[تاریخ ایران] [کاوه آهنگر]
درفش کاویانی (Derafsh-e Kavian)، درفش کاویان، درفش کابیان، درفش کافیان، درفش کاوان، اختر کاویانی، علم فریدون، درفش اسطورهای آریاییها از عهد باستان تا پایان روزگار ساسانیان که به گفتهٔ مورخین اسلامی هزار هزار (یک میلیون) سکهٔ طلا ارزش داشتهاست[۱].
به باور برخی از پژوهشگران، درفش کاویان، نام پرچم افسانهای سلطنتی ساسانيان است؛ زیرا که از این درفش، در اوستا يا منابع هخامنشی و پارتی مستقيماً يادی نشده است[٢]. تنها در وندیداد (فرگرد اول) آمده: "بلخ زیبا دارای درفشهای برافراشته" (بخدیم سریرام اردوودرفشام). اما رابطه این درفشها با درفش کاویانی محرز نیست.
[↑] اسطوره
اشاره به درفش کاویانی در اساطیر آریایی، به قیام کاوه آهنگر علیه ظلم و ستم آژیدهاک (ضحاک) برمیگردد. ضحاک ماردوش شاهی است که در اثر بیعدالتی و ظلم شیطان شانههایش را بوسه میزند و از جای بوسهها مارهایی میرویند. ضحاک برای اینکه زنده بماند باید روزانه مغز دو جوان را به مارها بدهد و کاوه آهنگر نیز کسی است که هفده فرزندش قربانی مارها شده است. در این هنگام، کاوه برای آن که مردم را علیه ضحاک بشوراند، پیشبند چرمی خود را بر سر چوبی میکند و آن را بالا میگیرد تا مردم گرد او آیند. سپس با کمک مردم، کاخ فرمانروای ضحاک خونخوار را در هم میکوبد و فریدون را بر تخت شاهی مینشاند. فریدون نیز پس از آنکه به شاهی رسید فرمان میدهد تا چرم پیشبند کاوه را با دیباهای زرد و سرخ و بنفش بیارایند و زر و گوهر به آن بیافزایند و آن را درفش شاهی خواند. و بدین شکل کلمه درفش کاویانی پدید آمد[٣].
در شاهنامهی فردوسی[۴] این داستان چنين آمده است كه "كاوهی آهنگر" در زمان شورش عليه "ضحاك" ستمگر، پيشبند چرمیاش را [به نشانهی قيام و اعتراض] به شكل يك پرچم، بر نيزهای چوبين آويخت. در نتيجهی اين شورش، پادشاهی ايران به "فريدون"، شاهزادهای از خاندان كهن سلطنتی منتقل شد و او نيز پيشبند ياد شده را با طلا و زربافه و سنگهای گرانبها و شرابههای سرخ، زرد (يا آبی) و بنفش بياراست و آن را "درفش كاويان" "= پرچم كی(ها)" (يعنی: Kaviها = شاهان) يا "= پرچم كاوه" نام نهاد. هر يك از شاهان آينده نيز گوهرهايی بدان افزودند، آن گونه كه درفش، در شب، بسان خورشيدی میدرخشيد[۵]. درفش کاویان نشان جمشید و نشان فریدون[٦] و "درفش كیای"[٧] (= پرچم شاهانه) نیز نامیده میشد.
[↑] تاریخ
از نظر تاریخی در متون اوستایی و هیچ یک از نوشتههای بهجا مانده از دوران هخامنشی، سلوکی و اشکانی اشاره مستقیمی به درفش کاویانی نشده است. پژوهشگران امروزی در مورد اینکه آیا درفش کاویانی جدا از روایتهای اسطورهای یک واقعیت تاریخی بوده است، محتاطانه برخورد میکنند.[٨] اما چند تن از دانشمندان معتقد بودهاند كه اين پرچم در بخش آسيب ديدهی موزاييك اسكندر در پمپی (Pompeii) كه موضوع آن چيرگی اسكندر بر داريوش سوم در جنگ ايسوس است، ترسيم شده است. هر چند گزنفون[۹] اشاره كرده است كه پرچم هخامنشيان، عقابی طلایی نقش شده بر سپری بود كه بر بالای نيزهای حمل میشد. آرتور كريستنسن[۱٠] درفش كاويان را بهعنوان پرچم سلطنتی ساسانيان پذيرفت و استدلال كرد كه اسطورهی كاوه با توجه به شهرت خاندان "كارن" (Karen) كه تبارش را تا "قارن" (Qaren) پسر "كاوه" پيگرفته بود، در دوران ساسانيان تكوين يافته است. استيگ ويكندر[۱۱]با اين ديدگاه موافق بود اما استدلال كرد كه اين درفش را نه كویهای (Kavi) گاهان اوستا، بل كه هشت كوی يشتهای اوستا و Mairyo (= گروه مردان جنگجوی عصر اوستايی؛ به پارسی ميانه: Merag، در ودا: Marya) ها اختيار كرده بودند. وی همچنين استدلال كرد كه درفش كاويان در دوران پارتی (اشكانيان) پرچم آنان شده بود.
بیشتر. دانش ما در مورد درفش کاویانی به منابع اسلامی بر میگردد. در منابع كهن اسلامی، داستان این درفش، به شیوههای گوناگونی، بهطور مفصل شرح داده شده است. محمد بن جریر طبری در کتاب خود بهنام تاریخ الامم و الملوک مینویسد: درفش کاویان از پوست پلنگ درست شده، به درازای دوازده ارش که اگر هر ارش را که فاصله بین نوک انگشتان دست تا بندگاه آرنج است، ۶۰ سانتی متر بهحساب آوریم، تقریباً پنج متر عرض و هفت متر طول میشود[۱٢]. ابوالحسن مسعودی نیز به همین موضوع اشاره میکند[۱٣]. خوارزمی، منابعی را ذكر كرده كه به موجب آنها، درفش یاد شده، از پوست خرس یا شیر بود[۱۴].
در سدهی چهاردهم میلادی، ابن خلدون ابن خلدون گزارش میکند که درفش کاویانی، "مربعی سحرآمیز داشت كه داخل آن با یكصد رشتهی طلایی بافته شده بود"[۱۵]. همو میافزاید که این درفش، دارای ستارهای بود و چنین اعتقادی وجود داشت که تا زمانی که کسی که آن را حمل میکند شکستناپذیر است. گفته میشود که علامت + که بر روی پرچم کاویانی بوده همان چلیپا یا صلیب پارسی است که نماد و آیکون خورشید در فرهنگ آریایی و آئین مهری بوده است[۱٦] کاوه فرخ بیان میکند که بالاترین نشان دوره ساسانی درفش کاویانی میباشد و تصویری بازسازی شدهای از درفش کاویان بر اساس شاهنامه ارایه میدهد.[۱٧]
برپایهی گزارش شاهنامه، هنگامی كه سپاه فراخوانده و آمادهی نبرد میشد، درفش كاویان را پنج موبد از محل نگهداریاش بیرون میآوردند، و آن را در حین لشكركشی، شاه یا فرمانده سپاه حمل میكرد. از این پرچم بیشتر با صفات "همایون" و "خجسته" یاد شده است[۱٨]. در نبردها، درفش كاویان برای نیروبخشی و روحیهدهی به سربازان به كار برده میشد[۱۹].
روی جلد نشریه ملیگرایانه کاوه که توسط تقی زاده در زمان جنگ جهانی اول چاپ میگردید
بههنگام حمله اعراب به پارس، در جنگ قادسیه (حدود ۱٦ هـ.ق / ٦٣٧ م) درفش کاویان بهدست آنان افتاد و چون آن را نزد عمر بن خطاب، خلیفه مسلمانان، بردند، وی از بسیاری گوهرها، درها و جواهراتی که به درفش آویخته شده بود، دچار شگفتی شد و به نوشته تاریخ بلعمی عمر خلیفه مسلمین دستور داد تا گوهرهای آنرا بردارند و آن را بسوزانند.[٢٠]
درفش کاویانی، از آغاز اسلام تاکنون، نقشی نمادین در بین جنبشهای با تفکرات فومگرایانه و ملیگرایانهای سرزمینهای آریایی بازی کرده است. یعقوب لیث صفاری در هنگام قیام خود بر علیه عباسیان در شعری که از طرف او برای خلیفۀ عباسی ارسال شد، چنین نوشت: "درفش کاویان (عَلَم الکابیان) همراه من است و امیدوارم که زیر لوای آن بر ملتها حکومت کنم"[٢۱]
همچنین، در دوران معاصر، این درفش در ملیگرایی مدرن ایران کنونی، نه تنها جایگاه خاصی داشته، بلکه نمادی بوده که تواماً داری نقشی عقیدتی، فرهنگی و روشنفکری بوده است.[٢٢]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]- شاهنامۀ فردوسی، ويراستهی خالقیمطلق، ص ٧٠-٦٦، بيت ۱٨۴ به بعد)
[۵]-
[٦]- شاهنامۀ فردوسی، چاپ مسكو، ج ۱، ص ٢٠٢، بیت ۱٠٠٧؛ ج ٦، ص ۱۱۳، بیت ٧٠۴
[٧]- شاهنامه، ویراستهی خالقیمطلق، ج ۱، ص ۱۴٧، بیت ۹۳۹؛ بسنجید با: ثعالبی، غررالسیر، صص ٨-۳٠
[٨]-
[۱٢]- طبری، ج ۱، صص ۵-٢۱٧۴
[۱٣]- مسعودی، مروج الذهب، ویراستهی Pellat، ج ۳، ص ۵۱
[۱۴]- مفاتیح العلوم، ص ۱۱۵؛ بسنجید با: مقدسی، البدء و التاریخ، ج۳، ص ۱۴٢: پوست بز یا شیر)
[۱۵]- ابن خلدون، المقدمه، ج ۳، صص ۹-۱٦٨
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]- شاهنامۀ فردوسی، ج ۱، ص ۱۱٨، بیت ٦۵٦؛ ج ۵، ص ۱٠٢، بیت ٢۹۴
[۱۹]- شاهنامه، چاپ مسكو، ج ۳، ص ۴٢، بیت ٦٢۱؛ بسنجید با: ج ۳، ص ۱٧۳، بیت ٢٦۵۴؛ ج ۴، صص ٨-۹٧، بیت ۱۳۴٨ به بعد و ۱۳٨۹، ص ۱۴٠، بیت ۳٨٦، ص ۱۴٧، بیت ۴۹٨ به بعد؛ ج ۵، ص ٢٠٧، بیت ٢٠۹۴؛ و طبری، ج ۱، ص ٦٠۹؛ بسنجید با:Procopius, Persian Wars 1. 15[٢٠]-
[٢۱]- شاپور شهبازی، پرچم، دانشنامهٔ بزرگ اسلامی[٢٢]- Nationalizing Iran: Culture, Power, and the State, 1870-1940 By Afshin Marashi Published by University of Washington Press, 2008
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
□