بهنوعی در سیستم شناختی پردازش میشوند؛ و هرچند که ما بهطور آگاهانه و هشیارانه از آن بیخبریم ولی ناهشیارانه به آن اطلاعات دسترسی داریم.
بنابراین همه اطلاعات ورودی به سیستم شناختی ما چه آنهایی که مورد توجه ما واقع شدهاند چه آنهایی که مورد عدم توجه ما واقع شدهاند مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند ولی این اطلاعات بر حسب اهمیتی که دارند و یا ارتباطی که با موقعیتها و شرایط خاص پیدا میکنند در بخش هشیار و ذهن ما حضور مییابند.
تقسیمبندی دیگری که میتوان توجه را بدان تقسیم نمود آن است که توجه را بر اساس تعداد تکلیفها (محرک ها) از محیط مورد بررسی قرار دهیم: توجه پراکنده و توجه متمرکز.
توجه پراکنده به مواردی گفته میشود که در آن دو کار را با هم انجام دهیم در حالی که توجه متمرکز به زمانی گفته میشود که تمرکز ما به انجام یک کار باشد.
عوامل موثر در توجه پراکنده:
- نوع پردازش
- تمرین و مهارت
- دشواری تکالیف
- شباهت تکالیف
عوامل موثر در توجه متمرکز:
- توجه بینایی
- توجه شنوایی
حافظه عنوانی است که در مورد توانایی انسان برای یادگیری، نگهداری، یادآوری و استفاده از اطلاعات و دانش بهکار برده میشود. وقتی از حافظه صحبت میشود بیشتر اصطلاح یادگیری به ذهن میآید در جای که یادگیری مرحله اول حافظه یعنی اکتساب و ثبت اطلاعات است و حافظه به مجموعهی فرآیندهای اکتساب، نگهداری و کاربرد اطلاعات گفته میشود.
افلاطون حافظه و اطلاعات را به قفس و پرنده تشبیه کرده است. او معتقد است به سه علت نمیتوان پرنده را از قفس گرفت:
- شاید از ابتدا پرنده در قفس وارد نشده باشد.
- شاید پرنده در طول حضورش در قفس مرده باشد.
- شاید پرنده در قفس باشد ولی در میان هزاران پرندهی دیگر نمیتوان آن را پیدا کرد.
البته این دیدگاه شاید بیش از حد کهنه و ابتدایی باشد و در سیر تحولات علم روانشناسی صرفاً وجود داشته باشد. اما این نظر چنین هم بهدور از واقع نیست.
ویلیام جیمز حافظه را به دو نوع اولیه و ثانویه تقسیم میکند. او حافظهی اولیه را حافظهی خودآگاه، قابل دسترس و مربوط به زمان و مکان حاضر میداند. در حالی که حافظه ثانویه ناخودآگاه، غیرقابل دسترس و مربوط به حوادث گذشته میباشد.
امروزه سه مرحله اصلی در حافظه را مورد شناسایی قرار میدهند:
در این مرحله اطلاعات با ویژگیها و خصوصیات گوناگون و از جنبههای مختلف فیزیکی (ظاهری) و معنایی ثبت میشوند و اطلاعات وارد سیستم شناختی ما میشوند که به آن درون داد نیز گفته میشود.
در این مرحله اطلاعات ثبت و یادگرفته شده در حافظه نگهداری و محافظت میشوند تا در زمان مناسب از آنها استفاده میشود.
در این مرحله اطلاعات مورد نیاز که بنابر شرایط و موقعیتهای گوناگون متفاوت خواهد بود مورد بازیابی قرار میگیرد و فرد اطلاعات را بهنحو هشیارانه یا ناهشیارانه یادآوری کرده و مورد بازشناسی قرار میدهد. به این مرحله برون داد نیز گفته میشود.
[↑] اصول مهم در حافظه
- یادگیری ارادی از یادگیری غیر ارادی موثرتر است.
- یادگیری عمقی و معنایی از یادگیری سطحی و فیزیکی اطلاعات موثرتر است.
- هر اندازه شباهت بین مرحلهی یادگیری و بازیابی بیشتر باشد عملکرد حافظه بهتر خواهد بود.
{اصل زمینه (context Effect) به این نکته مهم اشاره میکند که فرد آن چیزی را به یاد میآورد که یاد گرفته باشد و نکتهی دیگران که حتی چگونگی یادآوری مطالب بستگی به چگونگی یادگیری آنها دارد. البته این اصل در شرایط گوناگون و مراحل سنی مختلف میتواند از اهمیت متفاوتی برخوردار باشد.}
- در هنگام بازیابی اطلاعات هر قدر که سرنخهای بیشتری به یادگیرنده داده شود در عملکرد حافظهی او موثرتر خواهد بود.
- هر قدر فرد در فرآیند یادگیری فعال و درگیر باشد عملکرد حافظهی او بهتر خواهد بود.
نکته مهمی که در اصول ذکر شده وجود دارد آن است که در همه موارد به این صورت عمل نخواهد کرد و ممکن است با توجه به عواملی چون سن، جنسو با توجه به نوع تکلیف متفاوت باشد.
بنابراین همیشه نباید انتظار داشت که اصول مطرح شده بهصورت مطلق نتایج پیشبینی شده را برای ما بوجود آورند خصوصاً آن که با توجه به اصل تفاوتهای فردی باید به نسبی بودن اصول یاد شده توجه داشته باشیم.
[↑] انواع حافظه
در مطالعه اولیه حافظه به سه سیستم تقسیم میشود:
- حافظه حسی
- حافظه کوتاه مدت
- حافظه بلند مدت
(مداخله) حافظه بلند مدت؛ {تمرین و تکرار} (جا به جایی) حافظه کوتاه مدت؛ {توجه} (زوال) حافظه حسی
در حافظه حسی اطلاعات حسی بهصورت ساده دریافت میشود و در آن به اطلاعات تفسیر و معنایی داده نمیشود؛ یعنی ادراک صورت نمیپذیرد و تنها فرآیند احساس صورت میپذیرد. در این مرحله در صورتی که توجهی به اطلاعات وارده صورت نگیرد اطلاعات از بین میرود.
البته مطالعات جدید تقسیمبندیهای دیگری را مطرح میکنند و خصوصاً به این نکته تاکید میورزند که ارتباط بین انواع مختلف حافظه لزوماً از نوع زنجیرهای و سلسله مراتب نیست و سیستمهای حافظه میتوانند بهصورت موازی و همردیف نیز هم با یکدیگر ارتباط داشته باشند.
دلیل چنین مدعایی آن است که مطالعات نشان دادهاند که بیمارانی که مبتلا به اختلالات حافظهای هستند (مانند بیماران مبتلا به آلزایمر و پارکینسون...) در برخی تکالیف حافظهای دچار اشکال هستند در حالی که در برخی دیگر تکالیف مانند افراد عادی عمل میکنند.
[↑] تقسیمبندی تولوینگ
تولوینگ حافظه را به چهار نوع حافظه بلند مدت تقسیم میکند که هر کدام مربوط به اطلاعات معینی میباشد و در عین ارتباط با یکدیگر بهصورت جداگانه عمل میکنند. ساختارها یا مکانیزمهای عصبی این چهار نوع حافظه با هم متفاوتاند و بهلحاظ رشدی ترتیب معینی در میان آنها مشاهد میشود؛ بهنحوی که سیستمهای اولیهتر حافظه در مراحل اولیه رشد و سیستمهای عالیتر حافظه در مراحل بعدی رشد ظاهر میشود.
این چهار نوع سیستم عبارتند از:
این سیستم حافظه در پایینترین مرحله قرار دارد و بیشتر به اطلاعات رفتاری محدود میباشد و معمولا به پردازش اطلاعات در سطوح بالاتر شناختی نیازمند نیست.
این حافظه به اطلاعات مربوط به ویژگیها و خصوصیات ادراکی - فیزیکی اشیا و افراد مربوط میباشد به ترتیبی که امکان آشناسازی ما را با اشیا، افراد و چیزهای پیرامون خود فراهم میسازد.
ادراک بینایی و یا شنوایی از یک شی و یا یک فرد برای بار اول ادراک همان شی یا فرد را برای دوم تسهیل مینماید. این سهولت در پردازش اطلاعات (هم از نظر سرعت و هم از نظر صحت در اطلاعات) بهنحوی صورت میپذیرد که فرد معمولا خود به آن هشیار نیست.
حافظهی معنایی به دانش عمومی فرد گفته میشود که مستقل از هویت شخصی فرد است این اطلاعات دارای زمان و مکان مشخصی نیستند و بین افراد مختلف مشترکاند. این اطلاعات از سازماندهی مفهومی و ساختاری برخوردارند.
این حافظه به دانش اختصاصی فرد گفته میشود و اطلاعاتی را در بر میگیرد که فرد در زمان و مکان معینی آنها را تجربهی شخصی کرده است. در این نوع حافظه که در بالاترین مرحله قرار دارد، اطلاعات از یک سازماندهی زمانی برخوردار میباشند و یادآوری مستلزم آگاهی و هشیاری زیاد میباشد. اطلاعات این چهار نوع حافظه با یک دیگر در حال تعامل اند و از یک دیگر پشتیبانی میکنند.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- فرشاد نوروزی، فرآیند شناخت از منظر روانشناسی، پایگاه اطلاعات و دانستنیهای علمی ایرانیکا
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ پایگاه اطلاعات و دانستنیهای علمی ایرانیکا
[برگشت به بالا]