دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۰ خرداد ۱۴, شنبه

آموزش و پرورش در افغانستان

از: دانشنامۀ آریانا


فهرست مندرجات

[آموزش و پرورش]


آموزش و پرورش یا تعلیم و تربیت در افغانستان، که یکی از ارکان مهم نظام اجتماعی این کشور به‌شمار می‌رود، پیشینۀ دیرینه دارد و از قدیم‌ترین روزگاران تاکنون متداول بوده است؛ اما آنچه سیستم نوین آموزش و پرورش افغانستان خوانده می‌شود، سابقه‌ای آن به اوایل قرن بیستم می‌رسد.

بر اساس قانون اساسی افغانستان، آموزش و پرورش برای همهٔ کودکان و نوجوانان افغان تا دورهٔ متوسطه اجباری و رایگان است و دولت وظیفه دارد امکان تحصیل را برای همگان از طریق وزارت معارف فراهم سازد. در ماده چهل و سوم این قانون آمده است:

    "تعليم حق تمام اتباع افغانستان است که تا درجه ليسانس در موسسات تعليمی دولتی به‌صورت رايگان از طرف دولت تامين می‌شود. دولت مکلف است به‌منظور تعميم متوازن معارف در تمام افغانستان، تامين تعليمات متوسطه اجبارى، پروگرام موثر طرح و تطبيق نمايد و زمينه تدريس زبان‌هاى مادرى را در مناطقی که به آن‌ها تکلم می‌کنند، فراهم کند."

نظام آموزشی افغانستان دارای دورهٔ ابتدایی (شش سال) دوره راهنمایی (سه سال) دوره متوسطه (سه سال) است.


[] تاریخچه

فرایند آموزش و پرورش از پیدایش انسان بر زمین آغاز شده و به‌عقیدۀ برخی، از نظر قدمت دومین پیشه انسان‌ها بوده ‌است. اما بررسی جايگاه آموزش و پرورش در افغانستان پیش از تاریخ و حتی قبل از دوره اسلامی كاری ساده‌ی نيست؛ زيرا دست‌يابی به وضعيت فرهنگی آن دوره، به‌دليل عدم اطلاعات و منابع كافی دشوار است. با این حال، فقط می‌توان از لابلای متون کهن و آثار به‌جا مانده‌ی که بر اثر كاوش‌های باستان‌شناسان به‌دست آمده‌ است، تا اندازه‌ای به وضعيت آموزش و پرورش آن دوران - در این کشور - روشنی انداخت.

دربارهٔ چگونگی آموزش و پروش مردمانی که پیش از آریایی‌ها در افغانستان زندگی می‌کردند آگاهی چندانی در دست نیست. بنابراین، پیشینۀ آموزش و پرورش در این سرزمین - براساس ریک ودا و اوستا - به دوران آریاییان نخستین می‌رسد.

پژوهشگران تاریخ، در ميان كانون‌های کهن تمدن بشری، مركز پنجمی را مطرح كرده‌اند كه فلات آريان - یا نجد ایران - نامیده می‌شود. در این فلات که افغانستان و ايران امروزی را در بر می‌گيرد، زندگی مدنی وجود داشته است. چنان‌که غبار می‌نويسد:

    "افغانستان از دو تا سه‌هزار سال قبل از ميلاد دارای زراعت و آبياری پيشرفته و شهر توانگر و پر نفوس بود. در طی هزار سال اول قبل از ميلاد صنايع دستی، مسكوكات، طب، نجوم، نساجی، و فلزكاری داشت".[غبار، میر غلام‌محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، ج ۱، ص ٣٢]

همچنان اولین سالنامۀ افغانستان (سال ۱٣۱۱ خورشیدی) در این مورد چنین آورده:

    "مملکت افغانستان یکی از تاریخی‌ترین ممالک آسیایی و از قرن‌های قدیمی منشأ و مظهر تمدن‌های مشعشعی بحساب رفته است. معلوم است هر تمدن بر اساس علوم و فنون قایم بوده قیمت و وسعت این تمدن‌ها نیز به اندازۀ حدود معارف آن متناسباً آشکار گردیده است. افغانستان قدیم بعد از آن‌که اولین نمونۀ ادبیات خویش یعنی کتاب اوستا را در صحنۀ مشرق تقریباً سه هزار سال پیشتر انتشار داده و در دورۀ یونانیان تمدن باختری را به ظهور آورده از آسیای وسطی بسط داد وقتی رسید که بزرگترین مکاتب صنایع مستظرفۀ عالم را در قلب خود گندهاریا (ولایت کابل و جلال‌آباد و پشاور) ایجاد نمود و این همان دارالفنونی که صنعت گریکو بودیک از آنجا در سرتاسر مشرق‌زمین انتشار می‌یافت و آوازۀ این صنعت هنوز در گوش‌های ملل متمدنۀ جهان طنین انداز است..."[تأسیس فاکولتۀ طبی، سالنامۀ کابل، ۱٣۱۱ خورشیدی، ص ۱۱٠]

به‌رغم آن‌که از گذشته‌های دور تا اوایل قرن بیستم، نظام آموزشی به‌مفهوم امروزی وجود نداشت، کودکان و نوجوانان آن روزگار زیر تأثير آرأ و انديشه‌های مذهبی آيين‌های ‌موجود زمان خود، تحت تعليم و تربيت قرار می‌گرفتند.

در دوران باستان، آموزش رسمی ویژهٔ شاهزادگان، دولت‌مردان و روحانیان زرتشتی (موبدان) بود. اما از آن‌جایی که در آیین زرتشت آموزش و پرورش به‌مانند زندگی مهم شمرده شده بود، مردم آریایی به پیروی از گفتار حکیمانهٔ زرتشت، یعنی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک، اخلاق و مهارت‌های سودمند را به فرزندان خود آموزش می‌دادند. در آن زمان آتشکده‌ها جایگاه رسمی آموزش بودند و موبدان افزون بر درس‌های مذهبی، پزشکی، ریاضی و اخترشناسی نیز درس می‌دادند.

دین بودا یكی دیگر از ادیانی بود که از حدود دو تا سه‌ سال قبل از میلاد، در افغانستان رواج یافت. آموزش و پرورش بر اساس تعالیم آیین بودا در قرن‌های اولیه میلادی در این کشور بیشتر مورد توجه قرار گرفت و رو به گسترش نهاد. در این دوره پیشه‌وری، صنعت مجسمه‌سازی، حكاكی و مهركنی، رشد یافته بود.[غبار، میر غلام‌محمد، پیشین، ج ۱، ص ۴٧]

با ظهور اسلام و گسترش آن در سرزمین افغانستان، معارف دینی و آموزش اسلامی نیز در این کشور آغاز گردید. آموزش قرآن و یادگیری معارف دینی از مهم‌ترین اهداف شکل‌گیری آموزش اسلامی سنتی در سرزمین‌های اسلامی از جمله افغانستان بوده ‌است. در این دوره، مسجد و مکتب‌خانه به محل آموزش و فراگیری علوم و معارف اسلامی در‌آمد و تا اوایل قرن بیستم این دو نهاد و علمای دینی به تنها مرجع ارائه آموزش در کشور تبدیل شدند. اما سابقۀ آموزش مدرن در افغانستان به قرن بیستم بر می‌گردد.

نخستین مدرسه در افغانستان به‌گونه‌ی نیمه عصری، درست در سال ١۸۷۵ میلادی (١۲۵٤ خورشیدی)، بوسیله‌ی "امیر شیرعلی خان" در شهر کابل بنا نهاده شد. اما مدارس به‌شکل امروزی و به سبک جدید، در سال ١٢۸۲ خورشیدی (١٩٠۳ میلادی) در دوران حکومت "امیرحبیب‌الله خان" با تأسیس مدرسه‌ی به‌نام "حبیبیه" در کابل پایه‌گزاری گردید. پس از آن آموزش و پرورش در افغانستان فراز و فرودهای بی‌شماری را تجربه کرده است. به‌طوری که تاثیر منفی سه دهه جنگ و بحران بر نظام آموزشی این کشور و به‌ویژه آموزش و پرورش در سطح ابتدایی، راهنمایی و متوسطه، کاملآ محسوس است.

در هنگام اشغال افغانستان توسط شوروی در دهه شصت و جنگ‌های داخلی این کشور در دهه هفتاد، شالوده‌ی آموزش و پرورش افغانستان از هم پاشید. در دورهٔ قدرت طالبان دختران خانه‌‌نشین شده و اجازهٔ تحصیل از آن‌ها گرفته شد. در این دوره، به جای درس‌های علوم پایه مانند کیمیا و فیزیک در مدارس، بیشتر بر آموزش‌های مذهبی تاکید می‌شد.

پس از فروپاشی نظام طالبانی، دولت افغانستان با شعار "بیاید سبق بیاموزیم" مردم را تشویق کرد تا به مدارس و دانشگاه‌ها روی آورند. اما چنان به‌نظر می‌رسد که دولت در این زمینه چندان موفق نبوده است.


[] آموزش و پرورش سنتی




[] آموزش و پرورش نوین




[] در حال حاضر

بر اساس آماری که وزارت معارف افغانستان منتشر کرده است، در افغانستان ۱۴ هزار و صد مکتب وجود دارد که در آنها بیش از ۱۹۰ هزار معلم مشغول آموزش ۸.۳ میلیون دانش‌آموز (۳۸ درصد دختر) هستند و امسال تعداد دانشجویان در ۴۲ مرکز تربیت معلم به بیش از ۵۰ هزار نفر رسیده است.

در کشوری که سه دهه جنگ را تجربه کرده است، این پیشرفتها چشمگیر دانسته می‌شود، اما بهبود کیفیت آموزش و پرورش مساله‌ای است که در ده سال گذشته در سایه سرعت توسعه کمی آموزش و پرورش، چندان پررنگ نبوده است.

هنوز بسیاری معتقدند که کیفیت آموزشی در مدارس افغانستان در حدی نیست که پاسخگوی نیازمندی‌های شدید این کشور در زمینه‌های گوناگون باشد و سطح پایین مهارتهای حرفه‌ای و تحصیلات آموزگاران از عوامل اصلی آن دانسته می‌شود.

هنوز هم شمار زیادی از آموزگاران آموزش کافی برای تدریس در مدارس ندیده‌اند و تعداد کمی از آنها از تحصیلات دانشگاهی برخوردارند. در حال حاضر بیشتر معلمان فارغ‌التحصیلان مراکز تربیت معلم هستند. وزارت معارف داشتن مدرک تحصیلی این مراکز را حداقل شرایط معلمی دانسته است.[*]

این در حالی است که در ده سال اخیر دهها ساختمان مکتب در مناطق مختلف افغانستان به آتش کشیده شده و بر اساس آمار وزارت معارف، حدود دوصد مکتب به دلیل ناامنی مسدود شده و چهارصد هزار دانش‌آموز از آموزش محروم شده‌اند.

علاوه بر اینها، حقوق کم از مسائلی است که همواره به عنوان دلیل اصلی دغدغه اقتصادی معلمان دانسته شده و بسیاری از آنها به این نظرند که پیدا کردن منبع درآمد دومی در کنار معلمی اذهان آنها را به مشغول می‌کند و این امر نمی‌گذارد که آنها با خاطر آرام به کار اصلی خود در داخل کلاسهای درس برسند.

وزارت معارف نبود فضای مناسب آموزشی و کمبود کلاسهای درسی را از دلائل افت کیفیت آموزشی در شمار زیادی از مدارس اعلام کرده است. بیشتر مدارس هنوز هم ساختمان مناسب ندارند و در نتیجه دانش‌آموزان در فضای باز درس می‌خوانند.

کاهش وقت درسی به دلیل چند شیفته شدن درسها و ازدحام در کلاسها به دلیل افزایش شمار دانش‌آموزان در کلاسها، از دیگر دلائلی است که وزارت معارف آنها را به عنوان دلائل کاهش کیفیت آموزشی در بسیاری از مدارس دانسته است.

هر چند وزارت معارف افغانستان سال جاری خورشیدی را "سال کیفیت معارف" نامگذاری کرده است و تلاشها برای بهبود کیفیت آموزش و پرورش به شدت جریان دارد، اما این امر در صدر برنامه‌های اعلام شده این وزارت قرار ندارد.

چهار اولویت استراتژیک وزارت آموزش و پرورش افغانستان را افزایش مدارس دخترانه، افزایش شمار دانش‌آموزان مدارس حرفه‌ای و دینی و توسعه سوادآموزی تشکیل می‌دهند و بهبود کیفیت آموزشی در مدارس شامل این اولویت‌ها نشده است.

در حالی که وزارت آموزش و پرورش افغانستان تلاش دارد که میان رشد کمی و کیفی آموزش و پرورش "تعادل" برقرار کند، بهبود کیفیت آموزشی در مدارس در حدی قابل قبول و پایدار به زمان نیاز دارد.[*]


[] :



[] :



[] :



[] :



[] :



[] :



[] :



[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]

[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]

[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[٣٠]
[٣۱]
[٣٢]
[٣٣]
[٣۴]
[٣۵]
[٣٦]
[٣٧]
[٣٨]
[٣۹]
[۴٠]
[۴۱]
[۴٢]
[۴٣]
[۴۴]
[۴۵]
[۴٦]
[۴٧]
[۴٨]
[۴۹]

[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢: كاظم هزاره، سير تاريخی آموزش و پرورش در افغانستان
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[۳٠]-
[۳۱]-
[۳۲]-
[۳۳]-
[۳۴]-
[۳۵]-
[۳۶]-
[۳٧]-
[۳۸]-
[۳۹]-
[۴٠]-
[۴۱]-
[۴۲]-
[۴۳]-
[۴۴]-
[۴۵]-
[۴۶]-
[۴٧]-
[۴۸]-
[۴۹]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]


[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]